در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 605

متن درس





منازل السائرین: باب الانفصال

منازل السائرین: در باب انفصال

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۶۰۵)

دیباچه

در سیر عرفانی سالک، منزل انفصال چونان گذرگاهی است که وی را از بند تعلقات خلقی و حتی از خویشتن خویش رها می‌سازد تا در اقیانوس بی‌کران توحید غرق شود. این منزل، که در درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه ۶۰۵ از منازل السائرین تبیین شده، به مراتب سه‌گانه انفصال پرداخته و سالک را به سوی فنای در ذات احدیت الهی رهنمون می‌کند. انفصال، نه تنها جدایی از غیر حق، بلکه رهایی از توهم وجود خویش و حتی از مفهوم اتصال به حق است.

بخش نخست: تبیین مفهوم انفصال و مراتب آن

ماهیت انفصال

انفصال در عرفان اسلامی، به معنای جدایی سالک از هر آنچه غیر حق است، اعم از تعلقات خلقی، نفس خویش، و حتی توهم اتصال به حق، تعریف می‌شود. این منزل، چونان آیینه‌ای است که سالک در آن، جز حقیقت احدیت الهی هیچ نمی‌بیند. انفصال، نه تنها انقطاع از دنیا و آخرت، بلکه رهایی از هرگونه دوگانگی و اثنیت است که سالک را به مقام توحید محض می‌رساند.

مراتب سه‌گانه انفصال

در بیان آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، انفصال دارای سه مرتبه است که هر یک، گامی بلند در سیر الی‌الله محسوب می‌شود:

  • مرتبه اول: انفصال عن الاتصال، یعنی جدایی از تعلقات غیر حق پس از اتصال به حق‌تعالی.
  • مرتبه دوم: انفصال عن الانفصال، یعنی رهایی از دیدن کمال در انفصال از غیر و محو خودبینی.
  • مرتبه سوم: انفصال عن الاتصال، یعنی جدایی از شهود مزاحمت اتصال به حق، که غایت توحید است.

این مراتب، چونان لایه‌های پرده‌ای هستند که یکی پس از دیگری کنار می‌روند تا نور حقیقت الهی بی‌هیچ حجابی بر سالک بتابد. هر مرتبه، سالک را از توهمی وجودی آزاد می‌کند تا در نهایت، جز حق هیچ باقی نماند.

درنگ: انفصال، با مراتب سه‌گانه خود، سالک را از تعلقات خلقی، خودبینی، و حتی توهم اتصال به حق رها ساخته و به توحید محض رهنمون می‌کند.

بخش دوم: مرتبه اول انفصال: انفصال عن الاتصال

تعریف و ویژگی‌ها

در مرتبه نخست انفصال، سالک پس از اتصال به حق، از هرگونه تعلق به غیر حق منفصل می‌شود. این انفصال، به معنای انقطاع کامل از «کونین» (جهان مادی و معنوی) است. سالک در این مقام، نه خوفی از دنیا و آخرت دارد و نه طمعی به آن‌ها. چشم او جز به حق نمی‌بیند و پای او جز در راه حق توقف نمی‌کند. این مرحله، چونان رهایی پرنده‌ای است که از قفس تعلقات آزاد شده و در آسمان بی‌کران الهی به پرواز درمی‌آید.

تحلیل عرفانی

انفصال عن الاتصال، مقدمه‌ای برای مراحل بعدی سلوک است. سالک در این مقام، با بی‌نیازی از دنیا و آخرت، به ظرف اتصال به حق می‌رسد. این بی‌نیازی، نه از سر انکار، بلکه از سر شهود حقیقت است که جز حق، هیچ‌چیز را شایسته توجه نمی‌بیند. این مرتبه، چونان پاک کردن لوح دل از هر نقش غیرالهی است تا تنها نام حق بر آن نگاشته شود.

درنگ: انفصال عن الاتصال، با انقطاع از دنیا و آخرت، سالک را به بی‌نیازی از غیر حق و اتصال به حقیقت الهی می‌رساند.

بخش سوم: مرتبه دوم انفصال: انفصال عن الانفصال

تعریف و ویژگی‌ها

در مرتبه دوم، سالک از دیدن انفصال خود از غیر حق نیز منفصل می‌شود. این به معنای رهایی از هرگونه خودبینی و ادعای کمال است. اولیای الهی، مانند ائمه معصومین علیهم‌السلام، در این مقام، خود را «اقل الاقلین» (کمتر از کمترین‌ها) می‌دانند و هیچ کمالی را به خود نسبت نمی‌دهند. این مرتبه، چونان شکسته شدن آیینه نفس است که سالک در آن، جز نور حق هیچ نمی‌بیند.

نقش بلایا در تحقق این مرتبه

بلایا و مصائب، در عرفان اسلامی، ابزار الهی برای تهذیب نفس و تحقق انفصال از انفصال‌اند. اولیای الهی، مانند حضرت امام حسین علیه‌السلام، با تحمل بلایا، نفس خویش را خورد کرده و به مقام عجز و عبودیت کامل رسیده‌اند. این خورد شدن، چونان کیمیاگری روح است که عزت نفسانی را به خاکستر تبدیل می‌کند تا نور توحید از آن برخیزد. چنان‌که در بیان درس‌گفتار آمده، خداوند با اولیای خود چنین کرده تا آن‌ها را به کمال توحیدی برساند.

تحلیل عرفانی

انفصال عن الانفصال، به معنای محو کامل کبر و خودبینی است. سالک در این مقام، حتی کمال انفصال از غیر را نمی‌بیند، زیرا هرگونه خودبینی، مانع شهود احدیت است. این رهایی، نیازمند شکسته شدن نفس است، چنان‌که علم و معرفت بدون این شکستگی، جز آرایش ظاهری نیست و با اولین امتحان، محو می‌شود. این مرتبه، سالک را به جایی می‌رساند که جز حق، هیچ‌چیز را در خود نمی‌بیند.

درنگ: انفصال عن الانفصال، با محو خودبینی و رهایی از ادعای کمال، سالک را به مقام عجز و عبودیت کامل می‌رساند.

بخش چهارم: مرتبه سوم انفصال: انفصال عن الاتصال

تعریف و ویژگی‌ها

در مرتبه سوم، سالک از شهود مزاحمت اتصال به حق نیز منفصل می‌شود. در این مقام، مفاهیم اتصال و انفصال هر دو ناقص و معیوب تلقی می‌شوند، زیرا دلالت بر اثنیت و دوگانگی دارند. حقیقت ازلی الهی، فراتر از این مفاهیم است و هیچ‌چیز جز او وجود ندارد. این مرتبه، چونان محو شدن قطره در اقیانوس بی‌کران احدیت است که دیگر اثری از قطره باقی نمی‌ماند.

نقص اتصال و انفصال

اتصال و انفصال، با وجود تفاوت ظاهری در لفظ و معنا، هر دو به دلیل دلالت بر دوگانگی، ناقص‌اند. حقیقت الهی، عین اشیاء است و هیچ‌چیز جز او قابل اتصال یا انفصال نیست. سالک در این مقام، می‌بیند که نه اتصالی بوده و نه انفصالی، زیرا همه چیز مظهر حق است و جز او هیچ وجودی ندارد. این شهود، با کلام توحیدی «لا إله إلا الله» هم‌خوانی دارد.

تحلیل عرفانی

انفصال عن الاتصال، غایت سلوک عرفانی است که سالک را از هرگونه توهم وجودی، حتی در مفهوم اتصال به حق، رها می‌سازد. در این مقام، احدیت الهی تنها واقعیت موجود است و هیچ اثنیت یا دوگانگی باقی نمی‌ماند. سالک می‌بیند که نه او متصل شده و نه منفصل، زیرا وجود او از ازل تا ابد فانی در ذات حق بوده است. این مرتبه، چونان رسیدن به ساحت قدس الهی است که در آن، جز «هو» هیچ نیست.

درنگ: انفصال عن الاتصال، با رهایی از توهم اتصال و انفصال، سالک را به شهود احدیت الهی و توحید محض می‌رساند.

بخش پنجم: رهایی از طمع‌های سه‌گانه و فنای در ذات الهی

رهایی از طمع‌های سه‌گانه

برای تحقق انفصال کامل، سالک باید از سه نوع طمع رها شود:

  • طمع به غیر حق: یعنی بی‌نیازی از دنیا و آخرت.
  • طمع به خود: یعنی رهایی از ادعای کمال و معرفت شخصی.
  • طمع به حق: یعنی عبادت خالص بدون انتظار پاداش یا نعمت از خدا.

این رهایی، چونان پاک کردن دل از هر آرزوی نفسانی است تا تنها عشق الهی در آن جای گیرد. سالک در این مقام، نه برای بهشت عبادت می‌کند و نه از ترس دوزخ، بلکه تنها به عشق حق و رضایت او عمل می‌کند. چنان‌که در بیان درس‌گفتار آمده: «لا خوفاً من نارک و لا طمعاً لجنتک، بل وجدتک أهلاً للعبادة فعبدتک» (نه از ترس آتش تو و نه به طمع بهشت تو، بلکه تو را شایسته پرستش یافتم و پرستیدم).

فناء و بقاء در ذات الهی

سالک در مقام فناء، خود را فانی می‌بیند و در مقام بقاء، تنها حق را باقی می‌داند. اتصال و انفصال، نتیجه‌ی توهم وجود غیر و استقلال ظل هستند. حقیقت ازلی الهی، از ازل تا ابد باقی است و هیچ‌چیز جز او وجود ندارد. این درک، چونان محو شدن سایه در برابر نور خورشید است که سالک را به شهود «لا إله إلا الله» می‌رساند.

درنگ: رهایی از طمع‌های سه‌گانه و فهم فنای در ذات الهی، سالک را به عبادت خالص و شهود توحید رهنمون می‌کند.

بخش ششم: آرامش عارف و رهایی از توهم وجود

آرامش در رهایی از خود

عارف با رهایی از توهم وجود خود، به آرامش کامل می‌رسد. او نه از فقدان غمگین می‌شود و نه از دریافت شادمان. همه چیز را متعلق به حق می‌داند و خود را هیچ می‌بیند. این آرامش، نتیجه تسلیم کامل به اراده الهی است، چنان‌که در آیه شریفه قرآن کریم آمده است:

لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَىٰ مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ

(: تا بر آنچه از دست شما رفت تأسف نخورید و به آنچه به شما عطا کرد شادمان نشوید) (سوره‌ی حدید، آیه ۲۳).

این مقام، چونان ساحل آرامش در اقیانوس توحید است که عارف در آن، جز رضایت حق نمی‌جوید.

توهم وجود غیر و استقلال

اتصال و انفصال، نتیجه‌ی توهم وجود غیر و استقلال ظل است. در حقیقت، هیچ‌چیز جز حق وجود ندارد و همه چیز مظهر اوست. این توهم، ریشه در اعتبارات ذهنی انسان دارد که به دلیل محدودیت‌های عقل بشری ایجاد می‌شود. عارف در مقام توحید، این توهمات را کنار می‌گذارد و تنها حق را می‌بیند. چنان‌که در درس‌گفتار آمده: «فالاتصال و الانفصال وقعا فی نظر السالک بناء على توهم وجود الغیر»، یعنی اتصال و انفصال، تنها در نظر سالک و به دلیل توهم وجود غیر پدید آمده‌اند.

درنگ: آرامش عارف، نتیجه‌ی رهایی از توهم وجود خود و تسلیم به اراده الهی است که او را به شهود «لا إله إلا الله» می‌رساند.

جمع‌بندی

باب الانفصال، در درس‌گفتار آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، چونان نوری است که مسیر سلوک عرفانی را روشن می‌سازد. این منزل، با تبیین مراتب سه‌گانه انفصال، سالک را از تعلقات خلقی، خودبینی، و حتی توهم اتصال به حق رها کرده و به مقام توحید محض رهنمون می‌کند. انفصال عن الاتصال، با انقطاع از کونین، مقدمه سلوک است؛ انفصال عن الانفصال، با محو خودبینی، سالک را به عجز و عبودیت می‌رساند؛ و انفصال عن الاتصال، با رهایی از دوگانگی، او را به شهود احدیت می‌برد. اولیای الهی، با تحمل بلایا و رهایی از طمع‌های سه‌گانه، الگویی برای سالکان‌اند. حقیقت ازلی الهی، فراتر از اتصال و انفصال، تنها واقعیت موجود است و سالک در نهایت، با محو توهم وجود غیر، به مقام «لا إله إلا الله» می‌رسد.

با نظارت صادق خادمی


منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده