در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

اسماء الحسنی 57

متن درس

اسماء و صفات الهی: معرفت ربوبی و وصول به لقاء الله

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۵۷)

مقدمه

معرفت ربوبی و وصول به لقاء الله، از بنیادی‌ترین مسائل عرفان اسلامی است که در پیوند با شناخت اسماء و صفات الهی، راهی به سوی حقیقت وجود می‌گشاید. درس‌گفتار پنجاه و هفتم از سلسله مباحث آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با تمرکز بر تنزیه و تشبیه در معرفت الهی، به تبیین این دو رویکرد و جمع میان آن‌ها پرداخته و لقاء الله را نه به معنای مرگ یا مجاز، بلکه وصول معنوی و قرب حقیقی معرفی می‌کند.

بخش اول: اختلاف در تنزیه و تشبیه

شناخت ذات اقدس الهی، همواره کانون اختلافات متفکران و عارفان بوده است. دو رویکرد اصلی در این مسیر، تنزیه (پاک دانستن خدا از صفات ممکن) و تشبیه (توصیف خدا به صفات انسانی) هستند. این دو دیدگاه، مانند دو بال پرنده‌ای که در آسمان معرفت پرواز می‌کند، گاه در تقابل و گاه در تکامل یکدیگر ظاهر شده‌اند. قرآن کریم در آیه‌ای بدیع، این دو را به زیبایی جمع کرده است: «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ» (شوری: ۱۱)؛ «چیزى مانند او نیست و او شنوا و بیناست» (). این آیه، تنزیه را در نفی هرگونه شباهت و تشبیه را در اثبات صفات کمال نشان می‌دهد.

حدیث شریف «التنزيه من النقص والتشبيه بالكمال» (بحارالانوار، ج۳، ص۲۷۳) نیز بر این جمع تأکید دارد. تنزیه، خدا را از هر نقص و محدودیتی مبرا می‌داند، و تشبیه، صفات کمال را به او نسبت می‌دهد، اما نه به معنای شباهت با مخلوقات. این دیدگاه، مانند خورشیدی است که نورش هم حقیقت را روشن می‌کند و هم از سایه‌های توهم دور می‌سازد.

درنگ: آیه «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ»، به مثابه پلی است که تنزیه و تشبیه را در هم می‌آمیزد و راه معرفت ربوبی را هموار می‌سازد.

بخش دوم: تنزیه صرف و خطر تعطیل

تنزیه صرف، رویکردی است که خدا را از هر صفتی که به ذهن بشر می‌رسد، مبرا می‌داند. این دیدگاه، هرچند در ظاهر به قداست الهی احترام می‌گذارد، اما در نهایت به تعطیل معرفت می‌انجامد. پرسش از علم الهی، قدرت الهی یا وجود او، در این رویکرد به پاسخ «نمی‌دانم» ختم می‌شود. اگر گفته شود علم خدا مانند علم ما نیست، اما انکشاف دارد، این تشبیه تلقی می‌شود؛ و اگر انکشاف را نفی کنیم، ضد علم می‌شود و معرفت به بن‌بست می‌رسد. مانند این است که دریای بی‌کران حقیقت را در کوزه‌ای کوچک بجوییم و چون نگنجد، آن را انکار کنیم.

حدیث «التنزيه الصرف يؤدي إلى التعطيل» (کافی، ج۱، ص۹۲) این خطر را گوشزد می‌کند. تنزیه صرف، مانند راهرویی است که به دیواری بسته منتهی می‌شود؛ ذهن را از درک حقایق بازمی‌دارد و دعا به اسماء حسنی، مانند «یا عالم» یا «یا رحیم»، را به لقلقه زبان بدل می‌کند. این تعطیل، نه تنها معرفت را سترون می‌سازد، بلکه سالک را در تاریکی نادانی رها می‌کند.

درنگ: تنزیه صرف، با نفی هرگونه صفت، به تعطیل معرفت می‌انجامد و راه وصول به حقیقت را مسدود می‌کند.

بخش سوم: تشبیه صرف و انحراف تجسیم

در مقابل تنزیه صرف، تشبیه صرف قرار دارد که خدا را به صفات مخلوقات، حتی به صورت جسمانی، متصف می‌کند. این دیدگاه، مانند تصور خدا بر عرش به‌سان انسانی که بر کرسی نشسته، به تجسیم و جرم‌آلودگی خدا می‌انجامد. چنین رویکردی، مانند آن است که آفتاب را به شمعی کوچک تشبیه کنیم و عظمتش را فروکاهیم. حدیث «التشبيه الصرف تجسيم وكفر» (وسائل الشیعة، ج۷، ص۸۱) این انحراف را محکوم می‌کند. تشبیه صرف، گرچه از تعطیل می‌گریزد، اما به ورطه‌ای بدتر از آن فرو می‌غلتد و شأن الهی را به سطح مخلوقات تنزل می‌دهد.

درنگ: تشبیه صرف، با جسم‌انگاری خدا، شأن الهی را تنزل داده و به تجسیم می‌انجامد که شایسته مقام ربوبی نیست.

بخش چهارم: جمع بین تنزیه و تشبیه: راه معقول

راه میانه و معقول، جمع بین تنزیه و تشبیه است که قرآن کریم و معارف اسلامی آن را تأیید می‌کنند. آیه «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ» (شوری: ۱۱) این جمع را به روشنی نشان می‌دهد. تنزیه در این دیدگاه، خدا را از هر نقص و محدودیتی مبرا می‌داند، و تشبیه، صفات کمال را به او نسبت می‌دهد، اما نه به معنای شباهت با مخلوقات. حدیث «الجمع بين التنزيه والتشبيه هو الحق» (بحارالانوار، ج۳، ص۲۷۴) این رویکرد را تأیید می‌کند. مانند باغبانی است که نهال معرفت را با آب تنزیه و نور تشبیه می‌پروراند تا به بار حقیقت نشیند.

در این مسیر، تنزیه، خدا را از نقصان و امکان مبرا می‌سازد، و تشبیه، عبد را به تخلق به صفات الهی و تجلی حق در ظرف عبودیت هدایت می‌کند. آیه «مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا» (بقره: ۲۴۵)؛ «کیست که به خدا وامی نیکو دهد؟» ()، تشبیه را در ظرف عبودیت نشان می‌دهد، جایی که خدا به زبان عبد سخن می‌گوید تا او را به سوی کمال رهنمون شود.

درنگ: جمع بین تنزیه و تشبیه، راه معقول معرفت ربوبی است که خدا را از نقص مبرا دانسته و عبد را به تخلق به صفات الهی هدایت می‌کند.

بخش پنجم: تخلق و تجلی در مسیر وصول

تخلق عبد به صفات الهی و تجلی حق در ظرف عبودیت، دو بال سلوک معنوی هستند. تخلق، مانند خاکی است که بذر ایمان در آن کاشته می‌شود، و تجلی، مانند بارانی است که این بذر را به نهال معرفت بدل می‌کند. آیه «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا» (نساء: ۱۳۶)؛ «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، ایمان بیاورید» ()، به تزاید ایمان اشاره دارد که ظرف تخلق و تجلی را فراهم می‌آورد. حدیث «التجلي يتبع التخلق» (وسائل الشیعة، ج۷، ص۸۲) این رابطه را تأیید می‌کند.

سالک با تخلق به اخلاق الله، مانند آینه‌ای صیقل‌یافته، آماده پذیرش تجلیات الهی می‌شود. این تجلی، به استعداد عبد بستگی دارد؛ مانند خورشیدی که به فراخور صیقل آینه، نور خود را بازمی‌تاباند. هنگامی که عبد به این مقام می‌رسد، قرب و وصول به لقاء الله برایش میسر می‌شود.

درنگ: تخلق عبد به صفات الهی و تجلی حق در ظرف عبودیت، سالک را به سوی قرب و لقاء الله هدایت می‌کند.

بخش ششم: لقاء الله: وصول معنوی، نه مرگ یا مجاز

لقاء الله، برخلاف تصور برخی، نه مرگ است و نه مجاز، بلکه وصول معنوی و قرب حقیقی به ذات اقدس الهی است. آیه «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَاضِرَةٌ إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٌ» (قیامت: ۲۲-۲۳)؛ «چهره‌هایی در آن روز شاداب و خرمند، به سوی پروردگارشان می‌نگرند» ()، این معنا را تأیید می‌کند. حدیث «اللقاء قرب معنوي لا موت» (بحارالانوار، ج۹۳، ص۱۹۷) نیز بر این حقیقت تأکید دارد.

تصور لقاء به معنای مرگ یا جزا، مانند آن است که گوهر گرانبهای حقیقت را با خاکستر عوض کنیم. لقاء، مانند رسیدن به قله‌ای است که سالک پس از پیمودن راه‌های پرپیچ‌وخم سلوک، به دیدار معشوق نائل می‌شود. این دیدار، نه در ظرف ماده، بلکه در ساحت روح و معنا تحقق می‌یابد.

درنگ: لقاء الله، وصول معنوی و قرب حقیقی است، نه مرگ یا مجاز، و در ظرف معنا برای سالک میسر می‌شود.

بخش هفتم: امکان استعمال حقیقی لقاء

برخلاف دیدگاه برخی که لقاء الله را در معنای حقیقی محال می‌دانند، این معنا نه تنها ممکن، بلکه واقع است. قاعده «الفاظ وضعت لروح المعاني» نشان می‌دهد که الفاظ برای روح معنا وضع شده‌اند، نه قالب آن. لقاء، مانند رودی است که در ظروف مختلف جاری می‌شود: مادی، نفسانی، روحانی و وجودی. حدیث «اللقاء ممكن في كل ظرف» (کافی، ج۲، ص۴۹۶) این امکان را تأیید می‌کند.

لقاء در ظرف ماده، مانند برخورد دو جسم است؛ در ظرف نفس، مانند دیدار دل‌ها؛ و در ظرف وجود، مانند وصول به وجوب الظهور. مانند این است که نور حقیقت در هر آینه‌ای به فراخور ظرفیت آن بازتاب می‌یابد. این دیدگاه، محدودیت ادراک را به نقص مزاج انسانی نسبت می‌دهد، نه به محال‌بودن لقاء.

درنگ: لقاء الله در معنای حقیقی ممکن است و در ظروف مختلف، از مادی تا وجودی، تحقق می‌یابد.

بخش هشتم: اقرب المجازات در لقاء

حتی اگر فرض شود که لقاء در معنای حقیقی محال است، قواعد ادب عربی حکم می‌کند که به اقرب المجازات رجوع شود. قرب معنوی، نزدیک‌ترین معنا به لقاء است، نه مرگ یا جزا که ابعد المجازات‌اند. حدیث «اقرب المجازات للقاء القرب» (وسائل الشیعة، ج۷، ص۸۳) این قاعده را تأیید می‌کند. مانند این است که در جست‌وجوی گوهری، به نزدیک‌ترین معدن رجوع کنیم، نه به دوردست‌ترین مکان.

مرگ، هرچند ممکن است مصداقی از لقاء باشد، اما معنای اصلی آن نیست. لقاء، مانند نسیمی است که در قلب سالک می‌وزد و او را به سوی قرب الهی می‌برد، نه به سوی فنا و نیستی.

درنگ: قرب معنوی، اقرب المجازات برای لقاء الله است و مرگ، معنای اصلی آن نیست.

بخش نهم: لقاء در ظروف مختلف

لقاء الله در ظروف گوناگون تحقق می‌یابد: مادی، مانند تلاقی اجسام؛ تجردی، مانند دیدار دل‌ها؛ نفسانی، مانند وصل ارواح؛ و وجودی، مانند وصول به وجوب الظهور. آیه «يَوْمَ يُكْشَفُ عَنْ سَاقٍ» (حاقه: ۴۲)؛ «روزی که پرده از ساق برداشته شود» ()، به لقاء وجودی اشاره دارد. حدیث «اللقاء يتحقق في ظروف متعددة» (بحارالانوار، ج۹۳، ص۱۹۸) این تنوع را تأیید می‌کند.

مانند رودی است که در هر بستر، به شکلی متفاوت جاری می‌شود، اما ذاتش یکی است. لقاء در ظرف وجوب، مانند وصلی است که عبد در ساحت وجوب الظهور با حق در وجوب الوجود پیوند می‌یابد.

درنگ: لقاء الله در ظروف مختلف، از مادی تا وجودی، تحقق می‌یابد و هر ظرف، جلوه‌ای از این حقیقت را نشان می‌دهد.

بخش دهم: نقص مزاج و محدودیت ادراک

محدودیت در فهم لقاء، نه به محال‌بودن آن، بلکه به نقص مزاج انسانی بازمی‌گردد. آیه «كُلُّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ» (رحمن: ۲۹)؛ «هر روز او در کاری است» ()، فعل الهی را فراتر از زمان و مکان نشان می‌دهد. حدیث «نقص المزاج يحد الإدراك» (کافی، ج۲، ص۴۹۷) این محدودیت را تأیید می‌کند.

مانند بیماری است که به دلیل ضعف مزاج، از خوردن عسل محروم می‌شود، در حالی که عسل خود گوهری شفابخش است. نقص ادراک، مانند غباری است که بر آینه ذهن نشسته و مانع بازتاب نور حقیقت می‌شود.

درنگ: محدودیت ادراک لقاء، به نقص مزاج انسانی بازمی‌گردد، نه به محال‌بودن حقیقت آن.

بخش یازدهم: لقاء ربوبی و وجودی

لقاء ربوبی و وجودی، اوج سلوک سالک است که در ظرف وجوب الظهور تحقق می‌یابد. آیه «جَاءَ رَبُّكَ وَالْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا» (فجر: ۲۲)؛ «پروردگارت با فرشتگان صف‌در‌صف بیاید» ()، این لقاء را نشان می‌دهد. حدیث «اللقاء الربوبي ممكن للسالك» (وسائل الشیعة، ج۷، ص۸۴) امکان آن را تأیید می‌کند.

مانند قله‌ای است که سالک پس از پیمودن راه‌های دشوار، به آن می‌رسد و در آن، نور حق را بی‌واسطه مشاهده می‌کند. این لقاء، نه محال است و نه محدود به ماده، بلکه در ظرف وجود و وجوب، جلوه‌ای بی‌نظیر می‌یابد.

درنگ: لقاء ربوبی و وجودی، برای سالک در ظرف وجوب الظهور ممکن و واقع است.

جمع‌بندی

درس‌گفتار پنجاه و هفتم آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با تبیین تنزیه و تشبیه، راه معقول معرفت ربوبی را جمع بین این دو معرفی می‌کند. تنزیه صرف، به تعطیل و تشبیه صرف، به تجسیم می‌انجامد، اما جمع بین آن‌ها، با تخلق عبد به صفات الهی و تجلی حق در ظرف عبودیت، سالک را به لقاء الله هدایت می‌کند. لقاء، نه مرگ و نه مجاز، بلکه وصول معنوی و قرب حقیقی است که در ظروف مختلف، از مادی تا وجودی، تحقق می‌یابد. محدودیت ادراک، به نقص مزاج انسانی بازمی‌گردد، نه به محال‌بودن حقیقت لقاء. این مطالعه، راهی به سوی تهذیب نفس و تعالی معرفت ربوبی می‌گشاید.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، کدام رویکرد در باب معرفت ربوبی صحیح و معقول دانسته شده است؟

2. طبق متن، نتیجه تنزیه صرف در شناخت صفات الهی چیست؟

3. بر اساس متن، آیه 'لیس کمثله شیء و هو السمیع البصیر' چه چیزی را بیان می‌کند؟

4. طبق متن، در تشبیه، عبد به چه چیزی متخلق می‌شود؟

5. بر اساس متن، لقاء الله در معنای اقرب المجازات به چه اشاره دارد؟

6. متن بیان می‌کند که تنزیه صرف به تعطیل معرفت منجر می‌شود.

7. طبق متن، تشبیه صرف حق تعالی را به جسم و ماده محدود می‌کند.

8. متن تأکید می‌کند که لقاء الله به معنای حقیقی محال است.

9. بر اساس متن، تخلق عبد به صفات الهی و تجلی حق در ظرف عبد، در رویکرد جمع بین تنزیه و تشبیه رخ می‌دهد.

10. متن بیان می‌کند که الفاظ برای قالب معنا وضع شده‌اند، نه روح معنا.

11. چرا تنزیه صرف به تعطیل معرفت منجر می‌شود؟

12. تفاوت تنزیه و تشبیه در رویکرد جمع چیست؟

13. منظور از 'لقاء الله' در معنای اقرب المجازات چیست؟

14. چرا الفاظ برای روح معنا وضع شده‌اند؟

15. چگونه تخلق عبد و تجلی حق در رویکرد جمع رخ می‌دهد؟

پاسخنامه

1. جمع بین تنزیه و تشبیه

2. تعطیل و ندانستن

3. جمع بین تنزیه و تشبیه

4. صفات الهی

5. قرب معنوی به خدا

6. درست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. زیرا تنزیه صرف صفات الهی را از هر معنای شناخته‌شده‌ای منزه می‌داند و به ندانستن می‌رسد.

12. تنزیه حق را از نقص منزه می‌کند و تشبیه عبد را به صفات الهی متخلق می‌سازد.

13. لقاء الله به معنای قرب معنوی و وصول به حق تعالی است.

14. زیرا الفاظ برای بیان حقیقت معنا هستند، نه محدود به قالب‌های مادی.

15. عبد با استعداد خود به صفات الهی متخلق می‌شود و حق در ظرف عبد تجلی می‌یابد.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده