در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 572

متن درس

 

تأملی در مراحل سلوک و استجلاء الهی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 572)

دیباچه

این نوشتار، بازآفرینی علمی درس‌گفتار شماره 572 از مجموعه ارزشمند مصباح الأنس، تألیف آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، است که به بررسی عمیق مراحل سلوک عرفانی، مقام استجلاء الهی، و نقش سالک در ارشاد خلق یا ترقی در مراتب کمال می‌پردازد. محورهای اصلی این نوشتار شامل تبیین مراحل سلوک، نقد واژه استهلاک، تحلیل نقش سالک در بازگشت به خلق، و بررسی رابطه قرب خلقی و حقی است که با ارجاع به آیات قرآن کریم و تحلیل‌های عمیق، غنای علمی و معنوی متن را دوچندان می‌سازد.

بخش نخست: مراحل سلوک و مقام استجلاء الهی

چیستی استجلاء الهی

سلوک عرفانی، سفری است که سالک را از کثرت خلق به وحدت حق رهنمون می‌سازد. در این مسیر، سالک به مقامی می‌رسد که در مقابل صفات الهی، استهلاک یا به تعبیری دقیق‌تر، استجلاء می‌یابد. استجلاء، به معنای نورانی شدن در پرتو تجلیات الهی است، جایی که سالک همه هستی را به‌مثابه ظهورات حق مشاهده می‌کند. این مقام، همانند آیینه‌ای است که نور خورشید را در خود بازمی‌تاباند و خود در آن نور محو می‌گردد. واژه استهلاک، که در برخی متون عرفانی به کار رفته، به معنای فناء و نابودی است، اما به دلیل خشونت و نادرستی، با استجلاء جایگزین می‌شود، زیرا قرب به حق، نورانیت و جلا می‌آورد، نه هلاکت.

این دیدگاه با مفهوم «فناء فی الله» و «بقاء بالله» در عرفان ابن‌عربی همخوانی دارد، جایی که سالک در نور الهی محو شده و سپس به‌عنوان مظهر حق ظهور می‌یابد. آیه شریفه قرآن کریم این حقیقت را تأیید می‌کند: ﴿كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ﴾ (سوره قصص، آیه ۸۸؛ : «هر چیزی جز وجه او نابودشدنی است»).

درنگ: استجلاء الهی، مقام نورانی شدن سالک در پرتو تجلیات حق است که همه هستی را ظهورات الهی می‌بیند، و واژه استهلاک به دلیل خشونت، با استجلاء جایگزین می‌شود.

نقد واژه استهلاک در عرفان

واژه استهلاک، که در برخی متون عرفانی به کار رفته، به دلیل دلالت بر نابودی و خشونت، نادرست و مذموم شمرده می‌شود. این واژه، با روح عرفان اسلامی که بر محبت، نورانیت، و تجلی تأکید دارد، سازگار نیست. استجلاء، به‌مثابه جایگزینی فاخر، بر نورانی شدن سالک در پرتو حق دلالت دارد، همان‌گونه که نزدیکی به نور، روشنایی می‌آورد، نه سوختن. این نقد، تلاشی است برای پالایش زبان عرفانی از مفاهیم خشن و ارائه حقایق با لطافت و دقت.

این رویکرد، همانند تصفیه آبی زلال از ناخالصی‌هاست که حقیقت را درخشان‌تر می‌سازد. اصلاح زبان عرفانی، ضرورتی است برای پرهیز از سوءتفاهم و ترویج فرهنگ محبت و نورانیت در معرفت الهی.

درنگ: واژه استهلاک به دلیل خشونت و نادرستی، با استجلاء جایگزین می‌شود، زیرا قرب به حق نورانیت می‌آورد، نه هلاکت.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، به تبیین مقام استجلاء الهی و نقد واژه استهلاک پرداخت. استجلاء، به‌مثابه نورانی شدن در پرتو حق، جایگزینی فاخر برای استهلاک است که با روح عرفان اسلامی همخوانی دارد. این مقام، سالک را به مشاهده هستی به‌عنوان ظهورات الهی رهنمون می‌سازد و راهی به سوی فهم وحدت وجود می‌گشاید.

بخش دوم: مراتب سلوک و نقش سالک

سه حالت در سلوک عرفانی

سلوک عرفانی، به سه مرتبه تقسیم می‌شود: نخست، مقام متوسطین، که سالک هنوز به استجلاء نرسیده و در میانه راه است؛ دوم، مقام کاملین، که پس از استجلاء، همه هستی را ظهورات الهی می‌بینند؛ سوم، مرحله بازگشت به خلق، که سالک یا برای ارشاد و تکمیل طالبان عمل می‌کند یا در مراتب اكمل ترقی می‌یابد. این تقسیم‌بندی، همانند نردبانی است که سالک را از خاک به افلاک می‌رساند و سپس او را برای خدمت به خلق یا تعالی بیشتر بازمی‌گرداند.

این مراحل، با مقامات فناء، بقاء، و سفر من الحق الی الخلق در عرفان نظری همخوانی دارد. آیه شریفه قرآن کریم این حقیقت را تأیید می‌کند: ﴿إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ﴾ (سوره فاطر، آیه ۲۸؛ : «از بندگان خدا تنها دانایان از او می‌ترسند»).

درنگ: سلوک عرفانی سه مرتبه دارد: متوسطین (پیش از استجلاء)، کاملین (پس از استجلاء)، و بازگشت به خلق برای ارشاد یا ترقی در مراتب اكمل.

نقش سالک در بازگشت به خلق

سالک پس از استجلاء، به خلق بازمی‌گردد تا یا طالبان را ارشاد و تکمیل کند یا در مراتب اكمل ترقی یابد. ارشاد، به‌مثابه دستگیری است که سالک تجربیات سلوکی خود را چون مشعلی فروزان به دیگران منتقل می‌کند. ترقی در مراتب اكمل، همانند صعود به قله‌های بلندتر است که در سکوت و انزوا به کمال بیشتر می‌رسد. این دو هدف، با مفهوم سفر من الحق الی الخلق در عرفان ابن‌عربی همخوانی دارد.

آیه شریفه قرآن کریم این نقش را روشن می‌سازد: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ﴾ (سوره انبیاء، آیه ۱۰۷؛ : «و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم»).

درنگ: سالک پس از استجلاء، برای ارشاد و تکمیل طالبان یا ترقی در مراتب اكمل به خلق بازمی‌گردد.

تفاوت روش‌های انبیاء و اولیاء

انبیاء، اولیاء، و علمای ربانی، به دلیل تفاوت در تجارب سلوکی، روش‌های تربیتی متفاوتی دارند. هر سالک، بسته به مسیر صعود و نزول خود، روشی خاص برای هدایت خلق برمی‌گزیند، همان‌گونه که هر ستاره در آسمان، نوری متفاوت ساطع می‌کند. این تنوع، ناشی از تفاوت تجلیات الهی است که هر مظهر را با ویژگی‌های منحصربه‌فرد متمایز می‌سازد.

آیه شریفه قرآن کریم این تفاوت را تأیید می‌کند: ﴿وَكُلًّا فَضَّلْنَا عَلَىٰ بَعْضٍ﴾ (سوره بقره، آیه ۲۵۳؛ : «و هر یک را بر برخی دیگر برتری دادیم»).

درنگ: انبیاء، اولیاء، و علمای ربانی به دلیل تفاوت تجارب سلوکی، روش‌های تربیتی متفاوتی دارند.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، به بررسی مراتب سلوک و نقش سالک در بازگشت به خلق پرداخت. سلوک عرفانی، با سه مرتبه متوسطین، کاملین، و بازگشت به خلق، سالک را به مقام استجلاء و سپس خدمت یا تعالی رهنمون می‌سازد. تفاوت روش‌های انبیاء و اولیاء، جلوه‌ای از تنوع تجلیات الهی است که هر مظهر را متمایز می‌سازد.

بخش سوم: محبوبین و محبین در سلوک

تمایز محبوبین و محبین

در سلوک عرفانی، سالکان به دو دسته محبوبین و محبین تقسیم می‌شوند. محبوبین، که از ابتدا با تجلی الهی مواجه‌اند، حق را پیش از خلق می‌بینند، همان‌گونه که خورشید پیش از طلوع، نور خود را به افق می‌تاباند. محبین، با تلاش و ریاضت، از خلق به حق می‌رسند، مانند مسافری که از دشت‌ها به قله می‌رسد. این تمایز، با مفاهیم «جذبه» و «سلوک» در عرفان اسلامی همخوانی دارد.

آیه شریفه قرآن کریم این حقیقت را روشن می‌سازد: ﴿يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ﴾ (سوره مائده، آیه ۵۴؛ : «او آنها را دوست دارد و آنها او را دوست دارند»).

درنگ: محبوبین از ابتدا حق را می‌بینند، درحالی که محبین با تلاش از خلق به حق می‌رسند.

نقش خلق در قرب الهی

قرب به حق، بدون قرب به خلق ممکن نیست. مخلوقات، به‌مثابه نردبانی هستند که سالک را به سوی حق می‌رسانند. شر، در دیدن مخلوقات به‌عنوان موجودات مستقل است، درحالی که توحید، خلق را مظهر حق می‌بیند. این دیدگاه، با اصل «توحید در کثرت» در عرفان نظری همخوانی دارد، جایی که کثرت خلق، جلوه وحدت حق است.

آیه شریفه قرآن کریم این اصل را تأیید می‌کند: ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ﴾ (سوره حجرات، آیه ۱۰؛ : «مؤمنان جز برادر یکدیگر نیستند»).

درنگ: قرب به خلق، شرط قرب به حق است، و مخلوقات نردبان ترقی به سوی خداند.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، به تمایز محبوبین و محبین و نقش خلق در قرب الهی پرداخت. محبوبین با جذبه الهی و محبین با سلوک به حق می‌رسند، اما قرب خلقی، شرط لازم برای قرب به حق است. این دیدگاه، کثرت خلق را مظهر وحدت حق می‌بیند و راهی به سوی توحید می‌گشاید.

بخش چهارم: نقد فرهنگ دینی و ضرورت تربیت

نقد خودخواهی در فرهنگ دینی

فرهنگ دینی، گاه به خودخواهی و قساوت قلب منجر می‌شود، به‌ویژه در اعمال مستحبی مانند زیارات مکرر که بدون توجه به نیازمندان انجام می‌گیرند. کمک به فقرا و خدمت به خلق، به‌مثابه آبی زلال است که قلب را صیقل می‌دهد و از زیارات مستحبی برتر است. این نقد، ضرورتی برای اصلاح فرهنگ دینی و ترویج اخلاص و محبت را نشان می‌دهد.

آیه شریفه قرآن کریم این اصل را تأیید می‌کند: ﴿لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّىٰ تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ﴾ (سوره آل‌عمران، آیه ۹۲؛ : «هرگز به نیکی نرسید مگر آنکه از آنچه دوست دارید انفاق کنید»).

درنگ: خودخواهی در اعمال مستحبی مانند زیارات مکرر، مانع قرب الهی است، و کمک به فقرا از آن برتر است.

ضرورت تربیت دینی و عرفانی

فقدان تربیت دینی و عاطفه، به خودخواهی و دوری از حق منجر می‌شود. تربیت عرفانی، عاطفه، محبت، و خدمت به خلق را تقویت می‌کند، همان‌گونه که باغبانی، گل‌ها را از علف‌های هرز پاک می‌سازد. این تربیت، ضرورتی است برای تزکیه نفس و تعمیق معرفت توحیدی.

آیه شریفه قرآن کریم این حقیقت را روشن می‌سازد: ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ﴾ (سوره بقره، آیه ۱۶۵؛ : «و کسانی که ایمان آورده‌اند، محبتشان به خدا شدیدتر است»).

درنگ: تربیت دینی و عرفانی، عاطفه و محبت به خلق را تقویت می‌کند و مانع خودخواهی و قساوت قلب می‌شود.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، به نقد خودخواهی در فرهنگ دینی و ضرورت تربیت عرفانی پرداخت. خدمت به خلق، بر اعمال مستحبی خودخواهانه برتری دارد، و تربیت دینی، راهی به سوی محبت و قرب الهی است. این اصلاحات، ضرورتی برای تعمیق توحید و معرفت‌اند.

بخش پنجم: مراتب موجودات و انسان کامل

مراتب موجودات و انسان‌ها

موجودات، از ملائکه تا انسان‌ها، دارای مراتب متفاوتی‌اند. انسان‌ها به سه دسته تقسیم می‌شوند: حیوانی، که تنها ظاهر انسانی دارند؛ بعض‌الوجوه، که گاه به حقیقت انسانی می‌رسند؛ و کل‌الوجوه، که کاملین‌اند. این تقسیم‌بندی، همانند مراتب نوری است که از شمع تا خورشید متفاوت‌اند. این دیدگاه، با مراتب وجود در فلسفه صدرایی و عرفان نظری همخوانی دارد.

آیه شریفه قرآن کریم این اصل را تأیید می‌کند: ﴿وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ﴾ (سوره صافات، آیه ۱۶۴؛ : «و هیچ یک از ما نیست مگر آنکه برای او مقامی معین است»).

درنگ: انسان‌ها به سه دسته حیوانی، بعض‌الوجوه، و کل‌الوجوه تقسیم می‌شوند، که مراتب مختلف وجودی را نشان می‌دهند.

نقش انسان کامل در ظهور عالم

انسان کامل، مظهر تام حق است، و عالم، ظهور انسان. همه هستی، تعینات اسما و صفات الهی است، همان‌گونه که آیینه، تصویر را در خود بازمی‌تاباند. انسان کامل، به‌عنوان خلیفه الهی، مظهر همه اسما و صفات است، و عالم، جلوه‌های این مظهر را نشان می‌دهد.

آیه شریفه قرآن کریم این حقیقت را روشن می‌سازد: ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا﴾ (سوره بقره، آیه ۳۱؛ : «و به آدم همه نام‌ها را آموخت»).

درنگ: انسان کامل مظهر تام حق است، و عالم ظهور انسان، که همه هستی تعینات اسما و صفات الهی است.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، به مراتب موجودات و نقش انسان کامل پرداخت. انسان‌ها در مراتب حیوانی، بعض‌الوجوه، و کل‌الوجوه قرار دارند، و انسان کامل، به‌عنوان مظهر حق، عالم را ظهور می‌بخشد. این دیدگاه، وحدت وجودی حق و خلق را نشان می‌دهد.

بخش ششم: قرب خلقی و توحید کامل

قرب خلقی و رد استکبار

قرب به خلق، شرط قرب به حق است. استکبار، دوری از خلق یا خدمت به آنها با نیت شرک است، همان‌گونه که ابلیس از سجده به آدم سر باز زد. اولیای الهی، با خدمت خالصانه به خلق، به قرب حقی می‌رسند. این خدمت، به‌مثابه جویباری است که قلب را سیراب می‌کند.

آیه شریفه قرآن کریم این اصل را تأیید می‌کند: ﴿وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ﴾ (سوره بینة، آیه ۵؛ : «و به آنها جز این فرمان داده نشده بود که خدا را بپرستند و دین را برای او خالص کنند»).

درنگ: قرب خلقی شرط قرب حقی است، و استکبار، دوری از خلق یا خدمت با نیت شرک، مانع قرب الهی است.

توحید و ایمان کامل

ایمان کامل، پذیرش خدا، ملائکه، رسولان، و عدم تفرقه میان آنهاست. این توحید، همه مظاهر الهی را جلوه‌های حق می‌بیند، همان‌گونه که دریا، همه امواج را در خود جای می‌دهد. این دیدگاه، راهی به سوی معرفت و قرب الهی است.

آیه شریفه قرآن کریم این حقیقت را روشن می‌سازد: ﴿آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ﴾ (سوره بقره، آیه ۲۸۵؛ : «پیامبر به آنچه از پروردگارش بر او نازل شده ایمان آورد و مؤمنان نیز همه به خدا و فرشتگان و کتاب‌ها و پیامبرانش ایمان آوردند و میان هیچ یک از پیامبران او فرق نمی‌گذارند»).

درنگ: ایمان کامل، پذیرش خدا، ملائکه، و رسولان بدون تفرقه است، که توحید در مظاهر الهی را نشان می‌دهد.

جمع‌بندی بخش ششم

بخش ششم، به قرب خلقی و توحید کامل پرداخت. قرب به خلق، شرط قرب به حق است، و استکبار، مانع این قرب. ایمان کامل، با پذیرش همه مظاهر الهی، راهی به سوی توحید و معرفت است.

جمع‌بندی کل

این نوشتار، با کاوش در مراحل سلوک عرفانی، مقام استجلاء الهی، و نقش سالک در ارشاد یا ترقی، به تبیین مفاهیم عمیق عرفانی پرداخت. استجلاء، جایگزین استهلاک، نورانیت سالک را در پرتو حق نشان می‌دهد. مراتب سلوک، از متوسطین تا کاملین و بازگشت به خلق، راهی به سوی کمال است. محبوبین و محبین با جذبه یا سلوک به حق می‌رسند، اما قرب خلقی، شرط قرب حقی است. نقد خودخواهی در فرهنگ دینی و ضرورت تربیت عرفانی، اصلاحاتی برای تعمیق توحید را نشان می‌دهد. انسان کامل، مظهر حق و عالم ظهور اوست، و ایمان کامل، توحید در مظاهر را آشکار می‌سازد. این اثر، با استناد به آیات قرآن کریم و تحلیل‌های عرفانی، راهی به سوی فهم حقیقت وجود گشوده و مفاهیم را با زبانی فاخر به پژوهشگران عرضه می‌کند.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق درسگفتار استاد فرزانه قدس سره، سالک در چه مرحله‌ای به استجلای الهی می‌رسد؟

2. بر اساس درسگفتار، تفاوت اصلی محبين و محبوبين در چیست؟

3. طبق درسگفتار، هدف اصلی سالک واصل پس از استجلا چیست؟

4. در درسگفتار، چرا واژه استهلاك در عرفان نادرست تلقی شده است؟

5. بر اساس درسگفتار، ملائكه چگونه با انسان کامل مرتبط هستند؟

6. طبق درسگفتار، سالک واصل پس از استجلا همیشه برای ارشاد خلق بازمی‌گردد.

7. بر اساس درسگفتار، انسان کامل ظهور تمام حقایق الهی و الوهیت حق است.

8. در درسگفتار، محبين بدون زحمت و ریاضت به قرب الهی می‌رسند.

9. طبق درسگفتار، موجودات عالم مظاهر کیفیات و احکام حقیقت انسانی هستند.

10. بر اساس درسگفتار، استجلای الهی به معنای سوختن و نابودی سالک است.

11. تفاوت اصلی بین استهلاك و استجلا در درسگفتار چیست؟

12. چرا در درسگفتار گفته شده که قرب به خلق برای قرب به حق ضروری است؟

13. منظور از مقام معلوم ملائكه در درسگفتار چیست؟

14. چگونه انسان کامل در درسگفتار به عنوان ظهور حق توصیف شده است؟

15. چرا محبوبين در درسگفتار از محبين متمایز شده‌اند؟

پاسخنامه

1. در ظرف سلوک و صعود

2. محبوبين خدا را قبل از خلق می‌بینند

3. ترقی در مراتب اكمليت یا ارشاد خلق

4. چون مفهومی خشن و مذموم دارد

5. صور احکام شوون و قوای باطنی

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. استهلاك واژه‌ای خشن و مذموم است، اما استجلا به معنای جلای الهی و نورانیت یافتن سالک در قرب به حق است.

12. زیرا بدون رويت و انس با مخلوقات الهی، انسان نمی‌تواند به قرب و معرفت حق دست یابد.

13. مقام معلوم ملائكه به مرتبه خاص و محدود آنها در علم و قرب الهی اشاره دارد.

14. انسان کامل به دلیل تجلی الوهیت و تعینات حق، مظهر تمام حقایق الهی و ظرف ظهور حق است.

15. محبوبين خدا را قبل از خلق می‌بینند، در حالی که محبين با ریاضت و سلوک به این مقام می‌رسند.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده