در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 88

متن درس





بازنویسی علمی باب تفکر از منازل السائرین

منازل السائرین: مفهوم تفکر در سلوک عرفانی

تحلیل و تبیین باب تفکر کتاب منازل السائرین

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۸۸- باب تفکر- بخش هفتم)

مقدمه

کتاب «منازل السائرین» اثر خواجه عبدالله انصاری، یکی از آثار برجسته عرفان اسلامی است که مراحل سلوک عرفانی را با دقتی عمیق و بیانی موجز به تصویر می‌کشد. باب تفکر، به‌عنوان یکی از منازل کلیدی این اثر، جایگاه ویژه‌ای در تبیین فرآیند معرفتی و عملی سالک دارد. این نوشتار، بر پایه درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به تحلیل و بازنویسی علمی این باب می‌پردازد. هدف آن است که با زبانی فاخر، علمی و متناسب با فضای دانشگاهی، مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی این بخش با حفظ تمامی جزئیات و نکات اصلی، به شکلی منسجم و جامع برای پژوهشگران و دانشجویان حوزه الهیات و عرفان ارائه گردد. ساختار این متن، با تقسیم‌بندی موضوعی و تبیین تفصیلی، به‌گونه‌ای طراحی شده که معانی عمیق متن اصلی را در قالبی آکادمیک و در عین حال دلنشین منتقل کند.

بخش نخست: مفهوم تفکر در سلوک عرفانی

رهایی از تفکر در عین توحید

خواجه عبدالله انصاری در باب تفکر، رهایی سالک از تفکر در ذات الهی (عین توحید) را مشروط به سه امر دانسته است: شناخت ناتوانی عقل، یأس از دستیابی به غایت، و توسل به عظمت الهی. این سه عنصر، به مثابه سه دروازه‌ای هستند که سالک را از تنگنای تفکر عقلی به سوی افق‌های معرفت شهودی هدایت می‌کنند.

درنگ: رهایی از تفکر در ذات الهی، نه به معنای نفی مطلق تفکر، بلکه به مثابه عبور از محدودیت‌های عقل در برابر بی‌کرانگی ذات حق است. این رهایی، با شناخت عجز عقل، پذیرش ناتوانی در ادراک غایت، و پناه بردن به عظمت الهی ممکن می‌شود.

متن اصلی چنین بیان می‌دارد: «وَإنَّمَا يَتَخَلَّصُ مِنَ الفِكْرَةِ فِي عَيْنِ التَّوْحِيدِ بِثَلَاثَةِ أَشْيَاءَ بِمَعْرِفَةِ عَجْزِ العَقْلِ وَبِالإِيَاسِ مِنَ الوُقُوفِ عَلَى الغَايَةِ وَبِالاعْتِصَامِ بِحَبْلِ التَّعْظِيمِ». مفهوم «عین توحید» در اینجا به ذات بی‌تعین الهی اشاره دارد که فراتر از هرگونه محدودیت و قید است. عقل، به دلیل ماهیت مقید خود، ناتوان از ادراک این مقام است و از این‌رو، سالک باید از تلاش برای فهم ذات از طریق عقل دست کشیده و به معرفت شهودی یا تعبد روی آورد. یأس از غایت، پذیرش این محدودیت و رها کردن تلاش برای ادراک ذات است، و اعتصام به حبل تعظیم، پناه بردن به عظمت الهی و تسلیم در برابر جلال اوست. این فرآیند، به مثابه سفری است که سالک را از ظلمت محدودیت‌های عقلی به نور معرفت الهی رهنمون می‌سازد.

مقدمات سلوک عرفانی

سلوک عرفانی، پیش از آغاز حرکت عملی، نیازمند مقدماتی است که سالک را برای ورود به مسیر آماده می‌سازد. این مقدمات، شامل یقظه (بیداری معنوی)، محاسبه (خودارزیابی)، و توبه (بازگشت به سوی حق) است. این مراحل، به مثابه تسویه‌حساب‌های معنوی با گذشته، سالک را از بار گناهان و تعلقات پیشین آزاد کرده و او را برای حرکت در مسیر توحید مهیا می‌کند.

متن اصلی چنین اشاره دارد: «دَرْ ظَرْفِ سُلُوكِ عَمَلِيَةِ عِرْفَانِ حَرْفِ اِينْ شُدْ كِهْ يَكْ دَسْتَهْ مَبَادِي قَبْلَ اَزْ حَرَكَتْ دَرْ رَاهْ اَسْتْ يَعْنِي قَبْلَ اَزْ آنْ كِهْ سَالِكْ، مُؤْمِنْ بِهْ رَاهْ بِيُفْتَدْ…». این بیان، به ضرورت آماده‌سازی درونی پیش از حرکت اشاره دارد. مثال مغازه در متن، به زیبایی نشان‌دهنده لزوم تسویه‌حساب‌های معنوی است، همان‌گونه که تاجری پیش از آغاز تجارت جدید، بدهی‌های پیشین خود را صاف می‌کند. یقظه، به مثابه بیدار شدن از خواب غفلت، محاسبه، به سان بازرسی دقیق از اعمال گذشته، و توبه، چون بازگشتی صادقانه به سوی حق، همگی زمینه‌ساز آمادگی سالک برای سلوک هستند.

تفکر به مثابه آغاز حرکت

تفکر، در سلوک عرفانی، به‌عنوان دروازه حرکت معرفی شده است. بدون ورود به ظرف تفکر، سالک عملاً در مسیر عرفانی قرار نگرفته است. متن اصلی چنین می‌فرماید: «عَرْضْ كَرْدِيمْ بَابُ الفِكْرِ يَعْنِي بَابُ الحَرَكَةِ اَصْلاً سَالِكْ تَا بِهْ ظَرْفِ فِكْرِ نَيُفْتَدَهْ تُو رَاهْ حَرَكَتْ نَكَرْدَهْ…». تفکر، در اینجا، به معنای حرکت از مبادی به سوی مراد است، حرکتی که موتور محرک سلوک عملی را به راه می‌اندازد.

مثال گاراژ در متن، به زیبایی این مرحله را ترسیم می‌کند: سالک، پیش از حرکت، در حال آماده‌سازی است، اما تا زمانی که وارد ظرف تفکر نشود، حرکت واقعی آغاز نمی‌گردد. این تفکر، به مثابه جرقه‌ای است که موتور وجود سالک را روشن کرده و او را از سکون به سوی پویایی هدایت می‌کند.

بخش دوم: مراتب تفکر در سلوک

سه مرتبه تفکر

تفکر در سلوک عرفانی، در سه مرتبه متبلور می‌شود: توحید حق، صنع حق، و احوال عبد. این سه حوزه، تمامی متعلقات تفکر را در بر می‌گیرند و به مثابه سه ضلع مثلثی هستند که وجود را در بر می‌گیرند: حق، عالم، و آدم.

درنگ: تفکر عرفانی در سه حوزه توحید حق (ذات الهی)، صنع حق (مخلوقات الهی)، و احوال عبد (خودشناسی) متمرکز است. این سه‌گانه، چارچوبی جامع برای معرفت عرفانی ارائه می‌دهد که تمامی جنبه‌های وجود را در بر می‌گیرد.

متن اصلی چنین بیان می‌دارد: «فَرْمُودَنْدْ بَرَاى اِينْ حَرَكَتْ سِهْ مَرْتَبَهْ اَسْتْ: يَكْ حَرَكَتْ دَرْ تَوْحِيدِ الحَقِّ، دُوْ دَرْ صَنْعِ الحَقِّ، سِهْ دَرْ حَالَاتِ عَبْدْ…». توحید حق، به تأمل در وحدت ذات الهی اشاره دارد؛ صنع حق، شامل تفکر در مخلوقات الهی چون آسمان، زمین، ملائکه، و موجودات است؛ و احوال عبد، به خودشناسی و بررسی حالات درونی سالک مربوط می‌شود. این تقسیم‌بندی، به مثابه نقشه‌ای است که سالک را در مسیر معرفتی خود هدایت می‌کند، از تأمل در ذات الهی تا شناخت عالم و خود.

محدودیت تفکر در توحید ذاتی

تفکر در ذات الهی، به دلیل محدودیت‌های عقل، به حجاب منجر شده و مذموم شمرده شده است. متن اصلی چنین می‌فرماید: «فَكْرَ دَرْ حَقِّ حِجَابْ اَسْتْ وَصُولْ نَدَارَدْ بِهْ جَايِي نَمِي‌رَسَدْ مَذْمُومْ اَسْتْ…». برای حرکت در عین توحید، دو راه پیشنهاد شده است: شهود و معرفت برای عارفان، و تعبد و تقلید برای عوام.

این دیدگاه، عقل را در برابر ذات بی‌تعین الهی ناتوان می‌داند. تفکر، به مثابه چراغی است که در تاریکی محدودیت‌های خود، قادر به روشن کردن بی‌کرانگی ذات نیست. شهود، چون نوری الهی، و تعبد، چون ریسمانی استوار، جایگزین تفکر در این مقام می‌شوند.

نقد مذمت تفکر

در نقد دیدگاه مذمت تفکر، تأکید شده است که تفکر در توحید فعلی و صفاتی می‌تواند به وصول منجر شود، هرچند در توحید ذاتی ناکام است. متن اصلی چنین بیان می‌دارد: «اِشْكَالْ كَرْدِيمْ وَ گُفْتِيمْ زَمِينَةِ وُصُولْ بِهْ حَقّْ اَزْ طَرِيقِ فِكْرْ هَمْ مِي‌شَوَدْ مَنْتَهَا فِكْرْ دَرْ تَوْحِيدِ فِعْلِي صَفَاتِي، تَوْحِيدِ ذَاتِي بَلَهْ فِكْرْ آنْ جَا مُشْكِلْ پِيدَا مِي‌كُنَدْ…». این نقد، به دفاع از نقش عقل در سلوک پرداخته و مذمت بی‌قیدوشرط تفکر را گمراهی می‌شمارد.

درنگ: عقل، هرچند در توحید ذاتی ناتوان است، در توحید فعلی و صفاتی ارزشمند و مؤثر است. مذمت مطلق تفکر، به مثابه نفی چراغی است که می‌تواند مسیر سلوک را روشن کند.

با استناد به حدیث «العقل ما عُبد به الرحمن و اکتسب به الجنان»، عقل به‌عنوان ابزاری برای عبادت و کسب بهشت معرفی شده است. این دیدگاه، به تعادل میان عقل و شهود در عرفان اشاره دارد و تعبد عامیانه را ناکافی می‌داند.

بخش سوم: آیات قرآنی و ارزش تفکر

دعوت قرآن کریم به تفکر

قرآن کریم، با آیات متعدد، بر ارزش و اهمیت تفکر تأکید دارد. آیه‌ای چون «كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ» (بقره: ۲۱۹) به روشنی دعوت به تأمل در آیات الهی می‌کند. این آیه را چنین بیان می‌کند: «این‌گونه خداوند آیات را برای شما روشن می‌کند، باشد که بیندیشید.»

آیات دیگری چون «أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ» (انعام: ۵۰) و «أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ» (روم: ۸) نیز بر ضرورت تفکر در خلقت آسمان‌ها، زمین، و حالات خود انسان تأکید دارند. این آیات، به مثابه چراغ‌هایی هستند که مسیر معرفت را روشن می‌کنند و تفکر را نه تنها مجاز، بلکه واجب می‌شمارند.

درنگ: قرآن کریم، تفکر را به‌عنوان ابزاری برای فهم آیات الهی و خودشناسی ستایش می‌کند. این دعوت، نشان‌دهنده ارزش تفکر در حوزه‌های غیرذاتی، مانند صنع حق و احوال عبد، است.

بخش چهارم: مراحل سلوک و نقش تفکر

سه فاز سلوک عرفانی

سلوک عرفانی، در سه فاز تعریف شده است: تعبد (فاز نفسی)، تفکر (فاز عقلی)، و شهود (فاز معرفتی). این سه فاز، به مثابه سه پله‌ای هستند که سالک را از مقام عمومی به سوی قله‌های معرفت هدایت می‌کنند.

متن اصلی چنین بیان می‌دارد: «مَرَاتِبْ را اَگَرْ بخواهيم بِچِينِيمْ بِهْ بِيَانِ مَا اِينْ طَوْرْ مِي‌شَوَدْ اَوَّلْ السِّيرْ هَمَانْ تَعَبُّدْ اَسْتْ…». فاز نفسی، که تعبد و تقلید از دانایان را در بر می‌گیرد، برای همگان در دسترس است. فاز عقلی، که با تفکر در صنع و فعل الهی همراه است، نیازمند دقت و تحلیل است. فاز شهودی، که معرفت قلبی را شامل می‌شود، مختص اولیاء و عارفان کامل است.

درنگ: سلوک عرفانی، در سه فاز تعبد، تفکر، و شهود تعریف می‌شود. این مراحل، به مثابه سفری از پذیرش عمومی به سوی معرفت خاص، سالک را به سوی کمال هدایت می‌کنند.

نقد دلیل محدودیت عقل

دلیل محدودیت عقل، به تعین و محدودیت آن نسبت داده شده است، اما این دلیل نقد شده است. متن اصلی چنین می‌فرماید: «اِينْ عَقْلْ اِحْتِجَابْ پِيدَا مِي‌كُنَدْ حِجَابْ كِهْ پِيدَا مِي‌كُنَدْ مُقَيَّدْ اَسْتْ…». عقل، به دلیل تعین، قادر به ادراک ذات بی‌تعین نیست، اما معرفت نیز، به دلیل محدودیت‌های خود، از این قاعده مستثنی نیست. این نقد، به لزوم بازنگری در دیدگاه‌های عرفانی که عقل را مطلقاً ناتوان می‌دانند، اشاره دارد.

این استدلال، به مثابه کلیدی است که قفل محدودیت‌های عقل را باز می‌کند، اما نشان می‌دهد که معرفت نیز در برابر ذات الهی مقید است. بنابراین، نفی مطلق عقل، به مثابه خاموش کردن چراغی است که می‌تواند مسیر را روشن کند.

رفع تعین برای وصول به ذات

برای وصول به ذات الهی، سالک باید تعین خود را بردارد. متن اصلی چنین بیان می‌دارد: «اَگَرْ سَالِكْ بِهْ مَقَامِ ذَاتْ بخواهَدْ بِرَسَدْ بَايَدْ تَعَيُّنْ خُودَشْ را بَرْدَارَدْ…». رفع تعین، به معنای رهایی از خودبینی و محدودیت‌های نفسانی است، فرایندی که در ظرف سلوک ممکن بوده و به فنای در ذات الهی منجر می‌شود.

درنگ: رفع تعین، به مثابه رهایی از حجاب خودی، سالک را به سوی معرفت ذات الهی هدایت می‌کند. این فرایند، چونان برداشتن پرده‌ای است که نور حقیقت را آشکار می‌سازد.

اشاره به بیت حافظ، «خود حجاب خودی، از میان برخيز»، این مفهوم را به شکلی شاعرانه و عرفانی تبیین می‌کند. رفع تعین، سفری دشوار اما ممکن است که تنها برای محبوبین و اولیای کامل میسر می‌شود.

نتیجه‌گیری

باب تفکر از «منازل السائرین»، به‌عنوان یکی از منازل کلیدی سلوک عرفانی، نقش تفکر را در مسیر معرفت الهی تبیین می‌کند. این بخش، با تأکید بر محدودیت‌های عقل در توحید ذاتی و ارزش آن در توحید فعلی و صفاتی، چارچوبی متعادل برای فهم رابطه عقل، شهود، و تعبد ارائه می‌دهد. آیات قرآن کریم، با دعوت به تفکر در آیات الهی، خلقت، و حالات انسان، بر ارزش این ابزار معرفتی تأکید دارند. مراحل سه‌گانه سلوک (تعبد، تفکر، شهود) نقشه راهی جامع برای سالک فراهم می‌آورد، و رفع تعین، به‌عنوان کلید وصول به ذات، غایت این مسیر را روشن می‌سازد. این تحلیل، با حفظ اصالت متن اصلی و افزودن توضیحات تفصیلی، منبعی ارزشمند برای پژوهشگران حوزه عرفان و الهیات فراهم می‌آورد.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس درسگفتار، فکر به چه معناست؟

2. طبق درسگفتار، متعلق فکر کدام‌یک از موارد زیر نیست؟

3. بر اساس متن، برای خلاصی از فکر در عين توحيد چه باید کرد؟

4. درسگفتار چه چیزی را در مورد فکر در ذات حق مذموم می‌داند؟

5. طبق متن، چرا عقل از وصول به عين توحيد عاجز است؟

6. درسگفتار بیان می‌کند که فکر در عين توحيد به دلیل عجز عقل، حجاب است.

7. بر اساس متن، تعبد عاميانه به توحيد ذاتی منجر می‌شود.

8. درسگفتار تأکید دارد که فکر در توحيد فعلی و صفاتی ممکن و ارزشمند است.

9. طبق متن، معرفت به ذات حق برای همه سالکان ممکن است.

10. درسگفتار معتقد است که رفع تعين برای وصول به معرفت ذات ضروری است.

11. چرا درسگفتار فکر در عين توحيد را حجاب می‌داند؟

12. تفاوت فکر در توحيد فعلی و توحيد ذاتی در درسگفتار چیست؟

13. منظور از اعتصام بحبل التعظيم در درسگفتار چیست؟

14. چرا درسگفتار تعبد عاميانه را برای وصول به توحيد کافی نمی‌داند؟

15. چگونه رفع تعين به وصول به ذات حق کمک می‌کند؟

پاسخنامه

1. حرکت از مبادی به مرادی

2. تعبد عاميانه

3. معرفت عجز عقل، يأس از غايت، اعتصام به تعظيم

4. فکر در ذات به دلیل حجاب بودن

5. چون عقل محدود و متعين است

6. درست

7. نادرست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. زیرا عقل به دلیل تعين و محدودیت نمی‌تواند به ذات حق که غیرمتعين است برسد.

12. فکر در توحيد فعلی ممکن است، اما در توحيد ذاتی به دلیل عجز عقل حجاب است.

13. منظور پناه بردن به عظمت الهی و توسل به حق برای وصول به معرفت است.

14. زیرا تعبد عاميانه فاقد آگاهی و فکری است که به توحيد واقعی منجر شود.

15. رفع تعين، سالک را از محدودیت‌های خود آزاد کرده و معرفت به ذات را ممکن می‌سازد.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده