در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 633

متن درس






باب التجرید: رهیافتی عرفانی به سوی وحدت و فناء فی‌الله

باب التجرید: رهیافتی عرفانی به سوی وحدت و فناء فی‌الله

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۶۳۳)

مقدمه: درآمدی بر مقام تجرید

باب التجرید در کتاب شریف «منازل السائرین» از خواجه عبدالله انصاری، منزلگاهی بس رفیع و عمیق در سلوک عرفانی است که سالک را به خلع از کثرت و وصول به وحدت رهنمون می‌سازد. این مقام، چونان دریایی ژرف، سالک را به سوی انخلاع از تعینات و اوصاف بشری فرا می‌خواند تا در ساحت وحدت، تنها حقیقت حق را مشاهده کند. تجرید، چونان آیینه‌ای صیقل‌یافته، نفس را از هرچه غیر حق است پاک می‌گرداند و او را به شهود محض ذات باری‌تعالی می‌رساند.

بخش نخست: ماهیت و چیستی تجرید

تعریف تجرید: خلع نفس از غیر

تجرید، در اصطلاح عرفانی، به معنای رهایی نفس از هر آنچه غیر حق است، اعم از خود، غیر، راه و مقصد، تعریف می‌شود. سالک در این مقام، نه تنها از تعلقات مادی و نفسانی، بلکه از خودآگاهی و ادراک خویشتن نیز منسلخ می‌شود. این انسلاخ، چونان رهایی پرنده‌ای از قفس تعینات، سالک را به سوی بی‌کرانی وحدت سوق می‌دهد. در این حال، تنها حقیقت باقی می‌ماند و سالک در می‌یابد که «حق است و حق». این مقام، منزلگاهی است که در آن، سالک از هرگونه دوگانگی و کثرت رها شده و به وحدت محض می‌رسد.

درنگ: تجرید، حالتی است که سالک نه خود را می‌بیند، نه غیر را، نه راه را و نه مقصد را. در این مقام، تنها حق باقی می‌ماند و سالک به شهود محض ذات الهی نائل می‌شود.

تجرید به مثابه ظرف رؤیت حق

تجرید، چونان ظرفی است که سالک را برای رؤیت حقیقت محض آماده می‌سازد. در این مقام، مشاهده حق نه با ابزارهای حسی، بلکه با چشم دل و از رهگذر خلع تعینات تحقق می‌یابد. سالک، مانند ستاره‌ای که در آسمان بی‌ابر می‌درخشد، خدا را به عنوان حقیقت مطلق مشاهده می‌کند. این رؤیت، نه از جنس ادراکات ظاهری، بلکه شهودی است که از پاکی نفس و تجرید از غیر نشأت می‌گیرد. در این حالت، سالک به جایی می‌رسد که جز حق، هیچ نمی‌بیند و تمامی ظهورات را جلوه‌های الهی می‌داند.

بخش دوم: مراتب تجرید

مرتبه نخست: تجرید از اکتساب

در مرتبه نخست تجرید، سالک از اکتساب، یعنی نسبت دادن افعال به خود، منسلخ می‌شود. او درمی‌یابد که هیچ فعلی از او سر نمی‌زند و تمامی افعال، از حق نشأت می‌گیرند. این مرتبه، چونان رهایی از بند توهم فاعلیت است. سالک که پیش‌تر گمان می‌کرد افعالش به اراده و قدرت اوست، اکنون به خطای خویش پی می‌برد و با استغفار، از این شائبه شرک توبه می‌کند. ذکر «اسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ» (: از خداوند، پروردگار جهانیان، آمرزش می‌طلبم) در این مقام، نشانه ترک ادعای فاعلیت و بازگشت به حقیقت توحید است.

حتی اذکاری چون «بِحَوْلِ اللَّهِ وَقُوَّتِهِ أَقُومُ وَأَقْعُدُ» (ترجمه: به نیروی خداوند و توان او برمی‌خیزم و می‌نشینم) در این مرتبه، هنوز شائبه‌ای از شرک در خود دارد؛ زیرا ضمیر «أنا» (من) در آن نهفته است. سالک در این مرحله درمی‌یابد که اگر زمین استوار نبود، قیام و قعود او ممکن نمی‌شد. این آگاهی، او را به سوی توحید رهنمون می‌سازد.

مرتبه دوم: تجرید از علم

در مرتبه دوم، سالک از علم نیز تجرید می‌کند. او درمی‌یابد که علم حقیقی تنها از آن خداوند است و هر آنچه او به دست آورده، جز ظهور و موهبت الهی نیست. ذکر «لا علم إلا الله» در این مقام، نشان‌دهنده رهایی از ادعای دانایی و پذیرش این حقیقت است که علم، تنها از حق سرچشمه می‌گیرد. این مرتبه، مانند پاک کردن آیینه‌ای غبارگرفته است که سالک را از رسوبات نفسانی علم رها می‌سازد. او دیگر علم خویش را نمی‌بیند و تنها به علم الهی متکی می‌شود.

مرتبه سوم: تجرید از تجرید

بالاترین مرتبه تجرید، انسلاخ از خود تجرید است. در این مقام، سالک حتی از مشاهده تجرید خویش نیز رها می‌شود. ادراک تجرید، خود نشانه‌ای از بقای نفس است؛ زیرا سالک هنوز خود را به عنوان فاعل تجرید می‌بیند. در این مرتبه، او مانند قطره‌ای که در اقیانوس ذات الهی محو می‌شود، از هرگونه خودآگاهی و ادراک تجرید منسلخ می‌گردد. در این حال، نه علم، نه جهل، نه نقص و نه کمالی برای او باقی می‌ماند. او به فنای محض و بقای به حق می‌رسد.

درنگ: در مرتبه سوم تجرید، سالک از شهود تجرید خود نیز رها می‌شود. این مقام، نهایت فناء است که در آن هیچ وصف فاعلی یا مفعولی برای سالک متصور نیست و تنها حق، شاهد و مشهود باقی می‌ماند.

بخش سوم: مراتب توحید در تجرید

سیر مراتب توحید

توحید در تجرید، دارای سه مرتبه متمایز است که هر یک، سالک را به سوی حقیقت وحدت نزدیک‌تر می‌سازد:

  • مرتبه اول: «بِحَوْلِ اللَّهِ وَقُوَّتِهِ أَقُومُ وَأَقْعُدُ» (: به نیروی خداوند و توان او برمی‌خیزم و می‌نشینم). این مرتبه، ابتدایی‌ترین مرحله توحید است که هنوز شائبه‌ای از فاعلیت نفسانی در آن باقی است.
  • مرتبه دوم: «لاَ حَوْلَ وَلاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ» (: هیچ نیرو و توانی جز به [قدرت] خداوند نیست). این مرتبه، سالک را از نسبت دادن نیرو و قوت به خود بازمی‌دارد.
  • مرتبه سوم: «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ» (: هیچ معبودی جز خداوند نیست). این ذکر، سنگین‌ترین و عمیق‌ترین مرتبه توحید است که سالک را به وحدت محض می‌رساند.

ذکر «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ»، از حیث لفظ و معنا، ثقل و سنگینی خاصی دارد. این ذکر، چونان کوهی استوار، تنها با آمادگی قلبی و همراهی اذکار دیگر (مانند استغفار، صلوات و تسبیح) به درستی ادا می‌شود. تلفظ آن نیازمند ترنم و تأمل است تا قلب سالک به سوی حقیقت آن گشوده شود.

بخش چهارم: بازتاب تجرید در زندگی سالک

مفارقت از اوطان و تعینات

سالک در مقام تجرید، از تمامی اوطان، یاران و تعلقات مفارقت می‌جوید. او چونان مسافری بی‌وطن، از هر آنچه او را به کثرت می‌کشاند، رها می‌شود. هجران و تعلق در قلب او جای ندارد؛ زیرا دلی که به حق سپرده شده، دیگر به چیزی دل نمی‌بندد. این مفارقت، مانند رهایی بادبادکی است که از بندهای زمینی گسسته و در آسمان بی‌کران حقیقت پرواز می‌کند.

سادگی و آرامش اولیای خدا

اولیای خدا در مقام تجرید، پیش از مرگ طبیعی، خود را از تعینات خلع می‌کنند. این خلع، چونان درآوردن جامه‌ای فرسوده پیش از ورود به مرده‌شورخانه است. سادگی در زندگی ایشان، مانند چشمه‌ای زلال، آرامش درونی را به ارمغان می‌آورد. سالک عارف، با عبای ساده‌ای که هم برای نماز، هم برای گرما و هم برای نشستن به کار می‌رود، زندگی می‌کند. این سادگی، در برابر زندگی پرتجمل اهل دنیا، چونان نوری است که تاریکی‌های تعلق را می‌زداید.

اهل دنیا، در پی تعلقات مادی، خود را در رنج و آشفتگی گرفتار می‌کنند. اما اولیای خدا، مانند درختانی ریشه‌دار در خاک حق، از این آشوب‌ها مبرا هستند. ایشان نه تنها غصه خود را ندارند، بلکه به حال اهل دنیا که در بند تعلقات اسیرند، دل می‌سوزانند.

بخش پنجم: علم جمعی و تفاوت آن با علم رسمی

علم رسمی در برابر علم جمعی

علم رسمی، که از راه اکتساب و کوشش نفسانی به دست می‌آید، در برابر علم جمعی، که از حق سرچشمه می‌گیرد، مرتبه‌ای نازل دارد. علم رسمی، مانند سایه‌ای است که در برابر نور حقیقت رنگ می‌بازد. در مقابل، علم جمعی، چونان اقیانوسی بی‌کران، سعه و احاطه دارد و سالک را به مقام «عالم بالله» می‌رساند. این علم، نه از کاغذهای سیاه‌شده، بلکه از موهبت الهی نشأت می‌گیرد.

در اصطلاح عرفانی، «درک» به معنای مرتبه‌ای پست و نازل است، در حالی که «درجه» به مقامات رفیع اشاره دارد. علم رسمی، درکی است که در برابر علم جمعی، که از حق صادر می‌شود، حقیر و محدود می‌نماید. سالک در این مقام، از ادعای علم خویش دست می‌کشد و به علم الهی متکی می‌شود.

بخش ششم: فناء محض و بقاء به حق

فناء در حق: شاهد و مشهود

در مقام تجرید نهایی، سالک به فنای محض می‌رسد؛ جایی که حق، خود شاهد و مشهود است. این حالت، مانند رها شدن در جریان رود است که سالک هیچ مقاومتی نمی‌کند و خود را به مشیت حق می‌سپارد. در این مقام، هیچ وصف فاعلی یا مفعولی برای سالک متصور نیست. او مانند آیینه‌ای صاف، تنها انعکاس حقیقت را نشان می‌دهد و خود از میان می‌رود.

درنگ: در فنای محض، حق خود شاهد و مشهود است. سالک، مانند قطره‌ای که در اقیانوس محو می‌شود، از هرگونه تعین و خودآگاهی رها شده و تنها حقیقت باقی می‌ماند.

تفاوت عارف با دیگران

عارف در ظاهر با دیگران یکسان است؛ او نیز زندگی می‌کند، ازدواج می‌کند و به امور روزمره می‌پردازد. اما تفاوت او در نیت و ظرف عمل است. عارف، تمامی اعمال خود را در ظرف مشیت حق انجام می‌دهد، در حالی که دیگران به مشیت خویش عمل می‌کنند. این تفاوت، مانند فرق میان دو مسافر است که یکی در مسیر حق سیر می‌کند و دیگری در جاده نفسانیات سرگردان است.

نتیجه‌گیری: تجرید، مسیر وحدت و فناء

باب التجرید، چونان پلی است که سالک را از کثرت به وحدت و از خود به حق می‌رساند. در این مسیر، سالک از اکتساب، علم و حتی از شهود تجرید خویش رها می‌شود تا به فنای محض و بقای به حق نائل آید. این مقام، تنها برای کسانی میسر است که با توفیق ربانی، تمامی هستی را به حق واگذارده‌اند. تجرید، مانند سفری است که در آن، سالک از تمامی بارهای نفسانی سبک می‌شود و در آسمان حقیقت پرواز می‌کند. این مقام، نه تنها عرفانی، بلکه وجودی است که سالک را به حقیقت ذات الهی متصل می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی


منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده