در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 606

متن درس

 

بازبینی درس گفتارهای حضرت آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 606)

دیباچه

درس‌گفتار شماره 606 از سلسله مباحث مصباح الانس، ارائه‌شده توسط آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به تبیین عمیق مقام رضا و تسلیم انسان کامل در برابر مجاری اقدار و احکام الهی می‌پردازد. این گفتار، با تأمل در مراتب کمال و ویژگی‌های انسان کامل، از رهگذر مفاهیمی چون اخلاص، ترک نفسانیات و انطباق با اراده حق، راهی به سوی فهم عمیق توحید افعالی و معرفت رحمانی گشوده است.

بخش یکم: مقام رضا و تسلیم در برابر اقدار الهی

سکون تحت مجاری اقدار و احکام الهی

انسان کامل، در سیر کمال خویش، به مقامی می‌رسد که در برابر جریان اقدار و احکام الهی ساکن و تسلیم است، گویی بر امواج دریای مشیت الهی سوار است و با آرامش به سوی مقصد الهی روانه می‌شود. این سکون، نه از سر جبر، بلکه از سر اختیار و آگاهی است که انسان را به انطباق کامل با اراده حق می‌رساند. در این مقام، سالک خود را چون قایقی می‌بیند که بر موج‌های قدر الهی حرکت می‌کند، بی‌آنکه در برابر اندازه‌های الهی مقاومتی نشان دهد. این تسلیم، نشان از رهایی از تعلقات نفسانی و پذیرش بی‌قیدوشرط مشیت حق دارد.

درنگ: سکون تحت مجاری اقدار، به معنای انطباق کامل با اراده الهی است که انسان را از تعلقات نفسانی رها ساخته و به آرامش باطنی می‌رساند.

دوری از تجمل و تحمل

انسان کامل، در مسیر تسلیم به حق، از دو صفت نفسانی، یعنی تجمل و تحمل، دوری می‌جوید. تجمل، که به خودآرایی و گرایش به ظواهر اشاره دارد، و تحمل، که به معنای تحمیل ریاضت‌های نفسانی است، هر دو از موانع اخلاص‌اند. سالک در این مقام، نه به دنبال خودنمایی است و نه با رنج‌های خودساخته نفس را به بند می‌کشد. او، با خلوص، خود را به اراده الهی می‌سپارد و گویی چون پرنده‌ای سبکبال، در آسمان مشیت حق پرواز می‌کند.

درنگ: دوری از تجمل و تحمل، انسان کامل را به خلوص در تسلیم رهنمون می‌سازد، جایی که نفس از خودنمایی و ریاضت‌های خودساخته آزاد می‌شود.

حق به‌عنوان فاعل مطلق

در نگاه انسان کامل، تمامی افعال، از حب و بغض گرفته تا کمالات، به حق نسبت داده می‌شود. او، خود را فاعل هیچ عملی نمی‌بیند و همه را در ظرف اراده الهی می‌نگرد. این دیدگاه، که ریشه در توحید افعالی دارد، انسان را به مقامی می‌رساند که هیچ اختیاری برای خود قائل نیست و گویی چون آینه‌ای صاف، تنها انعکاس نور الهی را به نمایش می‌گذارد. در این مقام، جبر نفسانی به تسلیم اختیاری بدل می‌شود و انسان، با رهایی از خود، به فاعلیت حق متصل می‌گردد.

درنگ: نسبت دادن تمامی افعال به حق، انسان کامل را به توحید افعالی می‌رساند، جایی که هیچ فاعلیتی برای نفس باقی نمی‌ماند.

ظهور تعینات حبی الهی

حب، بغض و افعال انسان کامل، مظهر تعینات حبی پروردگار است. او، با خلوص، به مقامی می‌رسد که تمامی عواطف و اعمالش، نه از نفس، بلکه از اراده الهی سرچشمه می‌گیرد. گویی قلب او چون جامی زلال، تنها محبت الهی را در خود جای داده و هر آنچه از او صادر می‌شود، جلوه‌ای از حب پروردگار است. این صفت، نشان از اتصال کامل سالک به حق دارد که در آن، نفس به تمامی در اراده الهی محو می‌شود.

درنگ: افعال و عواطف انسان کامل، مظهر تعینات حبی الهی است که از خلوص او در تسلیم به حق نشأت می‌گیرد.

خلوص بدون ریاضت و تجمل

خلوص انسان کامل، نه از رهگذر ریاضت‌های دردناک و نه از طریق خودآرایی‌های نفسانی، بلکه از تسلیم محض به اراده الهی حاصل می‌شود. او، گویی چون گلی که در باغ مشیت حق شکوفا می‌شود، بدون تلاش‌های نفسانی، به صفا و خلوص دست می‌یابد. این خلوص، از آنجا که از اراده حق سرچشمه می‌گیرد، پایدار و عاری از هرگونه شائبه نفسانی است.

درنگ: خلوص انسان کامل، از تسلیم به اراده الهی پدید می‌آید، نه از ریاضت‌های نفسانی یا گرایش به تجمل.

بخش دوم: خطرات معارف بدون تهذیب نفس

قساوت قلب از شنیدن معارف

شنیدن معارف عرفانی بدون آمادگی باطنی، برای نفوسی که در بند دنیا و هوس‌های نفسانی‌اند، به قساوت قلب منجر می‌شود. این معارف، گویی چون شمشیری دو لبه‌اند که اگر در قلبی آماده و پاک جای گیرند، به هدایت می‌انجامند، اما در قلبی ناپاک، به گمراهی و سنگدلی می‌انجامند. سالک، پیش از دریافت این معارف، باید نفس خود را تهذیب کند تا از آسیب‌های آن در امان ماند.

درنگ: معارف عرفانی، بدون تهذیب نفس، به قساوت قلب منجر می‌شود، زیرا با طبع نفسانی سازگار نیست.

تمثیل زعفران و کود

افراط در دریافت معارف، مانند مصرف بیش از حد زعفران یا کود برای درخت است که به جای سود، به ضرر می‌انجامد. همان‌گونه که زعفران بیش از حد، ذهن را مشوش می‌کند و کود زیاد، درخت را می‌سوزاند، معارف عمیق نیز، اگر بدون ظرفیت دریافت شوند، نفس را دچار آسیب و گمراهی می‌کنند. این تمثیل، به ضرورت تعادل در دریافت معارف تأکید دارد.

درنگ: افراط در دریافت معارف، مانند زعفران یا کود بیش از حد، به جای کمال، به آسیب نفس می‌انجامد.

تعادل در قرآن کریم

قرآن کریم، با ویژگی هدایت و ضلالت، نفوس را بر اساس ظرفیتشان هدایت یا گمراه می‌کند. این کتاب آسمانی، گویی چون آیینه‌ای است که حقیقت درون هر کس را بازتاب می‌دهد. نفوس پاک، از آن هدایت می‌جویند و نفوس ناپاک، در برابر آن گمراه می‌شوند.

آیه: ﴿يُضِلُّ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ﴾ (سوره نحل، آیه ۹۳، : «هر که را بخواهد گمراه می‌کند و هر که را بخواهد هدایت می‌نماید.»)

درنگ: قرآن کریم، با حکمت الهی، نفوس را بر اساس ظرفیتشان هدایت یا گمراه می‌کند.

نقش پیامبر در هدایت و ضلالت

پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله، به‌عنوان مظهر حکمت الهی، نفوس را بر اساس ظرفیت باطنی‌شان به سوی بهشت یا جهنم هدایت می‌کند. او، گویی چون ترازویی است که با فصل‌الخطاب بودن، حق و باطل را از هم جدا می‌سازد. این نقش، نشان از مقام والای نبوی در تمییز نفوس دارد.

درنگ: پیامبر، با فصل‌الخطاب بودن، نفوس را بر اساس ظرفیتشان به هدایت یا گمراهی رهنمون می‌سازد.

آیه ابولهب و تأثیر پیامبر

قرآن کریم، در سوره مسد، به محرومیت ابولهب از هدایت اشاره دارد، زیرا نفسیت او مانع پذیرش حقیقت شد. این آیه، نشان‌دهنده نقش پیامبر در آشکارسازی حقیقت و جدایی حق از باطل است.

آیه: ﴿تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ﴾ (سوره مسد، آیه ۱، : «بریده باد دو دست ابولهب و مرگ بر او باد.»)

درنگ: آیه مسد، نقش پیامبر در تمییز حق از باطل و محرومیت نفوس ناپاک از هدایت را نشان می‌دهد.

فصل‌الخطاب بودن امیرالمؤمنین

امیرالمؤمنین علیه‌السلام، به‌عنوان انسان کامل، با فصل‌الخطاب بودن، حق و باطل را از هم جدا می‌کرد. او، گویی چون شمشیری بران، نفوس را بر اساس ظرفیتشان قضاوت می‌کرد و به سوی بهشت یا جهنم هدایت می‌نمود. این صفت، نشان از مقام والای ولایی ایشان دارد.

درنگ: امیرالمؤمنین، با فصل‌الخطاب بودن، نفوس را بر اساس ظرفیتشان به سوی کمال یا گمراهی هدایت می‌کرد.

بخش سوم: خطر معارف بدون عمل

خطر قساوت از معارف

مطالعه معارف عرفانی بدون عمل، مانند علمی است که مصرف نشود و به قساوت قلب منجر می‌شود. این معارف، گویی چون آبی زلال‌اند که اگر در ظرفی ناپاک ریخته شوند، به جای طهارت، آلودگی می‌آفرینند. سالک باید پیش از دریافت معارف، نفس خود را تهذیب کند تا از آسیب‌های آن در امان ماند.

درنگ: علم بدون عمل، به قساوت قلب می‌انجامد و نفس را از کمال دور می‌کند.

نقد شعرهای نفسانی

مطالعه اشعار نفسانی، بدون قرائت قرآن کریم، به خباثت باطنی منجر می‌شود. قرآن کریم، چون چشمه‌ای زلال، این خباثت را دفع می‌کند و نفس را به سوی طهارت هدایت می‌نماید. سالک باید با قرائت مداوم قرآن، از آلودگی‌های نفسانی در امان ماند.

درنگ: قرائت قرآن کریم، نفس را از خباثت اشعار نفسانی پاک کرده و به طهارت باطنی رهنمون می‌سازد.

ناتوانی پیامبر در هدایت برخی

پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله، با وجود مقام والای نبوی، نمی‌تواند نفوس ناپاک را هدایت کند. هدایت، به اراده الهی و ظرفیت باطنی فرد وابسته است.

آیه: ﴿إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ﴾ (سوره قصص، آیه ۵۶، : «تو هر که را دوست داری نمی‌توانی هدایت کنی.»)

درنگ: هدایت، به اراده الهی و ظرفیت باطنی فرد وابسته است و پیامبر، تنها مجری مشیت حق است.

حکمت الهی در هدایت

هدایت الهی، بر اساس حکمت مطلق حق است و به ظرفیت نفوس بستگی دارد. خدا، به‌عنوان حکیم مطلق، نفوس را بر اساس آمادگی باطنی‌شان هدایت یا گمراه می‌کند. این حکمت، مستقل از اراده پیامبر عمل می‌نماید.

درنگ: حکمت الهی، نفوس را بر اساس ظرفیتشان هدایت یا گمراه می‌کند، مستقل از اراده پیامبر.

خطر قساوت از قرائت قرآن کریم

قرائت قرآن کریم بدون آمادگی باطنی، ممکن است به قساوت قلب منجر شود، زیرا نفس ناپاک از حقیقت آن گمراه می‌شود. این کتاب آسمانی، گویی چون آتشی است که اگر در قلبی ناپاک قرار گیرد، به جای نور، تاریکی می‌آفریند.

درنگ: قرائت قرآن کریم بدون تهذیب نفس، ممکن است به قساوت قلب و گمراهی منجر شود.

تمثیل عایشه و پیامبر

عایشه، با وجود محبت به پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله، به دلیل بغض به اهل بیت علیهم‌السلام، از هدایت کامل محروم ماند. این تمثیل، نشان می‌دهد که نفسیت و تعلقات، حتی در حضور پیامبر، مانع کمال باطنی می‌شود.

درنگ: نفسیت و بغض به اهل بیت، مانع هدایت کامل است، حتی در حضور پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله.

نقش پیامبر در مقام ملکوتی

پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله، در مقام ملکوتی، از محدودیت‌های جسمانی رها می‌شود و به‌عنوان مظهر حق، در هدایت عالم نقش ایفا می‌کند. او، گویی چون کشتی‌ای است که در دریای ملکوت، با سکان الهی هدایت می‌شود.

درنگ: پیامبر در مقام ملکوتی، با اتصال به حق، از تعلقات مادی فراتر رفته و هدایت عالم را بر عهده می‌گیرد.

بخش چهارم: تسلیم و رضا در برابر ولایت

تکلیف روشن در برابر امام زمان

انسان باید تکلیف خود را در برابر امام زمان علیه‌السلام روشن کند و با تسلیم کامل، از هرگونه تعارض با او پرهیز نماید. این تسلیم، گویی چون کلیدی است که درهای سعادت را می‌گشاید و انسان را از گمراهی نجات می‌دهد.

درنگ: تسلیم در برابر امام زمان علیه‌السلام، شرط رهایی از تعارض و کسب سعادت است.

عبارات ملکوتی و چالش‌های فهم

عبارات مصباح الانس، به دلیل عمق ملکوتی، نیازمند آمادگی باطنی برای فهم است. این عبارات، گویی چون گوهرهایی در اعماق اقیانوس معرفت‌اند که تنها با غواصی در ژرفای نفس پاک قابل دسترسی‌اند. بدون تهذیب، این معارف ممکن است به گمراهی منجر شوند.

درنگ: عبارات ملکوتی، بدون آمادگی باطنی، ممکن است به گمراهی منجر شوند.

رضا به قدر الهی

وظیفه انسان کامل، کسب ملکه رضا به قدر الهی است که او را به کمال تسلیم و خلوص می‌رساند. این رضا، گویی چون جامه‌ای است که سالک را در برابر ناملایمات حفظ کرده و به سوی حق رهنمون می‌سازد.

درنگ: رضا به قدر الهی، انسان کامل را به مقام تسلیم و خلوص می‌رساند.

ترک مطالب معین

انسان کامل، از خواسته‌های مشخص نفسانی دست می‌کشد و تنها به اراده الهی تسلیم می‌شود. او، گویی چون مسافری است که بار تعلقات را زمین نهاده و سبکبال به سوی مقصد الهی حرکت می‌کند.

درنگ: ترک مطالب معین، شرط رهایی از تعلقات نفسانی و تسلیم به اراده الهی است.

تمثیل کون مطلق

انسان کامل، هر آنچه در کون مطلق رخ می‌دهد را خیر می‌بیند، زیرا به حکمت الهی ایمان دارد. این دیدگاه، گویی چون عینک‌هایی است که همه امور را در پرتو مشیت حق زیبا و خیر می‌نمایاند.

درنگ: در کون مطلق، هر آنچه رخ می‌دهد، خیر است، زیرا از حکمت الهی سرچشمه می‌گیرد.

دوری از توکل نفسانی

انسان کامل، حتی توکلش را از میل نفسانی خالی می‌کند و آن را به اراده الهی می‌سپارد. او، گویی چون پرنده‌ای است که بال‌هایش را به باد مشیت حق سپرده و در آسمان توکل پرواز می‌کند.

درنگ: توکل انسان کامل، از میل نفسانی خالی است و تنها به اراده الهی متکی است.

رضا به ضد میل

انسان کامل، نه تنها به آنچه میل دارد، بلکه به ضد آن نیز رضا می‌دهد، زیرا همه را از حق می‌بیند. این رضا، گویی چون سپری است که او را از گزند ناملایمات حفظ می‌کند.

درنگ: رضا به ضد میل، نشان از رهایی کامل از نفسانیات و تسلیم به حکمت الهی است.

آمادگی نفس برای رضا

انسان کامل، نفس خود را برای رضا به قضای الهی آماده می‌کند و آن را با مشیت حق هماهنگ می‌سازد. این آمادگی، گویی چون خاک حاصلخیزی است که بذر رضا را به بار می‌نشاند.

درنگ: آمادگی نفس، شرط تحقق رضا و تسلیم محض به اراده الهی است.

رضا به غیب

انسان کامل، به آنچه از غیب الهی ظاهر می‌شود، بدون دانستن ماهیت آن، رضا می‌دهد. او، گویی چون مسافری است که در تاریکی شب، به نور مشیت حق اعتماد کرده و راه می‌پیماید.

درنگ: رضا به غیب، نشان از اعتماد کامل به حکمت الهی و رهایی از تعلقات نفسانی است.

خیر در انتخاب الهی

خیر حقیقی، در آنچه خداوند انتخاب می‌کند نهفته است، نه در آنچه انسان به میل خود می‌خواهد. انسان کامل، با این ایمان، همه امور را خیر می‌بیند.

آیه: ﴿عَسَىٰ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ﴾ (سوره بقره، آیه ۲۱۶، : «چه بسا چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خیر است.»)

درنگ: خیر حقیقی، در اراده الهی است، نه در میل نفسانی انسان.

حکمت در فعل حکیم مطلق

تمامی افعال خداوند، به‌عنوان حکیم مطلق، دارای حکمت است. انسان کامل، با ایمان به این حکمت، به همه افعال حق رضا می‌دهد و گویی چون شاگردی است که در مکتب حکمت الهی درس می‌آموزد.

درنگ: حکمت الهی، در تمامی افعال حق جاری است و انسان کامل، با رضا، به آن متصل می‌شود.

رضا بدون تشجع و تجلد

رضا انسان کامل، نه با شجاعت نفسانی و نه با تظاهر به صبر، بلکه با خلوص و تسلیم محض حاصل می‌شود. او، گویی چون رودی است که بدون مقاومت، در بستر مشیت حق جاری می‌شود.

درنگ: رضا، با خلوص و بدون تکیه بر نفسانیات، انسان را به تسلیم محض می‌رساند.

عدم اکراه در برابر ناملایمات

انسان کامل، در برابر ناملایمات، نه غمگین می‌شود و نه مضطرب، زیرا همه را از حکمت الهی می‌بیند. او، گویی چون کوهی استوار، در برابر طوفان‌های زندگی آرام می‌ماند.

درنگ: عدم اکراه در برابر ناملایمات، نشان از آرامش باطنی و رضا به حکمت الهی است.

رهایی از تعشق و وثوق

انسان کامل، نه به خوشی‌ها دل می‌بندد و نه به خواسته‌ها اطمینان نفسانی دارد. او، گویی چون پرنده‌ای است که بال‌هایش را از بند تعلقات رها کرده و در آسمان مشیت حق پرواز می‌کند.

درنگ: رهایی از تعشق و وثوق، انسان را از تعلقات نفسانی آزاد کرده و به تسلیم می‌رساند.

کمال در رضا به قدر

کمال انسان کامل، در رضا به اقدار الهی در تمامی امور است. این رضا، او را به مقام تسلیم و خلوص می‌رساند، گویی چون گلی است که در باغ مشیت حق شکوفا می‌شود.

درنگ: کمال انسان کامل، در جامعیت رضا به اقدار الهی نهفته است.

نقد معرفت جباری

معرفت حقیقی، با شناخت رحمانیت و رحیمیت الهی آغاز می‌شود، نه با جباریت. تأکید بر جباریت، به انحراف در معرفت می‌انجامد. انسان کامل، گویی چون مسافری است که سفر خود را از چشمه رحمانیت آغاز می‌کند و به سوی کمال رهنمون می‌شود.

درنگ: معرفت رحمانی، سرآغاز راه کمال است، نه معرفت جباری.

تمثیل جانمازهای متعدد

انسان کامل، اعمالش را با اخلاص برای خدا انجام می‌دهد، نه برای نمایش یا تعلقات نفسانی. این تمثیل، گویی چون آینه‌ای است که طهارت نیت را در برابر چشم سالک قرار می‌دهد.

درنگ: اخلاص در عمل، انسان را از نمایش و تعلقات نفسانی رها می‌سازد.

خطر اخلاص نفسانی

اخلاص نفسانی، به دلیل خطر شرک، مانع کمال است. خلاص حقیقی، با رهایی از خود، به اتصال به حق می‌انجامد. انسان کامل، گویی چون پرنده‌ای است که از قفس نفس رها شده و در آسمان حق پرواز می‌کند.

درنگ: خلاص حقیقی، با رهایی از نفس و اتصال به حق حاصل می‌شود.

اخلاص یاران امام حسین

یاران امام حسین علیه‌السلام، با اخلاص کامل و بدون توقع، جان خود را فدا کردند. این اخلاص، گویی چون گوهری است که در میدان کربلا درخشید و الگویی برای انسان کامل شد.

درنگ: اخلاص یاران کربلا، الگویی بی‌نظیر از رهایی از نفسانیات و اتصال به حق است.

ترک توقع مطالب معین

انسان کامل، از توقع خواسته‌های مشخص نفسانی رها می‌شود و تنها به آنچه حق اراده کند، رضا دارد. او، گویی چون جویباری است که در مسیر مشیت حق جاری می‌شود.

درنگ: ترک توقع، شرط تسلیم و رضا به اراده الهی است.

مطلوب انسان کامل

مطلوب انسان کامل، تنها اراده الهی است، چه در نفس او باشد و چه در غیر او. این تسلیم، گویی چون کلیدی است که درهای کمال را به روی او می‌گشاید.

درنگ: مطلوب انسان کامل، انطباق کامل با اراده حق است.

رضا بدون تحمیل خواسته

رضا انسان کامل، با تحمیل خواسته‌های نفسانی به حق نیست، بلکه با پذیرش بی‌قیدوشرط مشیت الهی است. او، گویی چون برگ زرینی است که در باد مشیت حق رقصان است.

درنگ: رضا، بدون تحمیل خواسته‌های نفسانی، انسان را به تسلیم محض می‌رساند.

مراتب رضا

رضا در انسان، دارای سه مرتبه است که به تدریج او را به کمال تسلیم و انطباق با میل الهی می‌رساند. این مراتب، گویی چون پله‌هایی‌اند که سالک را به قله کمال رهنمون می‌سازند.

درنگ: مراتب سه‌گانه رضا، انسان را به تدریج به مقام تسلیم کامل می‌رساند.

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

درس‌گفتار شماره 606 مصباح الانس، ارائه‌شده توسط آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به تبیین مقام رضا و تسلیم انسان کامل در برابر اقدار و احکام الهی می‌پردازد. انسان کامل، با ساکن بودن تحت اراده الهی، ترک مطالب معین و رضا به آنچه از غیب ظاهر می‌شود، به مقام خلوص و تسلیم می‌رسد. این مقام، که ریشه در توحید افعالی و معرفت رحمانی دارد، سالک را از نفسانیات رها ساخته و به اتصال کامل با حق رهنمون می‌سازد. خطرات معارف بدون تهذیب نفس، از جمله قساوت قلب و گمراهی، هشداری است به سالکان که پیش از دریافت معارف، نفس خود را آماده سازند. قرآن کریم، با ویژگی هدایت و ضلالت، نفوس را بر اساس ظرفیتشان رهنمون می‌سازد و پیامبر و اولیای الهی، با فصل‌الخطاب بودن، حق و باطل را از هم جدا می‌کنند. عرفان حقیقی، در گرو کسب مقام رضا است که انسان را به سوی کمال الهی سوق می‌دهد.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس درسگفتار استاد فرزانه قدس سره، انسان کامل در چه جایگاهی قرار می‌گیرد؟

2. طبق متن، چرا انسان کامل نباید به تجمل گرایش پیدا کند؟

3. در درسگفتار، چه چیزی باعث قساوت قلب در انسان‌های ناکامل می‌شود؟

4. بر اساس متن، انسان کامل چه چیزی را در فعل و حب خود قرار می‌دهد؟

5. طبق درسگفتار، وظیفه انسان کامل در قبال قدر الهی چیست؟

6. در درسگفتار، انسان کامل همه حب و فعل خود را در ظرف حق قرار می‌دهد.

7. طبق متن، توکل به خدا در انسان کامل به معنای میل به امور معین است.

8. در درسگفتار، رضا به قدر الهی به معنای پذیرش هر آنچه خدا بخواهد است.

9. علم دینی در درسگفتار به عنوان مانع اصلی رسیدن به کمال معرفی شده است.

10. انسان کامل در درسگفتار از تعشق و دلبستگی به امور ملائم آزاد است.

11. منظور از 'ساکنا تحت مجاری الاقدار و الاحکام الالهیه' در درسگفتار چیست؟

12. چرا انسان کامل در درسگفتار از تجمل و تحمل بر حذر داشته شده است؟

13. چگونه شنیدن سخنان سنگین در درسگفتار ممکن است قساوت قلب بیاورد؟

14. چرا انسان کامل در درسگفتار باید تارک کل مطلب معین باشد؟

15. منظور از 'خیر ما اختاره' در درسگفتار چیست؟

پاسخنامه

1. تحت مجاری الاقدار و الاحکام الالهیه

2. چون تجمل او را از حق دور می‌کند

3. شنیدن سخنان سنگین بدون آمادگی

4. ظرف حق

5. رضا به قدر الهی

6. درست

7. نادرست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. یعنی انسان کامل در جریان قدر و احکام الهی آرام می‌گیرد و تسلیم آن‌هاست.

12. زیرا تجمل و تحمل او را از رضا به قدر الهی و تسلیم به حق بازمی‌دارد.

13. زیرا انسان ناکامل بدون آمادگی، با شنیدن این سخنان دچار گمراهی و قساوت می‌شود.

14. تا از خواسته‌های نفسانی آزاد شود و تنها به خواست خدا راضی باشد.

15. یعنی خیر در آن چیزی است که خدا اختیار می‌کند، نه آنچه انسان می‌خواهد.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده