متن درس
بازبینی درس گفتارهای حضرت آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۶۱)
دیباچه
کتاب حاضر، بازنویسی علمی درسگفتار شماره ۱۶۱ از سلسله مباحث آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره است که در تاریخ ۶/۷/۱۳۹۱ ارائه شده و به تبیین عمیق مفاهیم عرفانی و فلسفی در باب ظهورات الهی، تجسد ملائکه، انسان کامل، و رابطه وجودی میان حق و مخلوقات اختصاص دارد. این اثر، با رویکردی آکادمیک و بهرهگیری از زبانی وزین و متین، درصدد است تا محتوایی جامع و منسجم را برای پژوهشگران و مخاطبان متخصص در حوزه الهیات، عرفان و فلسفه اسلامی ارائه دهد. ساختار متن، به گونهای تنظیم شده که با حفظ تمامی جزئیات و مفاهیم اصلی، از طریق تحلیلهای تفصیلی، تمثیلات ادبی و پیوندهای معنایی، مفاهیم پیچیده عرفانی را به شکلی روشن و دلانگیز منتقل نماید. آیات قرآن کریم، به عنوان محور استدلالهای عرفانی، با و با فونت Traditional Arabic ارائه شدهاند تا بر غنای معنوی و علمی متن افزوده شود.
بخش نخست: ظهور حق در همه مجاری هستی
مفهوم ظهور الهی و پرهیز از تشبیه و تنزیه
خداوند متعال، در تمامی مجاری هستی ظهور دارد و این ظهور، به معنای حضور فعال و فراگیر او در همه عوالم وجودی است. این اصل بنیادین، سالک را از افتادن در دوگانههای تشبیه و تنزیه بازمیدارد. تشبیه، خداوند را به مخلوقات شبیه میسازد و او را در قالب مادی محدود میکند، در حالی که تنزیه، او را چنان از عالم جدا میداند که گویی حضوری در هستی ندارد. معرفت به ظهور الهی، چونان کلیدی است که درهای فهم حقیقت را میگشاید و سالک را به سوی توازنی عرفانی هدایت میکند، جایی که خداوند نه مجسم است و نه صرفاً معقول، بلکه در همه مراتب هستی، به صورت تجلیات گوناگون حضور دارد.
«فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ» (سوره بقره: ۱۱۵، : «به هر سو رو کنید، آنجا وجه خداست»).
این آیه شریفه از قرآن کریم، بر حضور فراگیر وجه الهی در همه جهات و مراتب هستی دلالت دارد. خداوند، چونان نوری است که در همه آینههای خلقت بازمیتابد، بیآنکه ذاتش به قالب این آینهها محدود گردد.
درنگ: ظهور حق در همه مجاری هستی، سالک را از تشبیه و تنزیه مصون میدارد و او را به فهم حضور الهی در تمامی مراتب وجودی، بدون محدودیت مادی یا جدایی اعتباری، رهنمون میشود. |
نتایج معرفت به ظهور الهی
فهم این حقیقت که خداوند در همه هستی ظهور دارد، به نتایجی عمیق منجر میشود. سالک عارف، نه به این باور میرسد که خداوند به تنهایی همه امور را انجام میدهد و مخلوقات فاقد نقشاند (تشبیه)، و نه به این نتیجه میرسد که خدا صرفاً وجودی اعتباری دارد و این مخلوقاتاند که امور را به انجام میرسانند (تنزیه). این معرفت، چونان پلی است که میان حضور الهی و اختیار مخلوقات پیوند میزند و انسان را به فهم توازن میان این دو رهنمون میسازد.
این دیدگاه، با نظریه «امر بین الامرین» در فلسفه اسلامی همخوانی دارد، که جبر و اختیار را در یک نظام هماهنگ میبیند. خداوند، چونان باغبانی است که بذرهای خلقت را میپروراند، اما هر بذر به اقتضای خود، شکوفایی خویش را رقم میزند.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، به تبیین ظهور الهی در همه مجاری هستی و پرهیز از دوگانه تشبیه و تنزیه پرداخت. این معرفت، سالک را به فهمی عمیق از حضور خداوند در تمامی مراتب وجودی، بدون افتادن در افراط و تفریط، هدایت میکند. آیه شریفه «فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ» مبنای قرآنی این دیدگاه است و بر فراگیری وجه الهی در همه عوالم تأکید دارد.
بخش دوم: تجسد ملائکه و ظهور در اشکال گوناگون
چگونگی تجسد ملائکه
ملائکه، به عنوان موجودات مجرد، برای ظهور در عالم مادی، از طریق تجسد در اشکال مختلف ظاهر میشوند. این تجسد، به معنای خلق بدن مادی توسط خود ملائکه است که امکان حضور و تعامل با عالم محسوس را برای آنها فراهم میسازد. جبرئیل و میکائیل، چونان سفیران الهی، با ایجاد صور مادی، در مراتب گوناگون خلقت ظهور مییابند و اعمال انسانی مانند گریه یا حمل سلاح را انجام میدهند.
«فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا» (سوره مریم: ۱۷، : «پس [جبرئیل] برای او به صورت بشری درستپیکر نمایان شد»).
این آیه شریفه از قرآن کریم، به تمثل جبرئیل در قالب انسانی برای حضرت مریم اشاره دارد و نمونهای روشن از تجسد ملائکه در عالم مادی است. این تمثل، چونان لباسی است که روح مجرد ملائکه بر تن میکند تا در جهان خاکی دیده شود.
درنگ: ملائکه، به عنوان موجودات مجرد، از طریق خلق صور مادی (تمثل) در عالم ظاهر میشوند و این تجسد، امکان تعامل آنها با مراتب محسوس خلقت را فراهم میسازد. |
اعمال انسانی ملائکه در قالب تجسد
ملائکه، با خلق بدنهای مادی، قادر به انجام اعمالی هستند که در ظاهر، انسانی به نظر میرسند. جبرئیل، به عنوان مثال، در قالب مادی، برای امام حسین علیهالسلام گریه میکند یا در جنگها، با حمل سلاح، به یاری مؤمنان میشتابد. این اعمال، نه از ذات مجرد ملائکه، بلکه از صور مادیای نشأت میگیرد که برای حضور در عالم خلق میکنند.
این مفهوم، با روایات اسلامی که از حضور ملائکه در وقایع تاریخی مانند عاشورا یا جنگهای صدر اسلام سخن میگویند، همخوانی دارد. گریه جبرئیل، چونان اشکی است که از دل عالم غیب بر خاک عاشورا میریزد و تجلی عاطفه الهی در قالب مادی است.
حضور ملائکه در مکانهای محدود
ملائکه، به دلیل مجرد بودن، از قید مکان و جهت آزادند، اما برای تعامل با عالم مادی، در قالبهای محدود ظهور مییابند. جبرئیل و میکائیل، به تنهایی یا با هم، میتوانند در کوچکترین مکانها، مانند یک اتاق، حاضر شوند. این حضور، از طریق تمثل و تجسد امکانپذیر است و نه به معنای محدودیت ذاتی آنها.
این دیدگاه، با این حقیقت همخوانی دارد که ملائکه، چونان نسیم غیبی، در هر مکان و زمان میتوانند تجلی یابند، بیآنکه ذاتشان به قیود مادی گرفتار شود.
نقد روایات مرتبط با حضور جبرئیل نزد عایشه
در برخی روایات، سخن از حضور جبرئیل در اتاق عایشه به میان آمده است. این موضوع، به دلیل حساسیتهای کلامی و اخلاقی، نیازمند بررسی دقیق است. اگر این حضور به جبرئیل، به عنوان موجودی معصوم و مجرد، نسبت داده شود، اشکالی ندارد، زیرا او در قالب تمثل ظاهر میشود. اما اگر غیر او فرض شود، به شبهات اخلاقی و اعتقادی منجر میگردد. تأکید بیش از حد بر این روایات، ممکن است به بزرگنمایی جایگاه عایشه و بیاعتمادی به قول پیامبر صلیاللهعلیهوآله منجر شود.
این نقد، چونان هشداری است که پژوهشگران را به دقت در صحت روایات و پرهیز از تفاسیر نادرست فرا میخواند. جبرئیل، چونان فرشتهای قدسی، تنها در راستای اراده الهی ظهور مییابد و هر تفسیری جز این، به کژراهه میرود.
درنگ: حضور جبرئیل در قالب تمثل، به عنوان موجودی معصوم، با اصول اعتقادی سازگار است، اما تأکید بیش از حد بر برخی روایات ممکن است به شبهات کلامی و اخلاقی منجر شود. |
اجماع محققین بر تجسد ملائکه
محققین، بر امکان تجسد ملائکه اتفاق نظر دارند. گریه و حمل سلاح توسط ملائکه، به معنای خلق صور مادی است که امکان انجام این اعمال را فراهم میکند. این اجماع، ریشه در آرای عرفانی و فلسفی اسلامی دارد و با روایات تاریخی که از حضور ملائکه در وقایع مهم سخن میگویند، همخوانی دارد.
این دیدگاه، چونان گوهری است که در گنجینه معرفت اسلامی میدرخشد و بر توانایی ملائکه در تجلی در عالم مادی تأکید دارد.
نزول ملائکه به معنای ظهور شئونات
نزول ملائکه، مانند آنچه در شب قدر رخ میدهد، به معنای ظهور شئونات آنها در مراتب مختلف وجودی است، نه حرکت مکانی. ملائکه، به عنوان موجودات مجرد، نیازی به جابهجایی فیزیکی ندارند، بلکه شئونات آنها در قالبهای مادی تجلی مییابد.
«تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ» (سوره قدر: ۴، : «فرشتگان و روح در آن [شب قدر] به اذن پروردگارشان فرود میآیند»).
این آیه شریفه از قرآن کریم، نزول ملائکه را به عنوان تجلی شئونات الهی در عالم مادی به تصویر میکشد، گویی بارانی از نور غیبی بر زمین خلقت فرو میریزد.
تمثلات خلقی موجودات مجرد
نه تنها ملائکه، بلکه موجودات مجرد دیگر مانند جن، شیطان، اولیای الهی و انبیا نیز قادر به ظهور در قالب تمثلات خلقیاند. این تمثلات، صور مادیای هستند که برای حضور در عالم خلق میشوند و امکان تعامل با مراتب محسوس را فراهم میکنند. جبرئیل، به عنوان مثال، گاه در قالب دحیه کلبی نزد پیامبر صلیاللهعلیهوآله ظاهر میشود.
این توانایی، چونان قلمی است که موجودات مجرد با آن، نقش خویش را بر صفحه خلقت مینگارند و حضورشان را در عالم مادی رقم میزنند.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، به تبیین چگونگی تجسد ملائکه، نزول شئونات آنها، و توانایی موجودات مجرد در تمثل در عالم مادی پرداخت. این مباحث، بر نقش ملائکه به عنوان واسطههای الهی و توانایی آنها در تجلی در قالبهای مادی تأکید دارند. نقد روایات مرتبط با عایشه، بر ضرورت دقت در تفسیر روایات و پرهیز از شبهات کلامی دلالت دارد. آیات قرآن کریم، مانند «تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا»، مبنای قرآنی این دیدگاهها هستند.
بخش سوم: انسان کامل و جامعیت اسماء الهی
انسان کامل به عنوان مظهر جامع
انسان کامل، به عنوان مظهر جامع اسماء و صفات الهی، توانایی تلبس به تمامی ظهورات و خصوصیات هستی را دارد. او، چونان آیینهای است که تمامی نورهای الهی را در خود بازمیتاباند و مراتب وجودی را در وجود خویش متجلی میسازد. این جامعیت، انسان کامل را به قطب عالم تبدیل میکند، جایی که مرکز و محیط هستی در او یکی میشوند.
«وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا» (سوره بقره: ۳۱، : «و به آدم همه نامها را آموخت»).
این آیه شریفه از قرآن کریم، بر جامعیت انسان در دریافت اسماء الهی دلالت دارد و او را به عنوان خلیفه خداوند در زمین معرفی میکند.
درنگ: انسان کامل، به عنوان مظهر جامع اسماء و صفات الهی، تمامی مراتب وجودی را در خود متجلی میسازد و به عنوان قطب عالم، مرکز و محیط هستی را در وجود خویش یکی میکند. |
مثال آسیاب و هماهنگی مراتب وجودی
برای تبیین هماهنگی میان مراتب مختلف وجودی، از مثال آسیاب استفاده شده است. در آسیاب، میل توپ (مرکز) و طوقه (محیط) با وجود تفاوت در سرعت، هماهنگ حرکت میکنند. این هماهنگی، نشاندهنده وحدت در کثرت است، جایی که مراتب مختلف هستی، از انسان کامل تا مخلوقات، در یک نظام هماهنگ عمل میکنند.
این مثال، چونان تصویری است که وحدت وجود را در دل کثرت به نمایش میگذارد، گویی تمامی مراتب هستی، چونان چرخهای یک آسیاب، به دور محور الهی میچرخند.
تمایز صفات ذاتی و ظهوری
انسان کامل، تمامی اسماء و صفات الهی را به صورت ظهوری، نه ذاتی، داراست. صفاتی مانند وجوب وجود و ازلیت، مختص ذات الهیاند، اما در انسان کامل، به صورت ظهوری متجلی میشوند. این تمایز، ریشه در تفسیر قونوی از سوره فاتحه دارد، که صفات الهی را به سه دسته تقسیم میکند: صفات ذاتی مختص خدا، صفات مشترک میان خدا و انسان کامل، و صفات ظهوری در مخلوقات.
این دیدگاه، چونان خطکشی است که مرز میان ذات و ظهور را روشن میسازد و انسان کامل را به عنوان مظهر، نه مبدأ، معرفی میکند.
نقد فلسفههای سنتی و تقسیمبندیهای ارسطویی
تقسیمبندیهای فلسفی سنتی، مانند واجب الوجود، ممکن الوجود و ممتنع الوجود، مورد نقد قرار گرفتهاند. این تقسیمبندیها، مصنوعی و نادرست تلقی میشوند، زیرا وجود را حقیقتی واحد میدانند که در مراتب مختلف ظهور مییابد. وجود، چونان اقیانوسی است که تمامی مخلوقات، موجهای آناند و هیچ مرزی میان واجب و ممکن وجود ندارد.
این نقد، ریشه در بازخوانی انتقادی فلسفه ارسطویی و نوافلاطونی دارد و بر وحدت وجود تأکید میکند. خداوند، وجود حقیقی است و مخلوقات، ظهورات این وجود واحدند.
درنگ: وجود، حقیقتی واحد است که در مراتب مختلف ظهور مییابد. تقسیمبندیهای واجب، ممکن و ممتنع، مصنوعیاند و مخلوقات، ظهورات وجود الهی هستند، نه موجودات مستقل. |
وحدت وجود و ظهور مخلوقات
تنها یک وجود حقیقی وجود دارد که همان حق تعالی است. مخلوقات، ظهورات این وجود واحدند و فاقد ذات مستقلاند. تفاوت میان خدا و مخلوقات، در ذات و ظهور است. خداوند، چونان خورشیدی است که نورش در همه مراتب خلقت ساطع میشود، اما ذاتش از دسترس مخلوقات به دور است.
«كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ» (سوره قصص: ۸۸، : «هر چیز جز وجه او نابودشدنی است»).
این آیه شریفه از قرآن کریم، بر فناپذیری همه موجودات جز وجه الهی تأکید دارد و مخلوقات را ظهورات حق معرفی میکند.
نقد مفهوم خلق از عدم
مفهوم سنتی خلق از عدم، مورد نقد قرار گرفته است. مخلوقات، از عدم خلق نشدهاند، بلکه ظهورات فیض الهیاند که از ازل وجود داشتهاند. این دیدگاه، با نظریه فیض در فلسفه اسلامی همخوانی دارد، که مخلوقات را نتیجه فیض بیپایان الهی میداند.
«كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ» (سوره رحمن: ۲۹، : «هر روز او در کاری است»).
این آیه شریفه، بر پیوستگی فیض الهی و تجدید خلقت در هر لحظه دلالت دارد، گویی خداوند، هر دم، نقشی نو بر صفحه هستی مینگارد.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، به بررسی انسان کامل به عنوان مظهر جامع اسماء و صفات الهی، نقد فلسفههای سنتی، و تبیین وحدت وجود پرداخت. انسان کامل، تمامی صفات الهی را به صورت ظهوری داراست و مخلوقات، ظهورات وجود واحدند. نقد مفهوم خلق از عدم و تقسیمبندیهای ارسطویی، بر ضرورت بازخوانی فلسفه اسلامی تأکید دارد. آیات قرآن کریم، مانند «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا»، مبنای قرآنی این دیدگاهها هستند.
بخش چهارم: وحدت و کثرت در مراتب هستی
مثال آب و قطرات برای تبیین وحدت و کثرت
برای توضیح وحدت وجود و کثرت ظاهری مخلوقات، از مثال آب و قطرات استفاده شده است. آب در کاسه، یک واحد است، اما با ریختن، به قطرات متکثر میشود، در حالی که حقیقت آن همچنان واحد است. این مثال، نشاندهنده وحدت وجود در دل کثرت مراتب است.
این تمثیل، چونان تصویری است که وحدت حقیقت الهی را در میان کثرت مخلوقات به نمایش میگذارد، گویی تمامی موجودات، قطراتی از اقیانوس بیکران الهیاند.
درنگ: وجود، حقیقتی واحد است که در مراتب مختلف به صورت متکثر ظهور مییابد. کثرت مخلوقات، به مرتبه است، نه به حقیقت، و تمامی موجودات، ظهورات فیض الهیاند. |
تکثر به مرتبه، نه به حقیقت
تکثر مخلوقات، در مراتب وجودی است، نه در حقیقت وجود. وجود، حقیقتی واحد است که در ظهورات گوناگون متکثر میشود. این دیدگاه، با نظریه تشکیک در وجود ملاصدرا همخوانی دارد، که وجود را حقیقتی واحد میداند که در مراتب مختلف شدت و ضعف مییابد.
این مفهوم، چونان نوری است که در آینههای گوناگون بازمیتابد، اما ذات نور، یکی و بیتغییر باقی میماند.
وحدت عرفی و اطلاقی
وحدت در هستی، به دو صورت عرفی و اطلاقی قابل بررسی است. وحدت عرفی، به تقسیمبندیهای ظاهری مخلوقات، مانند یک دیوار یا یک مردم، اشاره دارد. وحدت اطلاقی، به حقیقت واحد وجود الهی دلالت میکند که تمامی مراتب را در بر میگیرد. این تمایز، نشاندهنده تفاوت میان ظهورات متکثر و حقیقت واحد است.
وحدت عرفی، چونان نامی است که بر کثرت ظاهری نهاده میشود، اما وحدت اطلاقی، چونان گوهری است که در دل حقیقت وجود میدرخشد.
مخلوقات به عنوان ظهورات فیض الهی
تمامی مخلوقات، ظهورات فیض الهیاند و هیچگاه معدوم نمیشوند. هر ذره از هستی، تجلی فیض الهی است که در مراتب مختلف ظهور مییابد. این دیدگاه، بر پیوستگی فیض الهی و جاودانگی مخلوقات تأکید دارد.
مخلوقات، چونان موجهاییاند که از اقیانوس فیض الهی برمیخیزند و هرگز به عدم بازنمیگردند، زیرا فیض الهی، بیپایان و جاودانه است.
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، به تبیین وحدت و کثرت در مراتب هستی، با تأکید بر مثال آب و قطرات، تکثر مرتبهای، و وحدت عرفی و اطلاقی پرداخت. مخلوقات، ظهورات فیض الهیاند که در مراتب مختلف متکثر میشوند، اما حقیقت وجود، واحد است. این مباحث، بر نظریه وحدت وجود و تشکیک در وجود دلالت دارند.
بخش پنجم: انسان کامل و تجلی بر صورت الهی
خلقت انسان بر صورت الهی
انسان، بر اساس حدیث «خلق الله آدم على صورته»، بر صورت الهی آفریده شده است. این صورت، به معنای تجلی اسماء و صفات الهی در وجود انسان است. انسان کامل، به دلیل جامعیت، آیینه تمامنمای این صورت الهی است.
«وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي» (سوره حجر: ۲۹، : «و از روح خود در او دمیدم»).
این آیه شریفه از قرآن کریم، بر ارتباط وجودی انسان با خداوند تأکید دارد و او را مظهر روح الهی معرفی میکند.
درنگ: انسان، بر صورت الهی آفریده شده و انسان کامل، به عنوان مظهر جامع اسماء و صفات الهی، آیینه تمامنمای این صورت قدسی است. |
بیعت با پیامبر به معنای بیعت با خدا
بیعت با پیامبر صلیاللهعلیهوآله، به معنای بیعت با خداوند است، زیرا پیامبر، مظهر صورت الهی است. این مفهوم، بر نقش پیامبر به عنوان واسطه فیض الهی و تجلی اسماء الهی تأکید دارد.
«إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ» (سوره فتح: ۱۰، : «کسانی که با تو بیعت میکنند، در حقیقت با خدا بیعت میکنند»).
این آیه شریفه، بیعت با پیامبر را بیعت با خداوند میداند و بر جایگاه پیامبر به عنوان مظهر الهی دلالت دارد.
نقد سکوت در برابر مسائل عرفانی
برخی، در برابر مسائل پیچیده عرفانی، سکوت را ترجیح میدهند. اما این دیدگاه مورد نقد قرار گرفته و بر لزوم بیان صریح و بیپرده حقایق تأکید شده است. تبیین دقیق مفاهیم عرفانی، چونان چراغی است که تاریکیهای ابهام را میزداید و طالبان حقیقت را به سوی مقصد رهنمون میسازد.
این نقد، بر شجاعت در بیان حقایق و پرهیز از انفعال در برابر مسائل دشوار دلالت دارد، گویی عارف، چونان کوهی است که در برابر طوفانهای شک و تردید استوار میماند.
جمعبندی بخش پنجم
بخش پنجم، به بررسی خلقت انسان بر صورت الهی، بیعت با پیامبر به عنوان بیعت با خدا، و نقد سکوت در برابر مسائل عرفانی پرداخت. انسان کامل، مظهر جامع اسماء الهی است و پیامبر، به عنوان واسطه فیض، تجلی این صورت قدسی است. آیات قرآن کریم، مانند «إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ»، مبنای قرآنی این دیدگاهها هستند.
نتیجهگیری و جمعبندی نهایی
کتاب حاضر، با بازنویسی درسگفتار شماره ۱۶۱ آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به تبیین عمیق مفاهیم عرفانی و فلسفی در باب ظهورات الهی، تجسد ملائکه، انسان کامل، و وحدت وجود پرداخت. این اثر، با تأکید بر ظهور حق در همه مجاری هستی، پرهیز از تشبیه و تنزیه، و نقش انسان کامل دیدگاه جامعی از عرفان نظری ارائه داد. ملائکه، از طریق تمثل در عالم مادی ظهور مییابند و انسان کامل، تمامی مراتب وجودی را در خود متجلی میسازد. نقد فلسفههای سنتی و مفهوم خلق از عدم، بر ضرورت بازخوانی فلسفه اسلامی تأکید دارد.
آیات قرآن کریم، مانند «فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ» و «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا»، به عنوان مبانی قرآنی، بر غنای معنوی و علمی متن افزودهاند. این کتاب، چونان گنجینهای است که رازهای خلقت و معرفت الهی را برای طالبان حقیقت گشوده و آنها را به سوی فهم عمیقتر حقایق عرفانی و فلسفی هدایت میکند.
با نظارت صادق خادمی |