در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 480

متن درس

 

معرفت عارف و حقیقت محمدیه

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 480)

مقدمه

معرفت عارف، چونان چراغی است که در ظلمات وجود، راه به سوی حقیقت می‌گشاید. این معرفت، در دو مرتبه متجلی می‌شود: نخست، شناخت عالم و آدم در مرتبه تنازلی، که انسان را چون آینه‌ای جامع از حقایق هستی می‌نگرد؛ و دوم، شناخت عالم بالحق در مرتبه تفاضلی، که عارف را به مقام شهود ربوبی رهنمون می‌سازد.

بخش نخست: مراتب معرفت عارف

مرتبه نخست: شناخت عالم و آدم

معرفت عارف در مرتبه آغازین، به شناخت عالم و آدم معطوف است. انسان کامل، چونان کتابی است که تمامی صفحات هستی در او جمع آمده و دم حق در وجودش جاری است. این مرتبه، که مرتبه تنازلی خوانده می‌شود، انسان را مظهر جامع عالم می‌داند، چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید: وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي (سوره حجر، آیه ۲۹). این نفخه الهی، انسان را به منزلتی رفیع ارتقا می‌دهد که تمامی حقایق عالم در او متجلی است.

در این مرتبه، عارف به مقایسه عالم و آدم می‌پردازد و درمی‌یابد که انسان، چونان آیینه‌ای است که عالم را در خود بازمی‌تاباند. این معرفت، به تعبیر متن اصلی، «اولویت عالم» را بررسی می‌کند: عالم از منظر تنازل (نزول از حق) و تفاضل (صعود بالعبد) نگریسته می‌شود. ظرف تنازل، حقی است و به سوی حق بازمی‌گردد؛ و ظرف تفاضل، خلقی است و در سیر صعودی عبد به سوی کمال متجلی می‌گردد.

درنگ: انسان کامل، چونان آیینه‌ای است که عالم را در خود جمع می‌آورد و دم حق، روح او را به مقام خلیفه‌اللهی رهنمون می‌سازد. این معرفت، مبنای شناخت مرتبه تنازلی است که عالم و آدم را در پیوندی وثیق می‌نگرد.

مرتبه دوم: شناخت عالم بالحق

در مرتبه دوم، عارف به شناخت عالم بالحق دست می‌یابد. این مرتبه، که تفاضلی خوانده می‌شود، عارف را به دید ربوبی و الهی مجهز می‌سازد. عالم در این نگاه، نه موجودی مستقل، بلکه مظهر اسما و صفات الهی است. عارف در این مقام، چونان مرغی است که در آسمان حقیقت پرواز می‌کند و همه‌چیز را در پرتو نور حق می‌بیند. قرآن کریم این مقام را چنین توصیف می‌کند: رَبِّي عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ (سوره هود، آیه ۵۶).

در این مرتبه، عارف اوصاف کلی و اصلی را که واسطه میان حق و خلق‌اند، می‌شناسد. این اوصاف، شامل اسما و صفات الهی و خلقی است که ارتباط انسان با حقیقت را در دو ساحت جمعی (اسما) و تفصیلی (مظاهر) تبیین می‌کند. عارف می‌داند که هر موجود، از کدام اسم الهی رزق می‌گیرد و ربوبیتش به کدام رب بازمی‌گردد.

درنگ: معرفت بالحق، عارف را به شهود ربوبی رهنمون می‌سازد، چنان‌که عالم را نه به‌صورت مستقل، بلکه چونان مظهر اسما و صفات الهی می‌بیند. این معرفت، کمال عارف را در شناخت حقیقت هستی متجلی می‌سازد.

جمع‌بندی بخش نخست

معرفت عارف در دو مرتبه تنازلی و تفاضلی، انسان را از جایگاه خلیفه‌الله تا مقام شهود ربوبی ارتقا می‌دهد. مرتبه نخست، انسان را چونان آیینه‌ای جامع از عالم می‌نگرد، و مرتبه دوم، عالم را در پرتو حق می‌شناسد. این دو مرتبه، پایه‌ای برای فهم حقیقت انسان کامل و ارتباط او با اسما و صفات الهی فراهم می‌آورد.

بخش دوم: نقد تقسیم‌بندی‌های صوری و مفاهیم غیرعلمی

نقد مفاهیم صورة، معنى و ایجاد

درس‌گفتار، تقسیم‌بندی‌هایی چون صورة (عرش)، معنى (انسان) و ایجاد (قلم و لوح) را غیرعلمی و خرافی می‌داند. این مفاهیم، که در برخی متون عرفانی به‌کار رفته‌اند، به‌سبب عدم انسجام با دستگاه شرعی و عقلانی مورد نقد قرار می‌گیرند. عالم، نه در قالب جسم کل یا فلك الافلاك، بلکه به‌صورت تعینات الهی فهمیده می‌شود. این تعینات، از ذات به احدیت، از احدیت به واحدیت، و از واحدیت به مظاهر خلقی جریان می‌یابد.

مثال این نقد، چونان حکایت باغبانی است که به‌جای کاشت بذرهای اصیل، به شاخ و برگ‌های فریبنده دل خوش کرده است. تقسیم‌بندی‌های صوری، مانند عرش، قلم و لوح، در دستگاه شرعی معانی خاص خود را دارند و نمی‌توان آن‌ها را با مفاهیم عقلانی و عرفانی درهم آمیخت. قرآن کریم در توصیف عرش می‌فرماید: الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى (سوره طه، آیه ۵). این آیه، عرش را نه جسم مادی، بلکه مقام ربوبیت الهی می‌داند که با جسم کل یا نظام کیهانی ناسازگار است.

درنگ: تقسیم‌بندی‌های صوری چون عرش، قلم و جسم کل، به‌سبب عدم انسجام با شرع و عقل، مردودند. عالم، تعینات الهی است که از ذات به مظاهر خلقی جریان می‌یابد.

نفی جسم کل

مفهوم جسم کل یا فلك الافلاك، که در برخی متون به‌عنوان ظرف عالم تصور شده، به‌مثابه قصه‌ای خیالی رد می‌شود. عالم، چونان جنینی نیست که در جفت مادی محصور باشد، بلکه چونان رودی است که از سرچشمه ذات الهی جاری شده و در مظاهر خلقی متجلی می‌گردد. این دیدگاه، با فلسفه اسلامی مدرن هم‌خوانی دارد که عالم را نه نظامی بسته و مادی، بلکه ظهورات الهی می‌داند.

جمع‌بندی بخش دوم

نقد تقسیم‌بندی‌های صوری و مفاهیم غیرعلمی، بر ضرورت تمایز میان دستگاه شرعی و عقلانی تأکید دارد. عالم، نه در قالب جسم کل، بلکه به‌صورت تعینات الهی فهمیده می‌شود که از ذات به مظاهر جریان می‌یابد. این نقد، عرفان را از آشفتگی معرفتی رهایی می‌بخشد و به سوی معرفتی اصیل هدایت می‌کند.

بخش سوم: حقیقت محمدیه و وحدت وجود

خلق، ظهور حق

درس‌گفتار، خلق را نه موجودی موهوم یا اعتباری، بلکه ظهور حق می‌داند. حق، وجوداً و خلق، ظهوراً حق‌اند. عارف در این مقام، چونان دیده‌ای است که جز نور حق نمی‌بیند و همه‌چیز را مظهر اسما و صفات الهی می‌شناسد. این دیدگاه، با وحدت وجود ابن‌عربی هم‌خوانی دارد که خلق را ظهور حق و نه موجودی مستقل می‌داند.

عارف می‌داند که تعدد، در ظهورات است و نه در ذات اسما. او اشیا را چونان برگ‌هایی می‌بیند که از شاخسار واحدیت روییده‌اند و همه به سرچشمه احدیت بازمی‌گردند. این معرفت، عارف را به شهود این حقیقت رهنمون می‌سازد که إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ (سوره بقره، آیه ۱۵۶).

درنگ: خلق، ظهور حق است و نه موجودی موهوم. عارف، اشیا را مظهر اسما و صفات الهی می‌بیند و تعدد را در ظهورات، نه در ذات اسما، می‌شناسد.

حقیقت محمدیه و مقام ختمی

حقیقت محمدیه، مظهر واحدیت است و نه احدیت. احدیت مظهرى، مقام ختمی است که ثانی ندارد. عارف در این مقام، اشیا را اسمای الهی و عین حق می‌بیند. حقیقت محمدیه، چونان خورشیدی است که نورش تمامی مظاهر را روشن می‌سازد و واحدیت را در کثرت ظهورات متجلی می‌کند. این تمایز، از مخلوط شدن مراتب احدیت و واحدیت جلوگیری می‌کند و عارف را به فهمی دقیق‌تر از حقیقت هستی رهنمون می‌سازد.

عارف در این مقام، شهادت می‌دهد که عالم، نفس حق است و خلق، در بقای حق باقی است و در فنای خود فانی. این شهود، با مفهوم «لبقاء ما يبقى و فناء ما يفنى» هم‌خوانی دارد، که حق را باقی و خلق را فانی می‌داند.

درنگ: حقیقت محمدیه، مظهر واحدیت و محور وحدت وجود است. احدیت مظهرى، مقام ختمی است که ثانی ندارد و عارف را به شهود عینیت اشیا با حق رهنمون می‌سازد.

جمع‌بندی بخش سوم

حقیقت محمدیه، چونان محور وحدت وجود، خلق را ظهور حق و نه موجودی مستقل می‌داند. عارف در این مقام، اشیا را اسمای الهی و عین حق می‌بیند و تعدد را در ظهورات، نه در ذات، می‌شناسد. این معرفت، عارف را به مقام شهود ربوبی و فهم حقیقت ختمی رهنمون می‌سازد.

بخش چهارم: اخلاق عارف و عدم فضولی

عارف و حفظ ستاریت الهی

عارف، با وجود معرفت به اولیت و آخرت موجودات، در امور خلق دخالت نمی‌کند تا ستاریت الهی حفظ شود. این عدم فضولی، چونان سپری است که عارف را از قساوت قلب محافظت می‌کند. دخالت در حریم خلق، به‌مثابه پرده‌دری از اسرار الهی است که عارف را از مقامش فرو می‌افکند.

سیره انبیا و اولیا، که امنیت خلق را پاس می‌داشتند، این اصل را تأیید می‌کند. عارف، چونان باغبانی است که به‌جای چیدن گل‌های دیگران، باغ خویش را می‌پرورد و حرمت خلق را محترم می‌شمارد.

درنگ: عارف، با حفظ ستاریت الهی و عدم دخالت در امور خلق، حرمت آن‌ها را پاس می‌دارد و از قساوت قلب مصون می‌ماند.

جمع‌بندی بخش چهارم

عارف، با رعایت اصل عدم فضولی، نه تنها معرفت خویش را حفظ می‌کند، بلکه به سیره انبیا اقتدا می‌نماید. این اخلاق، عرفان را به معرفتی عملی و انسانی تبدیل می‌کند که در خدمت حقیقت و خلق است.

نتیجه‌گیری کل

درس‌گفتار شماره 480 «مصباح الانس»، چونان چراغی روشنگر، معرفت عارف را در دو مرتبه تنازلی و تفاضلی تبیین می‌کند. عارف در مرتبه نخست، انسان را آیینه عالم و مظهر دم حق می‌بیند؛ و در مرتبه دوم، عالم را بالحق و مظهر اسما و صفات الهی می‌شناسد. نقد تقسیم‌بندی‌های غیرعلمی، چون جسم کل و مفاهیم صوری، راه را برای معرفتی اصیل هموار می‌سازد. حقیقت محمدیه، به‌عنوان مظهر واحدیت، محور وحدت وجود است و عارف را به شهود عینیت اشیا با حق رهنمون می‌سازد. رعایت اصل عدم فضولی، عرفان را به معرفتی اخلاقی و انسانی ارتقا می‌دهد..

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، معرفت اول عارف چیست؟

2. طبق متن، معرفت ثانوی عارف چگونه تعریف شده است؟

3. بر اساس متن، ظرف تنازل و تفاضل به ترتیب به چه اشاره دارند؟

4. طبق متن، اوصاف کلی اصلی بین چه کسانی واسطه هستند؟

5. بر اساس متن، حقیقت جامع محمدیه به چه اشاره دارد؟

6. بر اساس متن، عارف کامل همه اشیا را بالحق می‌شناسد.

7. متن درسگفتار بیان می‌کند که عرش به صورت جسمانی و مادی است.

8. طبق متن، معرفت اول و ثانوی هر دو الهی هستند، اما در مرتبه متفاوتند.

9. متن درسگفتار ادعا می‌کند که عارف کامل در امور خلق دخالت می‌کند تا معرفت خود را نشان دهد.

10. بر اساس متن، خلق به طور کامل موهوم و فاقد حقیقت است.

11. چرا عارف کامل در متن از دخالت در امور خلق پرهیز می‌کند؟

12. تفاوت معرفت اول و ثانوی عارف در چیست؟

13. منظور از اوصاف کلی اصلی در متن چیست؟

14. چرا جسم کل در متن رد شده است؟

15. حقیقت جامع محمدیه در متن چگونه توصیف شده است؟

پاسخنامه

1. شناخت عالم و آدم و مقایسه آن‌ها

2. شناخت عالم از طریق حق

3. حق و خلق

4. بین حق و خلق

5. مظهر واحدیت و احدیت

6. درست

7. نادرست

8. درست

9. نادرست

10. نادرست

11. زیرا دخالت در امور خلق به قساوت قلب منجر می‌شود و با ستاریت الهی منافات دارد.

12. معرفت اول شناخت عالم و آدم است، اما معرفت ثانوی شناخت عالم از طریق حق.

13. اوصاف کلی اصلی واسطه‌های بین حق و خلق، شامل اسمای الهی و مظاهر خلقی هستند.

14. چون جسم کل مفهومی خیالی و غیرواقعی است و عالم در بردارنده تعینات الهی است.

15. حقیقت جامع محمدیه مظهر واحدیت و احدیت است که خلق و حق را در خود جمع می‌کند.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده