متن درس
انسان کامل و سیر وجودی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 510)
دیباچه
این نوشتار، بازنویسی علمی درسگفتاری از مجموعه مصباح الانسان، ارائهشده توسط آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، در جلسه 510 است که به تبیین عمیق و عرفانی انسان کامل، چیستی و چگونگی وجود او، سیر استیداعی و استجلایی، حیرتهای ممدوح و مذموم، و مراتب سلوک در بستر احدیت و کثرت میپردازد.
بخش نخست: انسان کامل، حقیقت خلقت
مقدمهای بر انسان کامل
بحث انسان کامل، موضوعی بنیادین در عرفان اسلامی است که پرسشهایی عمیق درباره چیستی، زمینه فاعلی، مکان و چگونگی وجود آن مطرح میسازد. انسان کامل، به مثابه مظهر تام اسماء و صفات الهی، تجلی کمال خلقت است که تمامی مراتب وجودی را در خود گردآورده و نقطه آرامش الهی در آفرینش به شمار میرود. این مفهوم، نه تنها به ذات انسان، بلکه به سؤالات وجودی او درباره جایگاهش در نظام هستی پاسخ میدهد.
درنگ: انسان کامل، مظهر جامع اسماء الهی و کمال خلقت است که تمامی مراتب وجودی را در خود جای داده و آرامش دل الهی را به ارمغان آورده است. |
پرسشهای چهارگانهای که در این بحث مطرح شدهاند، شامل چیستی و کیستی انسان کامل، زمینه فاعلی او، مکان وجودش (فیم وجد) و چگونگی یافت شدن او (کیف وجد) است. این پرسشها، ابعاد وجودی و سلوکی انسان کامل را به گونهای نظاممند بررسی میکنند و دریچهای به سوی فهم حقیقت او میگشایند.
چیستی انسان کامل: کمال خلقت
انسان کامل، به عنوان کمال خلقت معرفی شده است؛ موجودی که زائد بر او در نظام آفرینش ممکن نیست. او مجموعه کل خلقت را در بر میگیرد و مظهر تام تمامی کمالات وجودی است. این تعریف، انسان را نه تنها به عنوان یک موجود، بلکه به مثابه نهایت هستی و جلوه کامل صفات الهی معرفی میکند. در این دیدگاه، انسان، آینه تمامنمای حق تعالی است که در آن، جمال و جلال الهی به تمامی منعکس شده است.
معانی آدم، انسان و بشر
برای فهم دقیقتر حقیقت انسان کامل، به معانی سه واژه کلیدی پرداخته شده است:
- آدم: به معنای دم هستی، اشاره به حیاتبخشی و روح الهی در انسان دارد.
- انسان: به معنای انس عالم، بیانگر ارتباط عمیق و وجودی انسان با کل نظام هستی است.
- بشر: به معنای بشارت موجودات، نشاندهنده نقش انسان به عنوان مژدهدهنده کمال و تجلی الهی در میان موجودات است.
این تعابیر، ابعاد مختلف وجودی انسان را روشن میسازند و او را به مثابه موجودی چندساحتی معرفی میکنند که هم حیاتبخش است، هم پیونددهنده عالم و هم مظهر کمال در میان آفریدگان.
انسان: آرامش دل الهی
در تبیین جایگاه انسان، آمده است که خداوند متعال پس از آفرینش آسمانها، زمین، جن، ملائکه و حتی ابلیس، دلش آرام نگرفت تا آنکه انسان را آفرید و فرمود:
تَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ
(قرآن کریم، مؤمنون: 14، : «آفرین بر خدا، بهترین آفرینندگان»).
این آیه، به تحسین الهی از خلقت انسان اشاره دارد که به مثابه نقطه اوج آفرینش، رضایت و آرامش دل پروردگار را به همراه آورده است. انسان، با آفرینش خود، چنان جلوهای از جمال و کمال الهی را به نمایش گذاشت که خداوند خود را به سبب این خلقت ستود.
درنگ: انسان، با آفرینش خود، آرامش دل الهی را فراهم آورد و به عنوان مظهر تام جمال و کمال، مورد تحسین پروردگار قرار گرفت. |
فقدان ابلیس در انسان
در تمایز انسان از دیگر موجودات، تأکید شده است که در انسان، برخلاف جن، ابلیس وجود ندارد، بلکه تنها شیطان присутствует. ابلیس، موجودی خاص از جن است که در ذات انسان، به دلیل حقیقت متعالی او، جایگاهی ندارد. انسان، با وجود مواجهه با وسوسههای شیطانی، از حضور ابلیس در ذات خود مبراست و این ویژگی، او را به موجودی متمایز در نظام خلقت تبدیل میکند.
انسان: جمال هستی و بهار حق
انسان، حقیقت خلقت، جمال هستی، کمال عالم، بهار حق و ظهور پروردگار توصیف شده است. این تعابیر، انسان را به مثابه جلوهای بیمانند از زیبایی و کمال الهی معرفی میکنند. او، بهاری است که در باغ هستی شکوفا شده و با ظهور خود، نور پروردگار را در تمامی مراتب وجودی متجلی میسازد. انسان، نه تنها مظهر صفات الهی، بلکه آیینهای است که در آن، حق تعالی خود را به تماشا مینشیند.
جمعبندی بخش نخست
انسان کامل، به عنوان کمال خلقت و مظهر تام اسماء و صفات الهی، جایگاه بیمانندی در نظام هستی دارد. او، با عناوینی چون آدم، انسان و بشر، ابعاد حیاتبخش، پیونددهنده و بشارتدهنده خود را آشکار میسازد. آفرینش انسان، آرامش دل الهی را به ارمغان آورد و او را به موجودی متعالی تبدیل کرد که از حضور ابلیس در ذات خود مبراست. انسان، با جمال و کمال خود، بهار حق و ظهور پروردگار است که تمامی مراتب وجودی را در خود گردآورده است.
بخش دوم: سیر وجودی انسان
سیر استیداعی: ودیعه الهی
انسان، دارای دو سیر بنیادین است: سیر استیداعی (نزولی) و سیر استجلایی (صعودی). سیر استیداعی، به نزول ودیعه الهی در انسان اشاره دارد؛ جایی که خداوند تمامی کمالات وجودی را در او جاسازی کرده است. این حقیقت، در کلام عرفانی «و فیک انطوی العالم الاکبر» (جهان بزرگ در تو پیچیده شده است) متجلی است. انسان، به مثابه خزانهای الهی، حامل تمامی کمالات عالم اکبر است و این ودیعه، او را به موجودی جامع و بیمانند تبدیل کرده است.
درنگ: سیر استیداعی، نزول ودیعه الهی در انسان است که او را به خزانهای جامع از کمالات عالم اکبر تبدیل میکند. |
سیر استجلایی: صعود به سوی قرب
سیر استجلایی، صعود انسان به سوی کمال و قرب الهی است که به قدر حرکت، توان و معرفت او تحقق مییابد. این سیر، در همه انسانها به فعلیت نمیرسد و به میزان تقوا و تلاش سلوکی فرد وابسته است. قرآن کریم در این باره میفرماید:
إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ
(حجرات: 13، : «گرامیترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست»).
این آیه، کرامت انسان را به تقوای او پیوند میزند و نشان میدهد که سیر استجلایی، مسیری است که با معرفت و عمل صالح طی میشود.
حیرت در ظرف استجلا
در سیر استجلایی، سالک با دو نوع حیرت مواجه میشود: حیرت مذموم و حیرت ممدوح. حیرت مذموم، پیش از علم و از شک و جهل ناشی میشود. این حیرت، نشانه بیماری سیستمی یا عدم حرکت در مسیر سلوک است. در مقابل، حیرت ممدوح، پس از کسب علم و معرفت پدید میآید و از درک عظمت و بیکرانگی الهی سرچشمه میگیرد. این حیرت، سالک را به سوی تعالی و قرب هدایت میکند.
درنگ: حیرت ممدوح، پس از علم و از درک عظمت الهی ناشی میشود، در حالی که حیرت مذموم، پیش از علم و از جهل سرچشمه میگیرد. |
رفع حیرت مذموم
حیرت مذموم، با کسب علم، معرفت و حرکت به سوی قرب الهی برطرف میشود. سالک، با گذر از شک و جهل، به کمال و معرفت میرسد و حیرت مذموم را به حیرت ممدوح تبدیل میکند. این تحول، نشانهای از پیشرفت در سیر استجلایی است که سالک را به سوی لقای حق هدایت میکند.
سیر از حق به ناسوت و بالعکس
سیر استیداعی، از حق به ناسوت، ماده و نطفه است، در حالی که سیر استجلایی، از نطفه به عوالم و لقای حق امتداد مییابد. این دو سیر، مسیر نزول و صعود انسان را ترسیم میکنند. سیر استیداعی، ودیعه الهی را در انسان جای میدهد، و سیر استجلایی، او را به سوی تحقق این ودیعه و بازگشت به مبدأ هدایت میکند.
سیر جلایی: قلمرو محبوبین
سیر جلایی، مرحله نهایی صعود است که ویژه اولیای خدا و محبوبین الهی است. در این سیر، محبین، به دلیل ضعف و محدودیت، دستوپاگیرند و نمیتوانند به طور کامل همراه شوند. اولیا، در سیر استجلایی، با محبین همراهند، اما در سیر جلایی، تنها محبوبین به لقای حق میرسند. این تمایز، به تفاوت در قوت باطنی و معرفتی سالکان اشاره دارد.
درنگ: سیر جلایی، قلمرو محبوبین الهی است که در آن، تنها اولیا و کسانی که به کمال معرفتی رسیدهاند، به لقای حق میرسند. |
تشبیه سیر استجلایی به مسابقه
سیر استجلایی، به مسابقهای تشبیه شده است که در آن، محبین، مانند ترافیک، مانع حرکت سریع سالک میشوند. اما محبوبین، جاده را خالی مییابند و با آزادی و سرعت به سوی مقصد پیش میروند. این تمثیل، به محدودیتهای محبین و آزادی عمل محبوبین در سیر به سوی حق اشاره دارد.
نقش اولیا و محبین
اولیای خدا، به دلیل رسالت دستگیری، در سیر استجلایی با محبین همراهند، اما در سیر جلایی، تنها محبوبین حضور دارند. این همراهی، از باب هدایت و ارشاد است، اما در مرحله نهایی، تنها کسانی که به کمال معرفتی رسیدهاند، به وصل و لقای حق نائل میشوند.
جمعبندی بخش دوم
سیر وجودی انسان، شامل دو مرحله استیداعی و استجلایی است. سیر استیداعی، نزول ودیعه الهی در انسان است که او را به خزانه کمالات عالم اکبر تبدیل میکند. سیر استجلایی، صعود به سوی قرب الهی است که با تقوا و معرفت تحقق مییابد. حیرت ممدوح، نشانه تعالی سالک است، در حالی که حیرت مذموم، از جهل سرچشمه میگیرد. سیر جلایی، قلمرو محبوبین است که در آن، اولیا به لقای حق میرسند، در حالی که محبین، به دلیل ضعف، همراهی کامل ندارند.
بخش سوم: احدیت، کثرت و سلوک سالک
قوت و ضعف در انسانها
انسانها از منظر قوت و ضعف باطنی به دو دسته تقسیم میشوند: ضعفا، که بر زیردستان تسلط مییابند و از روی کمبود، سختگیری میکنند؛ و اقویا، که با همتایان خود رقابت میکنند و در برابر ضعفا با مهربانی رفتار مینمایند. این تمایز، به تفاوت در ظرفیت باطنی و معرفتی افراد اشاره دارد.
امیرالمؤمنین: قوت و لطافت
حضرت امیرالمؤمنین (ع)، به عنوان نمونهای بیمانند از قوت و لطافت، در میان قوم، رجلی استوار و در خانه، صبیای لطیف و مهربان بودند. این ویژگی، نشاندهنده تعادل میان قوت باطنی و لطافت ظاهری ایشان است که در محیط خانه، با سادگی و محبت رفتار میکردند.
درنگ: حضرت امیرالمؤمنین (ع)، با قوت باطنی و لطافت ظاهری، الگویی کامل از تعادل در رفتار و سلوک ارائه کردند. |
لزوم سیر کامل عوالم
سالک، برای رسیدن به حق، باید تمامی ظروف خلقی را طی کند، تجربه نماید و با هر مرتبه به طور کامل آشنا شود. سلوک، نیازمند پیمودن تدریجی عوالم است و طفره یا پرش به سوی حق ممکن نیست. سالک، باید از سنگ به ناسوت، از ناسوت به مثال، و از مثال به عوالم بالاتر سیر کند تا به لقای حق برسد.
حیرت در سیر عوالم
در سیر عوالم، سالک با بیکرانگی هر مرتبه مواجه میشود و دچار حیرت میگردد. این حیرت ممدوح، از درک عظمت و تنوع عوالم ناشی میشود و سالک را به سوی شهود هدایت میکند. هر عالم، مانند دریایی بیکران است که سالک را به شگفتی وامیدارد.
عبارت قونوی و حیرت ممدوح
جناب قونوی، شاگرد برجسته محییالدین ابن عربی، در تبیین حیرت ممدوح میفرماید: «اگر مشهد ناظر (سالک) در مرتبهای از مراتب و مقامی از مقامات باشد، تنوع حاصل در آن را میبیند». این عبارت، به تنوع تجلیات الهی در مراتب سلوک اشاره دارد که سالک را به درک رنگارنگی عوالم و حیرت ممدوح میرساند.
تنوع در سیر و رحمت الهی
تنوع در سیر سالک، مانند جادهای است که گاه با آب، گاه با سبزه، گاه با کویر و گاه با کوه همراه است. غفلت، رحمتی الهی است که انسان را از درک کامل این تنوع و آسیبهای آن محافظت میکند. قرآن کریم در این باره میفرماید:
إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ
(عصر: 2-3، : «به راستی انسان در زیانکاری است، مگر کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده و یکدیگر را به حق و صبر سفارش کردهاند»).
این آیه، خسر انسان را بیان میکند، اما راه نجات را در ایمان، عمل صالح و تواصی به حق و صبر میداند.
صبر و مرحمت در سلوک
صبر، بُعدی بسیط و مرحمت، بُعدی تقابلی است. سالک باید با صبر، استقامت فردی را حفظ کند و با مرحمت، با دیگران مهربانانه تعامل نماید. این دو ویژگی، سالک را در پیمودن مسیر سلوک یاری میرسانند و او را از آسیبهای ناشی از تشتت و تفرقه محافظت میکنند.
تنوع و تجلیات الهی
تنوع در سیر سالک، به دلیل تجلیات مختلف حق تعالی است. قرآن کریم میفرماید:
كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ
(رحمن: 29، : «هر روز او در کاری است»). این آیه، به پویایی تجلیات الهی اشاره دارد. هر لحظه و هر نماز، جلوهای نو از حق را به سالک نشان میدهد و او را به سوی شهود هدایت میکند.
درنگ: تنوع تجلیات الهی، سالک را به سوی درک پویایی حق و شهود بیکرانگی او هدایت میکند. |
تعدد وجود و مراتب
تعدد و تکثر وجود، به اعتبار مراتب و مقامات است، نه ذات حق. این تکثر، نسبی و در بستر ظهورات مرتبهای است. سالک، با سیر در مراتب، تنوع این ظهورات را درک میکند، اما در نهایت، همه چیز به احدیت حق بازمیگردد.
سیر ناظر در مراتب
ناظر (سالک)، در احکام نسب مرتبه، وجوه و رقائق آن سیر میکند، نه در ذات صاحب مرتبه. این تمایز، بنیاد عرفان اسلامی است که سالک را در مراتب خلقی و حق را در ذات بیتعین معرفی میکند.
سیر حق و معیت قیومی
حق تعالی، در ذات خود سیر میکند و با معیت قیومی، هر لحظه خلق را زیارت مینماید. این حضور فعال و پویا، نشانهای از سرپرستی دائمی پروردگار بر هستی است که سالک را در سیر خود همراهی میکند.
نقش قونوی در عرفان
جناب صدرالدین قونوی، شاگرد برجسته محییالدین ابن عربی، با پالایش سخنان استاد خود، عرفان اسلامی را به سطحی پختهتر و منظمتر ارتقا داد. او، با تبرّی از شمس تبریزی و تأکید بر مقام والای محییالدین، جایگاه خود را به عنوان عارفی برجسته تثبیت کرد.
سیر در ذات و مرتبه
سالک، در مرتبه سیر میکند، در حالی که حق، در ذات خود سیر دارد. عرفان محبین، به مرتبه محدود است، اما عرفان محبوبین، به ذات حق میرسد. این تمایز، نشاندهنده تفاوت در عمق معرفتی و سلوکی سالکان است.
درنگ: عرفان محبوبین، به ذات حق و بیواسطگی میرسد، در حالی که عرفان محبین، در مراتب خلقی محدود میماند. |
راه حق: بدون ممنوعه
راه حق، مانند قلهای است که تابلوی ممنوعه ندارد. محدودیتها، از ضعف سالک ناشی میشوند، نه از ذات حق. سالک، با رفع موانع درونی و آمادگی جسمی و روحی، میتواند این مسیر را طی کند.
ارشاد در نهی از تفکر در ذات
نهی «لا تفکروا فی ذات الله» ارشادی است، نه ممنوعیت قطعی. این نهی، برای حفاظت از سالک در برابر مخاطرات تفکر در ذات بیتعین حق است، اما راه سلوک به سوی حق همواره باز است.
تنوع و احدیت
تنوع مراتب، در ظرف احدیت سیر میکند و کثرت، نسبی و ظهوری است. همه تجلیات، در بستر احدیت جریان دارند و سالک، با درک این وحدت در کثرت، به سوی شهود حق هدایت میشود.
احدیت: منبئ احکام مرتبه
ناظر، احدیت را میبیند که منبئ (خبردهنده) احکام مرتبه است. احدیت، با عنایت الهی، راه را برای سالک وسعت میدهد و احکام مراتب را برای او روشن میسازد.
حق: معین، نه متعین
ذات حق، معین است، اما متعین نیست. مرتبه، هم معین و هم متعین است. این تمایز، به بیشکستگی ذات حق و تعینپذیری مراتب اشاره دارد. ذات حق، آک و بیتعین است، در حالی که مراتب، به دلیل ظهور، شكسته و متعین میشوند.
ادراک تام و صورت حق
ادراک تام، صورت علم حق به نفس خود است که در آن، تعین پدید نمیآید. این ادراک، به کیفیت وجود در مراتب و مظاهر بازمیگردد و در ذات حق، بیتعین باقی میماند.
سیر سالک با احدیت
سیر سالک، با احدیت است و تنبه، در ظرف خلقی و احدیت، در ظرف حقی جریان دارد. سالک، در مراتب خلقی سیر میکند، اما حق، در ذات بیتعین خود، معین و حاضر است.
جمعبندی بخش سوم
سلوک سالک، در بستر احدیت و کثرت جریان دارد. او، با پیمودن مراتب خلقی و درک تنوع تجلیات الهی، به سوی شهود حق هدایت میشود. عرفان محبوبین، به ذات حق میرسد، در حالی که عرفان محبین، در مراتب محدود میماند. راه حق، بدون ممنوعه است و تنها ضعف سالک، مانع سلوک اوست. احدیت، با عنایت الهی، راه را برای سالک وسعت میدهد و او را به ادراک تام هدایت میکند.
نتیجهگیری کلی
این اثر، با بازنویسی درسگفتار آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسه 510، به تبیین عمیق انسان کامل، سیر وجودی او و سلوک در بستر احدیت و کثرت پرداخته است. انسان کامل، مظهر تام اسماء و صفات الهی، کمال خلقت و آرامش دل پروردگار است. سیر استیداعی، ودیعه الهی را در او جای داده و سیر استجلایی، او را به سوی لقای حق هدایت میکند. حیرت ممدوح، نشانه تعالی سالک است که از درک عظمت الهی سرچشمه میگیرد. عرفان محبوبین، به ذات بیتعین حق میرسد، در حالی که عرفان محبین، در مراتب خلقی محدود میماند. احدیت، ظرف وحدت است که تمامی کثرتها در آن جریان دارند و سالک را به سوی شهود هدایت میکنند.
با نظارت صادق خادمی |