در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 173

متن درس





مصباح الانس

بازبینی درس گفتارهای حضرت آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۷۳)


دیباچه

کتاب حاضر، بازنویسی علمی درس‌گفتار شماره ۱۷۳ از سلسله مباحث آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره است که در تاریخ ۲۳/۸/۱۳۹۱ ارائه شده و به تبیین عمیق و نقادانه مفهوم وجود، نسبت آن با خدا و مخلوقات، و چالش‌های فلسفی، عرفانی و کلامی در این حوزه اختصاص دارد.

متن، با تأکید بر وحدت وجود، نقد مفاهیم واجب‌الوجود و وجود مطلق، و اهمیت منابع دینی چون قرآن کریم، نهج‌البلاغه و صحیفه سجادیه، راهگشای فهم دقیق‌تر حقایق وجودی است.

بخش نخست: مسئله وجود و چالش‌های تبیین آن

بیان مسئله بنیادین وجود

درس‌گفتار با نقل عبارتی عربی آغاز می‌شود: «وَأَمَّا الرَّابِعُ وَهُوَ الوُجُودُ المُقَيَّدُ فَإِمَّا أَنْ يَكُونَ الوَاجِبُ كِلَا الأَمْرَيْنِ فَكَانَ مُرَكَّباً أَوِ الوُجُودُ فَهُوَ المَدَّعَى». این عبارت، به بررسی وجود مقید به عنوان یکی از پایه‌های استدلال در اثبات وجود مطلق می‌پردازد. مسئله بنیادین این است که چگونه می‌توان مفهوم وجود را به خدا و مخلوقات نسبت داد، بدون آنکه به کثرت یا تناقض در وجود منجر شود. تشبیه این مسئله به «یک کلاه برای دو سر» به روشنی دشواری تبیین وجود واحد برای دو موجود متمایز (خدا و خلق) را نشان می‌دهد.

این تشبیه، چونان آینه‌ای است که پیچیدگی مسئله وجود را بازمی‌تاباند. اگر وجود واحد باشد، چگونه می‌توان خدا و مخلوقات را متمایز کرد؟ و اگر وجود کثیر باشد، وحدت وجود چگونه حفظ می‌شود؟ این پرسش، قلب چالش‌های فلسفی، عرفانی و کلامی را تشکیل می‌دهد و نیازمند نگاهی عمیق و دقیق است.

درنگ: مسئله بنیادین وجود، تبیین رابطه خدا و مخلوقات با یک مفهوم واحد است، که تشبیه «یک کلاه برای دو سر» دشواری آن را نشان می‌دهد.

تشبیه دو کلاه و یک سر

برای تبیین بیشتر، درس‌گفتار به تشبیه «دو کلاه بر یک سر» اشاره می‌کند: «دو تا کلاه روی یک سر گذاشتن اشکال ندارد، اما یک کلاه روی دو سر نمی‌شود». این تمثیل بیانگر آن است که خدا می‌تواند دارای صفات متعدد (مانند علم و قدرت) باشد، بدون آنکه وحدت ذات او مخدوش شود، اما تقسیم وجود واحد میان خدا و مخلوقات، به دلیل قیدپذیری یا ترکیب‌پذیری، ناممکن است. وجود مقید، به دلیل وابستگی به قیود، نمی‌تواند واجب‌الوجود باشد، زیرا واجب‌الوجود بسیط و غیرمرکب است.

این تمثیل، چونان چراغی است که مرز میان وحدت و کثرت را روشن می‌سازد. صفات الهی، چونان کلاه‌هایی‌اند که بر سر ذات واحد الهی جای می‌گیرند، اما وجود، چونان کلاهی واحد است که نمی‌توان آن را بر دو سر تقسیم کرد.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، به بیان مسئله بنیادین وجود و چالش تبیین آن با تشبیهات «یک کلاه برای دو سر» و «دو کلاه بر یک سر» پرداخت. این تشبیهات، دشواری نسبت دادن وجود واحد به خدا و مخلوقات و امکان جمع صفات در ذات الهی را نشان می‌دهند. وجود مقید، به دلیل ترکیب‌پذیری، نمی‌تواند واجب‌الوجود باشد، و این مسئله، مبنای نقدهای بعدی بر دیدگاه‌های فلسفی، عرفانی و کلامی است.

بخش دوم: نقد دیدگاه‌های متکلمان، فلاسفه و عرفا

نقد دیدگاه متکلمان: تباین وجودها

متکلمان معتقدند وجود خدا و مخلوقات متباین است: «وجود خالق غیر وجود مخلوق است». این دیدگاه، وجود را به دو مصداق کاملاً متمایز تقسیم می‌کند، اما درس‌گفتار این نظر را نادرست می‌داند، زیرا وجود به عنوان مفهوم عام نمی‌تواند مصادیق متباینی داشته باشد. اگر وجود خدا و مخلوقات متباین باشند، به تناقض در مفهوم وجود منجر می‌شود، زیرا وجود باید حقیقتی مشترک میان آن‌ها باشد.

این نقد، چونان تیغی است که پرده توهم تباین را می‌درد. وجود، چونان دریای بی‌کرانی است که نمی‌توان آن را به دو بخش متمایز تقسیم کرد، بدون آنکه وحدت آن مخدوش شود.

درنگ: دیدگاه متکلمان مبنی بر تباین وجود خدا و مخلوقات، به دلیل تناقض در مفهوم وجود، نادرست است.

نقد دیدگاه عرفا: وهم و خیال

عرفا، به‌ویژه پیروان مکتب محی‌الدین ابن عربی، معتقدند تنها خدا وجود دارد و مخلوقات وهم و خیال‌اند: «همه وهم و خیالند». درس‌گفتار این دیدگاه را رد می‌کند، زیرا مخلوقات خدا نمی‌توانند صرفاً خیالی باشند. کاهش مخلوقات به وهم، با واقعیت عینی آفرینش الهی سازگار نیست و حقیقت خلقت را نادیده می‌گیرد.

این نقد، چونان نسیمی است که غبار وهم را از آینه حقیقت می‌زداید. مخلوقات، چونان سایه‌های نور الهی‌اند که هرچند فاقد ذات مستقل‌اند، اما واقعیتی عینی دارند.

نقد دیدگاه فلاسفه: شدت و ضعف وجود

فلاسفه، به‌ویژه ملاصدرا، وجود را به شدت و ضعف تقسیم می‌کنند: «شدت وجود خدا و ضعف وجود مخلوقات». درس‌گفتار این دیدگاه را نادرست می‌داند، زیرا وجود نمی‌تواند شدت و ضعف ذاتی داشته باشد. شدت و ضعف، عرضی‌اند و به ذات وجود نسبت داده نمی‌شوند. تقسیم وجود به واجب‌الوجود (شدت) و ممکن‌الوجود (ضعف) به ترکیب‌پذیری و قیدپذیری منجر می‌شود، که با بسیط بودن واجب‌الوجود ناسازگار است.

این نقد، چونان قلمی است که خطای فلسفی را اصلاح می‌کند. وجود، چونان گوهری است که نمی‌توان آن را به مراتب شدت و ضعف تقسیم کرد، بدون آنکه ذات بی‌کران آن محدود شود.

درنگ: تقسیم وجود به شدت و ضعف، به دلیل عرضی بودن این مراتب، با بسیط بودن وجود واجب‌الوجود ناسازگار است.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، به نقد دیدگاه‌های متکلمان (تباین وجودها)، عرفا (وهم بودن مخلوقات) و فلاسفه (شدت و ضعف وجود) پرداخت. هر سه دیدگاه به دلیل تناقض مفهومی، نادیده گرفتن واقعیت خلقت، یا قیدپذیری وجود، ناکارآمد شمرده شدند. این نقدها، زمینه‌ساز ارائه راه‌حلی نوین در تبیین وجود و رابطه خدا و خلق هستند.

بخش سوم: راه‌حل پیشنهادی: وجود حق و ظهور خلق

وجود حق و ظهور خلق

درس‌گفتار راه‌حلی بدیع ارائه می‌دهد: «یک وجود بیشتر ندارد و هو الحق، ذات دارد. ما ظهور للوجود الله هستیم». خدا وجود ذاتی است و مخلوقات ظهور غیرذاتی او هستند. این دیدگاه، خدا را وجود بسیط و مخلوقات را مظاهر وابسته به او می‌داند، که فاقد ذات مستقل‌اند.

«كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ» (سوره قصص: ۸۸، : «هر چیزی جز وجه او نابود شدنی است»).

این آیه شریفه از قرآن کریم، بر وحدت وجودی خدا و وابستگی مخلوقات به او دلالت دارد. ظهور خلق، چونان سایه‌ای است که از نور بی‌کران حق پدید آمده، اما خود ذاتی مستقل ندارد.

درنگ: خدا وجود ذاتی است و مخلوقات ظهور غیرذاتی او هستند، که فاقد ذات مستقل‌اند.

تمایز ظهور و وجود

درس‌گفتار تمایز میان ظهور و وجود را چنین تبیین می‌کند: «ظهور ذات ندارد، فعل است. ما فعلیم، خدا ذات است». مخلوقات، به عنوان فعل الهی، فاقد ذات مستقل‌اند و وابسته به وجود حق هستند. این تمایز، مسئله وحدت و کثرت را حل می‌کند، زیرا خلق وجود مستقل ندارد، بلکه مظهر وجود حق است.

این تبیین، چونان کلیدی است که قفل معمای وحدت و کثرت را می‌گشاید. خلق، چونان موجی است بر دریای وجود حق، که جز به او موجود نیست.

نقد مفهوم اعتباری

مفهوم اعتباری، که در برخی دیدگاه‌های عرفانی به معنای وهم یا خیال است، ناکافی برای تبیین خلق شمرده می‌شود. درس‌گفتار تأکید می‌کند که ظهور خلق، نه اعتباری است و نه وهم، بلکه حقیقتی وابسته به وجود حق است. این نقد، به اصلاح دیدگاه‌هایی می‌پردازد که مخلوقات را صرفاً ذهنی یا خیالی می‌دانند.

این نقد، چونان آینه‌ای است که حقیقت ظهور را از توهم اعتباری متمایز می‌سازد. خلق، چونان تجلی نور الهی است که هرچند فاقد ذات است، اما واقعیتی عینی دارد.

درنگ: ظهور خلق، نه اعتباری و نه وهم است، بلکه حقیقتی وابسته به وجود حق است.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، راه‌حل پیشنهادی درس‌گفتار را با تبیین وجود حق و ظهور خلق ارائه کرد. خدا وجود ذاتی است و مخلوقات ظهور غیرذاتی او هستند، که فاقد ذات مستقل‌اند. تمایز ظهور و وجود، مسئله وحدت و کثرت را حل می‌کند، و نقد مفهوم اعتباری، بر واقعیت عینی خلق تأکید دارد. آیه شریفه «كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ» مبنای قرآنی این دیدگاه است.

بخش چهارم: نقد مفاهیم واجب‌الوجود و وجود مطلق

نقد واجب‌الوجود

درس‌گفتار مفهوم واجب‌الوجود را ناکارآمد می‌داند: «خدای علما هیچ به درد نمی‌خورد». این مفهوم، به دلیل قیدپذیری، خدا را محدود می‌کند و با حقیقت بی‌کران الهی سازگار نیست. واجب‌الوجود، به عنوان اصطلاحی فلسفی، خدا را به قیود مفهومی مانند شدت وجود یا ضرورت وجود مقید می‌سازد.

این نقد، چونان تیری است که به قلب مفاهیم نادرست فلسفی فرو می‌رود. خدا، چونان بی‌کرانی است که هیچ قیدی نمی‌پذیرد، و واجب‌الوجود، چونان زنجیری است که این بی‌کرانی را محدود می‌کند.

درنگ: مفهوم واجب‌الوجود، به دلیل قیدپذیری، خدا را محدود می‌کند و با حقیقت بی‌کران الهی ناسازگار است.

نقد وجود مطلق

حتی مفهوم وجود مطلق نیز قیدپذیر است، زیرا مطلقیت خود یک قید است. درس‌گفتار استدلال می‌کند که گفتن «خدا وجود مطلق است» به معنای قید زدن به وجود است، زیرا مطلق در برابر مقید قرار می‌گیرد و خود قیدی مفهومی می‌شود. این پارادوکس، نشان‌دهنده کاستی اصطلاحات فلسفی در تبیین حقیقت الهی است.

این نقد، چونان آینه‌ای است که تناقضات مفهومی را بازمی‌تاباند. وجود مطلق، چونان نامی است که به جای گشودن راه معرفت، خود مانعی بر سر راه حقیقت می‌شود.

نقد تمایز مقسمی و قسمی

درس‌گفتار به تمایز میان قید مقسمی (تقسیم‌کننده) و قید قسمی (جزئی) اشاره می‌کند، اما هر دو را ناکافی می‌داند. قید مقسمی، مانند تقسیم کلمه به اسم، فعل و حرف، خود بخشی از مفهوم است، و قید قسمی، مانند اسم در برابر فعل، جزئی‌تر است. اما هیچ‌کدام نمی‌توانند وجود را از قیدپذیری رها کنند.

این نقد، چونان چراغی است که تاریکی مفاهیم منطقی را روشن می‌سازد. قید، چه مقسمی باشد و چه قسمی، چونان باری است که بر دوش حقیقت وجود سنگینی می‌کند.

درنگ: حتی وجود مطلق، به دلیل قرار گرفتن در برابر مقید، قیدپذیر است و نمی‌تواند حقیقت بی‌کران الهی را تبیین کند.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، به نقد مفاهیم واجب‌الوجود و وجود مطلق پرداخت. هر دو مفهوم، به دلیل قیدپذیری، ناکارآمد شمرده شدند، زیرا خدا را محدود می‌کنند. تمایز مقسمی و قسمی نیز نمی‌تواند وجود را از قیدپذیری رها کند. این نقدها، بر ضرورت تبیینی فراتر از اصطلاحات فلسفی تأکید دارند.

بخش پنجم: نقد ماهیت و تبیین ظهور خلق

نقد مفهوم ماهیت

درس‌گفتار ماهیت را «خیالات» و «دروغ» می‌داند و معتقد است وجود حق فاقد ماهیت است. ماهیت، به عنوان مفهومی ارسطویی، در فلسفه اسلامی برای تمایز موجودات به کار می‌رود، اما درس‌گفتار آن را ناکارآمد می‌شمارد، زیرا وجود مقدم بر ماهیت است و خدا به هیچ ماهیت مقید نیست.

این نقد، چونان بادی است که غبار مفاهیم کهنه را از صفحه معرفت می‌زداید. ماهیت، چونان پرده‌ای است که حقیقت وجود را می‌پوشاند، و کنار زدن آن، راه را به سوی حقیقت بی‌کران گشوده است.

درنگ: ماهیت، مفهومی خیالی است و وجود حق فاقد هرگونه ماهیت است، زیرا وجود مقدم بر ماهیت است.

تبیین خلق به عنوان ظهور

درس‌گفتار تأکید می‌کند: «ما ظهوریم، نه اعتبار، نه توهم، نه دو تا، نه یکی». خلق، ظهور وجود حق است، نه وجود مستقل. این تبیین، خلق را مظهر غیرمستقل وجود می‌داند، که با وحدت وجود عرفانی سازگار است، اما بر واقعیت عینی خلق نیز تأکید دارد.

«إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ» (سوره یس: ۸۲، : «فرمان او چون به چیزی تعلق گیرد این است که به آن می‌گوید: باش، پس می‌شود»).

این آیه شریفه از قرآن کریم، بر ظهور خلق به عنوان فعل الهی دلالت دارد. خلق، چونان جرقه‌ای است که از آتش بی‌کران حق ساطع شده، اما خود ذاتی مستقل ندارد.

ازلی و ابدی بودن ظهور

درس‌گفتار تأکید می‌کند که ظهور خلق، ازلی و ابدی است: «ما اندازه خدا وجود داریم، اندازه خدا ازل و ابد». خلق، به عنوان ظهور حق، ازلی و ابدی است، اما نه به ذات خود، بلکه به حق او. این دیدگاه، عالم را فاقد ابتدا و انتها می‌داند، جز به معنای مرتبه‌ای و نه زمانی.

این تبیین، چونان دریچه‌ای است که به سوی بی‌کرانی ظهور حق گشوده می‌شود. خلق، چونان موجی است که در اقیانوس بی‌انتهای حق ازلی و ابدی است.

درنگ: خلق، به عنوان ظهور حق، ازلی و ابدی است، اما نه به ذات خود، بلکه به حق او.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، به نقد مفهوم ماهیت و تبیین خلق به عنوان ظهور پرداخت. ماهیت، خیالی شمرده شد و وجود حق فاقد ماهیت دانسته شد. خلق، ظهور غیرمستقل وجود حق است، که ازلی و ابدی است، اما نه به ذات خود. آیه شریفه «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ» مبنای قرآنی این دیدگاه است.

بخش ششم: نقد فلسفه‌های سنتی و ضعف معرفت‌شناختی

نقد فقدان بحث شناخت

درس‌گفتار فلسفه‌های سنتی را به دلیل فقدان بحث شناخت نقد می‌کند: «در فلسفه ما باب المعرفه نداریم». این ضعف معرفت‌شناختی، به عدم تبیین فرآیند شناخت و محدود شدن به مباحث وجودی منجر شده است. فلسفه اسلامی، به جای تحلیل ذهن و فرآیند شناخت، به وجود ذهنی و علم اکتفا کرده است.

این نقد، چونان هشداری است که فلسفه را از خواب غفلت بیدار می‌کند. شناخت، چونان کلیدی است که درهای معرفت را می‌گشاید، و فقدان آن، فلسفه را در تاریکی ابهام فرو برده است.

درنگ: فلسفه‌های سنتی، به دلیل فقدان بحث شناخت، از تبیین فرآیند معرفت‌شناختی بازمانده‌اند.

ضعف‌های حوزه‌های علمیه

درس‌گفتار به مشکلات حوزه‌های علمیه اشاره می‌کند: تقلید، فقدان نبوغ، و نبود امکانات رشد علمی. تنها پنج درصد علما نابغه بودند، اما فرصت رشد نیافتند. این مشکلات، به محدودیت‌های تاریخی و اجتماعی حوزه‌ها بازمی‌گردد، که مانع توسعه فلسفه و علوم اسلامی شده است.

این نقد، چونان آینه‌ای است که کاستی‌های نظام آموزشی را بازمی‌تاباند. حوزه‌ها، چونان باغی‌اند که به دلیل عدم مراقبت، گل‌های نبوغ در آن پژمرده‌اند.

اهمیت زبان علمی

درس‌گفتار بر لزوم آموزش زبان علمی تأکید می‌کند: «زبان علمی غیر زبان عادی است». زبان علمی، برای انتقال مفاهیم دقیق و تخصصی ضروری است، اما حوزه‌ها به زبان عادی اکتفا کرده‌اند. این ضعف، به عدم تسلط بر اشتقاق و اصطلاح‌شناسی منجر شده است.

این تأکید، چونان فریادی است که علما را به سوی معرفت علمی فرا می‌خواند. زبان علمی، چونان پلی است که ذهن را به قله‌های دانش متصل می‌سازد.

درنگ: زبان علمی، برای انتقال مفاهیم دقیق ضروری است، اما حوزه‌ها به زبان عادی اکتفا کرده‌اند.

نقد صرف و نحو

درس‌گفتار صرف و نحو را ناکافی می‌داند و بر لزوم آموزش اشتقاق تأکید می‌کند: «یک کتاب اشتقاق نداریم». اشتقاق، به معنای ریشه‌شناسی واژگان، برای فهم دقیق متون دینی و فلسفی ضروری است، اما در آموزش سنتی غایب است.

این نقد، چونان هشداری است که حوزه‌ها را به بازنگری در نظام آموزشی فرا می‌خواند. اشتقاق، چونان کلیدی است که درهای فهم متون مقدس را می‌گشاید.

جمع‌بندی بخش ششم

بخش ششم، به نقد فلسفه‌های سنتی به دلیل فقدان بحث شناخت، ضعف‌های حوزه‌های علمیه، و اهمیت زبان علمی و اشتقاق پرداخت. این نقدها، بر ضرورت اصلاح نظام آموزشی و تقویت مبانی معرفت‌شناختی تأکید دارند. فلسفه، بدون شناخت و زبان علمی، در تاریکی ابهام باقی می‌ماند.

بخش هفتم: نقش منابع دینی در معرفت وجودی

اهمیت صحیفه سجادیه

درس‌گفتار صحیفه سجادیه را کتاب معرفت و منبع تجلیات الهی می‌داند. مطالعه مداوم آن، معرفت عرفانی را تقویت می‌کند و انسان را به سوی فهم عمیق‌تر حقایق الهی هدایت می‌کند.

صحیفه سجادیه، چونان چشمه‌ای است که از آن معرفت و عشق الهی می‌جوشد و قلب طالبان حقیقت را سیراب می‌سازد.

درنگ: صحیفه سجادیه، کتاب معرفت است که مطالعه مداوم آن، انسان را به سوی فهم عمیق‌تر حقایق الهی هدایت می‌کند.

تبیین معرفت و مراتب آن

درس‌گفتار دو سیکل معرفتی را تبیین می‌کند: معرفت انسانی، که از پایین به بالا (از رزق به علم و خالقیت) حرکت می‌کند، و مراتب ربوبی، که از بالا به پایین (رحمان، رحیم و سایر اسما) ظهور می‌یابد. معرفت انسانی، علمی است و مراتب ربوبی، وجودی.

این تبیین، چونان نقشه‌ای است که مسیر معرفت را از زمین به آسمان و از آسمان به زمین ترسیم می‌کند. معرفت، چونان نردبانی است که انسان را به سوی حق بالا می‌برد، و اسما، چونان نوری است که از حق به سوی خلق ساطع می‌شود.

جمع‌بندی بخش هفتم

بخش هفتم، به نقش صحیفه سجادیه در تعمیق معرفت و تبیین دو سیکل معرفتی پرداخت. صحیفه، منبعی برای معرفت عرفانی است، و تمایز معرفت انسانی و مراتب ربوبی، نظام معرفتی جامعی ارائه می‌دهد. این بخش، بر اهمیت منابع دینی در فهم حقیقت وجودی تأکید دارد.

بخش هشتم: اصلاح نظام آموزشی و فلسفه نوین

نقد نظام آموزشی سنتی

درس‌گفتار نظام آموزشی سنتی را به دلیل تقلید، فقدان نوآوری و تاریخ مصرف گذشته بودن نقد می‌کند: «هر چیزی تاریخ مصرف دارد». کتاب‌های سنتی، مانند اسفار و منظومه، پر از اشکال‌اند و نمی‌توانند نیازهای معرفتی امروز را برآورده کنند.

این نقد، چونان زنگ بیدارباشی است که حوزه‌ها را به سوی نوآوری فرا می‌خواند. نظام آموزشی سنتی، چونان بنایی است که با گذشت زمان فرسوده شده و نیازمند بازسازی است.

درنگ: نظام آموزشی سنتی، به دلیل تقلید و تاریخ مصرف گذشته بودن، نمی‌تواند نیازهای معرفتی امروز را برآورده کند.

پیشنهاد فلسفه نوین

درس‌گفتار سه راهکار برای اصلاح نظام آموزشی پیشنهاد می‌دهد: حفظ محتوای سالم گذشتگان، ترمیم بخش‌های قابل اصلاح، و بایگانی محتوای ناکارآمد. فلسفه نوین، باید با زبان علمی و رویکردی مدرن نگاشته شود تا طلاب در پنج سال به اجتهاد برسند.

این پیشنهاد، چونان بذری است که در خاک معرفت کاشته شده و نوید باغی پربار را می‌دهد. فلسفه نوین، چونان پلی است که گذشته را به آینده متصل می‌سازد.

جمع‌بندی بخش هشتم

بخش هشتم، به نقد نظام آموزشی سنتی و پیشنهاد فلسفه نوین پرداخت. نظام سنتی، به دلیل تقلید و فرسودگی، ناکارآمد است، و فلسفه نوین، با حفظ محتوای سالم، ترمیم بخش‌های قابل اصلاح، و نگارش علمی، راهگشای معرفت امروز است.

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی نهایی

کتاب حاضر، با بازنویسی درس‌گفتار شماره ۱۷۳ آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به تبیین عمیق و نقادانه مفهوم وجود، رابطه خدا و خلق، و چالش‌های فلسفی، عرفانی و کلامی پرداخت. اصل محوری این اثر، تبیین خدا به عنوان وجود ذاتی و خلق به عنوان ظهور غیرذاتی اوست، که از قیود فلسفی مانند واجب‌الوجود و وجود مطلق فراتر می‌رود. نقد دیدگاه‌های متکلمان، عرفا و فلاسفه، بر کاستی مفاهیم تباین، وهم و شدت و ضعف تأکید کرد. آیات قرآن کریم، مانند «كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ» و «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»، مبانی قرآنی این دیدگاه‌اند.

نقد ضعف‌های حوزه‌های علمیه، فقدان زبان علمی و اشتقاق، و پیشنهاد فلسفه نوین، بر ضرورت اصلاح نظام آموزشی تأکید دارد. صحیفه سجادیه، به عنوان منبعی معرفتی، و تمایز معرفت انسانی و مراتب ربوبی، نظام معرفتی جامعی ارائه می‌دهند. این اثر، چونان گنجینه‌ای است که رازهای معرفت وجودی را برای طالبان حقیقت گشوده و با زبانی فاخر و علمی، به تعمیق فهم فلسفی و عرفانی یاری می‌رساند.

با نظارت صادق خادمی

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده