متن درس
تأملی در احدیت جمع و تعینات وجودی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 252)
دیباچه
این اثر، بازنویسی و تحلیل درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسه 252 از شرح متن «مصباح الانس» است که به تبیین مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی در حوزه احدیت جمع، تعینات وجودی، و رابطه وحدت و کثرت میپردازد. متن حاضر، با استناد به نصوص اصلی شیخ صدرالدین قونوی و تحلیلهای تفصیلی، چارچوبی نظاممند برای فهم مبدأ تعین موجودات، ظهور اسماء و صفات الهی، و حقیقت عالم ارائه میدهد.
بخش اول: مبدأ تعین و احدیت جمع
مفهوم احدیت جمع و مبدأ تعین
احدیت جمع، بهعنوان مرتبت اعلای وحدت الهی، مبدأ تمامی تعینات موجودات است. در این مقام، ذات الهی بدون هرگونه اسم، رسم، یا عنوان متجلی است و هیچ لسانی برای شناسایی آن قابل تصور نیست. شیخ صدرالدین قونوی در نصوص خود تأکید میکند که مبدأ تعین جميع موجودات، مقام احدیت جمع است که ورای آن، نه اسمی وجود دارد و نه رسمی. این مرتبه، به مثابه سرچشمهای بیکران است که تمامی جریانات وجود از آن سرچشمه میگیرند، اما خود از هرگونه حد و تعین منزه است.
حق قبل از احدیت: لا تعین و تنزیه مطلق
قبل از مقام احدیت، ذات حق در مرتبه لا تعین قرار دارد که در آن، هیچ اسم، رسم، یا عنوانی برای شناسایی او متصور نیست. حتی الفاظی چون «حق» یا «هو» به ذات متعین در ظرف احدیت اشاره دارند و در مرتبه لا تعین، هیچ لسانی برای بیان ذات وجود ندارد. این مرتبه، نشاندهنده تنزیه مطلق ذات الهی است که فراتر از هرگونه ادراک بشری قرار دارد. تمثیلی برای این مفهوم: ذات حق در لا تعین، مانند اقیانوسی بیکران است که هیچ موجی از آن جدا نمیشود و هیچ نامی بر آن اطلاق نمیگردد.
احدیت بهعنوان ظرف تعین
احدیت، اولین ظرف تعین است که ذات الهی در آن به صورت اولیه متعین میشود. با این حال، ذات حق به قبليت ذاتی، ورای این ظرف قرار دارد و از هرگونه تعین منزه است. این تمایز، نشاندهنده تفاوت بین ذات مطلق و ذات متعین در مقام احدیت است. احدیت، به مثابه اولین تجلی نور الهی است که تمامی تعینات بعدی از آن ناشی میشوند. این اصل، بر نقش محوری احدیت بهعنوان مبدأ ظهور تمامی موجودات تأکید دارد.
تعین بهعنوان لسان حد
تعین، خود لسان حد است و هر اسمی، به دلیل ایجاد تمایز، نوعی حد محسوب میشود. در مرتبه لا تعین، هیچ حد یا اسمی وجود ندارد، زیرا ذات الهی از هرگونه محدودیت منزه است. این اصل، نشاندهنده ماهیت اسماء بهعنوان ابزارهای تعین و تمایز است که در مقام احدیت ظهور مییابند. تمثیلی برای این مفهوم: اسماء، مانند خطوطی هستند که بر صفحه بیکران ذات الهی ترسیم میشوند و تعینات را از وحدت مطلق جدا میسازند.
تعین موجودات در احدیت
تمامی تعینات موجودات، از احدیت حق ناشی میشوند. احدیت، بهعنوان رب تمامی موجودات، مبدأ تعین آنهاست و تمامی متغیرات وجودی، در این مقام به ظهور میرسند. این اصل، بر پیوستگی تمامی موجودات با مبدأ الهی تأکید دارد و نشان میدهد که هیچ موجودی خارج از دایره احدیت متعین نمیشود. تمثیلی برای این مفهوم: احدیت، مانند خورشیدی است که نورش تمامی موجودات را در بر میگیرد و هر موجود، شعاعی از این نور بیکران است.
تعین اسماء و صفات در احدیت
اسماء و صفات الهی نیز در مقام احدیت متعین میشوند. این تعین، به ظهور اسماء در مرتبه احدیت اشاره دارد که مبدأ تمامی ظهورات بعدی است. اسماء، بهعنوان جلوههای اولیه ذات الهی، زمینهساز ظهور مظاهر در مراتب پایینتر میشوند. این فرآیند، سلسله مراتب ظهور را نشان میدهد که از احدیت به اسماء و از اسماء به مظاهر امتداد مییابد.
ظهور مظاهر و موجودات کونی
مظاهر اسماء، که همان موجودات کونی هستند، از طریق ظهور در مقام احدیت تحقق مییابند. احدیت، مظهر اسماء است و اسماء، مظهر موجودات کونی هستند. این فرآیند، نشاندهنده سلسله مراتب ظهور است که از احدیت به اسماء و از اسماء به مظاهر کونی امتداد مییابد. مظاهر در ظرف علم الهی، به صورت اعيان ثابته و در ظرف عین، به صورت موجودات خارجی ظهور مییابند. تمثیلی برای این مفهوم: احدیت، مانند ریشه درختی است که شاخههای اسماء از آن روییده و برگهای مظاهر از آن شاخهها پدید میآیند.
اعیان ثابته و موجودات خارجی
مظاهر در ظرف علم الهی، به صورت اعيان ثابته (حقایق ثابت در علم الهی) و در ظرف عین، به صورت موجودات خارجی ظهور مییابند. این تمایز، به دو مرتبه علم و عین در عرفان نظری اشاره دارد که اعيان ثابته، بهعنوان حقایق ازلی، مبدأ موجودات خارجی هستند. این اصل، نشاندهنده پیوستگی بین علم الهی و ظهور عینی است که هر دو در چارچوب احدیت متجلی میشوند.
جمعبندی بخش اول
بخش نخست، به بررسی مبدأ تعین و نقش محوری احدیت جمع در ظهور موجودات، اسماء، و مظاهر کونی پرداخت. احدیت، بهعنوان مرتبت اعلای وحدت، مبدأ تمامی تعینات است و ذات حق در آن، از هرگونه اسم، رسم، یا تعین منزه است. تعینات موجودات، اسماء، و مظاهر، همگی از احدیت سرچشمه میگیرند و در سلسله مراتب ظهور، به صورت اعيان ثابته و موجودات خارجی متجلی میشوند. این بخش، چارچوبی نظاممند برای فهم رابطه ذات الهی با تعینات وجودی ارائه داد.
بخش دوم: حقیقت عالم و وحدت وجود
حقیقت عالم: نسبت جمعی موجودات
حقیقت عالم، در نسبت جمعی موجودات نهفته است که هیچ بیگانهای در آن وجود ندارد. عالم، مجموعهای از روابط موجودات است که همگی به احدیت حق متصلاند. این روابط، یا به صورت علّی و معلولی (مانند رابطه پدر و پسر) و یا به صورت معلول یک علت ثالث (مانند دو برادر که به والدین مشترک بازمیگردند) هستند. این تعریف، بر وحدت وجودی عالم تأکید دارد که در آن، تمامی موجودات بهعنوان اعضای یک پیکر واحد به هم متصلاند. تمثیلی برای این مفهوم: عالم، مانند تاروپودی است که تمامی نخهای آن به یک گره مرکزی، یعنی احدیت حق، پیوند خوردهاند.
عدم وجود بیگانه در عالم
هیچ موجودی در عالم خارج از سلسله علّی و معلولی نیست. تمامی موجودات، یا معلول مستقیم و یا معلول یک علت ثالث هستند که در نهایت به مبدأ واحد، یعنی حق، بازمیگردند. این اصل، بر پیوستگی وجودی عالم تأکید دارد و هرگونه بیگانگی را نفی میکند. تمثیلی برای این مفهوم: عالم، مانند بدنی است که تمامی اعضای آن به قلب واحد، یعنی ذات الهی، وابستهاند و هیچ عضوی از این پیکر جدا نیست.
تشبیه عالم به عدد و وحدات
عالم، مانند عدد و وحدات است که در آن، وحدات (واحدها) جلوههای عدد هستند. عدد، موجد وحدات است، اما وحدات، تکرار نفس عدد در مراتب مختلف هستند. احدیت عدد، مبدأ ظهور اعداد است و از منظر باطنی، وحدت وحدات همان عدد است. این تشبیه، نشاندهنده رابطه وحدت و کثرت در عالم است که موجودات، جلوههای حق در مراتب ظهور هستند. تمثیلی برای این مفهوم: حق، مانند عددی واحد است که در مراتب مختلف اعداد ظهور مییابد، اما ذاتش همواره یکی است.
وحدت و کثرت در احدیت
احدیت، مبدأ ظهور کثرت اعداد است، اما از منظر باطنی، وحدت وحدات همان عدد است. به همین ترتیب، کثرت موجودات، جلوهای از وحدت حق است و در حقیقت، هیچ بیگانگی در عالم وجود ندارد. این اصل، بر وحدت وجودی تأکید دارد که کثرت، تنها ظهوری ظاهری از وحدت حقیقی است.
مظاهر بهعنوان تعینات حق
موجودات، مظاهر حق هستند و حق، مظهر اشیاء است. مظاهر، تعینات حق هستند، اما این تعین، برای حق بلا تعین است، زیرا ذات الهی از هرگونه حد و تعین منزه است. این اصل، بر رابطه مظهر و مُظهر تأکید دارد که موجودات، جلوههای حق در مراتب مختلف ظهور هستند. تمثیلی برای این مفهوم: حق، مانند نوری است که در آینههای بیشمار خلق تجلی مییابد، اما ذاتش از هرگونه محدودیت مبراست.
آیه قرآنی و احدیت
آیه قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ (سوره اخلاص: ۱، : «بگو او خدایی یگانه است») به مقام احدیت حق اشاره دارد که در آن، ذات الهی به صورت مطلق و بدون هرگونه کثرت یا تعین متجلی است. این آیه، مبنای قرآنی برای فهم احدیت است و بر وحدت مطلق ذات الهی تأکید دارد.
عدم وجود لسان بروز در لا تعین
لفظ «هو» بهعنوان جامعترین و قدیمیترین اسم، در مقام احدیت ظهور مییابد. قبل از این مقام، هیچ لسان بروز یا ظهوری وجود ندارد، زیرا ذات الهی در مرتبه لا تعین، از هرگونه توصیف منزه است. این اصل، بر محدودیت زبان در برابر ذات مطلق تأکید دارد و نشان میدهد که «هو»، اولین لسان تعین در مقام احدیت است.
تمایز اسم و رسم
در مقام لا تعین، نه اسم (به معنای ذاتی) و نه رسم (به معنای صفت بدون ذات) وجود دارد. اسم و صفت، تنها در ظرف تعین ظهور مییابند. این تمایز، بر تفاوت بین ذات مطلق و صفات متعین تأکید دارد و نشان میدهد که در لا تعین، هیچگونه صفت یا اسمی قابل ادراک نیست.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، به بررسی حقیقت عالم بهعنوان نسبت جمعی موجودات و رابطه وحدت و کثرت در چارچوب وحدت وجود پرداخت. عالم، شبکهای از روابط است که هیچ بیگانهای در آن وجود ندارد و تمامی موجودات، بهعنوان مظاهر حق، به احدیت متصلاند. تشبیه عالم به عدد و وحدات، رابطه وحدت و کثرت را به صورت منطقی و عرفانی تبیین کرد. آیات قرآنی، مانند قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ، مبنای قرآنی این مفاهیم را فراهم آوردند.
بخش سوم: وحدت حقیقی و محدودیت عقل نظری
تعین اسماء و کثرت ظاهری
تعین اسماء الهی از مقام احدیت ناشی میشود و این تعین، بر اساس احکام کثرت موجود در این مقام است. اسماء منسوب به کون، مانند جَبَّار، رَحْمَان، و رَحِيم، در مقام احدیت ظهور مییابند و از اسماء غیبیه متمایز هستند. این اسماء، به دلیل ارتباط با عالم کون و ظهور، نقش کلیدی در ایجاد کثرت ظاهری دارند. تمثیلی برای این مفهوم: اسماء الهی، مانند رنگهای مختلف نورند که هر یک، جلوهای خاص از حقیقت واحد را متجلی میسازند.
کثرت مظاهر و تلاشی عقل نظری
کثرت مظاهر و احکام آن، عقل نظری را متلاشی میکند، زیرا عقل قادر به ادراک سر وحدت در کثرت نیست. این ادراک، نیازمند حضور و وصول است و عقل نظری، به دلیل محدودیتهایش، از درک وحدت حقیقی عاجز است. تمثیلی برای این مفهوم: عقل نظری، مانند چراغی است که در برابر نور بیکران وحدت، کمسو میشود و نمیتواند تمامی زوایای حقیقت را روشن سازد.
ترس عقل از نسبت کثرت به وحدت
عقل نظری از نسبت دادن احکام کثرت به حق متعین میترسد، زیرا کثرت را در مقابل وحدت میبیند و قادر به فهم وحدت حقیقی نیست که کثرت و وحدت را در خود جمع میکند. این ترس، ناشی از محدودیت عقل در ادراک وحدت جامع است. تمثیلی برای این مفهوم: عقل، مانند کودکی است که از عمق اقیانوس وحدت میهراسد، زیرا تنها سطح آن را میبیند.
وحدت حقیقی و عدم تقابل کثرت
وحدت حقیقی، وحدتی است که کثرت در مقابل آن قرار ندارد، بلکه کثرت و وحدت، هر دو از افراد این وحدت هستند. این وحدت، مانند مقسم است که اقسام (وحدت و کثرت) از آن ناشی میشوند. این اصل، یکی از مبانی کلیدی وحدت وجود است که کثرت را بهعنوان جلوهای از وحدت حقیقی میبیند. تمثیلی برای این مفهوم: وحدت حقیقی، مانند ریشهای است که شاخههای وحدت و کثرت از آن روییدهاند، اما خود ورای هرگونه تمایز است.
تشبیه وحدت و کثرت به مقسم و اقسام
وحدت حقیقی، مانند مقسم است که اقسام (وحدت و کثرت) از آن ناشی میشوند. همانگونه که کلمه، مقسم برای فعل، حرف، و اسم است، وحدت حقیقی نیز مقسم وحدت و کثرت است. این تشبیه، رابطه وحدت و کثرت را به صورت منطقی و عرفانی توضیح میدهد و نشان میدهد که کثرت، جلوهای از وحدت است.
عدم شهود وحدت حقیقی توسط عقل
عقل نظری، وحدت حقیقی را مشاهده نمیکند، اما علم نظری به آن دارد. این علم، فاقد حضور و وصول است و تنها در سطح ادراک نظری باقی میماند. این بخش، بر تفاوت بین علم نظری و شهود عرفانی تأکید دارد که وحدت حقیقی، تنها از طریق حضور و وصول قابل درک است. تمثیلی برای این مفهوم: عقل نظری، مانند نقشهای است که راه را نشان میدهد، اما تنها سالک با قدم حضور به مقصد وحدت میرسد.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، به بررسی محدودیتهای عقل نظری در برابر وحدت حقیقی و نقش اسماء در ایجاد کثرت ظاهری پرداخت. کثرت مظاهر، عقل را متلاشی میکند و ادراک وحدت حقیقی، نیازمند حضور و وصول است. وحدت حقیقی، مقسم وحدت و کثرت است و کثرت، جلوهای از این وحدت است. این بخش، با تأکید بر تمایز بین علم نظری و شهود عرفانی، چارچوبی برای فهم وحدت وجود ارائه داد.
بخش چهارم: معقولیت عالم و تعین حق
معقولیت نسبت جمعی عالم
معقولیت نسبت جمعی، به ادراک وحدت عالم در تمامی موجودات آن اشاره دارد. عالم، مجموعهای از روابط جمعی است که هیچ بیگانهای در آن وجود ندارد. این اصل، عالم را بهعنوان شبکهای از روابط تعریف میکند که تمامی موجودات به وحدت الهی متصل هستند. تمثیلی برای این مفهوم: عالم، مانند باغی است که تمامی گلهای آن به ریشه واحد احدیت متصلاند.
عدم بیگانگی در عالم
هیچ بیگانهای در عالم وجود ندارد، زیرا تمامی موجودات، اعضای یکدیگر هستند و به وحدت الهی متصلاند. این دیدگاه، با نظریه وحدت وجود همخوانی دارد و بر یکپارچگی عالم بهعنوان مظهر حق تأکید دارد. تمثیلی برای این مفهوم: عالم، مانند پیکری است که تمامی اعضای آن به قلب واحد حق وابستهاند و هیچ عضوی از این پیکر جدا نیست.
ادراک بنى خلقی
عارف با ادراک بنى خلقی، تمامی عالم را بهعنوان مظهر حق میبیند و هیچ بیگانگی در آن مشاهده نمیکند. این ادراک، نتیجه معرفت عرفانی است که سالک را به شهود وحدت در تمامی مراتب وجود هدایت میکند. تمثیلی برای این مفهوم: عارف، مانند بینندهای است که در آینههای بیشمار خلق، تنها انعکاس نور واحد حق را میبیند.
حقیقت عالم و وجود آن
حقیقت عالم، نسبت جمعی موجودات است و وجود عالم، تعین حق در این نسبت جمعی است. عالم، به خودی خود هویتی ندارد و وجودش به تعین حق وابسته است. این اصل، بر وابستگی وجودی عالم به حق تأکید دارد و نشان میدهد که عالم، تنها از طریق تعین حق در مظاهرش وجود مییابد.
تعین حق در هر شیء
وجود هر شیء، تعین حق از حیثیت آن شیء است. حق، در هر شیء به صورت کامل متعین است، اما این تعین، به حیثیت خاص آن شیء وابسته است. این اصل، به حضور کامل حق در هر موجود تأکید دارد و نشان میدهد که هر شیء، جلوهای از حق است. تمثیلی برای این مفهوم: حق، مانند اقیانوسی است که هر قطره از آن، جلوهای کامل از حقیقت بیکران اوست.
شئون حق و تقلب در اشیاء
موجودات، تعینات شئون حق هستند و حق، صاحب این شئون است. تقلب حق در اشیاء، به معنای تعین ظهوری او در مراتب مختلف است. این تقلب، تحول و ظهور حق در مظاهر مختلف است که هر مظهر، جلوهای از شئون الهی را نشان میدهد. تمثیلی برای این مفهوم: حق، مانند نقاشی است که در هر تابلوی خلق، جلوهای متفاوت از زیبایی بیکران خود را به نمایش میگذارد.
تشبیه حق به واحد در اعداد
حق، مانند واحد در اعداد است که در مراتب مختلف (مانند اثنان و ثلاث) ظهور مییابد، اما ذاتاً واحد باقی میماند. آیه وَلِلَّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلَىٰ (سوره نحل: ۶۰، : «و برای خدا مثل اعلی است») بر این تشبیه تأکید دارد. این تشبیه، رابطه وحدت و کثرت را نشان میدهد که حق، در تمامی مراتب ظهور مییابد، اما ذاتش متکثر نمیشود.
ایجاد و تفصیل عدد توسط احد
احد، عدد را ایجاد میکند و عدد، واحد را تفصیل میدهد. این فرآیند، نشاندهنده ظهور کثرت از وحدت و بازگشت کثرت به وحدت است. این اصل، دینامیک ظهور و تفصیل در عالم را تبیین میکند و نشان میدهد که کثرت، از وحدت ناشی شده و به آن بازمیگردد.
وحدت وجود حقی و کثرت وجود خلقی
از یک منظر، کثرت به وجود خلقی و وحدت به وجود حقی نسبت داده میشود. این تمایز، به دوگانگی ظاهری و باطنی در عالم اشاره دارد، اما در نهایت، هر دو به وحدت حقیقی بازمیگردند. تمثیلی برای این مفهوم: کثرت خلقی، مانند سایههای متعدد یک نور واحد است که همگی به منبع نور، یعنی حق، بازمیگردند.
رويت حق و خلق
عارف باید حق را در خلق و خلق را در حق ببیند. این رويت، به شهود وحدت در کثرت و کثرت در وحدت اشاره دارد و هدف نهایی سلوک عرفانی است. تمثیلی برای این مفهوم: عارف، مانند بینندهای است که در هر آینه خلق، تنها انعکاس نور حق را مشاهده میکند و در هر جلوه، وحدت را میبیند.
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، به بررسی معقولیت نسبت جمعی عالم، عدم بیگانگی در آن، و تعین حق در هر شیء پرداخت. عالم، شبکهای از روابط جمعی است که تمامی موجودات به وحدت الهی متصلاند. تعین حق در هر شیء، حضور کامل او را در هر موجود نشان میدهد. تشبیه حق به واحد در اعداد و تأکید بر وحدت وجود، چارچوبی جامع برای فهم رابطه وحدت و کثرت ارائه داد.
نتیجهگیری کلی
این نوشتار، با بازنویسی درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسه 252 و تحلیلهای تفصیلی، به بررسی عمیق احدیت جمع، تعینات وجودی، و حقیقت عالم در متن «مصباح الانس» پرداخت. احدیت جمع، بهعنوان مبدأ تمامی تعینات، مرتبت اعلای وحدت الهی است که ذات حق در آن از هرگونه اسم، رسم، یا تعین منزه است. تعینات موجودات، اسماء، و مظاهر، همگی از احدیت سرچشمه میگیرند و در سلسله مراتب ظهور، به صورت اعيان ثابته و موجودات خارجی متجلی میشوند. حقیقت عالم، در نسبت جمعی موجودات نهفته است که هیچ بیگانهای در آن وجود ندارد و تمامی موجودات، بهعنوان مظاهر حق، به وحدت الهی متصلاند. محدودیت عقل نظری در برابر وحدت حقیقی، بر اهمیت حضور و وصول در سلوک عرفانی تأکید دارد. آیات قرآنی، مانند قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ و وَلِلَّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلَىٰ، مبنای قرآنی این مفاهیم را فراهم آوردند. این متن، با تکیه بر نصوص قونوی، چارچوبی نظاممند برای معرفت الهی ارائه داد و با تمثیلات ادبی و توضیحات تکمیلی، به منبعی جامع برای پژوهشگران حوزه الهیات و عرفان تبدیل شد.