متن درس
تحلیل عرفانی مقام رضا در منازل السائرین
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۲۹۳)
مقدمه
مقام رضا، در منظومه عرفانی «منازل السائرین» خواجه عبدالله انصاری، از جایگاه ویژهای برخوردار است و بهعنوان یکی از ارکان اصلی قسم اخلاق، راهنمای سالکان طریق معرفت تلقی میشود. این مقام، که در سه مرتبه (رضا العامة، رضا عن الله، و رضا برضى الله) تبیین شده، در مرتبه سومین خود، یعنی رضا برضى الله، به اوج کمال میرسد. در این مرتبه، سالک با محو صفات نفسانی خویش در صفات الهی، اراده خویش را به تمامی در اراده حق تعالی فانی میسازد و به وحدتی وجودی با مشیت الهی دست مییابد.
بخش نخست: تبیین مقام رضا برضى الله
تعریف و ماهیت رضا برضى الله
رضا برضى الله، به تعبیر خواجه عبدالله انصاری، محو صفات نفسانی عبد در صفات الهی است، بهگونهای که اراده حق تعالی جایگزین اراده عبد میشود. این مرتبه، که عالیترین مقام رضا محسوب میگردد، سالک را به فنای کامل در مشیت الهی رهنمون میسازد. در این حالت، رضا و سخط سالک با رضا و سخط الهی همراستا شده و هیچ اثری از خودیت نفسانی در او باقی نمیماند. این محو صفات، نه به معنای نابودی وجودی عبد، بلکه به معنای ظهور صفات حق در وجود اوست، چنانکه اراده او به تمامی در اراده الهی مستحیل میگردد.
درنگ: رضا برضى الله، محو صفات نفسانی عبد به صفات الهی است، بهگونهای که اراده حق جایگزین اراده عبد شده و رضا و سخط او منطبق بر رضا و سخط الهی میشود. |
نفس مطیع و تسلیم در برابر حق
در مرتبه رضا برضى الله، نفس سالک همچنان باقی است، اما این نفس، دیگر نفسی خودمحور و مستقل نیست، بلکه نفسی مطیع و تسلیم در برابر اراده حق است. این نفس، که در ظرف وجودی حق قرار گرفته، هیچ میلی جز میل الهی و هیچ سخطی جز سخط الهی ندارد. این تسلیم کامل، سالک را از بند حب و بغض نفسانی رها ساخته و او را به مقام انطباق کامل با مشیت الهی میرساند.
درنگ: نفس سالک در رضا برضى الله، مطیع و تسلیم اراده الهی است، بهگونهای که میل و سخطش با میل و سخط حق همراستا میشود. |
حب و بغض لله: نشانه محو نفسانیات
یکی از ویژگیهای برجسته سالک در این مقام، فقدان حب و بغض نفسانی و جایگزینی آن با حب و بغض لله است. سالک در این مرتبه، نه برای خویشتن محبت میورزد و نه نفرت، بلکه تنها برای الله و در راستای اراده او محبت یا نفرت دارد. این صفت، نشانهای از محو کامل نفسانیات و ظهور صفات الهی در وجود سالک است، که او را به مقام «نفسه نفسی و نفسی نفسه» نزدیک میسازد.
درنگ: سالک در رضا برضى الله، حب و بغض نفسانی را رها کرده و تنها برای الله محبت یا نفرت میورزد، که این نشانه ظهور صفات الهی در اوست. |
وحدت نفسی با حق: مقام «نفسه نفسی»
در این مقام، سالک به وحدتی نفسی با حق دست مییابد، بهگونهای که رضا و سخط او معادل رضا و سخط الهی تلقی میشود. این وحدت، چنان عمیق است که آزار سالک، آزار الله شمرده میشود. این تعبیر، به وحدت وجودی میان سالک و اراده الهی اشاره دارد، جایی که نفس سالک به ظهور نفس الهی تبدیل میشود.
درنگ: سالک در مقام رضا برضى الله، به وحدت نفسی با حق میرسد، چنانکه رضا و سخط او معادل رضا و سخط الهی است و آزار او آزار الله تلقی میشود. |
محو صفات عبد و ظهور صفات الهی
حق تعالی در این مقام، صفات نفسانی عبد، از جمله اراده، رضا و سخط او را محو کرده و صفات الهی را جایگزین میسازد. این محو، به معنای فنای نفسانی سالک و رهایی او از استقلال اراده است، که او را به تبعیت کامل از اراده حق رهنمون میکند. در این حالت، اراده حق بر اراده عبد غالب شده و سالک به تمامی در مشیت الهی مستغرق میگردد.
درنگ: محو صفات نفسانی عبد و جایگزینی آن با صفات الهی، سالک را از خودیت و استقلال اراده رها کرده و به تبعیت کامل از حق میرساند. |
مبنای قرآنی: وابستگی اراده عبد به اراده الهی
قرآن کریم، در آیهای روشن، وابستگی اراده عبد به اراده الهی را تأیید میکند:
﴿وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ﴾ (الإنسان: ۳۰)؛ «و شما جز آنچه خدا بخواهد، نمیخواهید.» این آیه، مبنای قرآنی فنای اراده عبد در اراده الهی را فراهم میآورد و نشان میدهد که در رضا برضى الله، اراده سالک به تمامی فرع اراده حق است.
درنگ: آیه ﴿وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ﴾، مبنای قرآنی فنای اراده عبد در اراده الهی را تأیید میکند. |
تبعیت رضا و سخط عبد از حق
در این مقام، رضا و سخط سالک به تمامی فرع و تابع رضا و سخط الهی است. تمامی صفات او، از اراده گرفته تا میل و نفرت، ظهور صفات الهی میشود و هیچ اثری از استقلال نفسانی در او باقی نمیماند. این تبعیت، سالک را به مقام خاصان عرفان رهنمون میسازد، جایی که وجود او آیینه تمامنمای مشیت الهی است.
درنگ: رضا و سخط سالک در رضا برضى الله، فرع رضا و سخط الهی است و تمامی صفات او ظهور صفات حق میشود. |
بخش دوم: تمایز رضا اکتسابی و طبیعی
رضا طبیعی: تسبیح همه موجودات
قرآن کریم در آیهای دیگر، به تسبیح تمامی موجودات در برابر حق اشاره دارد:
﴿يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ﴾ (الحشر: ۱)؛ «آنچه در آسمانها و زمین است، برای خدا تسبیح میگویند.» این آیه، نشاندهنده رضا طبیعی همه موجودات در ظرف بسیط است، جایی که حتی کافر نیز، به دلیل قرار گرفتن تحت مشیت الهی، به تسبیح و رضا مشغول است. با این حال، این رضا، طبیعی و غیرآگاهانه است و فاقد معرفت و ادراک اکتسابی است.
درنگ: همه موجودات، حتی کافر، در ظرف بسیط به تسبیح و رضا الهی مشغولاند، اما این رضا طبیعی و فاقد ادراک آگاهانه است. |
رضا اکتسابی: معرفت و آگاهی سالک
برخلاف رضا طبیعی، که همه عالم بهصورت غریزی تحت آن قرار دارند، رضا اکتسابی ویژه سالکانی است که با معرفت و آگاهی به این مقام دست مییابند. سالک در این مرتبه، با ادراک و عمل آگاهانه، حقیقت رضا الهی را درمییابد و اراده خویش را با اراده حق همراستا میسازد. این تمایز، میان ظرف بسیط (طبیعت) و ظرف ترکیبی (اکتساب) است، که سالک در ظرف ترکیبی به معرفت و تسلیم آگاهانه میرسد.
درنگ: رضا اکتسابی، با معرفت و آگاهی همراه است و سالک را از رضا طبیعی، که همه عالم تحت آن است، متمایز میسازد. |
کافر در ظرف بسیط و ترکیبی
در ظرف بسیط، کافر نیز به دلیل قرار گرفتن تحت مشیت الهی، مؤمن تلقی میشود، زیرا تمامی موجودات در این ظرف به تسبیح و رضا الهی مشغولاند. اما در ظرف ترکیبی، کفر او به دلیل انکار آگاهانه و اکتسابی است. این تحلیل، وحدت وجودی در ظرف بسیط را نشان میدهد، جایی که همه موجودات، حتی کافر، در برابر اراده الهی تسلیماند، اما سالک این حقیقت را با معرفت و ادراک درمییابد.
درنگ: کافر در ظرف بسیط مؤمن است، اما در ظرف ترکیبی به دلیل انکار آگاهانه کافر تلقی میشود. |
بخش سوم: ویژگیهای عملی و روانشناختی رضا
ترک تحکم: رهایی از قضاوت نفسانی
سالک در مقام رضا برضى الله، تحکم و قضاوت بر اساس هوس و تشهّی را ترک میکند و تنها بر اساس حکم الهی قضاوت مینماید. این ترک تحکم، نشانه محو اراده نفسانی و تبعیت کامل از مشیت الهی است، که سالک را از قضاوتهای خودمحورانه رها میسازد. او دیگر نمیگوید «این را میخواهم و آن را نمیخواهم»، بلکه میگوید: «رضا برضاک، مطیعاً لأمرک».
درنگ: ترک تحکم، نشانه محو اراده نفسانی و تبعیت کامل از حکم الهی است، که سالک را از قضاوتهای خودمحورانه آزاد میکند. |
روانشناسی رضا: غلبه ذائقه الهی
در مقام رضا، ذائقه الهی بر ذائقه نفسانی سالک غالب میشود، بهگونهای که خیر و شر، تلخ و شیرین، در برابر رضا الهی یکسان میگردد. این تحول روانشناختی، نشاندهنده تغییر ادراک سالک است، که با غلبه اراده الهی، همه افعال را به شیرینی رضا حق میبیند. همانگونه که عسل شیرین است، اما شیرینی رضا الهی شیرینتر است، سخط الهی نیز در نگاه سالک به تلخی نمیانجامد، بلکه به شیرینی رضا تبدیل میشود.
درنگ: در رضا برضى الله، ذائقه الهی بر ذائقه نفسانی غالب شده و خیر و شر در برابر رضا الهی یکسان میگردد. |
تمثیل کودک و پارچ شکسته
برای تبیین این مقام، تمثیلی زیبا ارائه شده است: کودکی که در بستر بیماری است و ناگهان به هوش میآید و پارچ آب را میشکند. در این لحظه، سالک نه به شکستن پارچ مینگرد و نه به ریختن آب، بلکه تنها به حیات کودک مینگرد و شادمان میشود. این تمثیل، نشاندهنده غلبه فاعل (رضا الهی) بر فعل (خیر یا شر) است. در نگاه سالک، شیرینی رضا الهی چنان غالب است که تلخی فعل در برابر آن رنگ میبازد.
درنگ: در رضا برضى الله، فاعل (رضا الهی) بر فعل (خیر یا شر) غالب میشود و تلخی فعل در برابر شیرینی رضا رنگ میبازد. |
محو اختیار و اسقاط تمییز
سالک در این مقام، اختیار نفسانی خویش را محو کرده و اختیارش در اختیار الهی مستحیل میشود. او نه تنها اختیار خویش را رها میکند، بلکه تمییز نفسانی را نیز اسقاط مینماید، بهگونهای که هرچه حق برایش انتخاب کند، حسن و شیرین میبیند، حتی اگر آتش باشد. این اسقاط تمییز، نشانه غلبه ذوق الهی بر ذوق نفسانی است، که خیر و شر، بهشت و آتش، در برابر رضا حق یکسان میشود.
درنگ: سالک با محو اختیار و اسقاط تمییز، هرچه حق انتخاب کند را حسن میبیند، حتی اگر آتش باشد. |
محبت الهی: شرط لازم رضا
رضا برضى الله، تنها برای اهل محبت حق ممکن است. محبت الهی، دل سالک را از همه محبوبهای نفسانی پاک میکند و او را به فنای نفسانی و ظهور صفات الهی هدایت مینماید. این حب، چنان دل را تسخیر میکند که سالک جز حق را نمیبیند و جز رضا او را نمیجوید.
درنگ: محبت الهی، شرط لازم برای رسیدن به رضا برضى الله است، که دل را از نفسانیات پاک کرده و به ظهور صفات حق میرساند. |
جمعبندی
مقام رضا برضى الله، بهعنوان عالیترین مرتبه رضا در «منازل السائرین»، سالک را به فنای کامل در اراده الهی و ظهور صفات حق در وجود او رهنمون میسازد. در این مقام، نفس سالک مطیع و تسلیم اراده حق است، حب و بغض او لله است، و رضا و سخطش منطبق بر رضا و سخط الهی میشود. آیات قرآن کریم، مانند ﴿وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ﴾ و ﴿يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ﴾، مبنای قرآنی این مقام را تأیید میکنند، که همه عالم بهصورت طبیعی تحت رضا الهی است، اما سالک با رضا اکتسابی و ادراکی به این حقیقت دست مییابد. ترک تحکم، محو اختیار، و اسقاط تمییز، سالک را به تسلیم مطلق و فنای نفسانی سوق میدهد. تمثیل کودک و پارچ شکسته، به زیبایی غلبه فاعل (رضا الهی) بر فعل را نشان میدهد. این مقام، تنها با محبت الهی ممکن است، که دل را از نفسانیات پاک کرده و به ظهور صفات حق میرساند.
با نظارت صادق خادمی |