متن درس
مقام انسان کامل در عرصة غیب مطلق
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 594)
مقدمه
مصباح الانس، بهعنوان یکی از آثار برجسته در عرفان اسلامی، به کاوش در اعماق مفاهیم توحیدی و معرفتی میپردازد و رابطه میان حق و خلق را با دقتی بینظیر تبیین میکند. درسگفتار شماره 594 این اثر، به بررسی مقام انسان کامل اختصاص دارد در مراتب احدیت، استخلاف و سیادت بر دو عالم، جایگاهی بیمانند دارد. انسان کامل، چونان آیینهای زلال، تجلیگاه نور الهی است که موجودات را به سوی حق هدایت میکند و از هرگونه قید و بند نفسانی رها میگردد. این متن، با نگاهی علمی و تخصصی، به تحلیل صفات متعالی انسان کامل، از جمله دلبستگی و وارستگی موجودات به او، و جایگاه او در عرصة غیب مطلق میپردازد.
بخش اول: حقیقت انسان کامل و مراتب کمال
انسان کامل، در عرفان اسلامی، موجودی است که به مرتبهای از کمال دست یافته که تمامی اسماء و صفات الهی در وجود او متجلی میگردد. این مقام، نه تنها به معنای کسب کمالات، بلکه به معنای رهایی از هرگونه تقید و وابستگی نفسانی است. او چونان ستارهای در آسمان معرفت میدرخشد که نورش، هم هدایتگر است و هم از هرگونه نقصان و احتراق مصون.
۱.۱. مصونیت از احتراق در مراتب کمال
انسان کامل، در سیر به سوی کمال، از هرگونه احتراق و نابودی مصون است. این مصونیت، ناشی از قرار گرفتن او در عرصة غیب مطلق است که فاقد هرگونه خراج و بار هستیشناختی است. به تعبیر درسگفتار: «فلا احتراق بعده، اذ ليس على الخراب خراج»، انسان کامل، چون خرابهای است که هیچ مالیاتی بر آن مترتب نیست، زیرا وجودش از هرگونه تعلق خلقی رها شده و به حق متصل است.
احتراق، استعارهای از نابودی یا تأثیرپذیری از محدودیتهای عالم ماده است. انسان کامل، با وصول به مرتبهای فراتر از عالم ناسوت، از این محدودیتها مصون میماند و وجودش در ذات الهی مستغرق میشود. این مصونیت، او را به جایگاهی میرساند که نه تنها خود از نابودی در امان است، بلکه دیگران را نیز از سقوط در پرتگاه نفسانیات حفظ میکند.
درنگ: انسان کامل، با قرار گرفتن در عرصة غیب مطلق، از هرگونه احتراق و نابودی مصون است، زیرا وجودش از تعلقات خلقی رها شده و به ذات الهی متصل میگردد.
۱.۲. عرصة غیب مطلق: مرتبه ذات الهی
عرصة غیب مطلق، مرتبهای است که در آن هیچگونه تعین، مکان، زمان یا وصف راه ندارد. درسگفتار میفرماید: «و لذا لا يكون ذلك الا فى عرصة الغيب امطلق المجهول الوصف و العين حيث لا حيث و لا مكان». این مرتبه، به ذات الهی اشاره دارد که در آن، هیچ اسم، رسم یا صفتی وجود ندارد. انسان کامل، با وصول به این مقام، از تمامی قیود خلقی رها میشود و به وحدت وجودی دست مییابد.
این عرصة بیکران، چونان اقیانوسی است که هیچ ساحلی ندارد و انسان کامل، چونان قطرهای است که در این اقیانوس ذوب میشود. او در این مرتبه، نه تنها از محدودیتهای مادی، بلکه از هرگونه تعین معنوی نیز آزاد است و وجودش به تمامی با حق یکی میگردد.
درنگ: عرصة غیب مطلق، مرتبه ذات الهی است که انسان کامل با وصول به آن، از هرگونه تعین و محدودیت رها شده و به وحدت وجودی نائل میآید.
۱.۳. هفده صفت انسان کامل
انسان کامل، در مسیر سلوک، به هفده صفت متعالی دست مییابد که هر یک، چون نگینی در تاج کمال او میدرخشد. این صفات، او را به مظهر تام اسماء و صفات الهی تبدیل میکنند. درسگفتار میفرماید: «فم سرتك لك وقتى به مقام كمال مىرسد يك چنين صفاتى را پيدا مىكند كه هفده صفت را در اين جا آورد». این صفات، از احدیت و استخلاف تا سیادت و وارستگی را شامل میشوند و جامعیت وجودی او را نشان میدهند.
هر صفت، به جنبهای از کمالات انسان کامل اشاره دارد. او نه تنها تمامی این صفات را در خود متجلی میسازد، بلکه به هیچیک مقید نمیشود، زیرا تقید به کمال، خود مانعی در مسیر وصول به حق است. این جامعیت، او را به مرجع عالی در عالم هستی تبدیل میکند.
بخش دوم: مراتب احدیت و استخلاف
انسان کامل، در سیر به سوی حق، به مراتبی دست مییابد که در آن، وحدت و کثرت، خلق و حق، در وجود او به وحدت میرسند. این مراتب، از احدیت و جمع گرفته تا استخلاف، جایگاه او را بهعنوان خلیفة الهی و واسطه فیض تبیین میکنند.
۲.۱. مقام احدی و جمعی
انسان کامل، در مرتبه احدی و جمعی، به وحدت وجودی دست مییابد که در آن، کثرت و وحدت در وجودش جمع میشوند. درسگفتار میفرماید: «انسان كامل جمعآ احديا مىرسد به مقام جمعى و احدى». این مقام، او را به موجودی منحصربهفرد تبدیل میکند که هیچ مشابهی در عالم ندارد.
احدیت، به وحدت ذاتی حق اشاره دارد، در حالی که جمع، به تجمیع تمامی صفات و مظاهر در وجود انسان کامل دلالت میکند. او چونان درختی است که ریشه در ذات الهی دارد و شاخههایش تمامی عوالم وجود را در بر میگیرد. این وحدت، او را به مرجع عالی در عالم هستی تبدیل میکند.
درنگ: انسان کامل، در مقام احدی و جمعی، به وحدت وجودی دست مییابد که کثرت و وحدت در وجود او متحد شده و او را به مرجع بیمانند در عالم تبدیل میکند.
۲.۲. مقام استخلاف: خلیفة حق و خلق
انسان کامل، بهعنوان خلیفة حق، هم از سوی حق مأمور به خلافت است و هم خود را خلیفة حق میداند. درسگفتار میفرماید: «به مقام استخلاف مىرسد استخلافٌ من الحق و استخلافٌ للحق». این دوسویگی، نشاندهنده رابطه عمیق او با حق و خلق است.
وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً (سوره بقره، آیه ۳۰). ترجمه: «و چون پروردگارت به فرشتگان گفت: من در زمين خليفهاى قرار خواهم داد» ().
این آیه از قرآن کریم، به مقام خلافت انسان کامل اشاره دارد. او، بهعنوان واسطه فیض الهی، هم نماینده حق در عالم است و هم نماینده خلق نزد حق. این جایگاه، او را به محور هدایت و تجلی صفات الهی تبدیل میکند.
۲.۳. ظهور نوری انسان کامل
انسان کامل، چونان مشعلی نورانی، در عالم خلق به ظهور میرسد و نور حق را در عالم ناسوت متجلی میسازد. درسگفتار میفرماید: «باهرة به الحق فى خلق نورى مىشود در عالم ظهورى». این نور، او را به مرجع هدایت و ولایت تبدیل میکند.
این ظهور نوری، چونان طلوع خورشید در ظلمات است که تاریکیهای نفسانی را زایل میکند. انسان کامل، با این نور، موجودات را به سوی حق هدایت میکند و حق را در ظرف خلق آشکار میسازد.
بخش سوم: سیادت و جاذبه معنوی انسان کامل
انسان کامل، بهعنوان سید دو عالم، مرجعیت و اقتداری بینظیر بر تمامی موجودات دارد. جاذبه معنوی او، موجودات را به سویش میکشاند و وارستگی او، آنها را از تعلقات نفسانی رها میسازد.
۳.۱. سیادت بر دو عالم
انسان کامل، بهعنوان «سيدآ للكونين»، پیشوای عالم ملک و ملکوت است. درسگفتار میفرماید: «انسان كامل در عالم هستى سيدآ لكونين مىشود». این سیادت، به معنای اقتدار و مرجعیت او بر تمامی موجودات، اعم از مادی و معنوی، است.
او چونان سرداری است که تمامی لشکریان وجود، از خیر و شر، به او وابستهاند. این سیادت، نه از نوع سلطه مادی، بلکه از جنس هدایت معنوی است که موجودات را به سوی کمال رهنمون میشود.
درنگ: انسان کامل، بهعنوان سید دو عالم، مرجعیت و اقتداری بینظیر بر عالم ملک و ملکوت دارد و تمامی موجودات را به سوی کمال هدایت میکند.
۳.۲. دلبستگی و وابستگی موجودات
یکی از صفات برجسته انسان کامل، جاذبه معنوی اوست که موجودات را به سویش میکشاند. درسگفتار میفرماید: «انسان كامل موجودى مىشود كه همه موجودات به او وابسته به میشوند دلبسته میشوند». این دلبستگی، نه از نوع نفسانی، بلکه از جنس معنوی است که موجودات را به سوی حق هدایت میکند.
این جاذبه، چونان مغناطیسی است که هر موجودی را، خواسته یا ناخواسته، به سوی خود میکشد. حتی دشمنان، در برابر عظمت انسان کامل، به ناچار به او جذب میشوند و از بغض و کینه نسبت به او عاجز میمانند.
۳.۳. وارستگی در تعاملات
انسان کامل، نه تنها خود از تعلقات نفسانی وارسته است، بلکه دیگران را نیز به وارستگی میرساند. درسگفتار میفرماید: «وارسته میشوند نه خودش وارسته میشود ديگران وارسته میشود». این وارستگی، به معنای رهایی از طمع و اخاذی است که در حضور انسان کامل محقق میشود.
تمثیل عسل و پیاز در درسگفتار، به زیبایی این صفت را نشان میدهد: «اين عسل را در توالت بگذار… فضولات طرف اين نمیروند». انسان کامل، چون عسل، به دلیل طهارت ذاتی، از تأثیرات منفی مصون است و دیگران را نیز به پاکی هدایت میکند. او محیط اطراف خود را از آلودگیهای نفسانی پاک میسازد.
درنگ: انسان کامل، با طهارت ذاتی، نه تنها خود از تعلقات نفسانی وارسته است، بلکه موجودات را نیز به وارستگی و پاکی هدایت میکند.
۳.۴. رضایت الهی و خلقی
رضایت الهی از انسان کامل، به رضایت موجودات از او منجر میشود. درسگفتار به آیهای از قرآن کریم اشاره دارد:
رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ (سوره مائده، آیه ۱۱۹). ترجمه: «خدا از آنها خشنود است و آنها از او خشنودند» ().
این آیه، به رابطه متقابل رضایت میان خدا و انسان کامل اشاره دارد. او، با کسب رضایت الهی، به مرتبهای میرسد که دلهای موجودات به او رضایت مییابند. این رضایت، نشانه اتحاد وجودی او با حق است.
بخش چهارم: محبوبین و محبین در مسیر سلوک
در مسیر سلوک، دو گروه از سالکان وجود دارند: محبین و محبوبین. محبین، با تکیه بر ریاضت و تلاش، به سوی صفات الهی سیر میکنند، اما محبوبین، با انتخاب الهی، به مقام ذات میرسند.
۴.۱. تفاوت محبین و محبوبین
محبوبین، به دلیل انتخاب الهی، به مرتبه ذات و عرصة غیب مطلق راه مییابند، در حالی که محبین، با ریاضت، به صفات محدود میمانند. درسگفتار میفرماید: «محبوبين به مقام ذات… محبين به مقام ذات نمیرسند». این تفاوت، به شدت قرب و مراتب وجودی اشاره دارد.
محبوبین، چونان پرندگانی هستند که بینیاز از بال زدن، در آسمان ذات الهی پرواز میکنند، اما محبین، با تلاش و زحمت، گام به گام در مسیر صعود میکنند. این تفاوت، نه به معنای نقص محبین، بلکه به معنای لطف خاص الهی بر محبوبین است.
درنگ: محبوبین، با لطف الهی، به مقام ذات میرسند، در حالی که محبین، با ریاضت، به صفات الهی وصل میشوند.
۴.۲. تمثیل راه رفتن روی طناب
درسگفتار، با تمثیل راه رفتن روی طناب، به تفاوت محبین و محبوبین اشاره دارد. محبین، با ابزارهای معنوی، خود را بالانس میکنند، اما محبوبین، بینیاز از این ابزارها، مستقیماً به سوی حق سیر میکنند. این تمثیل، به رهایی محبوبین از قیود و تلاشهای محبین برای حفظ تعادل در مسیر اشاره دارد.
بخش پنجم: تجلی نور الهی و وحدت وجود
انسان کامل، بهعنوان ظرف نور الهی، تجلیگاه صفات و مظاهر حق میشود. او با وحدت وجودی، آخر و اول، ظاهر و باطن، و خلق و حق را در وجود خود متحد میسازد.
۵.۱. نور الهی در انسان کامل
انسان کامل، چونان ظرفی است که نور الهی در آن متجلی میشود. درسگفتار میفرماید: «باهرةٌ على الانسان نور الهى است كه مىشود ظرف ولائى». این نور، او را به مرجع هدایت و ولایت تبدیل میکند.
این نور، چونان مشعلی است که در تاریکی عالم میدرخشد و موجودات را به سوی حق هدایت میکند. انسان کامل، با این نور، حق را در ظرف خلق آشکار میسازد و بهعنوان واسطه فیض الهی عمل میکند.
۵.۲. اجتماع آخر و اول
انسان کامل، به مرتبهای میرسد که آخر و اول، ظاهر و باطن، و خلق و حق در وجود او متحد میشوند. درسگفتار میفرماید: «اجتمع اخراه باولاه… ظاهرش با باطنش خلقش با حقش يكى میشود». این اتحاد، نشانه وحدت وجودی اوست.
این وحدت، چونان رودخانهای است که به اقیانوس بیکران حق میپیوندد. انسان کامل، با رفع تمامی رسوبات خلقی، به مرتبهای میرسد که وجودش با حق یکی میگردد.
درنگ: انسان کامل، با اتحاد آخر و اول، ظاهر و باطن، و خلق و حق، به وحدت وجودی دست مییابد که وجودش با ذات الهی یکی میگردد.
۵.۳. قبله اهل قبلتین
انسان کامل، قبله اهل دو قبله، یعنی خیر و شر، حق و باطل، است. درسگفتار میفرماید: «قبلة لاهل القبلتين». این صفت، به جامعیت او در هدایت همه موجودات، حتی مخالفان، اشاره دارد.
او چونان کعبهای است که همه موجودات، از دوست و دشمن، به سویش روی میآورند. حتی کسانی که در ظاهر با او مخالفت میکنند، به ناچار به عظمت او اعتراف میکنند.
بخش ششم: اقتدار و هدایت انسان کامل
انسان کامل، با اقتدار و جاذبه معنوی خود، موجودات را به سوی حق هدایت میکند. او نه تنها قاسم بهشت و دوزخ است، بلکه با رفع حجابها و تبدیل تلخی به شیرینی، مسیر کمال را برای همگان هموار میسازد.
۶.۱. قاسم بهشت و دوزخ
انسان کامل، بهعنوان «قصيب النارب الجنه»، تعیینکننده سرنوشت موجودات است. درسگفتار میفرماید: «قاسم هم قاسم بهشت است هم قاسم دوزخ». این مقام، به اقتدار او در تقسیم خیر و شر با اراده الهی اشاره دارد.
او چونان قاضی عادلی است که با حکمت الهی، خیر و شر را میان موجودات تقسیم میکند. این اقتدار، نه از نوع خودبینی، بلکه از جنس اتصال به اراده حق است.
۶.۲. وصول به هر خواسته
انسان کامل، به هر آنچه اراده کند، دست مییابد. درسگفتار میفرماید: «تحصل ما شئت حافظه». این صفت، به قدرت ارادی او در تحقق کمالات و رفع موانع وجودی اشاره دارد.
این وصول، چونان کلیدی است که هر قفلی را میگشاید. انسان کامل، با ارادهای متصل به حق، از هرگونه حسرت و نقصان آزاد است و هر خواستهای را محقق میسازد.
۶.۳. ظرف وصل و فصل
انسان کامل، هم ظرف وصل موجودات به حق است و هم ظرف فصل آنها از باطل. درسگفتار میفرماید: «ظرف وصل میشود… ظرف فصل میشود». این نقش دوگانه، به واسطیت او در هدایت و تمییز اشاره دارد.
او چونان پلی است که موجودات را به سوی حق میرساند و از باطل جدا میکند. این وصل و فصل، با اخلاص کامل و بدون هیچگونه نفسیت انجام میشود.
درنگ: انسان کامل، بهعنوان ظرف وصل و فصل، موجودات را به حق پیوند میدهد و از باطل جدا میکند، با ارادهای متصل به حق و بدون نفسیت.
۶.۴. دلبستگی ناخودآگاه موجودات
موجودات، بهصورت ناخودآگاه، به انسان کامل دلبسته میشوند. درسگفتار میفرماید: «يتوجه كل موجود اليك… دون خبرة من ناع خداگاه». این دلبستگی، ناشی از جاذبه الهی او و اعتماد به وجود اوست.
این جاذبه، چونان آهنربایی است که حتی دشمنان را به سوی او میکشاند. درسگفتار مثالی از معاویه میآورد که با وجود دشمنی، به عظمت امیرالمؤمنین علیهالسلام اعتراف میکند. این تأثیر، نشاندهنده طهارت و اقتدار معنوی انسان کامل است.
۶.۵. اعطای بدون منت
انسان کامل، بدون منت و انتظار، به همه موجودات خیر و نعمت میبخشد. درسگفتار میفرماید: «تعطى و تنعّم على كل شىء… دون منٍ». این اعطا، با شهود احاطی و رهایی از نفسیت همراه است.
او چونان چشمهای است که بیمنت، جود و کرم خود را بر همه جاری میسازد. این صفت، به اخلاص و طهارت او در اعطای خیر اشاره دارد.
۶.۶. رفع حجاب محجوبین
انسان کامل، حجاب را از محجوبین برمیدارد و آنها را به خیر هدایت میکند. درسگفتار میفرماید: «يعنرض عنك المحجوب فى زعمه حال طلبه إياك». این رفع حجاب، حتی در حال طلب خالص، رخ میدهد.
او چونان آفتابی است که تاریکیهای نفسانی را زایل میکند و محجوبین را به سوی نور الهی هدایت مینماید. این صفت، به نقش هدایتگر او در رفع موانع وجودی اشاره دارد.
۶.۷. حیرت در برابر انسان کامل
افراد، در برابر انسان کامل، با وجود ادعای خبردگی، دچار حیرت میشوند. درسگفتار میفرماید: «حيرانٌ عندك و هو بزعمه خبير». این حیرت، ناشی از احاطة الهی و تأثیر وجودی اوست.
این حیرت، چونان مواجهه با عظمتی بیکران است که حتی مدعیان دانش را در برابر انسان کامل به شگفتی وامیدارد. او با احاطة الهی خود، دیگران را از خودبینی به سوی معرفت حق رهنمون میشود.
۶.۸. شیرینی در برابر تلخی
انسان کامل، تلخی نفسانی دیگران را به شیرینی تبدیل میکند. درسگفتار میفرماید: «تلخى است كه شما شكر میريزى… شيرين میشود». این تحول، ناشی از تأثیر معنوی و طهارت اوست.
او چونان کیمیایی است که هر نفسی را، حتی اگر آلوده باشد، به پاکی و خیر تبدیل میکند. این صفت، به قدرت پاکسازندگی انسان کامل اشاره دارد.
۶.۹. عدم بغض دشمنان
حتی دشمنان انسان کامل، به دلیل طهارت و جاذبه او، نمیتوانند بغض واقعی به او داشته باشند. درسگفتار میفرماید: «معاويه نسبت به اميرالمؤمنين بغضى ندارد حب دارد». این حب، ناشی از تأثیر وجودی اوست.
این صفت، چونان مغناطیسی است که حتی قلب دشمنان را به سوی انسان کامل میکشاند. او با طهارت ذاتی خود، کینه و بغض را از دلها زایل میکند و همه را به سوی حق هدایت مینماید.
درنگ: انسان کامل، با جاذبه معنوی و طهارت ذاتی، حتی دشمنان را به سوی خود جذب میکند و کینه و بغض را از دلها زایل میسازد.
جمعبندی
درسگفتار شماره 594 از مجموعه مصباح الانس، به تبیین عمیق مقام انسان کامل و صفات متعالی او پرداخته است. انسان کامل، در مراتب احدیت، استخلاف و سیادت، جایگاهی بیمانند دارد. او با وصول به عرصة غیب مطلق، از هرگونه احتراق و نابودی مصون است و با جاذبه معنوی خود، موجودات را به سوی حق هدایت میکند. این متن، با تأکید بر وارستگی، دلبستگی ناخودآگاه موجودات، و نقش او بهعنوان قبله اهل قبلتین و قاسم بهشت و دوزخ، به زیبایی مقامات عرفانی او را تبیین کرده است. آیات قرآن کریم و تمثیلات فاخر، به روشنسازی این مفاهیم کمک کرده و جایگاه اولیاء خدا را بهعنوان الگوهای کمال برجسته میسازند.
با نظارت صادق خادمی