در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 486

متن درس

 

‌بازنویسی درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 486)

دیباچه

عرفان نظری، به‌منزله شاخه‌ای ژرف از معرفت اسلامی، انسان را در مقام خلیفه الهی و مظهر اسما و صفات الهی می‌نگرد. در این میان، مراتب کمال انسانی، از علم و معرفت تا اراده و عمل و سپس تمکین و دستگیری، مسیری است که سالک را به سوی وحدت الهی رهنمون می‌سازد. این نوشتار، برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به بررسی دقیق مراتب کمال انسانی در چارچوب تجلیات اسمایی و ذاتی می‌پردازد. با نگاهی نقادانه به وضعیت حوزه‌های علمی و روش‌های عرفانی، متن حاضر در پی بازسازی و قاعده‌مندی عرفان به‌عنوان علمی نظام‌مند است.

مراتب کمال انسانی: از علم تا تمکین

مرتبه نخست: علم، بنیاد کمال

کمال انسانی، در نگاه عرفان نظری، در سه مرتبه متجلی می‌شود: علم، اراده، و تمکین. مرتبه نخست، علم است که چونان نوری در ظلمات جهل، راه سالک را روشن می‌سازد. علم، در دو گونه خلقی و حقی تعریف می‌شود. علم خلقی، اشراف بر موجودات و مخلوقات الهی است؛ آگاهی‌ای که سالک عارف را به درک نظام هستی و جایگاه مخلوقات در آن رهنمون می‌کند. اما علم حقی، معرفتی است که در ظرف شهود و معاینه، به اسما و صفات الهی تعلق می‌گیرد. این علم، سالک را از کثرت ظهور به وحدت باطن هدایت می‌کند.

﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا﴾ (البقرة: ۳۱، : «و به آدم همه نام‌ها را آموخت»). این آیه، علم را پایه کمال انسانی می‌داند، چراکه آدم علیه‌السلام با آموختن اسما، به مقام خلافت الهی نائل آمد. علم خلقی، به شناخت عالم ظهور (کثرت) و علم حقی، به شهود وحدت الهی مربوط است، چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید: ﴿وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ﴾ (الأنعام: ۷۵، : «و این‌گونه ملکوت آسمان‌ها را به ابراهیم نشان دادیم»).

درنگ: علم، در مرتبه نخست کمال، به دو گونه خلقی (اشراف بر مخلوقات) و حقی (شهود اسما و صفات) تقسیم می‌شود. این دو، سالک را از کثرت به وحدت رهنمون می‌کنند.

تجلیات اسمایی و ذاتی در مرتبه علم

مرتبه علم، با تجلی جمع‌آمیز اسمایی پیوند دارد که در سه قسم ظاهر، باطن، و جمع بین این دو تقسیم می‌شود. تجلی اسمایی، در قلب سالک رخ می‌دهد و ادراکات او را به سوی اسما و صفات الهی سوق می‌دهد. در مقابل، تجلی ذاتی، در روح متجلی می‌شود و به قربات (قرب فرائض، قرب نوافل، و جمع بین قربین) منجر می‌گردد. این تجلیات، فاقد تفرقه و کثرت‌اند، چراکه در مقام ذات، وحدت مطلق حاکم است.

در تفسیر سوره حمد اثر صدرالدین قونوی، به این تجلیات اشاره شده است. او تجلی اسمایی را به سه قسم ظاهر، باطن، و جمع بینهما تقسیم می‌کند و تجلی ذاتی را با قرب فرائض، نوافل، و جمع بین قربین تبیین می‌نماید. حدیث قدسی «ما تقرب إلي عبدي بشيء أحب إلي مما افترضته عليه» قرب فرائض و نوافل را نشان می‌دهد، و جمع قربین، به مقام احدیت و فنا اشاره دارد. در این مقام، سالک از کثرت اسمایی به وحدت ذاتی می‌رسد.

درنگ: تجلیات اسمایی در قلب و ذاتی در روح رخ می‌دهند. تجلی ذاتی، با قرب فرائض، نوافل، و جمع قربین، سالک را به وحدت احدیت رهنمون می‌سازد.

مرتبه دوم: اراده، پل تحقق علم

مرتبه دوم کمال، اراده است که چونان پلی، علم را به عمل متصل می‌کند. اراده، ممکن است محدود، مقید، یا مطلق باشد. اولیای الهی، به‌ویژه معصومان علیهم‌السلام، اراده‌ای برابر با علمشان دارند، چنان‌که در قرآن کریم آمده است: ﴿إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ﴾ (یس: ۸۲، : «وقتی چیزی را اراده کند، به آن می‌گوید: باش، پس می‌شود»). این آیه، اراده الهی را نشان می‌دهد که در اولیا، به مقیاس انسانی متجلی می‌شود.

اراده، در ظرف عمل، قوت می‌یابد. سالک، با آزمایش اراده خود در موقعیت‌های مختلف، به مقام تمکین نزدیک می‌شود. بلایای انبیا، از جمله مصائب ابراهیم، موسی، عیسی، و یوسف علیهم‌السلام، برای تقویت اراده و اقتدار بوده است. هر نبی، بلایای منحصربه‌فردی داشته، چنان‌که پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: «وَمَا أُوذِيَ نَبِيٌّ مِثْلَ مَا أُوذِيتُ» (هیچ پیامبری چون من آزار ندید). این تفاوت، به تقویت اراده در مراتب مختلف اشاره دارد.

درنگ: اراده، پل تحقق علم به عمل است. بلایای انبیا، ابزار تقویت اراده و اقتدار بوده و هر نبی، آزمایش خاص خود را دارد.

مرتبه سوم: تمکین، مقام دستگیری

مرتبه سوم، تمکین است که سالک را به مقام دستگیری و افاضه می‌رساند. در این مرتبه، سالک، چونان مجتهد در شرع یا حکیم در فلسفه، قدرت استنباط و خلق فصلی نو دارد. تمکین، معادل «سفر الی الخلق» در اسفار اربعه ملاصدراست، جایی که سالک پس از فنا و بقا، به خلق بازمی‌گردد و دستگیر دیگران می‌شود. قرآن کریم این مقام را چنین توصیف می‌کند: ﴿إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً﴾ (البقرة: ۳۰، : «من در زمین خلیفه‌ای قرار می‌دهم»).

در عرفان، تمکین به معنای مکنت و اقتدار است. سالک، در این مقام، توانایی هدایت و افاضه فیض به دیگران را می‌یابد. این مقام، با اجتهاد در شرع یا حکمت در فلسفه هم‌خوانی دارد، چراکه هر سه، به استحکام و قدرت استنباط وابسته‌اند.

درنگ: تمکین، مقام دستگیری و افاضه است که سالک را به خلافت الهی می‌رساند، مشابه اجتهاد در شرع و حکمت در فلسفه.

جمع‌بندی بخش

مراتب کمال انسانی، از علم (خلقی و حقی) آغاز شده، با اراده به عمل متصل می‌گردد و در تمکین به اوج می‌رسد. این مراتب، سالک را از معرفت به تصرف و سپس خلافت الهی هدایت می‌کنند. تجلیات اسمایی و ذاتی، بلایای انبیا، و نقش اراده، همگی در این مسیر، سالک را به سوی وحدت رهنمون می‌سازند.

نقد حوزه‌های علمی و ضرورت قاعده‌مندی عرفان

نقد وضعیت حوزه‌های علمی

حوزه‌های علمی، به دلیل تمرکز صرف بر علم و غفلت از اراده و عمل، از تحقق کامل کمال انسانی بازمانده‌اند. این جدایی، به ضعف در پرورش سالکان عارف و عالمانی عامل منجر شده است. حوزه، به‌منزله باغی است که تنها به شاخ و برگ علم پرداخته و از ریشه‌های اراده و عمل غافل مانده است. این نقد، به ضرورت ایجاد «حوزه عملی» در کنار «حوزه علمی» اشاره دارد.

در حوزه‌ها، علم به‌عنوان هدف غایی تلقی می‌شود، اما اراده و عمل، که پل تحقق علم‌اند، مورد بی‌مهری قرار گرفته‌اند. این امر، به ناتوانی در عمل و ضعف در اقتدار معنوی منجر شده است. به تعبیر تمثیلی، حوزه‌های علمی چونان چشمه‌ای‌اند که آب زلال علم را جاری می‌کنند، اما بدون کانال‌های اراده و عمل، این آب به مقصد نمی‌رسد.

درنگ: حوزه‌های علمی، با تمرکز بر علم و غفلت از اراده و عمل، از تحقق کمال انسانی بازمانده‌اند. حوزه عملی، مکمل حوزه علمی است.

لزوم قاعده‌مندی عرفان

عرفان، به‌عنوان علمی الهی، نیازمند قاعده‌مندی و نظام‌مندی است، مشابه ریاضیات که با اصول و قواعد خود، خطا را به حداقل می‌رساند. فقدان قواعد، به پراکندگی و خطا در آثار عرفانی منجر شده است. صدرالدین قونوی، شاگرد برجسته ابن‌عربی، با اصلاح مشکلات استادش و تدوین آثار منظم‌تر، گامی در جهت قاعده‌مندی عرفان برداشت. تفسیر سوره حمد او، نمونه‌ای از این تلاش است که مبانی عرفانی را با دقت و نظم تبیین می‌کند.

عرفان، بدون قاعده‌مندی، چونان دریایی بی‌کران است که بدون نقشه، راه به ساحل نمی‌برد. قونوی، با آثار خود، این دریا را به رودخانه‌ای منظم تبدیل کرد که به مقصد وحدت الهی جاری است. این نظام‌مندی، عرفان را از شبهات و خطاها مصون می‌دارد.

درنگ: عرفان، نیازمند قاعده‌مندی مشابه ریاضیات است. قونوی، با اصلاح آثار ابن‌عربی، الگویی برای نظام‌مندی عرفان ارائه کرد.

نقد روش‌های عرفانی نادرست

برخی روش‌های عرفانی، مانند استفاده از شهر فرنگ، هیپنوتیزم، یا فشار بر اعصاب، به ضعف جسمانی و خطای معرفتی منجر می‌شوند. این روش‌ها، به‌جای تزکیه و معرفت، سالک را به وادی خیالات و توهمات می‌کشانند. مکاشفه، باید از طریق سلوک شرعی و عقلانی حاصل شود، نه با ترفندهای غیرطبیعی.

این روش‌ها، چونان آینه‌های شکسته‌اند که به‌جای نشان دادن حقیقت، تصاویر مخدوش ارائه می‌دهند. سالک، باید با صبر و ریاضت، به نور معرفت دست یابد، نه با ابزارهایی که جسم و روح را فرسوده می‌کنند.

درنگ: روش‌های عرفانی غیرعلمی، مانند شهر فرنگ و هیپنوتیزم، به ضعف اعصاب و خطای معرفتی منجر می‌شوند. مکاشفه، از تزکیه حاصل می‌شود.

جمع‌بندی بخش

نقد حوزه‌های علمی، روش‌های عرفانی نادرست، و ضرورت قاعده‌مندی عرفان، دغدغه بازسازی علوم دینی را نشان می‌دهد. حوزه‌ها باید علم و عمل را توأمان پرورش دهند، و عرفان، با قواعد نظام‌مند، از خطا مصون ماند. قونوی، الگویی برای این بازسازی ارائه کرده است.

احدیت و واحدیت: جایگاه انسان کامل

تمایز احدیت و واحدیت

در مقام احدیت، کثرت مخفی می‌شود، اما زایل نمی‌گردد. انبیا، مظهر واحدیت‌اند، اما مقام ختمی (پیامبر اکرم و اهل‌بیت علیهم‌السلام) مظهر احدیت است. احدیت، وحدت مطلق و واحدیت، کثرت در وحدت را نشان می‌دهد. حدیث کسا، خمسه طیبه را مظاهر احدیت با ختمیت‌های خاص معرفی می‌کند: حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها ختم باطنی، امیرالمؤمنین علیه‌السلام ختم ولایی، و امام زمان علیه‌السلام ختم حیدری.

احدیت، چونان خورشیدی است که همه پرتوهای کثرت را در خود جمع می‌کند، و واحدیت، پرتوهایی است که از این خورشید به عالم می‌تابد. مقام ختمی، مظهر احدیت است که کثرت در آن غایب می‌شود.

درنگ: احدیت، وحدت مطلق و واحدیت، کثرت در وحدت است. اهل‌بیت علیهم‌السلام، مظهر احدیت با ختمیت‌های خاص‌اند.

شناخت ائمه علیهم‌السلام

شناخت ائمه علیهم‌السلام، در میان شیعیان، اغلب سطحی و محدود به نام، نسب، یا مقتل است. شناخت حقیقی، درک مقام ولایی و ختمیت آن‌هاست. حدیث «مَنْ مَاتَ وَلَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً» بر ضرورت شناخت عمیق تأکید دارد. این شناخت، فراتر از اطلاعات ظاهری، به معرفت باطنی و درک جایگاه الهی ائمه می‌رسد.

شناخت ائمه، چونان گشودن دریچه‌ای به سوی نور الهی است. بدون این شناخت، سالک در تاریکی جهل باقی می‌ماند. هر امام، مظهر اسمی خاص و ختمیتی ویژه است که باید به‌درستی درک شود.

درنگ: شناخت ائمه، فراتر از نام و نسب، درک مقام ولایی و ختمیت آن‌هاست. بدون این شناخت، انسان در جهل باقی می‌ماند.

فتح و غیب

فتح، شهود غیب به روشنی است، برخلاف غیب که به‌صورت پنهان دیده می‌شود. فتح، انتقال از تجلی اسمایی (قلب) به ذاتی (روح) است. قرآن کریم این مقام را چنین توصیف می‌کند: ﴿سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ﴾ (فصلت: ۵۳، : «به‌زودی آیات خود را در آفاق به آن‌ها نشان خواهیم داد»). فتح، سالک را به مقام مکاشفه کامل می‌رساند.

فتح، چونان گشایش دری به سوی نور است که غیب را آشکار می‌سازد. این گشایش، سالک را از کثرت اسمایی به وحدت ذاتی هدایت می‌کند.

درنگ: فتح، شهود غیب به روشنی است که سالک را از تجلی اسمایی به ذاتی می‌رساند.

جمع‌بندی بخش

احدیت و واحدیت، دو مقام متمایز در عرفان نظری‌اند که جایگاه انسان کامل را تبیین می‌کنند. اهل‌بیت علیهم‌السلام، مظهر احدیت‌اند و شناخت حقیقی آن‌ها، سالک را به معرفت الهی می‌رساند. فتح، گشایشی است که غیب را به شهود تبدیل می‌کند و سالک را به وحدت رهنمون می‌سازد.

صفا و سلامت عرفا: الگویی برای سلوک

صفا و سلامت قونوی و مولانا

صفا و سلامت عرفا، مانند صدرالدین قونوی و مولانا، الگویی برای سلوک عرفانی است. قونوی، با ارادت به شیخ اکبر و اهدای مادرش به او، و مولانا، با اهدای دخترش به شمس، نمونه‌هایی از اخلاص و آزادی معنوی ارائه کردند. این روابط، نشان‌دهنده زندگی آزاد و بی‌تعلق عرفاست که در عالم ناسوت و ملکوت، با صفا و سلامت زیستند.

این عرفا، چونان پرندگانی بودند که در آسمان معرفت، آزادانه پرواز کردند و از قید تعلقات رهایی یافتند. صفا و سلامت آن‌ها، درس اخلاص و ارادت به سالکان می‌دهد.

درنگ: صفا و سلامت عرفا، مانند قونوی و مولانا، الگویی از اخلاص و آزادی معنوی در سلوک عرفانی است.

نقد تصورات نادرست عرفانی

برخی تصورات عرفانی، مانند نور بی‌رنگ یا آب بسیط، از ضعف در طبیعیات ناشی شده و اعتبار عرفان را کاهش داده‌اند. این خطاها، نشان‌دهنده ضرورت تطبیق عرفان با علوم طبیعی و عقلی است. عرفان، باید با دانش روز هم‌خوانی داشته باشد تا از شبهات مصون ماند.

این تصورات، چونان سایه‌هایی‌اند که بر نور حقیقت افتاده و آن را مخدوش کرده‌اند. عرفان، باید با عقل و علم هم‌سو باشد تا راه به حقیقت ببرد.

درنگ: تصورات نادرست عرفانی، مانند نور بی‌رنگ، از ضعف طبیعیات ناشی شده و عرفان را نیازمند تطبیق با علم می‌کند.

جمع‌بندی بخش

صفا و سلامت عرفا، الگویی برای سلوک عرفانی است که اخلاص و آزادی معنوی را نشان می‌دهد. نقد تصورات نادرست، بر ضرورت تطبیق عرفان با علم تأکید دارد تا این علم الهی، از خطا مصون ماند.

نتیجه‌گیری کلی

این نوشتار، با تبیین مراتب کمال انسانی (علم، اراده، تمکین) و تجلیات اسمایی و ذاتی، جایگاه انسان کامل را به‌عنوان مظهر احدیت و خلیفه الهی روشن ساخت. نقد حوزه‌های علمی، روش‌های عرفانی نادرست، و شناخت سطحی ائمه علیهم‌السلام، دغدغه بازسازی علوم دینی را نشان داد. صفا و سلامت عرفا، مانند قونوی و مولانا، و نقش قونوی در قاعده‌مندی عرفان، راهکارهایی برای ارتقای این علم ارائه کردند.

عرفان، چونان گوهری است که در صدف معرفت الهی نهفته است. با قاعده‌مندی و تطبیق با علم و عقل، این گوهر، درخششی ابدی خواهد یافت و راه سالکان را به سوی وحدت الهی روشن خواهد کرد.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس درسگفتار استاد فرزانه قدس سره، مرتبه اول کمال انسانی چیست؟

2. تجلی اسمائی در درسگفتار به چند قسم تقسیم شده است؟

3. کدام یک از موارد زیر در درسگفتار به عنوان ظرف دوم کمال معرفی شده است؟

4. طبق درسگفتار، تجلی ذاتی چه ویژگی‌ای را برای سالک به ارمغان می‌آورد؟

5. بر اساس درسگفتار، مرتبه سوم کمال انسانی چیست؟

6. علم دینی در درسگفتار صرفاً به معنای علم خلقی است و شامل علم حقی نمی‌شود.

7. اراده سالک در ظرف عمل با میزان علم او برابر نیست و ممکن است محدود یا نامحدود باشد.

8. طبق درسگفتار، تجلی ذاتی با تفرقه و کثرت همراه است.

9. درسگفتار بیان می‌کند که انبیا به دلیل بلاها و مصیبت‌های متفاوت، مراتب متفاوتی از اراده پیدا می‌کنند.

10. تمکن در درسگفتار به معنای توانایی سالک در نقل احکام شرعی بدون اجتهاد است.

11. تفاوت اصلی بین علم خلقی و علم حقی در درسگفتار چیست؟

12. چرا در علم دینی به اراده کمتر توجه شده است؟

13. منظور از تجلی جمع بین ظاهری و باطنی چیست؟

14. چرا مصیبت‌های انبیا در درسگفتار متفاوت توصیف شده‌اند؟

15. منظور از تمکن در مرتبه سوم کمال چیست؟

پاسخنامه

1. علم به خلق از طریق نفس یا اسما و صفات الهی

2. سه قسم

3. اراده و عمل

4. قربات

5. تمکن و دستگیری

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. علم خلقی به اشراف بر موجودات و مخلوقات الهی مربوط است، در حالی که علم حقی معرفت و رویت اسما و صفات الهی در ظرف شهود است.

12. زیرا علم دینی بیشتر بر علم متمرکز است و حوزه عمل را جدا از حوزه علم می‌داند.

13. تجلی جمع بین ظاهری و باطنی به ادراک همزمان اسمای ظاهری و باطنی الهی توسط سالک اشاره دارد.

14. مصیبت‌های متفاوت انبیا برای تقویت و استحکام اراده آنها و ایجاد اقتدار ایمانی طراحی شده‌اند.

15. تمکن به توانایی سالک در دستگیری و هدایت دیگران پس از کسب علم و اراده قوی اشاره دارد.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده