متن درس
منازل السائرین: مقام توحید، شهود وحدت محض
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۶۵۰)
مقدمه
مقام توحید، در منظومه عرفانی منازل السائرین خواجه عبدالله انصاری، چون قلهای رفیع در سلوک معنوی میدرخشد که سالک را به شهود وحدت محض الهی و رهایی از هرگونه غیریت رهنمون میسازد. این مقام، که فراتر از تفرید و در اوج جمع قرار دارد، حقیقت ذات حق را در همه مظاهر متجلی میبیند و سالک را به مرتبهای میرساند که جز حق، هیچ نمیبیند و جز او، هیچ نمیخواهد. درسگفتار آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۶۵۰)، با استناد به آیه شریفه شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ (آلعمران: ۱۷) از قرآن کریم، به تبیین توحید محض و نقد دیدگاههای شارحان، بهویژه عبدالرزاق کاشانی، میپردازد.
بخش اول: تبیین مقام توحید در پرتو قرآن کریم
شهادت به وحدت الهی
آیه شریفه شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ (آلعمران: ۱۷)، به فرموده قرآن کریم، شهادت خدا، ملائکه و اولوالعلم را به وحدت الهی بیان میکند. این آیه، توحید را در مقام جمع، فراتر از تفرید، نشان میدهد و همه مظاهر را در شهادت به «لا إله إلا هو» شریک میداند. برخلاف تفرید که حق را از خلق جدا میسازد، توحید در مقام جمع، همه هستی را به عنوان مظهر حق میبیند و هیچ غیریتی را در برابر او قائل نیست. این شهادت، گویی چون نوری است که از خورشید حقیقت ساطع شده و همه موجودات را در پرتو خود به وحدت میرساند.
درنگ: آیه شریفه آلعمران (۱۷) توحید را در مقام جمع تبیین میکند، جایی که خدا، ملائکه و اولوالعلم همگی به وحدت الهی شهادت میدهند. این شهادت، همه مظاهر را در بر میگیرد و با وحدت وجود همخوانی دارد. |
نقد دیدگاه عبدالرزاق کاشانی
عبدالرزاق کاشانی، شارح منازل السائرین، معتقد است که ذکر «وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ» در آیه، توحید را از مقام جمع به تفرید تنزل میدهد، زیرا گمان میکند این بخش، غیریتی را در کنار حق القا میکند. این دیدگاه، به زعم درسگفتار، باطل است، زیرا آیه با شمول همه مظاهر در شهادت به وحدت، نهتنها از مقام جمع نمیکاهد، بلکه آن را تقویت میکند. حذف ملائکه و اولوالعلم، به جای تعالی توحید، معنای جامع آیه را مخدوش میسازد. گویی کاشانی، با بریدن شاخههای درخت وحدت، تصور کرده است که تنه آن را استوارتر میکند، حال آنکه این شاخهها خود جلوههای همان حقیقتاند.
جمعبندی بخش اول
مقام توحید، در پرتو آیه شریفه آلعمران (۱۷)، به عنوان شهادت همگانی هستی به وحدت الهی تبیین میشود. نقد دیدگاه کاشانی نشان میدهد که توحید محض، در مشارکت همه مظاهر در شهادت به «لا إله إلا هو» نهفته است، نه در حذف آنها. این بخش، بنیانی برای فهم توحید در مقام جمع فراهم میآورد و بر اهمیت شمول همه مظاهر در شهود وحدت تأکید دارد.
بخش دوم: تعریف توحید و تمایز عقل و عرفان
توحید به روایت خواجه عبدالله انصاری
خواجه عبدالله انصاری توحید را «تنزیه الله عن الحدث» تعریف میکند، یعنی پاک دانستن حق تعالی از هرگونه حدوث و مخلوقیت. این تعریف، بر نفی حدوث از ذات الهی تمرکز دارد، نه نفی مظاهر خلقی مانند ملائکه یا اولوالعلم. برخلاف دیدگاه کاشانی، که ذکر مظاهر را مخل توحید میداند، انصاری توحید را در بقای حق و نفی هرگونه نوآیی میبیند. این تعریف، گویی چون آیینهای زلال، حقیقت وحدت را در همه مظاهر متجلی میسازد و هیچ غیریتی را در برابر حق قائل نیست.
درنگ: توحید نزد خواجه عبدالله انصاری، تنزیه حق از حدوث است، نه نفی مظاهر خلقی. این تعریف، توحید را در مقام جمع و در راستای وحدت وجود تبیین میکند. |
تفاوت توحید عقلی و عرفانی
توحید در دو ساحت عقل و عرفان، تفاوتهای بنیادین دارد. توحید عقلی، به دلیل قید و محدودیت عقل (عقال)، ابتدا حدوث را در مخلوقات تصور کرده و سپس آن را از حق نفی میکند. این فرآیند، دو مرحلهای و مقید است. اما توحید عرفانی، از آغاز حدوث را نفی کرده و حق را در همه مظاهر متجلی میبیند. عارف، گویی با چشم دل، حقیقت را بیواسطه شهود میکند و هیچ غیریتی را در برابر حق نمیبیند، در حالی که عقل، چون اسیری در بند عقال، ابتدا حدوث را اثبات و سپس نفی میکند.
محدودیت عقل در شهود توحید
عقل، به دلیل ماهیت مقید خود، قادر به شهود وحدت محض نیست و همواره غیریتی را در کنار حق تصور میکند. این محدودیت، عقل را از معرفت حقیقی، که حق را عین کل میبیند، محروم میسازد. عارف، در مقابل، با نفي رأساً حدوث، همه صور را تجلیات حق میداند و به وحدت محض دست مییابد. این تفاوت، به سان فرق میان کسی است که در تاریکی غار عقل گرفتار است و کسی که در نور بیکران معرفت غوطهور است.
جمعبندی بخش دوم
تعریف توحید به عنوان تنزیه حق از حدوث، محور مقام توحید در سلوک عرفانی است. تمایز توحید عقلی و عرفانی، برتری شهود بیواسطه عارف را بر فرآیند مقید عقل نشان میدهد. محدودیت عقل در فهم وحدت محض، سالک را به سوی معرفت عرفانی هدایت میکند، جایی که همه مظاهر، جلوههای حقاند و هیچ حدوثی در کار نیست.
بخش سوم: نقد روش خواجه عبدالله و شارح
نقص در نقل آیه توسط خواجه عبدالله
خواجه عبدالله انصاری، در تبیین توحید، تنها بخشی از آیه شریفه شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ را نقل میکند و از ذکر کامل آیه، شامل «وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ»، خودداری میورزد. این روش، هرچند از باب اشاره است، اما نقص دارد، زیرا معنای جامع آیه را به طور کامل منتقل نمیکند. با این حال، این نقص به معنای تنزل از جمع به تفرید نیست، بلکه صرفاً کاستی در ارائه تمامیت آیه است. گویی خواجه، با انتخاب بخشی از آیه، تنها به گوشهای از دریای بیکران توحید اشاره کرده است.
نقد سبک کاشانی در نقل منابع
عبدالرزاق کاشانی، با وجود بهرهگیری گسترده از تفسیر تلمسانی، هیچ اشارهای به منبع خود نمیکند. این نقص، از شفافیت علمی شرح او میکاهد، هرچند فشردگی و دقت شرحش ارزشمند است. گویی کاشانی، با بافتن جامهای نو از پارچههای تلمسانی، فراموش کرده است که نام بافنده اصلی را ذکر کند.
جمعبندی بخش سوم
نقص در نقل کامل آیه توسط خواجه عبدالله، هرچند از باب اشاره است، اما معنای جامع توحید را محدود میکند. نقد سبک کاشانی در عدم ذکر منابع، بر اهمیت شفافیت علمی تأکید دارد. این بخش، ضرورت دقت در ارائه متون عرفانی و ارجاع به منابع را برجسته میسازد.
بخش چهارم: مقایسه تفاسیر «إنَّما نطق العلماء»
تفسیر کاشانی
کاشانی عبارت «إنَّما نطق العلماء بما نطقوا به وأشار المحققون بما أشاروا إليه» را به معنای حصر تفسیر میکند. به نظر او، علماء و محققون تنها برای تصحیح توحید سخن گفتهاند و سخنانشان بیاشکال است، در حالی که سایر حالات و مقامات، مشوب به علل و اشکالاتاند. این تفسیر، سخنان علماء را از هرگونه نقص مبرا میداند و توحید را در قلهای دستنیافتنی قرار میدهد.
تفسیر تلمسانی
تلمسانی، «إنْ ما» را به معنای موصوله میگیرد و معتقد است که هرچه علماء گفتهاند و محققون به آن اشاره کردهاند، برای تصحیح توحید است، اما همه این بیانات، حتی سخنان علماء، مشوب به علل و محدودیتهای بیانیاند. این تفسیر، همه کلام و اشارات را ناکافی برای تبیین کامل حقیقت توحید میداند و برتری آن در شمول همه بیانات در محدودیتهای زبانی نهفته است.
برتری تفسیر تلمسانی
تفسیر تلمسانی، به دلیل شمول همه بیانات، از جمله سخنان علماء، در محدودیتهای بیانی، دقیقتر و کاملتر است. این دیدگاه، با عرفان نظری که حقیقت توحید را فراتر از هر بیان میداند، همخوانی دارد. تلمسانی، گویی با نگاهی ژرفتر، دریافته است که هیچ کلامی، حتی کلام علماء، نمیتواند حقیقت بیکران توحید را به تمامی دربرگیرد.
درنگ: تفسیر تلمسانی از «إنْ ما نطق العلماء» برتری دارد، زیرا همه بیانات، حتی سخنان علماء، را مشوب به محدودیتهای بیانی میداند و حقیقت توحید را فراتر از هر کلام و اشاره قرار میدهد. |
جمعبندی بخش چهارم
مقایسه تفاسیر کاشانی و تلمسانی، برتری دیدگاه تلمسانی را نشان میدهد که حقیقت توحید را فراتر از هر بیان میداند. این بخش، محدودیتهای بیانی در تبیین توحید را برجسته میسازد و بر اهمیت شهود حضوری در مقابل کلام تأکید دارد.
بخش پنجم: حقیقت توحید و محدودیتهای بیانی
ناتوانی کلام در تبیین توحید
حقیقت توحید، به دلیل ماهیت حضوری و شهودی، در قالب کلام یا اشاره نمیگنجد. وصول به توحید یک چیز است و بیان آن چیز دیگر. گویی حقیقت توحید، چون اقیانوسی بیکران است که هیچ جامی، هرچند بزرگ، نمیتواند آن را به تمامی در خود جای دهد. تلمسانی با تأکید بر این محدودیت، همه بیانات، حتی سخنان علماء و اشارات محققون، را مشوب به علل میداند.
توحید به عنوان بقای حق در مظاهر
در توحید عرفانی، حدوث وجود ندارد و همه مظاهر، تجلیات متعاقب و غیرمکرر حقاند. عارف، برخلاف عقل که حدوث را اثبات و سپس نفی میکند، از ابتدا حدوث را نفی کرده و همه صور را جلوههای حق میبیند. این دیدگاه، به سان نگریستن به عالم از فراز قله وحدت است که در آن، همه مظاهر، چون آیینههایی، جمال حق را منعکس میکنند.
مقام سالک در توحید
سالک در مقام توحید، به مرتبهای میرسد که زبان حق، ملائکه و اولوالعلم میشود و به وحدت الهی شهادت میدهد. این مقام، فراتر از تفرید است و سالک را در هماهنگی با همه مظاهر در شهادت به «لا إله إلا هو» قرار میدهد. گویی سالک، چون قطرهای در اقیانوس حقیقت، به تمامی در آن ذوب میشود و جز وحدت نمیبیند.
جمعبندی بخش پنجم
حقیقت توحید، فراتر از هر بیان و اشاره است و در شهود حضوری سالک نهفته است. توحید عرفانی، با نفی حدوث و دیدن مظاهر به عنوان تجلیات حق، سالک را به وحدت محض رهنمون میسازد. مقام سالک در این مرتبه، مشارکت در شهادت همگانی هستی به وحدت الهی است.
نتیجهگیری کلی
مقام توحید، به عنوان اوج سلوک عرفانی در منازل السائرین، سالک را به شهود وحدت محض الهی و رهایی از هرگونه غیریت رهنمون میسازد. آیه شریفه شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ، توحید را در مقام جمع تبیین میکند، جایی که همه مظاهر در شهادت به وحدت شریکاند. نقد دیدگاه کاشانی، برتری توحید عرفانی بر عقلی، و تفوق تفسیر تلمسانی بر کاشانی، از نکات کلیدی این نوشتار است. حقیقت توحید، فراتر از هر کلام و اشاره، در دل سالک و در شهود حضوری او نهفته است.
با نظارت صادق خادمی |