در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 82

متن درس

 

کاوشی در مراتب وجود و ظهور

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۸۲)

مقدمه: درآمدی بر تأملات عرفانی و فلسفی

کتاب حاضر، با الهام از درس‌گفتارهای عمیق آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به کاوش در مفاهیم بنیادین عرفان نظری و فلسفه اسلامی می‌پردازد. این اثر، با تمرکز بر مراتب وجود، ظهورات الهی، و جایگاه انسان کامل، تلاشی است برای ارائه نگرشی جامع به نظام هستی‌شناسی عرفانی. این اثر، همچون دریایی ژرف، خواننده را به غوص در معانی بلند وحدت وجود و تعینات الهی دعوت می‌کند.

بخش اول: تمایز وجود و ظهور در عرفان و فلسفه

تفاوت دیدگاه عارفان و فیلسوفان در الصادر الأول

در آغاز بحث، تمایزی بنیادین میان دیدگاه عارفان و فیلسوفان درباره الصادر الأول مطرح می‌شود. فیلسوفان، با تأکید بر عقل اول به‌عنوان اولین صادر، سلسله مراتب عقلی را ترسیم می‌کنند که از عقل دوم، سوم و غیره پدید می‌آید. این دیدگاه، هستی را در ساختاری منطقی و متمایز تحلیل می‌کند، گویی که مراتب وجود چون حلقه‌های زنجیری به‌هم‌پیوسته‌اند. در مقابل، عارفان، وجود عام را به‌عنوان الصادر الأول معرفی می‌کنند که هیچ مرتبه ثانویه‌ای ندارد. وجود عام، همچون اقیانوسی بی‌کران، همه مراتب را در خود فرومی‌برد و از هرگونه تقسیم و تمایز مبراست.

درنگ: تمایز میان عقل اول (فیلسوفان) و وجود عام (عارفان) نشان‌دهنده دو رویکرد متمایز به هستی‌شناسی است: ساختارگرایی منطقی در برابر وحدت وجود.

این اختلاف، ریشه در تفاوت روش‌شناختی عرفان و فلسفه دارد. فیلسوفان، با تکیه بر استدلال عقلی، به مراتب وجود نظم می‌بخشند، در حالی که عارفان، با شهود وحدت وجود، از هرگونه کثرت و تمایز عبور می‌کنند. این مناقشه، مبنای بسیاری از تأملات بعدی در عرفان نظری است.

ابهام مفهوم وجود عام

طرح وجود عام از سوی عارفان، پرسش‌هایی بنیادین را برمی‌انگیزد: آیا منظور از وجود عام، مفهوم وجود است یا مصداق آن؟ آیا این وجود به‌صورت اجمالی (لبّی) یا تفصیلی در نظر گرفته می‌شود؟ این ابهام، همچون غباری بر آینه حقیقت، تحلیل دقیق مفهوم را دشوار می‌سازد. در کتاب تمهید القواعد، این پرسش‌ها با دقت بیشتری بررسی شده‌اند، اما همچنان پاسخ‌های عارفان با پیچیدگی‌هایی همراه است.

وجود عام، در نگاه عارفان، به وحدت وجود اشاره دارد که همه مراتب هستی را در خود جمع می‌کند. با این حال، عدم تمایز میان مفهوم و مصداق، یا اجمال و تفصیل، می‌تواند به سردرگمی در تحلیل‌های نظری منجر شود. این مسئله، نشان‌دهنده عمق و پیچیدگی عرفان نظری است که نیازمند تأملات دقیق‌تر است.

جمع‌بندی بخش اول

بخش نخست، با بررسی تفاوت دیدگاه عارفان و فیلسوفان درباره الصادر الأول و ابهام مفهوم وجود عام، به تبیین دو رویکرد متمایز به هستی‌شناسی پرداخت. این تأملات، همچون کلیدی برای گشودن درهای عرفان نظری، خواننده را به درک عمیق‌تری از وحدت وجود و مراتب آن رهنمون می‌سازد.

بخش دوم: محورهای بنیادین عرفان نظری

کتاب تمهید القواعد و دو محور اصلی آن

کتاب تمهید القواعد، به‌عنوان اثری برجسته در عرفان نظری، دو محور اصلی را مورد توجه قرار داده است: بحث وجود و بحث انسان کامل. این دو موضوع، همچون دو ستون استوار، بنای عرفان نظری را تشکیل می‌دهند. وجود، به‌عنوان مبنای هستی‌شناختی، و انسان کامل، به‌عنوان تجلی تام الهی، در این اثر با رویکردی تلفیقی تحلیل شده‌اند.

درنگ: وجود و انسان کامل، دو محور بنیادین عرفان نظری‌اند که در تمهید القواعد به‌عنوان پایه‌های هستی‌شناسی و انسان‌شناسی عرفانی بررسی شده‌اند.

تأکید بر این دو محور، نشان‌دهنده اهمیت وجودشناسی و انسان‌شناسی در عرفان اسلامی است. انسان کامل، به‌عنوان آینه تمام‌نمای صفات الهی، مراتب وجود را در خود جمع می‌کند و واسطه فیض الهی به سایر مخلوقات است.

چالش‌های فیلسوفان در گذار به عرفان

برخی فیلسوفان، پس از خستگی از استدلال‌های عقلی، به عرفان روی می‌آورند، اما همچنان تحت تأثیر پیشینه فلسفی خود باقی می‌مانند. نویسنده تمهید القواعد، نمونه‌ای از این گذار است که گاه با دشواری‌هایی در تبیین مفاهیم عرفانی همراه بوده است. این فیلسوفان، گویی که با پای استدلال به دریای شهود گام نهاده‌اند، در فهم وحدت‌گرایانه عرفان با چالش‌هایی مواجه می‌شوند.

این مسئله، به تفاوت در روش‌شناسی معرفتی فلسفه و عرفان اشاره دارد. فلسفه، با ذهنیت تحلیلی، به ساختارهای منطقی وابسته است، در حالی که عرفان، با شهود وحدت، از این ساختارها فراتر می‌رود.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با معرفی محورهای اصلی تمهید القواعد و بررسی چالش‌های فیلسوفان در گذار به عرفان، به اهمیت وجودشناسی و انسان‌شناسی در عرفان نظری پرداخت. این تأملات، خواننده را به درک عمیق‌تری از پیوند میان فلسفه و عرفان دعوت می‌کند.

بخش سوم: نقد و اصلاح مفاهیم عرفانی

اشکالات فیلسوفان و عارفان در تبیین مفاهیم

هم فیلسوفان و هم عارفان در تبیین مفاهیم وجود و ظهور دچار اشکالاتی شده‌اند. عارفان، گاه وجود را با ظهور التباس داده‌اند، و فیلسوفان، در تبیین مراتب وجود، به پیچیدگی‌هایی گرفتار آمده‌اند. این التباس، گویی که آینه حقیقت را غبارآلود کرده، فهم رابطه میان ذات الهی و مخلوقات را دشوار می‌سازد.

این نقد، نشان‌دهنده تلاش برای ارائه دیدگاهی اصلاحی است که از التباس وجود و ظهور پرهیز کند. تفکیک این دو مفهوم، امکان تحلیل دقیق‌تری از نظام هستی‌شناسی عرفانی را فراهم می‌کند.

توصیه به تفکیک وجود و ظهور

توصیه به تفکیک وجود و ظهور، همچون نوری در تاریکی ابهامات عرفانی، راهگشای تحلیل‌های دقیق‌تر است. وجود عام، به‌عنوان حقیقت الهی، باید از ظهورات خلقی متمایز شود. این تفکیک، گویی که پرده از چهره حقیقت کنار می‌زند، رابطه میان ذات و صفات الهی و مراتب خلقت را روشن می‌سازد.

درنگ: تفکیک وجود و ظهور، روش‌شناسی بنیادین برای رفع ابهامات عرفانی و تبیین رابطه میان ذات الهی و مخلوقات است.

نقد تعابیر تحقیرآمیز علیه فیلسوفان

عبارت لا كَمَا زَعَمَ الْفَلاسِفَةُ (نه آن‌گونه که فیلسوفان گمان کردند)، نشانه‌ای از مناقشه تاریخی میان عرفا و فیلسوفان است. این تعبیر، به جنگ فکری میان علما، فلاسفه و متکلمان تشبیه شده که گاه به تعابیر غیرسازنده منجر شده است. این مناقشات، همچون طوفانی در دریای اندیشه، وحدت فکری را تهدید می‌کند.

نقد این رویکرد، دعوتی است به پرهیز از مناقشات غیرضروری و تمرکز بر حقیقت. عرفان و فلسفه، هرچند در روش متفاوت‌اند، در اصل توحید اشتراک دارند.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با نقد اشکالات عارفان و فیلسوفان و توصیه به تفکیک وجود و ظهور، به اصلاح مفاهیم عرفانی پرداخت. این تأملات، خواننده را به سوی نگرشی منسجم‌تر به هستی‌شناسی عرفانی هدایت می‌کند.

بخش چهارم: مراتب وجود و فیض الهی

مراتب وجودات در قبول فیض

وجودات، در قبول فیض الهی، گاه به مبادی (اسباب و مقدمات) نیاز دارند و گاه بی‌نیاز از مبادی‌اند. این مبادی، گاه اندک و گاه زیاد، گاه عالی و گاه دانی‌اند تا به ظرف ناسوت برسند. این تنوع، گویی که رنگ‌های گوناگون در تابلوی خلقت، زیبایی و نظم هستی را آشکار می‌سازد.

این تفاوت در استعداد، مبنای تنوع مخلوقات و مراتب خلقت است. هر مرتبه، با استعداد خاص خود، فیض الهی را دریافت می‌کند.

قواعد حقّه عرفانی

با استناد به عبارت فَحَصَلَ مِنْ هَذَا التَّحْقِيقِ قَوَاعِدُ الْحَقَّةِ، قواعد عرفانی به‌عنوان اصولی مبتنی بر حقیقت معرفی می‌شوند که در برابر گمان فیلسوفان قرار می‌گیرند. این قواعد، همچون ستارگانی در آسمان معرفت، راهنمای عارفان در مسیر شهودند.

درنگ: قواعد حقّه عرفانی، مبتنی بر شهود و تجربه عرفانی، در برابر استدلال‌های عقلی فیلسوفان قرار می‌گیرند.

اصل عدم تأثیر غیر از خدا

قاعده وَلا مُؤَثِّرَ فِي الْوُجُودِ إِلَّا اللَّهُ تَعَالَى، اصل توحید افعالی را تأیید می‌کند. وسائط، تنها معدّات برای استعدادهای مخلوقات‌اند و تأثیر واقعی از آن خداست. این اصل، گویی که خورشید حقیقت، هرگونه شرک را از آسمان هستی می‌زداید.

فیلسوفان، وسائط را مستقل‌تر می‌دانند، در حالی که عارفان، آن‌ها را کاملاً وابسته به فیض الهی می‌بینند. این تفاوت، در تفسیر نقش وسائط، برجسته است.

اشتراک در معدّات بودن وسائط

هم فیلسوفان و هم عارفان، وسائط را معدّات می‌دانند و هیچ‌کدام آن‌ها را مستقل نمی‌شمرند. این اشتراک، همچون پلی میان فلسفه و عرفان، وحدت در اصل توحید را نشان می‌دهد.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، با بررسی مراتب وجود در قبول فیض و قواعد عرفانی، به تبیین نظام هستی‌شناسی عرفانی پرداخت. اصل توحید افعالی و اشتراک در معدّات بودن وسائط، از نکات کلیدی این بخش‌اند.

بخش پنجم: جعل، تعینات و استعدادها

نقد مفهوم جعل

فیلسوفان، وجود را مجعول و عارفان، ماهیت را مجعول می‌دانند. اما دیدگاه اصلاحی، جعل را به‌کلی نفی می‌کند و همه چیز را تعینات و ظهورات الهی می‌بیند. این دیدگاه، گویی که پرده از چهره حقیقت کنار می‌زند، استقلال مخلوقات را نفی می‌کند.

درنگ: نفی جعل و تأکید بر تعینات الهی، رویکردی رادیکال به وحدت وجود است که استقلال مخلوقات را انکار می‌کند.

تمثیل یخ بستن آب

برای توضیح تعینات الهی، از تمثیل یخ بستن آب بدون نیاز به ظرف استفاده شده است. این تمثیل، نشان می‌دهد که ظهورات الهی، خودبه‌خود و بدون واسطه شکل می‌گیرند، گویی که باران الهی، بی‌نیاز از کاسه، به یخ بدل می‌شود.

استعدادهای مجعول و غیرمجعول

تمایز میان استعدادهای مجعول (وابسته به اسباب) و غیرمجعول (مستقیماً از خدا)، به تفاوت میان اسباب طبیعی و فیض مستقیم الهی اشاره دارد. استعداد غیرمجعول، در علم الهی از ازل موجود است و از وسائط بی‌نیاز است.

تمثیل هسته زردآلو

تمثیل هسته زردآلو، که معده نمی‌تواند هضم کند، نشان‌دهنده استعدادهای غیرمجعولی است که تحت حفظ الهی‌اند. این تمثیل، گویی که نوری بر حفاظت الهی از اولیا می‌افکند، مصونیت آن‌ها را آشکار می‌سازد.

اشاره به آیه قرآنی

عبارت لَمْ تَنْجَسْكَ الْجَاهِلِيَّةُ بِأَنْجَاسِهَا (: «جاهلیت با ناپاکی‌هایش تو را آلوده نکرد»)، به حفاظت الهی از پیامبران اشاره دارد. این آیه، استعدادهای غیرمجعول را تأیید می‌کند.

جمع‌بندی بخش پنجم

این بخش، با نقد جعل، تبیین تعینات الهی، و بررسی استعدادهای مجعول و غیرمجعول، به عمق نظام عرفانی پرداخت. تمثیلات و آیات، به فهم شهودی این مفاهیم کمک کردند.

بخش ششم: وجه خاص موجودات و مراتب الهی

وجه خاص در اخذ فیض

هر موجود، وجه خاصی دارد که به واسطه آن، فیض الهی را بدون واسطه یا با واسطه دریافت می‌کند. عقل اول، به‌عنوان نمونه‌ای از دریافت بی‌واسطه، در فلسفه اسلامی برجسته است.

حدیث «لِي مَعَ اللَّهِ وَقْتٌ»

حدیث لِي مَعَ اللَّهِ وَقْتٌ (برای من با خدا حالاتی است)، به ارتباط خاص اولیا با خدا اشاره دارد. اما این حدیث، لزوماً بی‌واسطگی کامل را نشان نمی‌دهد، زیرا همه موجودات با خدا در ارتباط‌اند.

درنگ: تفاوت معصومان با دیگران، در مداومت ارتباط با خداست، نه صرف بی‌واسطگی.

تمایز عقل اول و وجود عام

رد عقل اول به‌عنوان اولین صادر و تأکید بر وجود عام، به وحدت وجود در عرفان اشاره دارد. وجود عام، همه مراتب را در خود جمع می‌کند و نیازی به تمایز ندارد.

تفاوت مخلوق و صادر

تمایز میان مخلوق (اولین خلق) و صادر (اولین صدور)، به تفاوت مراتب خلقی و وجودی اشاره دارد. عقل اول، در عالم تدوین، اولین مخلوق است، اما مطلقاً اولین نیست.

جمع‌بندی بخش ششم

این بخش، با بررسی وجه خاص موجودات، حدیث «لِي مَعَ اللَّهِ وَقْتٌ»، و تمایز عقل اول و وجود عام، به تبیین رابطه میان خدا و مخلوقات پرداخت.

بخش هفتم: مراتب الهی و خلقی

تفکیک مراتب الهی و خلقی

مراتب الهی (احدیت، واحدیت) و مراتب خلقی (عالم تعین، قلم اعلی) باید متمایز شوند. احدیت و واحدیت، مراتب ذاتی‌اند، در حالی که قلم اعلی و عالم تعین، مراتب خلقی‌اند.

نقد التباس احدیت و واحدیت

احدیت، به ذات محض خدا اشاره دارد و جمع ندارد. واحدیت، به اسما و صفات الهی مربوط است و نباید با مراتب خلقی التباس شود.

درنگ: احدیت، ذات محض خداست و واحدیت، اسما و صفات الهی را شامل می‌شود. این دو نباید با مراتب خلقی مخلوط شوند.

انسان کامل و مقام جمع

انسان کامل، به‌عنوان مقام جمع، همه مراتب وجودی و خلقی را در خود جمع می‌کند. او، نه‌تنها از حیث وجود، بلکه از حیث تعینات، تجلی تام فیض الهی است.

عالم مثال و مراتب خلقی

عالم مثال، به‌عنوان مرتبه‌ای میانی میان عالم عقول و عالم ناسوت، نقش واسطه‌ای در انتقال فیض الهی دارد. این عالم، گویی که پلی میان روح و ماده، صور مثالی را تجلی می‌دهد.

جمع‌بندی بخش هفتم

این بخش، با تفکیک مراتب الهی و خلقی، نقد التباس احدیت و واحدیت، و تبیین جایگاه انسان کامل، نظام هستی‌شناسی عرفانی را تکمیل کرد.

نتیجه‌گیری کلی

این نوشتار: کاوشی در مراتب وجود و ظهور با تأمل در درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به کاوشی عمیق در مفاهیم عرفان نظری پرداخت. این اثر، با تفکیک وجود و ظهور، نقد مفاهیم فلسفی و عرفانی، و تأکید بر جایگاه انسان کامل، نگرشی منسجم به نظام هستی‌شناسی عرفانی ارائه داد. متن، با زبانی فصيح و آکادميک، تمامی جزئیات درس‌گفتار و تحلیل‌های مرتبط را در قالبی علمی عرضه کرد. این کتاب، همچون نوری در مسیر معرفت، خواننده را به تأمل در وحدت وجود و تعینات الهی دعوت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق درسگفتار، تفاوت اصلی بین دیدگاه فیلسوف و عارف درباره صادر اول چیست؟

2. بر اساس درسگفتار، کدام مفهوم توسط سخنران به عنوان غیرواقعی رد شده است؟

3. در درسگفتار، عالم هستی به چند مرتبه اصلی تقسیم شده است؟

4. طبق درسگفتار، انسان کامل در چه جایگاهی قرار دارد؟

5. کدام یک از موارد زیر به عنوان استعداد غیرمجعول در درسگفتار معرفی شده است؟

6. طبق درسگفتار، وجود عام به معنای وجودی است که هیچ تقسیم‌بندی به اول و دوم ندارد.

7. درسگفتار بیان می‌کند که فیلسوف و عارف در مورد معدات بودن وسائط اختلاف نظر دارند.

8. بر اساس متن، عقل اول به عنوان اولین مخلوق در عالم خلقی معرفی شده است.

9. درسگفتار ادعا می‌کند که احدیت و واحدیت جزء مخلوقات هستند.

10. طبق درسگفتار، استعدادهای غیرمجعول نیازی به واسطه ندارند.

11. تفاوت اصلی بین دیدگاه فیلسوف و عارف درباره جعل چیست؟

12. چرا درسگفتار مفهوم جعل را غیرواقعی می‌داند؟

13. مقام جمعی انسان در درسگفتار چگونه تعریف شده است؟

14. چرا استعدادهای غیرمجعول در درسگفتار بدون واسطه تلقی می‌شوند؟

15. منظور از عالم هیمانی در درسگفتار چیست؟

پاسخنامه

1. فیلسوف معتقد به عقل اول و عارف معتقد به وجود عام است.

2. جعل وجود یا ماهیت

3. پنج مرتبه

4. مقام جمعی

5. استعدادهایی که با هر ماهیتی در علم الهی ازلی مقارن هستند.

6. درست

7. نادرست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. فیلسوف وجود یا ماهیت را مجعول می‌داند، اما عارف جعل را رد می‌کند و همه چیز را ظهورات و تعینات الهی می‌بیند.

12. زیرا جعل به معنای وجود یا ماهیت مستقل نیست و همه چیز تعینات و ظهورات الهی هستند.

13. مقام جمعی انسان به معنای جایگاه او به عنوان شامل همه مراتب خلقی از عالم ارواح تا ناسوت است.

14. زیرا این استعدادها مستقیماً در علم الهی ازلی مقارن با ماهیت‌ها هستند و نیازی به وسائط ندارند.

15. عالم هیمانی به عالم ملائکه و موجوداتی اشاره دارد که در مرتبه‌ای بالاتر از عالم خلقی قرار دارند.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده