در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 551

متن درس

 

وحدت ذاتی و کثرت تعینی در عرفان اسلامی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 551)

دیباچه

این نوشتار، برگرفته از درس‌گفتار شماره 551 مصباح الأنس، تألیف عارف واصل آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به تبیین عمیق و جامع وحدت ذاتی حق و کثرت تعینی در مراتب ظهور خلق در چارچوب عرفان اسلامی اختصاص دارد. موضوع اصلی این درس‌گفتار، کاوش در رابطه میان وحدت و کثرت، نقد نظریه تشکیک وجود صدرایی، و تبیین توحید از منظری عرفانی است.

بخش نخست: وحدت ذاتی و کثرت تعینی

آغاز با استمداد الهی

درس‌گفتار با ذکر شریف بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ آغاز می‌شود که نشانه‌ای از توکل بر ذات اقدس الهی و جهت‌گیری عرفانی بحث است. این ذکر، مانند کلیدی است که درهای معرفت را می‌گشاید و زمینه را برای ورود به ژرفای مباحث عرفانی فراهم می‌سازد. درس‌گفتار، با تمرکز بر وحدت ذاتی حق و کثرت در تعینات و تجلیات الهی، به تبیین رابطه متقابل حق و خلق می‌پردازد.

وحدت در ذات و کثرت در تعینات

وحدت، به ذات حق تعلق دارد، مانند خورشیدی که در ذات خویش یکپارچه و بی‌تکرار است. کثرت، در تعینات و ظهورات الهی پدیدار می‌شود، مانند پرتوهای آن خورشید که بر آینه‌های گوناگون عالم بازمی‌تابند. این تمایز، مانند تفاوت میان چشمه‌ای زلال و جویبارهایی است که از آن سرچشمه می‌گیرند. تأثیرات وجودی، در بستر وحدت نسبی میان موجودات رخ می‌دهد، نه در احدیت محض یا کثرت محض. این وحدت نسبی، مانند رشته‌ای است که دانه‌های تسبیح هستی را به هم پیوند می‌دهد.

درنگ: وحدت، ذاتی حق است و کثرت، در تعینات و تجلیات الهی ظهور می‌یابد. تأثیرات وجودی، در بستر وحدت نسبی میان موجودات رخ می‌دهد.

نقد نظریه تشکیک وجود صدرایی

درس‌گفتار، نظریه تشکیک وجود ملاصدرا را که کثرت را به ذات وجود نسبت می‌دهد، نقد می‌کند. این دیدگاه، مانند تلاشی است برای آمیختن نور و سایه در ذات خورشید. وحدت، در ذات حق است و کثرت، در مراتب ظهور و تعینات خلق. نسبت دادن کثرت به ذات وجود، مانند کاشتن بذری در خاکی ناسازگار است که میوه‌ای به بار نمی‌آورد. این نقد، ریشه در تمایز عرفان نظری از فلسفه صدرایی دارد که کثرت را تنها در مظاهر می‌بیند.

تأثیر در تناسب و وحدت نسبی

تأثیرگذاری میان موجودات، تنها در بستر تناسب و وحدت نسبی ممکن است. مانند دو دوست که با اشتراک در محبت، دل‌هایشان به هم پیوند می‌خورد، موجودات نیز تنها در سایه وحدت نسبی اثر می‌پذیرند یا اثر می‌گذارند. واحد از حیث واحد یا کثیر از حیث کثیر، به‌تنهایی اثرگذار نیست، مانند نغمه‌ای که بدون هماهنگی با دیگر نغمات، آوازی کامل نمی‌سازد. این وحدت نسبی، مانند پلی است که میان مراتب وجودی ارتباط برقرار می‌کند.

جمع‌بندی بخش نخست

این بخش، با تبیین وحدت ذاتی حق و کثرت تعینی خلق، به تمایز میان این دو پرداخت. نقد تشکیک وجود صدرایی، بر جدایی وحدت از کثرت در ذات حق تأکید کرد. تأثیرگذاری، در بستر تناسب و وحدت نسبی رخ می‌دهد، مانند آینه‌هایی که نور واحد را در رنگ‌های گوناگون بازمی‌تابانند. این مباحث، مانند چراغی، راه معرفت توحیدی را روشن می‌سازند.

بخش دوم: ترکیب حقیقی و اعتباری در هستی

ترکیب حقیقی و اعتباری

ترکیب حقیقی، مانند گل که از آب و خاک پدید می‌آید، نتیجه وحدت وجودی است که به موجودی نو و غیرقابل تجزیه بدل می‌شود. در مقابل، ترکیب اعتباری، مانند خانه‌ای که از آجر و آهن ساخته شده، به اجزای خود تجزیه‌پذیر است. این تمایز، مانند تفاوت میان نقاشی‌ای است که رنگ‌هایش در هم آمیخته و جداناشدنی‌اند، و پازلی که قطعاتش از هم گسسته می‌شوند. جامعه نیز، مانند خانه، ترکیبی اعتباری است که وحدتش به پیوند ظاهری وابسته است.

درنگ: ترکیب حقیقی، وحدت وجودی غیرقابل تجزیه را نشان می‌دهد، در حالی که ترکیب اعتباری، به اجزای خود تجزیه‌پذیر است.

وحدت وجودی در ترکیب حقیقی

ترکیب حقیقی، مانند گل، نتیجه فعل و انفعال وجودی میان آب و خاک است که به موجودی نو منجر می‌شود. این فرآیند، مانند آمیزش دو رود است که به دریاچه‌ای واحد می‌پیوندد. در مقابل، ترکیب اعتباری، مانند لشکری است که سربازانش با فروپاشی وحدت، پراکنده می‌شوند. این تمایز، بر وحدت وجودی در ترکیبات حقیقی تأکید دارد که از مراتب ظهور حق سرچشمه می‌گیرد.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، تفاوت میان ترکیب حقیقی و اعتباری را تبیین کرد. ترکیب حقیقی، مانند گل، وحدت وجودی را نشان می‌دهد که به موجودی نو و غیرقابل تجزیه بدل می‌شود. ترکیب اعتباری، مانند جامعه یا خانه، به اجزای خود تجزیه‌پذیر است. این تمایز، مانند تفکیک میان جوهر و صورت در نقاشی هستی، بر وحدت وجودی تأکید دارد.

بخش سوم: خودبسندگی هستی و نقد تباین

خودبسندگی هستی

هستی، مانند اقیانوسی بی‌کران، خودبسنده است و از غیر خود امداد نمی‌پذیرد. همه موجودات، مانند امواج این اقیانوس، ظهورات حق‌اند و به غیر وابسته نیستند. این خودبسندگی، مانند درختی است که ریشه در خاک حقیقت دارد و میوه‌هایش از ذات خویش می‌رویند. آیه شریفه إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَيْهِ رَٰجِعُونَ (بقره: ۱۵۶) که به ترجمه استاد «ما از آنِ خداییم و به سوی او بازمی‌گردیم» آمده، بر این حقیقت تأکید دارد که همه چیز به حق بازمی‌گردد.

نقد ماهیت و تباین

ماهیت و تباین وجودات، مانند سایه‌هایی خیالی‌اند که حقیقت ندارند. وجودات، در وحدت ذاتی حق متحدند، مانند پرتوهای خورشید که در ذات آن یکی‌اند. نسبت دادن کثرت به ذات وجود، مانند گمان بردن به جدایی رنگ‌ها از نور است. این نقد، مانند بادبانی است که کشتی معرفت را از گرداب ماهیت و تباین به سوی ساحل وحدت می‌راند.

درنگ: هستی، خودبسنده است و از غیر خود امداد نمی‌پذیرد. ماهیت و تباین وجودات، مفاهیمی غیرواقعی‌اند که وحدت ذاتی حق را مخدوش می‌کنند.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، خودبسندگی هستی را مانند اقیانوسی بی‌کران تبیین کرد که همه امواجش از ذات حق سرچشمه می‌گیرند. نقد ماهیت و تباین، مانند پاک کردن غبار از آینه حقیقت، وحدت ذاتی حق را آشکار ساخت. آیه شریفه إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَيْهِ رَٰجِعُونَ این حقیقت را تأیید می‌کند که همه هستی، ظهور حق است.

بخش چهارم: وحدت شخصی حق و نقد خدای کلی

وحدت شخصی حق

خداوند، دارای وحدت شخصی است، مانند گوهری یگانه که در ذات خویش بی‌همتاست. این وحدت، نه کلی است و نه مفهومی، بلکه شخصیتی حقیقی دارد که تعیناتش نیز حقیقت‌اند، مانند شاخه‌هایی که از درختی واحد می‌رویند. آیه شریفه قُلْ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ (اخلاص: ۱) که به ترجمه استاد «بگو اوست خداوند یگانه» آمده، بر این وحدت شخصی تأکید دارد.

نقد خدای کلی و مفهومی

خدای کلی یا مفهومی، مانند سایه‌ای بی‌جان است که نمی‌تواند اثرگذار باشد. خداوند، شخصیتی حقیقی و دیدنی دارد، مانند نوری که با چشم دل قابل رؤیت است. این نقد، مانند کلیدی است که قفل توهمات فلسفی را می‌گشاید و راه را به سوی معرفت شهودی هموار می‌کند. پرستش خدای مفهومی، مانند عبادت بتی است که از حقیقت تهی است.

درنگ: خداوند، دارای وحدت شخصی است، نه کلی یا مفهومی. تعینات او حقیقت دارند و پرستش خدای مفهومی، بی‌اثر است.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، وحدت شخصی حق را مانند گوهری بی‌همتا تبیین کرد که تعیناتش نیز حقیقت دارند. نقد خدای کلی، مانند پاک کردن غبار از آینه معرفت، بر ضرورت شناخت شهودی تأکید دارد. آیه شریفه قُلْ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ این وحدت را تأیید می‌کند و راه را به سوی توحید حقیقی می‌گشاید.

بخش پنجم: توحید و معرفت شهودی

مشکل توحید و فقدان معرفت

مشکل اصلی جوامع اسلامی، فقدان معرفت توحیدی است، مانند گمگشتگی در بیابانی بی‌نشان. بدون شناخت حقیقی خدا، پرستش بی‌اثر است، مانند کاشتن بذری در خاکی بی‌حاصل. آیه شریفه إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ (فاتحه: ۵) که به ترجمه استاد «تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم» آمده، بر ضرورت معرفت شهودی در عبادت تأکید دارد.

معرفت شهودی و پرستش حقیقی

معرفت شهودی، مانند چراغی است که تاریکی‌های جهل را می‌زداید. پرستش بدون معرفت، مانند نواختن سازی بی‌صدا است که نمی‌تواند مانع گناه یا فساد شود. خداوند، مانند گوهری است که با چشم دل دیده می‌شود، و این رؤیت، انسان را از بی‌رحمی و فسق بازمی‌دارد. این معرفت، مانند کلیدی است که درهای توحید را می‌گشاید.

درنگ: فقدان معرفت توحیدی، مانع اثرگذاری پرستش است. معرفت شهودی، مانند چراغی، راه توحید را روشن می‌کند.

جمع‌بندی بخش پنجم

این بخش، بر ضرورت معرفت توحیدی تأکید کرد. فقدان این معرفت، مانند گمگشتگی در بیابان جهل است که پرستش را بی‌اثر می‌کند. آیه شریفه إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ بر ضرورت پرستش حقیقی از معرفت شهودی می‌طلبد. این معرفت، مانند نسیمی است که روح را به سوی حقیقت می‌راند.

بخش ششم: وحدت هستی و رقّت تعینات

وحدت هستی و رقّت تعینات

هستی، مانند مشتی است که در دشتی از تجلیات باز می‌شود. خلق، رقّت حق است، مانند سایه‌ای که از نور حقیقت پدید می‌آید. تعینات، ظهورات حق‌اند و جدایی از او ندارند، مانند امواجی که از اقیانوس جدا نیستند. این وحدت، مانند درختی است که شاخه‌هایش هر یک میوه‌ای خاص می‌دهند، اما ریشه در حقیقت واحد دارند.

شناخت یک جزء و شناخت کل

شناخت یک جزء از هستی، مانند باز کردن دریچه‌ای به سوی کل حقیقت است. آیه شریفه فَأَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ ٱللَّهِ (بقره: ۱۱۵) که به ترجمه استاد «هر کجا روی کنید، آنجا وجه خداست» آمده، بر این حقیقت تأکید دارد که همه هستی، وجه الله است. ایمان به بعض و کفر به بعض، کفر به کل است، مانند رد یک رنگ از رنگین‌کمان که کل آن را مخدوش می‌کند.

درنگ: شناخت یک جزء از هستی، به شناخت کل حقیقت منجر می‌شود، زیرا همه هستی، وجه الله است.

جمع‌بندی بخش ششم

این بخش، هستی را مانند مشتی از حقیقت توصیف کرد که در دشتی از تعینات باز می‌شود. خلق، رقّت حق است و شناخت یک جزء، به شناخت کل منجر می‌شود. آیه شریفه فَأَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ ٱللَّهِ این وحدت را تأیید می‌کند و بر اهمیت معرفت توحیدی تأکید دارد.

نتیجه‌گیری کلی

این نوشتار، با تبیین وحدت ذاتی حق و کثرت تعینی خلق، به کاوش در معارف عرفانی و فلسفی درس‌گفتار شماره 551 مصباح الأنس پرداخت. وحدت، مانند خورشیدی در ذات حق است و کثرت، مانند پرتوهای آن در تعینات خلق. نقد تشکیک وجود صدرایی، مانند پاک کردن غبار از آینه حقیقت، بر جدایی وحدت از کثرت تأکید کرد. ترکیب حقیقی، مانند گل، وحدت وجودی را نشان می‌دهد، در حالی که ترکیب اعتباری، مانند خانه، تجزیه‌پذیر است. خودبسندگی هستی، مانند اقیانوسی بی‌کران، از وابستگی به غیر بی‌نیاز است. وحدت شخصی حق، مانند گوهری یگانه، از خدای کلی متمایز است و معرفت شهودی، مانند کلیدی، درهای توحید را می‌گشاید. شناخت یک جزء از هستی، مانند باز کردن دریچه‌ای به کل حقیقت است، و آیه شریفه فَأَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ ٱللَّهِ این وحدت را تأیید می‌کند. این درس‌گفتار، مانند چراغی است که راه سلوک به سوی حقیقت را روشن می‌سازد و با زبانی علمی، برای پژوهشگران الهیات و عرفان منبعی غنی و جامع ارائه می‌دهد.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس درسگفتار استاد فرزانه قدس سره، وحدت در چه چیزی قرار دارد؟

2. طبق متن درسگفتار، چرا واحد از حیث واحد نمی‌تواند در کثیر اثر بگذارد؟

3. بر اساس درسگفتار، کثرت در چه چیزی ظهور می‌یابد؟

4. طبق متن، ترکیب حقیقی چگونه تعریف شده است؟

5. بر اساس درسگفتار، چرا تباین وجودات در علم دینی رد شده است؟

6. در درسگفتار، کثرت به ذات وجود نسبت داده شده است.

7. طبق متن، وحدت و کثرت در منطق نیازمند وجه اشتراک و تمایز هستند.

8. بر اساس درسگفتار، تأثیرگذاری بین واحد و کثیر تنها در صورتی ممکن است که تغایر نداشته باشند.

9. در درسگفتار، ترکیب اجتماعی به عنوان ترکیب حقیقی معرفی شده است.

10. طبق متن، احدیت تنها به حق تعالی نسبت داده شده است.

11. تفاوت اصلی بین وحدت و کثرت در درسگفتار چیست؟

12. چرا واحد از حیث واحد نمی‌تواند در کثیر اثر بگذارد؟

13. منظور از ترکیب حقیقی در درسگفتار چیست؟

14. چگونه کثرت نسبیه در درسگفتار تعریف شده است؟

15. چرا تباین وجودات در درسگفتار رد شده است؟

پاسخنامه

1. در ذات الحق

2. چون واحد فاقد تعین است

3. در تعینات و تجلیات الهی

4. ترکیبی که نتیجه آن چیزی جدید و غیرقابل بازگشت است

5. چون وجودات متغایر نیستند و وحدت دارند

6. نادرست

7. درست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. وحدت به ذات الحق و کثرت به تعینات و تجلیات الهی نسبت داده شده است.

12. چون واحد از حیث واحد فاقد تعین است و تأثیرگذاری نیازمند تعین و نسبت است.

13. ترکیب حقیقی به ترکیبی گفته می‌شود که نتیجه آن چیزی جدید و غیرقابل بازگشت به اجزای اولیه است.

14. کثرت نسبیه به تعینات و تجلیات الهی اشاره دارد که وحدت را در مراتب ظهور نشان می‌دهند.

15. چون وجودات متغایر نیستند و همه در وحدت ذاتی حق متحدند.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده