متن درس
منازل السائرین: تحلیل و بازنویسی باب الشوق
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۵۰۳)
دیباچه
باب الشوق، بهمثابه یکی از مراحل بنیادین در سیر و سلوک عرفانی در کتاب شریف منازل السائرین، منزلگاهی است که در آن، سالک پس از گذر از مراحل محبت و غیرت، به طلب بیقرار معشوق الهی وامیگردد. این مرحله، که با فقدان مطلوب و اشتیاق به لقای حق همراه است، چونان نسیمی است که قلب سالک را به سوی غایب ازلی سوق میدهد.
بخش یکم: شوق، نسیم قلب به سوی لقای الهی
استناد قرآنی و جایگاه شوق در سلوک
باب الشوق با استناد به آیه شریفه پنجم سوره عنکبوت آغاز میگردد که چونان چراغی راه سالک را روشن میسازد:
﴿مَن كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ ۚ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ﴾ (عنکبوت: ۵)
ترجمه: «هر کس به لقای خدا امید دارد، [بداند که] اجل خدا قطعاً آمدنی است، و او شنوای داناست.»
این آیه، شوق را بهمثابه امیدی پویا به لقای الهی معرفی میکند که با قطعیت اجل الهی پیوند خورده است. اجل در این سیاق، نهتنها به مرگ طبیعی، بلکه به فنای نفسانی در مسیر وصول به حق اشاره دارد. شوق، پس از محبت و غیرت، منزلگاهی است که سالک را به سوی طلب فعالانه و حرکت به سمت مطلوب الهی هدایت میکند. محبت، چون آتشی دل را گرم میسازد، غیرت آن را به دفاع از حریم محبوب وامیدارد، و شوق، چونان بادبان کشتی روح، سالک را به سوی ساحل لقای حق میراند.
ماهیت شوق: ظرف فقدان و طلب
شوق، چونان ظرفی دوگانه، هم فقدان مطلوب را در خود جای داده و هم طلب وجدان او را. این دوگانگی، شوق را به منزلگاهی پویا و پیچیده در سلوک عرفانی تبدیل کرده است. فقدان، نقص سالک را نمایان میسازد، زیرا او از معشوق غایب است، اما طلب، کمال او را نشان میدهد، چرا که به سوی وصال حرکت میکند. این ظرف، بهتعبیر آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، ظرف کثرت و تعدد است، زیرا سالک در آن با تناقض میان غیبت و حضور دستوپنجه نرم میکند.
مشتاق، به دلیل فقدان مطلوب، طالب نامیده میشود. او چونان کودکی است که در شب تار، در پی گمشده خویش میگردد. این فقدان، او را به حرکت وامی دارد، اما تا رسیدن به لقای معشوق، در غیبت باقی میماند. این پویایی، شوق را از دیگر مراحل متمایز میسازد، چرا که سالک در این مرحله نه در آرامش وصال است و نه در سستی بیتفاوتی.
تمایز عشق و شوق
در سلوک عرفانی، شوق و عشق دو مقام متمایزند. عشق، چونان نگهبان گنج معشوق است که او را یافته و در حفظ او میکوشد. اما شوق، چونان جویندهای است که در پی گمشده خویش روان است. آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره این تمایز را چنین بیان میفرمایند: «عشق، حفظ موجود است، اما شوق، طلب گمشده.» مشتاق، به دلیل غیبت از معشوق، در رنج و هجران به سر میبرد، در حالی که عاشق، در وصال و آرامش معشوق خویش است.
این تمایز، شوق را بهمثابه مرحلهای پیش از عشق معرفی میکند. سالک مشتاق، چونان پرندهای است که بالهایش به سوی آسمان معشوق گشوده شده، اما هنوز به مقصد نرسیده است. این حرکت، با رنج و اضطراب همراه است، اما همین رنج، روح او را صیقل میدهد و برای وصال آماده میسازد.
ریاضت و هجران: کوره پالایش نفس
شوق، سالک را به سوی ریاضت و تحمل هجران سوق میدهد. این هجران، چونان آتشی است که ناخالصیهای نفس را میسوزاند و روح را برای لقای الهی صاف و زلال میسازد. آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره میفرمایند: «مشتاق باید هجران ببیند، منکسر شود، آزرده گردد، حزن و غم را تحمل کند تا از غیبت به در آید.» این رنجها، مانند پتکی هستند که بر آهن گداخته نفس میکوبند تا آن را به شکل مطلوب درآورند.
حزن و اضطراب ناشی از هجران، چونان نسیمی است که خاکستر نفس را میزداید و سالک را به سوی حضور هدایت میکند. این رنجها، نهتنها نقص سالک را آشکار میسازند، بلکه او را به سوی کمال میبرند. مشتاق، در این مرحله، چونان آهن در کوره است که با هر ضربه، ناخالصیهایش ریخته و به کمال نزدیکتر میشود.
شوق و کوشش: حرکت به سوی حضور
شوق، ظرف کوشش و تلاش سالک است. او در غیبت از معشوق و حتی از خویشتن خویش قرار دارد و این غیبت، او را به سوی حرکت و ریاضت وامیدارد. آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره شوق را «هبوب قلب به سوی غایب» توصیف میکنند، نسیمی که قلب سالک را به سوی معشوق ازلی میراند. این حرکت، با تحمل سختیها و بلایا همراه است که سالک را از غیبت به حضور هدایت میکند.
غیرت، بهعنوان پیشنیاز شوق، سالک را از بیتفاوتی نجات میدهد. سالک غیرتمند، چونان پدری است که در انتظار فرزند گمشدهاش در شب تار، با اضطراب و اشتیاق در پی او میگردد. این غیرت، او را به شوق و طلب وامیدارد و رنج هجران را به ابزاری برای پالایش نفس تبدیل میکند.
بخش دوم: شوق و لقای الهی در قرآن کریم
تحلیل آیه شوق و نقد گناهکاران
قرآن کریم در آیه پیش از آیه شوق، گناهکارانی را که گمان میبرند با سیئات خویش بر دیگران پیشی میگیرند، مورد نقد قرار میدهد:
﴿أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ أَن يَسْبِقُونَا ۚ سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ﴾ (عنکبوت: ۴)
ترجمه: «آیا کسانی که کارهای بد میکنند، پنداشتهاند که بر ما پیشی میگیرند؟ بد داوری میکنند.»
این آیه، مقدمهای است برای آیه شوق که گناهکاران را از توهم برتریجویی برحذر میدارد و زمینه را برای بحث لقای الهی فراهم میسازد. آیه پنجم سوره عنکبوت، شوق را بهمثابه امیدی به لقای الهی معرفی میکند که با فنای نفسانی و اجل الهی پیوند خورده است.
لقا: افضل مقامات
لقای الهی، بهتعبیر آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، افضل مقامات در سلوک عرفانی است. این مقام، از مراحل نجوا، میقات و ملاقات فراتر است و سالک را به حضور کامل در برابر حق میرساند. آیه شوق، با تأکید بر قطعیت اجل الهی، به فنای نفسانی اشاره دارد که شرط لازم برای وصول به این مقام است. این فناء، چونان مرگی است که سالک را از تعلقات نفسانی رها ساخته و او را به حیات ابدی در جوار حق میرساند.
موت حقیقی و موت نفسی
آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره میان موت حقیقی و موت نفسی تمایز قائل میشوند. موت نفسی، انفصال روح از بدن است که پدیدهای طبیعی و مشترک میان همه انسانهاست. اما موت حقیقی، انفصال نفس از نفس است، یعنی رهایی از تعلقات نفسانی و وصول به لقای الهی. این موت حقیقی، چونان مرگی شیرین است که سالک پخته را به حیات ابدی میرساند. مرگ برای سالک کال، چونان کندن کورکی نارس است که با درد و رنج همراه است، اما برای سالک پخته، گوارا و رهاییبخش است.
شوق و رجاء در قرآن کریم
قرآن کریم، به جای واژه شوق، از رجاء (امید) استفاده کرده است، زیرا شوق با نقص و فقدان همراه است، در حالی که رجاء به کمال و حضور اشاره دارد. آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره میفرمایند: «قرآن نفرمود من اشتاق الی لقای الله، بلکه فرمود من کان یرجو لقای الله.» این تمایز، دقت قرآن کریم را در انتخاب واژگان نشان میدهد و شوق را بهعنوان حالتی ناقص و رجاء را بهعنوان حالتی کاملتر معرفی میکند.
بخش سوم: شوق و پالایش نفس
رنج و بلا: ابزار پالایش
شوق، سالک را به سوی تحمل بلایا و رنجها هدایت میکند. این بلایا، چونان آتشی هستند که نفس را از ناخالصیها پاک میکنند. آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره میفرمایند: «مشتاق باید منتظر هر بلایی باشد، بلای دنیا، بلای آخرت، بلای نفسی و بلای غیری.» این بلایا، روح سالک را صیقل میدهند و او را از غیبت به حضور میرسانند. رنج شوق، چونان مکافاتی است که گناهان را پاک کرده و سالک را منکسر و فروتن میسازد.
قطع تعلقات و پختگی سالک
شوق، سالک را به قطع تعلقات دنیوی و ناسوتی وامیدارد. این قطع تعلقات، چونان رهایی پرندهای از قفس است که او را به سوی آسمان معشوق پرواز میدهد. سالک پخته، که از تعلقات رها شده، مرگ را نه چونان رنجی تلخ، بلکه چونان نوشی گوارا مییابد. آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره میفرمایند: «وقتی سالک پخته شد، مرگ گوارا است.» این پختگی، نتیجه ریاضت و تحمل هجران است که سالک را به کمال میرساند.
تمثیل شوق: انتظار دردناک
آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره شوق را با تمثیلی ملموس توصیف میکنند: پدری که در شب تار و آشوب، در انتظار بازگشت فرزند گمشدهاش است. این انتظار دردناک، با اضطراب و اشتیاق همراه است، مانند شوق سالک به لقای الهی که با رنج و هجران توأم است. غیرت این پدر، او را از بیتفاوتی نجات میدهد و به شوق و طلب وامیدارد، همانگونه که غیرت سالک، او را به سوی معشوق الهی سوق میدهد.
جمعبندی
باب الشوق در منازل السائرین، منزلگاهی کلیدی در سلوک عرفانی است که سالک را از محبت و غیرت به سوی طلب پویای لقای الهی میراند. این مرحله، چونان ظرفی دوگانه، هم کمال سالک را در طلب و حرکت به سوی معشوق نشان میدهد و هم نقص او را در غیبت از مطلوب آشکار میسازد. شوق، با رنج، هجران و بلایا همراه است که چونان کورهای، ناخالصیهای نفس را میزدایند و سالک را برای وصول به حضور الهی آماده میکنند. استناد به آیه شریفه پنجم سوره عنکبوت، شوق را بهعنوان امیدی به لقای الهی معرفی میکند که با فنای نفسانی و اجل الهی پیوند خورده است. تمایز میان موت حقیقی (انفصال نفس از نفس) و موت نفسی (انفصال روح از بدن)، اهمیت پختگی سالک را در تحمل سختیهای شوق نشان میدهد. قرآن کریم، با استفاده از رجاء به جای شوق، بر کمال این حالت تأکید دارد و شوق را بهعنوان مرحلهای ناقص معرفی میکند که به سوی حضور و رجاء هدایت میشود.