متن درس
اسماء و صفات الهی: تتبیر و تتبيع، جلوههای نظم و عدالت در عالم هستی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۵۳۳)
دیباچه
در میان اسماء و صفات الهی، «تتبیر» و «تتبيع» چونان دو گوهر درخشان، جلوههایی از عدالت و نظم بیکران پروردگار را در عالم هستی به نمایش میگذارند. «تتبیر»، صفتی جلالی است که با نابودی کامل ستمگران، عدالت الهی را در برابر کفر و ظلم متجلی میسازد، و «تتبيع»، صفتی جمالی که نظم و تبعیت موجودات را در نظام خلقت آشکار میکند. این دو صفت، که در آیات قرآن کریم با ظرافت و عمق بیمانندی تبیین شدهاند، دریچهای به سوی فهم نظام موزون عالم میگشایند. کتاب حاضر، برگرفته از درسگفتارهای عمیق و عرفانی آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسه ۵۳۳، به تحلیل و تبیین این دو صفت الهی پرداخته و کوشیده است تا افقهای معرفتی جدیدی را برای پژوهشگران حوزه الهیات، فلسفه و عرفان بگشاید.
ساختار این اثر، با محوریت سه بخش اصلی، به گونهای طراحی شده که نخست، معانی و ویژگیهای «تتبیر» و «تتبيع» را در چارچوب قرآنی و کلامی بررسی کند؛ سپس، مصادیق این دو صفت را در آیات کریمه تحلیل نماید؛ و در نهایت، با نگاهی نقادانه، چالشهای اخلاقی، فلسفی و اجتماعی مرتبط با این صفات را تبیین کند. این نوشتار، چونان نسیمی که عطر گلهای معرفت را به همراه دارد، با بهرهگیری از تمثیلات ادبی و استدلالهای عقلانی، خوانندگان را به تأمل در نظم و عدالت الهی دعوت میکند.
بخش نخست: معنای تتبیر و تتبيع و ویژگیهای آنها
اهمیت شناسایی اسماء الهی در قرآن کریم
شناخت اسماء الهی در قرآن کریم، بهویژه آنهایی که بهندرت ذکر شدهاند یا بهصورت مکرر آمدهاند، گویی کلیدی است که درهای معرفت به نظام عالم را میگشاید. برخی از این اسما، چونان گوهری پنهان در لابهلای آیات، مطوی و مستورند و شناسایی آنها نیازمند بررسی دقیق و عمیق است. این شناخت، نهتنها به فهم نظم و عدالت الهی کمک میکند، بلکه در حوزههای عملی، مانند روانشناسی، درمانهای معنوی و حتی طلسمات، کاربردهای فراوانی دارد. اسمایی که تنها یکبار در قرآن کریم آمدهاند، مانند «تتبیر»، و یا آنهایی که بهصورت مکرر ذکر شدهاند، هر یک از اهمیتی ویژه برخوردارند و تأمل در آنها، دریچهای به سوی فهم حکمت الهی میگشاید.
این شناسایی، چونان سفری است در اقیانوس بیکران آیات الهی، که هر موج آن، معرفتی جدید را به ساحل ذهن پژوهشگر میرساند. قرآن کریم، با ظرافتی بیمانند، اسمای الهی را در آیات خود پراکنده کرده و پژوهشگر را به کشف این گنجینههای معنوی دعوت میکند. این فرآیند، نهتنها به غنای علمی منجر میشود، بلکه در زندگی عملی، راهگشای مسائل معنوی و اجتماعی است.
درنگ: شناخت اسماء الهی در قرآن کریم، بهویژه اسمایی که بهندرت یا مکرر ذکر شدهاند، برای فهم نظام عالم و کاربردهای عملی در روانشناسی و امور معنوی ضروری است. |
تمایز اسمای جلالی و جمالی
اسماء الهی، به دو دسته جلالی و جمالی تقسیم میشوند، گویی دو بال پرندهای که عالم هستی را در آسمان عدالت و رحمت به پرواز درمیآورد. اسمای جلالی، مانند «تتبیر»، «قاطع» و «باطش»، مظهر عدالت و عذاب الهیاند و با نابودی کفر و ستم، نظم الهی را در عالم برقرار میکنند. در مقابل، اسمای جمالی، مانند «تتبيع»، جلوههای رحمت و نظم را در عالم به نمایش میگذارند و تبعیت موجودات را در نظام خلقت آشکار میسازند. این تمایز، نشاندهنده نظام موزون عالم است که در آن، عدالت و رحمت بهصورت هماهنگ عمل میکنند.
اسمای جلالی، چونان شمشیری براناند که ظلم و کفر را از ریشه قطع میکنند، در حالی که اسمای جمالی، گویی نسیمی ملایماند که عطر خیر و صواب را در عالم میپراکنند. این دو دسته، مکمل یکدیگرند و هیچیک بدون دیگری، تصویر کاملی از حکمت الهی ارائه نمیدهد. «تتبیر»، با نابودی کامل ستمگران، و «تتبيع»، با نظمبخشی به اعمال و موجودات، این هماهنگی را به زیبایی نشان میدهند.
درنگ: اسمای جلالی (مانند تتبیر) مظهر عدالت و عذاب، و اسمای جمالی (مانند تتبيع) جلوه رحمت و نظماند، و این تمایز، نظام موزون عالم را نشان میدهد. |
تتبیر: صفت جلالی و نابودکننده
«تتبیر»، صفتی جلالی است که به معنای نابودی کامل و شدید، فراتر از مفهوم قطع یا تقطيع، به کار رفته است. این صفت، تنها یکبار در قرآن کریم، در آیه ۳۹ سوره فرقان آمده است:
وَكُلًّا ضَرَبْنَا لَهُ الْأَمْثَالَ ۖ وَكُلًّا تَبَّرْنَا تَتْبِيرًا
: و برای هر یک مثلها آوردیم و همه را بهکلی نابود کردیم، نابودی کامل.
این آیه، نابودی اقوام ستمگر را با تأکید بر شدت و کمال آن، به تصویر میکشد. واژه «تتبیر»، از ماده «تبر»، در باب تفعیل، به معنای نابودسازی کامل و شدید است و از «قاطع» که به معنای قطع ساده است، مرتبهای بالاتر دارد. این صفت، گویی طوفانی است که هر آنچه در برابر عدالت الهی ایستاده، از ریشه برمیکند و هیچ اثری از آن باقی نمیگذارد. حضور یکبار این صفت در قرآن کریم، نشاندهنده اهمیت و شدت آن است، بهگونهای که در طلسمات و امور معنوی، برای مقابله با باطل و خصم، کارگشاست.
همچنین، در آیه ۱۳۹ سوره اعراف، به نابودی اقوام ستمگر اشاره شده است:
إِنَّ هَٰؤُلَاءِ مُتَبَّرٌ مَا هُمْ فِيهِ ۖ وَبَاطِلٌ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ
: بیگمان اینان آنچه در آناند نابودشدنی است و آنچه میکردند باطل است.
این آیه، نابودی کامل اعمال و آثار ستمگران را تأیید میکند و «تتبیر» را بهعنوان صفتی قامع و شدیدتر از «قاطع» معرفی میکند. این صفت، چونان تیغی است که نهتنها شاخههای ظلم را قطع میکند، بلکه ریشههای آن را نیز از خاک وجود برمیکشد.
درنگ: «تتبیر»، صفتی جلالی است که به معنای نابودی کامل و شدید، تنها یکبار در قرآن کریم (فرقان: ۳۹) آمده و در طلسمات برای مقابله با باطل کاربرد دارد. |
تتبيع: صفت جمالی و تبعیت
«تتبيع»، صفتی جمالی است که نظم و تبعیت موجودات را در عالم هستی نشان میدهد. این صفت، سهبار بهصورت حقي (مخصوص خداوند) و نیز بهصورت خلقي (مربوط به مخلوقات) در قرآن کریم آمده است. تبعیت، نشانهای از نظم الهی است که در خیر و شر، مؤمن و غیرمؤمن، محسوس و غیرمحسوس، جلوهگر است. هر عملی، آثار و تبعات خود را بهدنبال دارد، گویی هر فعل، چونان سنگی است که در آب میافتد و امواج آن، تا کرانههای عالم پیش میرود.
«تتبيع»، نظام علّی و معلولی عالم را تأیید میکند، بهگونهای که هیچ عملی بدون اثر نیست، حتی اگر انسان از آن غافل باشد. این صفت، چونان رشتهای است که فاعل و فعل را به یکدیگر پیوند میدهد و نظم الهی را در عالم خلقت برقرار میسازد. تبعیت، در موجودات محسوس، مانند حرکت سیارات، و در موجودات غیرمحسوس، مانند آثار اعمال انسان، بهوضوح دیده میشود. این نظم، گویی تار و پودی است که عالم را بهصورت فرشی زیبا و هماهنگ درآورده است.
درنگ: «تتبيع»، صفتی جمالی است که نظم و تبعیت عالم را در خیر و شر نشان میدهد و نظام علّی و معلولی را تأیید میکند. |
نظاممندی و نظم عالم
عالم هستی، مجموعهای موزون و قاعدهمند است که تحت حاکمیت حکمت الهی عمل میکند، نه بهصورت گترهای یا دلبخواهی. حتی آیاتی که به ظاهر از عمل بدون حساب سخن میگویند، مانند آیه ۲۱۲ سوره بقره:
يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ
: به هر که بخواهد بیحساب روزی میدهد،
به معنای بیقاعدگی نیست، بلکه حساب الهی، فراتر از درک محدود انسانی است. این نظاممندی، چونان نوری است که از منبع حکمت الهی ساطع شده و هرجومرج را در عالم نفی میکند.
نظم عالم، تبعیت را بهعنوان اثری از این نظام تأیید میکند. هر عملی، آثار خود را بهدنبال دارد و هیچ فعلی، بدون ملزومات و تبعاتش، در عالم باقی نمیماند. این نظم، گویی نقشهای است که با قلم حکمت الهی ترسیم شده و هر موجودی را در جایگاه خود قرار داده است.
درنگ: عالم، مجموعهای موزون و قاعدهمند است که تحت حکمت الهی عمل میکند و آیاتی مانند «يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ» (بقره: ۲۱۲)، حساب الهی را فراتر از درک انسانی نشان میدهند. |
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست این نوشتار، به تبیین معنای «تتبیر» و «تتبيع» و ویژگیهای آنها پرداخت. «تتبیر»، صفتی جلالی است که نابودی کامل ستمگران را در آیه ۳۹ سوره فرقان نشان میدهد و «تتبيع»، صفتی جمالی که نظم و تبعیت عالم را تأیید میکند. تمایز اسمای جلالی و جمالی، نظام موزون عالم را آشکار میسازد و شناخت این اسما، به فهم حکمت الهی و کاربردهای عملی آن کمک میکند. نظم عالم، که در آیاتی مانند «يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ» (بقره: ۲۱۲) تجلی یافته، هرجومرج را نفی و تبعیت را بهعنوان اثری از این نظم تأیید میکند. این ویژگیها، «تتبیر» و «تتبيع» را به صفاتی کلیدی در نظام معرفتی قرآن کریم تبدیل کردهاند.
بخش دوم: مصادیق تتبیر و تتبيع در قرآن کریم
تتبیر در سوره فرقان: نابودی ستمگران
بارزترین مصداق «تتبیر» در قرآن کریم، در آیه ۳۹ سوره فرقان آمده است:
وَكُلًّا ضَرَبْنَا لَهُ الْأَمْثَالَ ۖ وَكُلًّا تَبَّرْنَا تَتْبِيرًا
: و برای هر یک مثلها آوردیم و همه را بهکلی نابود کردیم، نابودی کامل.
این آیه، نابودی اقوام ستمگر را با تأکید بر شدت و کمال آن، به تصویر میکشد. سوره فرقان، که به معنای تیغ کشیده و جداکننده حق از باطل است، بستری جلالی برای این صفت فراهم کرده و آیات آن، مانند «لَا تَدْعُوا» و «كَثِيرًا هَلَاكًا»، شدت عذاب الهی را نشان میدهند. «تتبیر»، گویی طوفانی است که ریشههای ظلم را برمیکند و هیچ اثری از ستمگران باقی نمیگذارد. این نابودی، نتیجه مستقیم اعمال و کردار خود اقوام است، که ساختار عملشان، نابودی را بهدنبال داشته است.
همچنین، در آیه ۱۳۹ سوره اعراف، نابودی کامل ستمگران تأیید شده است:
إِنَّ هَٰؤُلَاءِ مُتَبَّرٌ مَا هُمْ فِيهِ ۖ وَبَاطِلٌ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ
: بیگمان اینان آنچه در آناند نابودشدنی است و آنچه میکردند باطل است.
این آیه، نهتنها نابودی اعمال ستمگران، بلکه بطلان آنها را نیز نشان میدهد. «تتبیر»، چونان آتشی است که نهتنها جسم ظلم را میسوزاند، بلکه روح آن را نیز به خاکستر تبدیل میکند.
درنگ: «تتبیر» در سوره فرقان (آیه ۳۹) و اعراف (آیه ۱۳۹)، نابودی کامل ستمگران را نشان میدهد و نتیجه اعمال آنهاست. |
تتبيع: تبعیت در نظام عالم
«تتبيع»، بهعنوان صفتی جمالی، نظم و تبعیت عالم را در آیات مختلف قرآن کریم نشان میدهد. این صفت، که سهبار بهصورت حقي و نیز بهصورت خلقي آمده، نظام علّی و معلولی عالم را تأیید میکند. هر عملی، آثار خود را بهدنبال دارد، گویی هر فعل، چونان بذری است که در خاک عالم کاشته شده و میوههای آن، خیر یا شر، در دنیا و آخرت ظاهر میشود. این تبعیت، در موجودات محسوس، مانند حرکت سیارات، و غیرمحسوس، مانند آثار اعمال انسان، جلوهگر است.
«تتبيع»، چونان آیینهای است که نظم الهی را در عالم منعکس میکند. این صفت، نشان میدهد که هیچ عملی بدون اثر نیست و هر فاعلی، ملزومات فعل خود را بهدنبال دارد. این نظم، گویی موسیقیای است که هر نت آن، در هماهنگی با کل عالم، نواخته میشود.
درنگ: «تتبيع» نظم و تبعیت عالم را در خیر و شر، محسوس و غیرمحسوس، نشان میدهد و نظام علّی و معلولی را تأیید میکند. |
نظام اقتضایی عالم
عالم هستی، نه جبری است و نه کاملاً اختیاری، بلکه اقتضایی عمل میکند. هیچ موجودی در عالم مجبور نیست، بلکه رفتارها بر اساس اقتضائات جبلی (طبیعی) شکل میگیرند. این دیدگاه، برخلاف نظر متکلمان که موجودات را یا مختار یا مجبور میدانستند، در فلسفه اسلامی با شناسایی اقسام فاعلیت، مانند عشق، عنایت و تسخیر، تبیین شده است. آیه ۵ سوره تکویر:
وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ
: و هنگامی که وحوش گردآورده شوند،
حشر حیوانات را نشان میدهد، اما این حشر، به همه موجودات، حتی غیرزنده، تعمیم مییابد. این اصل، نظام عادلانه عالم را تأیید میکند که هیچ موجودی بدون جزا نیست.
این نظام اقتضایی، گویی بستری است که هر موجود، بر اساس طبیعت خود، در آن حرکت میکند. انسان، نه کاملاً مختار است و نه مجبور، بلکه اقتضائات وجودیاش، مانند نطفه، لقمه و محیط، رفتار او را شکل میدهند. این دیدگاه، جبر و اختیار مطلق را نفی میکند و انسان را به خودشناسی دعوت میکند.
درنگ: عالم، اقتضایی عمل میکند و حشر همه موجودات، حتی غیرزنده، در آیه «وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ» (تکویر: ۵)، نظام عادلانه عالم را تأیید میکند. |
اقتضا در هدایت و گمراهی
هدایت و گمراهی انسان، به اقتضائات وجودی او، مانند نطفه، لقمه و محیط، بستگی دارد. آیه ۵۶ سوره قصص:
إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ
: تو نمیتوانی کسی را که دوست داری هدایت کنی، ولی خدا هر که را بخواهد هدایت میکند،
نشان میدهد که هدایت الهی، بر اساس اقتضائات وجودی انسان است. این آیه، گویی آیینهای است که حقیقت هدایت را منعکس میکند: خداوند، اقتضاء را در وجود انسان قرار داده و هدایت، نتیجه این اقتضاست.
داستان ابوذر و ابنملجم، این اصل را به زیبایی نشان میدهد. ابوذر، بهطور جبلی نیکوکار بود و پیامبر (ص) تنها او را تقویت کرد، در حالی که ابنملجم، با وجود نزدیکی به امیرالمؤمنین (ع)، خبیث ماند. این تفاوت، گویی دو شاخه از یک درخت است که یکی به سوی بهشت و دیگری به سوی جهنم میرود.
درنگ: هدایت و گمراهی، به اقتضائات وجودی انسان بستگی دارد و آیه «إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ» (قصص: ۵۶)، این اصل را تأیید میکند. |
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم این نوشتار، به بررسی مصادیق «تتبیر» و «تتبيع» در قرآن کریم پرداخت. «تتبیر»، در آیات ۳۹ سوره فرقان و ۱۳۹ سوره اعراف، نابودی کامل ستمگران را نشان میدهد و نتیجه اعمال آنهاست. «تتبيع»، نظم و تبعیت عالم را در خیر و شر تأیید میکند. نظام اقتضایی عالم، که در آیه «وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ» (تکویر: ۵) تجلی یافته، حشر و جزای همه موجودات را نشان میدهد. هدایت و گمراهی، به اقتضائات وجودی انسان بستگی دارد، چنانکه آیه «إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ» (قصص: ۵۶) تأیید میکند. این مصادیق، چونان ستارگانی در آسمان معرفت، راهنمای انسان به سوی فهم نظم و عدالت الهیاند.
بخش سوم: نقدهای اخلاقی، فلسفی و اجتماعی
نقد عدم استفاده از ظرفیتهای قرآن کریم
جامعه اسلامی، از ظرفیتهای عظیم قرآن کریم، بهویژه در روانشناسی، درمان و مدیریت اجتماعی، بهرهای شایسته نبرده و آن را به قرائت فانتزی و ظاهری محدود کرده است. قرآن کریم، گویی گنجینهای است که کلیدهای آن در دسترس است، اما به دلیل فقدان پژوهش علمی، درهایش گشوده نشدهاند. این کتاب آسمانی، میتواند درمانهای معنوی ارائه دهد و جایگزینی برای داروهای شیمیایی غربی باشد، اما به دلیل عدم کار علمی، جامعه اسلامی به درمانهای مادی وابسته شده است.
این نقد، چونان تلنگری است که جامعه را به بازنگری در رویکرد خود به قرآن کریم دعوت میکند. پژوهش علمی در این کتاب، میتواند بیمارستانهای معنوی ایجاد کند که در آن، اسمای الهی و آیات کریمه، چونان داروهایی شفابخش، به کار گرفته شوند.
درنگ: جامعه اسلامی از ظرفیتهای قرآن کریم در روانشناسی و درمان استفاده نکرده و آن را به قرائت فانتزی محدود کرده است. |
نقد عملکرد علما و حوزههای علمیه
علما و حوزههای علمیه، به جای تمرکز بر تولید دانش و حل مشکلات جامعه، به امور روزمرهای مانند اقامه نماز جماعت یا روضهخوانی مشغولاند که نیازی به تخصص آنها ندارد. این امور، گویی شاخههای فرعیاند که از تنه اصلی علم جدا شدهاند و میوهای درخور به بار نمیآورند. افرادی عادی یا مداحان، این وظایف را بهتر انجام میدهند، در حالی که علما باید به پژوهش و مدیریت علمی جامعه بپردازند.
این نقد، چونان آیینهای است که وظیفه اصلی علما را نشان میدهد: تولید دانش، هدایت جامعه و حل چالشهای اجتماعی. حوزههای علمیه، باید به کانونهای تولید علم تبدیل شوند، نه صرفاً مراکز انجام مناسک.
درنگ: علما به جای تولید دانش، به امور روزمره مشغولاند که نیازی به تخصص آنها ندارد و باید به پژوهش و مدیریت جامعه بپردازند. |
نقد دشمنستیزی غیرعلمی
جامعه اسلامی، نتوانسته از اسمای جلالی، مانند «تتبیر»، برای مقابله با دشمنان استفاده کند، زیرا زمینههای علمی و ساختاری آن فراهم نیست. به جای بهرهگیری از قرآن کریم برای تولید قدرت معنوی و عملی، به شعار و تعصب بسنده شده است. این رویکرد، گویی تلاش برای ساختن بنایی است بدون پایههای محکم، که به زودی فرو میریزد.
این نقد، بر ضرورت ساختارسازی علمی برای بهرهگیری از قرآن کریم در برابر دشمنان تأکید دارد. اسمای جلالی، چونان سلاحهاییاند که در دسترساند، اما بدون دانش و ساختار، کارایی خود را از دست میدهند.
درنگ: فقدان ساختار علمی، مانع استفاده از اسمای جلالی مانند «تتبیر» برای مقابله با دشمنان شده و به شعار بسنده شده است. |
نقد دیدگاههای جبری و اختیاری
دیدگاههای متکلمان، که موجودات را یا مختار یا مجبور میدانستند، ناقص است. عالم، اقتضایی عمل میکند و رفتار موجودات، بر اساس طبیعت جبلی آنها شکل میگیرد. انسان، نه کاملاً مختار است و نه مجبور، بلکه اقتضائات وجودیاش، مانند نطفه و محیط، رفتار او را تعیین میکنند. این دیدگاه، گویی پلی است که از دوگانه جبر و اختیار عبور کرده و به حقیقت اقتضایی عالم میرسد.
این نقد، انسان را به خودشناسی دعوت میکند تا اقتضائات خود را بشناسد و اصلاح کند. شناخت این اقتضائات، چونان نوری است که مسیر هدایت را روشن میکند.
درنگ: عالم اقتضایی است و دیدگاههای جبری و اختیاری ناقصاند؛ رفتار انسان به اقتضائات جبلی او بستگی دارد. |
تفاوت اقتضائات انسانی
انسانها، بر اساس اقتضائات جبلی خود، متفاوتاند. برخی، مانند ابوذر، بهطور طبیعی نیکوکارند و دین، تنها آنها را تقویت میکند، در حالی که برخی، مانند ابنملجم، خبیثاند و حتی با نزدیکی به اولیای الهی، اصلاح نمیشوند. این تفاوت، گویی دو رودخانه است که یکی به سوی دریا و دیگری به سوی باتلاق جاری میشود.
این اصل، خودشناسی را ضروری میداند. انسان باید به باطن خود مراجعه کند و اقتضائات وجودیاش را بشناسد تا راه اصلاح را بیابد. این خودشناسی، چونان چراغی است که در تاریکی نفس، راه را نشان میدهد.
درنگ: انسانها بر اساس اقتضائات جبلی متفاوتاند و خودشناسی برای شناخت و اصلاح این اقتضائات ضروری است. |
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم این نوشتار، با نگاهی نقادانه، به بررسی چالشهای اخلاقی، فلسفی و اجتماعی مرتبط با «تتبیر» و «تتبيع» پرداخت. عدم استفاده از ظرفیتهای قرآن کریم، عملکرد غیرعلمی علما، و فقدان ساختار برای دشمنستیزی، موانع اصلی بهرهگیری از این اسما هستند. دیدگاههای جبری و اختیاری، ناقصاند و عالم، اقتضایی عمل میکند. تفاوت اقتضائات انسانی، خودشناسی را ضروری میداند. این نقدها، چونان چراغهاییاند که راه تحول معنوی و علمی جامعه را روشن میکنند.
نتیجهگیری و جمعبندی نهایی
کتاب «اسماء و صفات الهی: تتبیر و تتبيع، جلوههای نظم و عدالت در عالم هستی»، برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، دو صفت «تتبیر» و «تتبيع» را بهعنوان جلوههای عدالت و نظم الهی تبیین کرد. «تتبیر»، صفتی جلالی است که در آیات ۳۹ سوره فرقان و ۱۳۹ سوره اعراف، نابودی ستمگران را نشان میدهد. «تتبيع»، صفتی جمالی که نظم و تبعیت عالم را تأیید میکند. عالم، اقتضایی عمل میکند و هدایت و گمراهی، به اقتضائات وجودی انسان بستگی دارد، چنانکه آیاتی مانند «إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ» (قصص: ۵۶) و «وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ» (تکویر: ۵) تأیید میکنند. نقدهای این نوشتار، بر ضرورت پژوهش علمی در قرآن، بازتعریف نقش علما، و ساختارسازی برای دشمنستیزی تأکید دارند. این اثر، چونان گوهری درخشان، دعوتی است به تأمل در نظم و عدالت الهی و امید به بهرهگیری از ظرفیتهای قرآن کریم در تحول جامعه.
با نظارت نگارش صادق خادمی |