متن درس
تبیین اسم «بارى» در چارچوب اسماء الحسنی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه چهارصد و نود و سوم)
مقدمه: جایگاه اسم «بارى» در الهیات قرآنی
اسماء الحسنی، چونان آیینهای زلال، تجلیات ذات بیکران الهی را در گستره خلقت و معرفت انسانی بازمینمایانند. این اسما، نهتنها صفات کمال الهی را متجلی میسازند، بلکه چونان مشعلی فروزان، راه سلوک معنوی و فهم عمیق توحید را روشن میکنند. در میان این اسما، «بارى» چون گوهری درخشان، به معنای پدیدآورنده و ظاهرکننده خلقت با ظهور وجودی، جایگاهی والا دارد. این اسم، با دلالت بر شفافیت، تطهیر و تکوین خلقت، انسان را به تأمل در پویایی فیض الهی و عظمت ذات باریتعالی دعوت مینماید.
این نوشتار، برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسه چهارصد و نود و سوم، به تبیین جامع و عمیق اسم «بارى» در چارچوب الهیات قرآنی میپردازد.
در این مسیر، تأکید بر اصلاح زبان و لغتشناسی بهعنوان بنیان علوم دینی، نقد تفاسیر نادرست لغوی و تبیین معنای وجودی و ظهوری «بارى» و مشتقات آن، از جمله اهداف اصلی این اثر است. این نوشتار، با دعوت به فهمی مدرن و دقیق از قرآن کریم، تلاش دارد تا از سطحینگری و عاميانهزدگی در علوم دینی فاصله گرفته و راهی نو به سوی معرفت الهی بگشاید.
بخش نخست: مبانی لغتشناسی و اصول اشتقاق در زبان قرآنی
اصل قرابت لفظی و معنایی در اشتقاق
زبان، چونان جریانی زلال، معانی را در بستر الفاظ جاری میسازد. در زبان عربی و فارسی، واژههای قريبالمخرج، به قدر اشتراک در حروف، در معنا نیز قرابت مییابند. این اصل، که ریشه در هماهنگی طبیعی لفظ و معنا دارد، نشاندهنده دقت و فراست واضعان لغت در تطابق الفاظ با معانی است. برخلاف زبانهای مدرن، نظیر لاتین یا انگلیسی، که گاه نامگذاریها بر اساس مناسبتهای تصادفی یا فاعلی (مانند نام مخترع یا شهر) انجام میشود، در زبان عربی و فارسی، ماده لغت با معنای آن همخوانی عمیقی دارد. این هماهنگی، چونان نغمهای آسمانی، انسجام و زیبایی زبان قرآنی را به نمایش میگذارد.
در این چارچوب، هیچ لغتی بدون وزان طبیعی یا اصل ماده وضع نشده است. هر ماده، معانی خاص خود را حمل میکند و اشتقاقات آن، چونان شاخههای درختی تنومند، معانی مرتبط و همخانواده را تولید میکنند. این اصل، در تحلیل لغات قرآنی، بهویژه اسماء الحسنی، اهمیتی بنیادین دارد و فهم دقیق آن، کلید گشایش درهای معرفت الهی است.
درنگ: واژههای قريبالمخرج در زبان عربی و فارسی، به قدر اشتراک در حروف، در معنا نیز قرابت دارند. این اصل، هماهنگی طبیعی لفظ و معنا را در لغات قرآنی نشان میدهد. |
تمایز واضع لغت و صاحبان کتب لغت
واضع لغت، چونان معماری فرزانه، با فراست و دقت، لفظ را با معنا هماهنگ میسازد. این واضع، که گاه بهصورت تعیینی و گاه بهصورت تعینی (طبیعی) عمل میکند، در ظرف نیاز و با توجه به طبیعت معنا، الفاظ را وضع مینماید. اما صاحبان کتب لغت، چونان记者ان کوشا، صرفاً گردآورندگان استعمالات لغویاند. آنها، نه واضع لغتاند و نه خالق معنا؛ بلکه با استقرای موارد استعمال، معانی را ثبت و ضبط میکنند.
این تمایز، چونان مشعلی در تاریکی، محدودیتهای کتب لغت را روشن میسازد. صاحبان لغت، گاه بدون مراجعه به تجربه مستقیم و صرفاً با تکیه بر منابع مکتوب، معانی را جمعآوری کردهاند. این روش، اگرچه ارزشمند است، اما گاه به تفاسیر نادرست یا ناقص منجر شده است. از اینرو، فهم دقیق لغات قرآنی، نیازمند بازگشت به اصل ماده و تحلیل اشتقاقی است، نه تکیه صرف بر کتب لغت.
اهمیت لغتشناسی در علوم دینی
لغتشناسی، چونان بنیانی استوار، پایه علوم دینی، فلسفی و عرفانی را تشکیل میدهد. بدون شناخت دقیق مواد اشتقاقی و معانی آنها، فهم متون دینی، بهویژه قرآن کریم، به سطحینگری و عاميانهزدگی گرفتار میشود. زبان عربی و فارسی، با غنای لغوی و دقت در اشتقاق، امکان فهمی عمیق از معارف الهی را فراهم میآورند. اما این فهم، نیازمند بازنگری علمی و پرهیز از تفاسیر سنتی و غیرمستند است.
قاعده قرابت لفظی-معنایی، که بر اشتراک در معنا به قدر اشتراک در حروف تأکید دارد، مبنای تحلیل دقیق لغات قرآنی است. این قاعده، برخلاف برخی اصول نادرست ادبی، نظیر «زیادت الفاظ دلالت بر زیادت معانی دارد»، کلیتی عام و معتبر دارد. برای نمونه، واژه «صمد» با سه حرف، معنایی عمیق و گسترده دارد، در حالی که «سفرجل» با حروف بیشتر، معنایی محدودتر حمل میکند. این تفاوت، نشاندهنده ضرورت توجه به ماده لغت و اشتقاقات آن است.
درنگ: لغتشناسی دقیق، بنیان علوم دینی و فلسفی است. بدون اصلاح زبان و شناخت مواد اشتقاقی، فهم قرآن کریم و معارف الهی به سطحینگری گرفتار میشود. |
نقد فرهنگ عاميانه و ضرورت اصلاح زبان
زبان، چونان روح جامعه، تعیینکننده فرهنگ، دین، اقتصاد و علوم آن است. جامعهای که زبانش عاميانه و ناقص باشد، از رشد علمی و معنوی بازمیماند. در فرهنگ عاميانه، گاه ارزشهای ظاهری، نظیر سلامت جسم، بر ارزشهای باطنی، مانند سلامت روح، ترجیح داده میشود. برای نمونه، جامعهای که پای شکسته را مورد همدردی قرار میدهد، اما دل شکسته را مسخره میکند، نشانههایی از عقبماندگی فرهنگی را بروز میدهد.
این نقد، چونان آیینهای صاف، کاستیهای فرهنگی را بازمینماید. جانبازان و معلولانی که با روحی سالم و بلند، معجزات زندگی را رقم میزنند، گواهی بر این حقیقتاند که روح سالم، حتی در جسمی شکسته، میتواند کوه را از جا برکند. از اینرو، اصلاح زبان و فرهنگ، گامی اساسی در راستای اصلاح دین، اقتصاد و علوم است. بدون زبانی دقیق و علمی، نه فقه، نه فلسفه، و نه اخلاق به کمال نمیرسند.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، با تبیین مبانی لغتشناسی و اصول اشتقاق، به اهمیت هماهنگی لفظ و معنا در زبان قرآنی پرداخت. اصل قرابت لفظی-معنایی، تمایز واضع و صاحبان لغت، و ضرورت اصلاح زبان، از جمله محورهای این بخش بودند. این مبانی، چونان پایههایی استوار، فهم دقیق اسم «بارى» و مشتقات آن را ممکن میسازند و راه را برای تحلیلهای قرآنی و فلسفی هموار میکنند.
بخش دوم: معناشناسی ماده «برء» و مشتقات آن
ریشهشناسی و معنای بنیادین «برء»
ماده «برء»، چونان چشمهای زلال، معانی تطهیر، شفافیت و ظهور وجودی را در خود جای داده است. این ماده، که در قرآن کریم بهصورتهای صرفی گوناگون، نظیر «برء»، «برى» و «برا»، ظاهر شده، به معنای ایجاد و پدیداری خلقت با حالتی پاک و بسیط است. برخلاف تفاسیر سنتی که گاه «برء» را به تباعد، تعرض یا تسویه نسبت دادهاند، معنای قرآنی این ماده، وجودی و ظهوری است و از مفاهیم عدمي یا ترکیبی مبراست.
این تمایز، چونان کلیدی زرین، درهای فهم عمیقتر الهیات قرآنی را میگشاید. «برء»، نهتنها صفتی فعلمحور و وجودی است، بلکه چونان نسیمی حیاتبخش، شفافیت و پویایی خلقت الهی را به تصویر میکشد. این ماده، با دلالت بر تطهیر و ظهور، انسان را به تأمل در کرامت و حکمت ذات باریتعالی دعوت میکند.
درنگ: ماده «برء» به معنای تطهیر، شفافیت و ظهور وجودی است و از مفاهیم تباعد، تعرض یا عدم مبراست. این معنا، جلوهای از پویایی و لطف الهی را نشان میدهد. |
تفاوت «برء»، «برى» و «برا»
ماده «برء» و مشتقات آن، یعنی «برى» و «برا»، با وجود قرابت لفظی، در خصوصیات معنایی تفاوتهای ظریفی دارند. «برء» (مهموز)، به تطهیر و رفع نقص، «برى» (ناقص)، به ظهور و سلامت، و «برا» (مقصور)، به تسویه و تکوین خلقت اشاره دارد. این تفاوتها، که ناشی از تغییر در حرف سوم (همزة، یاء یا یاء مقصور) است، چونان نغمههای همآوای یک سمفونی، غنای معنایی ماده «برء» را به نمایش میگذارند.
برای نمونه، «برء من الدين» به معنای پاک شدن از بدهی و رفع نقص است، «برى من العيب» به سلامت و ظهور بدون عیب دلالت دارد، و «برا» به تکوین و ایجاد خلقت با حالتی صاف و منظم اشاره میکند. این تمایزات، نشاندهنده دقت زبان قرآنی در انتخاب واژگان و انعطافپذیری آن در بیان معانی الهی است.
نقد تفاسیر نادرست لغوی
کتب لغت سنتی، گاه با نسبت دادن معانی نادرست، نظیر تباعد، تعرض یا تسویه، به ماده «برء»، از معنای اصیل آن دور شدهاند. برای نمونه، تباعد، که در باب تفاعل و با معنای مزید و کثرتی است، با معنای مجرد و وحدتی «برء» سازگار نیست. همچنین، تعرض و محاکات، که به شکایت یا زمینهسازی اشاره دارند، معانی ثانوی و ترکیبیاند و با معنای بسیط و وجودی «برء» همخوانی ندارند.
این نقد، چونان آیینهای صاف، کاستیهای کتب لغت را بازمینماید و بر ضرورت بازنگری علمی در لغتشناسی تأکید دارد. «برء»، بهعنوان صفتی وجودی و ظهوری، از مفاهیم عدمي، ترکیبی یا ثانوی مبراست و فهم دقیق آن، نیازمند بازگشت به متن قرآن کریم و تحلیل اشتقاقی است.
معنای وجودی و ظهوری «برء»
«برء»، در چارچوب الهیات قرآنی، به معنای ظهور خلقت با حالتی پاک، شفاف و بسیط است. این معنا، که در مقابل مفاهیم عدمي نظیر تباعد یا نقص قرار میگیرد، بر ایجاد و پدیداری وجودی تأکید دارد. برای نمونه، «برء الخلايق بقدرته» به معنای ظهور خلق با قدرت الهی است، نه دوری از نقص یا عدم. این ظهور، چونان نور خورشید که تاریکی را میزداید، خلقت را در حالتی صاف و بیعیب متجلی میسازد.
این دیدگاه، با نفی تفاسیر غیرعلمی و عاميانه، قرآن کریم را متنی مدرن و فرازمانی معرفی میکند که با فطرت انسانی و عقل سلیم سخن میگوید. «برء»، با دلالت بر تطهیر و شفافیت، انسان را به تأمل در عظمت و حکمت الهی فرا میخواند.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، با تبیین معناشناسی ماده «برء» و مشتقات آن، به معنای وجودی و ظهوری این ماده در قرآن کریم پرداخت. تفاوتهای «برء»، «برى» و «برا»، نقد تفاسیر نادرست لغوی و تأکید بر ظهور خلقت، از جمله محورهای این بخش بودند. این تحلیل، پایهای برای بررسی شواهد قرآنی و الهیاتی در بخشهای بعدی فراهم میآورد.
بخش سوم: شواهد قرآنی و تحلیل آیات
کاربرد «برء» در قرآن کریم
ماده «برء» در قرآن کریم، بهصورتهای صرفی گوناگون، نظیر «برء»، «برى» و «تبرى»، به کار رفته و در هر مورد، معنای تطهیر، شفافیت و ظهور وجودی را تأیید میکند. این کاربردها، که حدود ده بار در آیات مختلف ظاهر شدهاند، اهمیت این ماده را در الهیات قرآنی برجسته میسازند و انسان را به تأمل در پویایی و حکمت خلقت الهی دعوت مینمایند.
برخلاف تفاسیر سنتی که گاه «برء» را به مفاهیم عدمي یا تباعد نسبت دادهاند، آیات قرآنی این ماده را بهگونهای به کار بردهاند که صرفاً بر ظهور و تطهیر تأکید دارد. این دقت، چونان مشعلی فروزان، عظمت زبان قرآنی را در بیان معانی الهی نشان میدهد.
آیه 22 سوره حدید
مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا
: «هیچ مصیبتی در زمین و در نفوس شما روی نمیدهد مگر آنکه پیش از آنکه آن را پدید آوریم در کتابی است.»
این آیه، با بهکارگیری «نَبْرَأَهَا»، به ظهور مصیبت اشاره دارد، نه خلقت زمین یا مفاهیم دیگر. عبارت «من قبل أن نبرأها»، چونان گواهی بر علم ازلی الهی، نشان میدهد که مصیبتها پیش از ظهورشان در کتاب علم الهی ثبتاند. این ظهور، که با «برء» بیان شده، حالتی وجودی و شفاف را متجلی میسازد و از تفاسیر نادرستی که آن را به خلقت زمین نسبت میدهند، مبراست.
درنگ: آیه 22 سوره حدید، با بهکارگیری «نَبْرَأَهَا»، بر ظهور مصیبت با حالتی وجودی تأکید دارد و از تفاسیر نادرست خلقت زمین مبراست. |
آیه 49 سوره آلعمران
أَبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ
: «کور مادرزاد و پیس را شفا میدهم.»
این آیه، با بهکارگیری «أَبْرِئُ»، به معجزه شفای کور مادرزاد و بیمار پیسی اشاره دارد. «برء» در اینجا، نهتنها به رفع نقص، بلکه به ایجاد حالتی برتر از اولیه دلالت دارد. این شفافیت و سلامت، چونان بافتهای نو که هیچ نشانی از پارگی ندارد، خلقت را در حالتی پاک و بیعیب متجلی میسازد. این معجزه، گواهی بر قدرت الهی در ایجاد وجودی و ظهوری است.
آیه 54 سوره توبه
لَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ آذَوْا مُوسَىٰ فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قَالُوا
: «مانند کسانی نباشید که موسی را آزار دادند، پس خدا او را از آنچه گفتند پاک کرد.»
این آیه، با بهکارگیری «فَبَرَّأَهُ»، به تطهیر حضرت موسی علیهالسلام از اتهامات قومش اشاره دارد. «برء» در اینجا، به معنای پاکسازی ذهن و رفع اتهام است، نه فراموشی یا دوری. این تطهیر، چونان پاک کردن دیسکی پر از اطلاعات، خلقت را در حالتی صاف و شفاف بازمیگرداند و از هرگونه نقص مبرا میسازد.
آیه 166 سوره بقره
إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِينَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا
: «آنگاه که پیشوایان از پیروان خود بیزاری جستند.»
این آیه، با بهکارگیری «تَبَرَّأَ»، به پاکسازی پیشوایان از ارتباط با پیروانشان در قیامت اشاره دارد. «تبرى»، به معنای ظهور وجودی فرد در حالتی پاک است، نه صرف دوری. این پاکی، که لازمهاش دوری از دیگران است، چونان جریانی زلال، شفافیت و اصالت خلقت را نشان میدهد.
آیه 112 سوره هود
قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ وَإِنَّنِي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ
: «بگو: او خدایی یگانه است و من از آنچه شریک میسازید بیزارم.»
این آیه، با بهکارگیری «بَرِيءٌ»، به پاکی پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله از شرک اشاره دارد. «برء» در اینجا، به معنای تطهیر و ظهور در حالتی پاک است، نه صرف دوری. این پاکی، چونان گوهری درخشان، توحید را در برابر شرک متجلی میسازد.
آیه 7 سوره بینة
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَٰئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ
: «کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند، آنان بهترین آفریدگاناند.»
این آیه، با بهکارگیری «خَيْرُ الْبَرِيَّةِ»، به پاکی ریشه و نطفه مؤمنان، بهویژه شیعیان، اشاره دارد. «برية»، به اصل خلقت (نطفه یا لقمه) دلالت دارد و «خير البرية» کسانیاند که به دلیل ولایت، ریشهای پاک و اصیل دارند. این پاکی، چونان خاکی زلال که هیچ نجاستی به آن راه نیافته، خلقت را در حالتی صاف و بیعیب متجلی میسازد.
درنگ: آیه 7 سوره بینة، با «خَيْرُ الْبَرِيَّةِ»، بر پاکی نطفه و ریشه مؤمنان به دلیل ولایت تأکید دارد. این پاکی، خلقت را در حالتی صاف و اصیل متجلی میسازد. |
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، با بررسی شواهد قرآنی ماده «برء»، به معنای وجودی و ظهوری این ماده در آیات کریمه پرداخت. آیاتی از سورههای حدید، آلعمران، توبه، بقره، هود و بینة، تطهیر، شفافیت و ظهور خلقت را تأیید کردند. «خَيْرُ الْبَرِيَّةِ»، بهعنوان جلوهای از پاکی ریشه مؤمنان، اهمیت ولایت را در الهیات قرآنی برجسته ساخت.
بخش چهارم: تحلیل الهیاتی و اخلاقی اسم «بارى»
بارى و ظهور خلقت
اسم «بارى»، چونان صفتی فعلمحور و وجودی، به ظهور خلقت با حالتی پاک و بسیط اشاره دارد. در آیه کریمه
هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ
(حشر: ۲۴، : «اوست خدای آفریننده، پدیدآورنده، صورتبخش»)، «بارى» مرحله ظهور وجودی خلقت را پیش از صورتبندی (مصور) نشان میدهد. این ظهور، چونان نور خورشید که از پس ابرها پدیدار میشود، خلقت را در حالتی شفاف و بیعیب متجلی میسازد.
«بارى»، با دلالت بر تطهیر و تکوین، انسان را به تأمل در حکمت و قدرت الهی دعوت میکند. این صفت، که مقدم بر مصور است، نشاندهنده فرآیند خلقت در مرتبهای بسیط و وجودی است که هنوز به صورتبندی و شکلدهی نرسیده است.
برية و ارتباط با ولایت
«برية»، بهعنوان اصل خلقت (نطفه یا لقمه)، در الهیات قرآنی جایگاهی ویژه دارد. در روایات، زمین از آن امام معصوم علیهالسلام است و شیعیان با «أبحنا لشيعتنا» از غصب پاک شدهاند. این پاکی، چونان خاکی زلال که هیچ نجاستی به آن راه نیافته، ریشه و نطفه شیعیان را در حالتی اصیل و پاک متجلی میسازد.
«شر البرية»، به کسانی اشاره دارد که به دلیل فقدان ولایت، ریشهای غصبی و مشکلدار دارند. این تفاوت، که در روانشناسی اجتماعی نیز آثار وضعی خود را نشان میدهد، بر اهمیت ولایت در پاکی خلقت تأکید دارد. شیعیان، بهعنوان «خَيْرُ الْبَرِيَّةِ»، با ریشهای پاک، از غصب و نجاست مبرایند.
درنگ: «خَيْرُ الْبَرِيَّةِ» به پاکی نطفه و لقمه شیعیان به دلیل ولایت اشاره دارد، در حالی که «شر البرية» ریشههای غصبی و مشکلدار را نشان میدهد. |
تولد و نطفه بهعنوان برية
تولد واقعی انسان، لحظه چکیده شدن نطفه است، نه خروج جنین از رحم. نطفه، چونان اصل برية، ریشه خلقت را تشکیل میدهد و با ولایت پاک میشود. اولیای الهی، از لحظه نطفه، آگاهی دارند و این لحظه، تعیینکننده «خَيْرُ الْبَرِيَّةِ» است. این دیدگاه، چونان گوهری در تاج خلقت، اهمیت ریشه و اصل وجودی انسان را نشان میدهد.
نطفه، که روح از آن پدید میآید، با انشای الهی به خلقت حیات میانجامد. این لحظه، که ملائکه از آن آگاهاند، چونان نغمهای آسمانی، نزول انسان به عالم ناسوت را اعلام میکند. اولیای خدا، با درک این نزول، از همان ابتدا دستورات الهی را دریافت میکنند و خلقتشان در مسیر کمال قرار میگیرد.
ستار العيوب و تطهیر الهی
صفت «ستار العيوب»، چونان پردهای رحمانی، عیوب بندگان را از دیدهها پنهان میسازد. اما این پنهانسازی، نه به معنای اغماض یا نادیده گرفتن، بلکه به معنای تطهیر و پاکسازی است. «برء» در این چارچوب، به رفع عیب و ایجاد حالتی پاک و شفاف اشاره دارد. این تطهیر، چونان پاک کردن دیسکی پر از اطلاعات، خلقت را در حالتی صاف و بیعیب بازمیگرداند.
این دیدگاه، با نفی تفاسیر سطحی، بر کرامت الهی در برخورد با بندگان تأکید دارد. ذات باریتعالی، عیوب را نهتنها پنهان، بلکه پاک میکند و بندگان را در محضر خود با عزت و احترام حاضر مینماید.
اخلاق الهی و تخلق به صفات خدا
انسان، بهعنوان خلیفه الهی، مأمور است به صفات الهی، نظیر عزت، حکمت و بزرگواری، متخلق شود. صفاتی مانند آبروریزی، بخل یا ضعف، با اخلاق الهی ناسازگارند. تخلق به اخلاق الله، چونان سفری به سوی کمال، هدف اصلی تعالیم قرآنی است و انسان را به سوی سعادت ابدی هدایت میکند.
این دعوت، چونان نغمهای آسمانی، انسان را به الگوگیری از صفات الهی فرا میخواند و راهی برای زندگی اخلاقی و معنوی میگشاید. «بارى»، با دلالت بر تطهیر و ظهور، انسان را به پاکی و شفافیت در سلوک دعوت میکند.
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، با تحلیل الهیاتی و اخلاقی اسم «بارى»، به ظهور خلقت، ارتباط برية با ولایت، اهمیت نطفه، تطهیر الهی و تخلق به صفات خدا پرداخت. این تحلیل، با تأکید بر معنای وجودی «بارى»، انسان را به تأمل در حکمت و کرامت الهی دعوت کرد.
بخش پنجم: جمعبندی و نتیجهگیری کل
اسم «بارى»، چونان نوری درخشان در آسمان الهیات قرآنی، بر تطهیر، شفافیت و ظهور وجودی خلقت دلالت دارد. این صفت، با نفی مفاهیم تباعد، تعرض یا عدم، پویایی و استمرار فیض الهی را نشان میدهد. آیات قرآنی، از سوره حدید تا بینة، این صفت را بهعنوان جلوهای از لطف و حکمت الهی معرفی میکنند و انسان را به تأمل در زیبایی و کمال آفرینش فرا میخوانند.
ماده «برء» و مشتقات آن، با معانی تطهیر، ظهور و تکوین، غنای زبان قرآنی را به نمایش میگذارند. «خَيْرُ الْبَرِيَّةِ»، با تأکید بر پاکی نطفه و لقمه شیعیان به دلیل ولایت، اهمیت ریشه خلقت را برجسته میسازد. نقد تفاسیر نادرست لغوی و ضرورت اصلاح زبان، راهی به سوی فهمی مدرن و علمی از قرآن کریم میگشاید.
از منظر اخلاقی، «بارى» انسان را به تخلق به صفات الهی، نظیر عزت و بزرگواری، دعوت میکند و الگویی برای زندگی معنوی ارائه میدهد. این صفت، با سازگاری با فهم علمی و فرازمانی بودن، قرآن کریم را منبعی جاودان برای هدایت بشریت معرفی میکند. این نوشتار، با تبیین جامع اسم «بارى»، تلاشی است برای ارائه محتوایی علمی و آکادمیک که راهنمایی برای پژوهشگران و مخاطبان متخصص در حوزه الهیات و عرفان باشد.
با نظارت صادق خادمی |