در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 255

متن درس

 

بازبینی درس گفتارهای حضرت آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 255)

بخش دوم: ظهور ذاتی حق و محبت ساریه در خلقت

این بخش، برگرفته از شرح مصباح الانس، نوار 255، به تبیین عمیق ظهور ذاتی حق تعالی در مظاهر خلقی، محبت ساریه، و مشیت جازمه می‌پردازد. متن، با رویکردی عرفانی و نقد دیدگاه‌های فلسفی و کلامی، بر وحدت وجود در عین کثرت ظهوری تأکید دارد. محبت ذاتی، به‌عنوان سرچشمه خلقت، و مشیت الهی، به‌عنوان مبنای ظهورات، محور اصلی این بخش است. با بهره‌گیری از آیات قرآن کریم و احادیث قدسی، به‌ویژه حدیث «كنت كنزاً مخفياً»، رابطه پویای حق و خلق در چارچوب عرفان نظری بررسی می‌شود.

1. تجلی و اقتران وجود با ممکنات

تجلی الهی، که اقتران وجود حق با ممکنات است، از طریق تدلی (نزول وجودی) و تعین در مظاهر خلقی محقق می‌شود. این تجلی، مقید به صفات مظهريه است که در مشخصات خلقی متکثر می‌گردد. این فرآیند، تحت اراده و مشیت الهی («متى أحب و كيف شاء») شکل می‌گیرد، به‌گونه‌ای که هر ظهور، جلوه‌ای از ذات حق است. این تعینات، چون امواجی بر سطح دریای وجود، در ظرف مظاهر پدیدار می‌شوند، اما ذات حق، از هرگونه کثرت و تقید مبراست.

در عرفان نظری، برخلاف حکمت متعالیه که وجود را متکثر می‌داند، کثرت به ظهورات نسبت داده می‌شود. وجود، واحد است و کثرت، در مراتب نزول و صعود شکل می‌گیرد. این دیدگاه، با نظریه وحدت وجود ابن‌عربی همخوانی دارد، جایی که وجود، یگانه و ثابت است و کثرت، نتیجه تعینات و ظهورات الهی در مظاهر است.

درنگ: تجلی الهی، اقتران وجود حق با ممکنات است که از طریق تدلی و تعین، در قالب صفات مظهريه و مشخصات خلقی متکثر می‌شود، اما ذات حق، از کثرت و تقید مبراست.

2. محبت ذاتی و مشیت جازمه

ظهورات و تعینات الهی، تحت محبت ساریه و مشیت جازمه حق تحقق می‌یابند. خلقت، از اراده نشأت می‌گیرد، اراده از مشیت، و مشیت، عین ذات حق است. محبت ذاتی، که در لسان «كنت» (بودم) متجلی است، سرچشمه خلقت است. این محبت، چون چشمه‌ای جوشان، تمامی مظاهر را سیراب می‌کند و خلقت، ظهور ذاتی حق است، نه امری جعلی یا زائد. مشیت جازمه، که از هرگونه تردد یا کثرت مبراست، قطعیت اراده الهی را نشان می‌دهد که از ذات حق نشأت گرفته و در ظرف وجود جاری است.

این دیدگاه، خلقت را جلوه‌ای از حب ذاتی حق می‌داند که بدون نیاز به غایت خارجی، به صورت دائمی و ازلی ظهور می‌یابد. محبت ساریه، چون نوری که از خورشید ذات ساطع می‌شود، تمامی مظاهر را در بر می‌گیرد و مشیت، چون قلم الهی، نقش وجود را بر لوح خلقت نگاشته است.

درنگ: محبت ذاتی و مشیت جازمه، سرچشمه خلقت‌اند. خلقت، ظهور ذاتی حق است که از اراده و مشیت نشأت گرفته و بدون تردد یا کثرت، در ظرف وجود جاری می‌شود.

3. نقد غایت خلقت در دیدگاه‌های فلسفی

برخلاف دیدگاه‌های فلسفی که خلقت را برای غایتی خارجی مانند تکامل توجیه می‌کنند، در عرفان نظری، خلقت، ظهور ذاتی حق است و نیازی به غرض جعلی ندارد. پرسش‌هایی مانند «خدا خلق را برای چه آفرید؟» در لسان عرفان، پاسخ خود را در ذات حق می‌یابد: خلقت، جلوه ذات است، چون آینه‌ای که نور خورشید را بازمی‌تاباند، بدون اینکه نیازی به غایتی خارج از ذات داشته باشد. این دیدگاه، خلقت را نه امری عرضی یا قصدی، بلکه ظهوری ذاتی و دائمی می‌داند که از حب و مشیت الهی سرچشمه می‌گیرد.

درنگ: خلقت، ظهور ذاتی حق است و نیازی به غایت خارجی ندارد. برخلاف دیدگاه‌های فلسفی، عرفان، خلقت را جلوه حب ذاتی و مشیت الهی می‌داند.

4. تفسیر آیه عبادت در قرآن کریم

قرآن کریم در سوره ذاریات می‌فرماید:

وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ

: «جن و انس را نیافریدم جز برای اینکه مرا بپرستند» (سوره ذاریات، آیه 56)

در لسان عرفان، این آیه به معنای ظهور عبودیت به‌عنوان ذات خلقت تفسیر می‌شود. عبادت، نفس ظهور خلق است و نه غایتی زائد بر آن. خلقت، چون تجلی نور الهی در آینه ممکنات، خود عین عبودیت است. این دیدگاه، عبادت را نه به‌عنوان هدفی خارجی، بلکه به‌عنوان جوهر خلقت معرفی می‌کند که در آن، هر موجود، به اقتضای وجودش، در مقام تسبیح و عبادت حق قرار دارد.

درنگ: عبادت، ذات خلقت است و نه غایتی خارجی. آیه «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» به ظهور عبودیت در خلق اشاره دارد.

5. ظهور حبی و مشیتی

ظهور حق، حبی و مشیتی است و مشیت، عین محبت و ذات حق است. این ظهور، بدون جبر، جابر، یا محیور است و از ذات حق نشأت می‌گیرد. خلقت، چون شکوفه‌هایی بر شاخسار درخت ذات، از حب و مشیت الهی روییده و نیازی به علتی خارجی ندارد. این دیدگاه، خلقت را جلوه‌ای از عشق ذاتی حق می‌داند که در آن، هر مظهر، آیینه‌ای از تجلی الهی است، بدون اینکه تعدد یا غیریتی در ذات پدید آید.

درنگ: ظهور حق، حبی و مشیتی است و مشیت، عین حب و ذات است. خلقت، جلوه عشق ذاتی حق است، بدون جبر یا غیریت.

6. ارتباط نظام‌مند شئون وجودی

شئون وجودی، که شامل تجلی و اقتران وجود با ممکنات است، به‌صورت نظام‌مند با یکدیگر مرتبط‌اند. این ارتباط، چون رشته‌های به‌هم‌تنیده در یک تار و پود، انسجام وجودی را پدید می‌آورد و باطل را زائل می‌سازد («وَزَهَقَ الْبَاطِلُ وَسَقَطَ»). هر شأن، چون عضوی از پیکره وجود، در هماهنگی با دیگر شئون، وحدت ذاتی حق را در کثرت ظهوری نشان می‌دهد.

درنگ: شئون وجودی، به‌صورت نظام‌مند با یکدیگر مرتبط‌اند و انسجام وجودی را پدید می‌آورند، در حالی که باطل را زائل می‌کنند.

7. محبت اصیله و مشیت جازمه

محبت اصیله (ذاتی و ساری) و مشیت جازمه (قطعی و ازلی)، مبنای ظهورات الهی‌اند. این محبت و مشیت، زائد یا حادث نیستند و از ذات حق نشأت می‌گیرند، بدون تردد یا کثرت. محبت اصیله، چون جریانی بی‌انتها در رودخانه ذات، تمامی مظاهر را در بر می‌گیرد، و مشیت جازمه، چون اراده‌ای استوار، ظهورات را در مسیر الهی هدایت می‌کند. این دو، از هرگونه نقص یا تردد مبرا هستند و ظهور ذاتی حق را تضمین می‌کنند.

درنگ: محبت اصیله و مشیت جازمه، مبنای ظهورات‌اند و از ذات حق نشأت می‌گیرند، بدون تردد یا کثرت.

8. احتیاط در نسبت دادن کلام به حق

در نسبت دادن کلام به حق، باید احتیاط کرد و از نسبت دادن بی‌واسطه پرهیز نمود. این احتیاط، که در فقه رعایت می‌شود، در عرفان نیز لازم است تا شأن الهی حفظ شود. کلام الهی، چون گوهری گران‌بها، نیازمند ظرفی شایسته است که با رعایت ادب و واسطه‌های معتبر، به مخاطب عرضه شود. این اصل، بر اهمیت دقت در نقل آیات و احادیث قدسی تأکید دارد.

درنگ: در نسبت دادن کلام به حق، احتیاط لازم است و باید از نسبت بی‌واسطه پرهیز کرد تا شأن الهی حفظ شود.

9. تفسیر حدیث قدسی «كنت كنزاً مخفياً»

حدیث قدسی «كنت كنزاً مخفياً فأحببت أن أعرف فخلقت الخلق لكي أعرف» به معنای ظهور دائمی حق است. خلقت، نه امری در گذشته، بلکه فعل دائمی حق است که در آن، زمان و مکان دخیل نیستند. این حدیث، چون مشعلی فروزان، محبت ذاتی حق را روشن می‌سازد که خلقت، جلوه‌ای از شناخت ذاتی اوست. خلقت، چون آینه‌ای که گنج نهان حق را بازمی‌تاباند، ظهور دائمی ذات است.

درنگ: حدیث «كنت كنزاً مخفياً» به ظهور دائمی حق اشاره دارد که خلقت، جلوه‌ای از محبت ذاتی و شناخت اوست، فارغ از زمان.

10. نفی زمان در عالم تجرد

در عالم تجرد، زمان و مکان وجود ندارند. بنابراین، فعل خلقت («أَخْلُقُ» یا «خَلَقْتُ») در ذات حق، فارغ از زمان است و تفاوت این دو لفظ، تنها در لسان ظاهری است. ذات حق، چون اقیانوسی بی‌کران، از محدودیت‌های زمان و مکان مبراست و خلقت، چون موجی بر این اقیانوس، دائمی و ازلی است. این دیدگاه، بر تمایز عالم تجرد از عالم ماده تأکید دارد.

درنگ: در عالم تجرد، زمان و مکان معنا ندارند و خلقت، فعل دائمی حق است که فارغ از محدودیت‌های مادی است.

11. محبوبیت خلقت در محبت حق

حب حق، به ایجاد عالم تعلق دارد، اما این ایجاد، نه به معنای کثرت، بلکه ظهور ذاتی حق است. عالم، محبوب حق و مظهر اوست، بدون اینکه تعددی در وجود ایجاد شود. عالم، چون آیینه‌ای که نور ذات را بازمی‌تاباند، جلوه‌ای از حب الهی است و نه موجودی مستقل. این دیدگاه، وحدت وجود را در عین کثرت ظهوری نشان می‌دهد.

درنگ: عالم، محبوب حق و مظهر اوست، اما این محبوبیت، ظهور ذاتی است و نه کثرت یا غیریتی در وجود.

12. کمال رؤیت در ظهور شئون

کمال رؤیت حق، در ظهور او در شئون ذاتی‌اش محقق می‌شود. این رؤیت، از مرتبه وحدت و به تفصیل در ظهورات شئونی پدیدار می‌گردد. حق، چون خورشیدی که نورش در آیینه‌های گوناگون بازتاب می‌یابد، خود را در مظاهر مشاهده می‌کند. این ظهور، شرط کمال رؤیت است، زیرا بدون مظهر، رؤیت ذات کامل نمی‌شود.

درنگ: کمال رؤیت حق، در ظهور شئون ذاتی اوست که از مرتبه وحدت تا تفصیل ظهورات محقق می‌شود.

13. تنوع ظهورات الهی

تنوع ظهورات الهی، ناشی از تفاوت شئون ذاتی است که غیرمحصورند. این تنوع، هم در طول (مراتب وجودی) و هم در عرض (مظاهر مختلف) است و حدی ندارد. ظهورات، چون رنگ‌های گوناگون در طیف نور الهی، هر یک جلوه‌ای خاص از ذات را نشان می‌دهند، بدون اینکه ذات از وحدت خود خارج شود. این تنوع، از ازل تا ابد، بی‌انتها و پویاست.

درنگ: ظهورات الهی، به دلیل تفاوت شئون ذاتی، متنوع و غیرمحصورند و در طول و عرض، بی‌حد و مرزند.

14. دائم‌الفیض بودن حق

حق تعالی، دائم‌الفیض و دائم‌البریه است و این دوام، به تمامیت ذات او بازمی‌گردد. فرض حادث بودن خلقت، به دلیل کمال علم، قدرت، و جود حق، ممتنع است. ذات حق، چون چشمه‌ای ازلی، فیض را بی‌وقفه جاری می‌سازد و خلقت، چون جویبارهایی که از این چشمه سرچشمه می‌گیرند، دائمی و ازلی است. این اصل، بر نفی جعل حادث و تأکید بر ظهور ذاتی تأکید دارد.

درنگ: حق، دائم‌الفیض و دائم‌البریه است و خلقت، ظهور ذاتی و ازلی اوست، نه امری حادث یا جعلی.

15. اختیار ذاتی حق

مشیت ذاتی، همان اختیار ثابت حق است که برخلاف اختیار خلقی (که با تردد و انتخاب بین دو امر همراه است)، از نقص و جبر منزه است. این اختیار، در لسان حکمت، به فاعلیت بالرضا و عشق تعبیر می‌شود. اختیار حق، چون اراده‌ای استوار که از ذات سرچشمه می‌گیرد، بدون نیاز به تصور، تصدیق، یا تردد، خلقت را پدید می‌آورد.

درنگ: اختیار ذاتی حق، فاعلیت بالرضا و عشق است که از نقص جبر و تردد اختیار خلقی منزه است.

16. اختیار در کشف عرفانی

اختیار حق، در کشف عرفانی، به فاعلیت بالعشق متجلی است که بدون تردد یا انتخاب بین دو امر است. این اختیار، از نقص و جبر منزه است و ظهور ذاتی حق را نشان می‌دهد. در این مقام، خلقت، چون رقصی عاشقانه در محضر ذات، جلوه‌ای از عشق الهی است که بدون تحمیل یا تردد، در ظرف وجود جاری می‌شود.

درنگ: اختیار حق در کشف عرفانی، فاعلیت بالعشق است که از نقص و جبر منزه بوده و ظهور ذاتی را نشان می‌دهد.

17. وحدت علم و ذات

علم حق به نفس و اشیاء، علمی واحد است. این وحدت، نفی هرگونه کثرت یا تردد در علم الهی را نشان می‌دهد و ظهورات را جلوه‌ای از علم واحد می‌داند. علم حق، چون نوری که از ذات ساطع می‌شود، تمامی ممکنات را در بر می‌گیرد، بدون اینکه تعددی در ذات یا علم پدید آید.

درنگ: علم حق، علمی واحد است که ذات و اشیاء را در بر می‌گیرد، بدون کثرت یا تردد.

18. نفی جبر و تردد در مقام حق

در مقام حق، تردد یا امکانی که در فلسفه مطرح است، معنا ندارد. آنچه معلوم و مراد حق است، واجب است و غیر آن ممتنع. این دیدگاه، جبر و جابر را نفی می‌کند. ذات حق، چون اقیانوسی بی‌کران، از هرگونه دوگانگی یا تردد مبراست و خلقت، چون موجی بر این اقیانوس، واجب و ضروری است.

درنگ: در مقام حق، تردد یا امکان معنا ندارد و آنچه معلوم و مراد است، واجب است، بدون جبر یا جابر.

19. علم کاشف، نه مؤثر

علم حق، کاشف است و نه مؤثر. علم، ظهور ذات را نشان می‌دهد و نمی‌تواند به‌عنوان عاملی مستقل، در ذات یا خارج اثر بگذارد. این دیدگاه، وحدت ذات و علم را تأیید می‌کند. علم حق، چون آینه‌ای که ذات را بازمی‌تاباند، تنها کاشف ظهورات است و نه عاملی جدا از ذات.

درنگ: علم حق، کاشف ظهور ذات است و نه مؤثر در ذات یا خارج، و این، وحدت ذات و علم را نشان می‌دهد.

20. مقام امر بین‌الامرین

اختیار الهی، بین جبر و اختیار خلقی است و نه ترکیبی از این دو. این دیدگاه، که از لسان معصوم نشأت گرفته، به مقام امر بین‌الامرین اشاره دارد که در آن، اختیار حق، از نقص جبر و تردد اختیار خلقی منزه است. این مقام، چون پلی میان دو کرانه، وحدت ذات و اختیار عباد را در خود جمع می‌کند.

درنگ: اختیار الهی، در مقام امر بین‌الامرین، از جبر و تردد اختیار خلقی منزه است و وحدت ذات و اختیار عباد را نشان می‌دهد.

21. وحدت معلومات در علم حق

معلومات حق، چه مقدور باشند و چه غیرمقدور، در عرصه علم ازلی او مرتسم‌اند. این معلومات، در مرتبه‌ای کامل و بدون کثرت، در علم حق جای دارند. علم الهی، چون لوحی ازلی، تمامی ممکنات و ممتنعات را در خود جای داده و هیچ کثرتی در آن راه ندارد.

درنگ: معلومات حق، در علم ازلی او مرتسم‌اند و چه مقدور باشند و چه غیرمقدور، در وحدت علم الهی جای دارند.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با تکیه بر شرح مصباح الانس، به تبیین ظهور ذاتی حق و محبت ساریه در خلقت پرداخت. خلقت، نه امری جعلی یا غایتی، بلکه ظهور ذاتی حق است که از محبت اصیله و مشیت جازمه نشأت می‌گیرد. آیه «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» عبودیت را ذات خلقت می‌داند. حدیث «كنت كنزاً مخفياً» به ظهور دائمی حق اشاره دارد که فارغ از زمان است. علم حق، کاشف و نه مؤثر است و اختیار الهی، در مقام امر بین‌الامرین، از جبر و تردد منزه است. این تبیین، با نقد دیدگاه‌های فلسفی، برتری عرفان نظری را در درک وحدت وجود و کثرت ظهوری نشان می‌دهد و انسان را به تأمل در اسرار خلقت و معرفت رب دعوت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، اطلاق لا به شرط به چه معناست؟

2. طبق متن، چرا علم حق به جزئيات مشکلی ندارد؟

3. متن درسگفتار کدام آیه را برای توضیح حضور حق در همه جا ذکر می‌کند؟

4. بر اساس متن، حقيقت جامعة در چه ظرفی تعين پیدا می‌کند؟

5. طبق متن، کدام نشئه به عنوان جامعة انسانية معرفی می‌شود؟

6. علم حق به جزئيات به صورت کلی و نه جزئي تعلق می‌گیرد.

7. حدوث و قدم در ظرف اطلاق معنا ندارند.

8. علم به غير متناهی از حيث غير متناهی ممکن است.

9. اسماي مظهری تنها در ظرف احديت ظهور می‌یابند.

10. حقيقت احدية جامعة از حيث تعين قابل احاطه نیست.

11. اطلاق لا به شرط در متن درسگفتار به چه معناست؟

12. چرا تعلقات ازلی به جزئيات در حوادث جزئي نزول از طور تحقيق دانسته شده است؟

13. تفاوت علم ذاتی و علم ظهوری حق در چیست؟

14. چرا علم به غير متناهی مشکلی ندارد؟

15. جامعة انسانية در متن به چه معناست؟

پاسخنامه

1. وجود بدون قید و مستقل از زمان و مکان

2. چون تقييد تنزيل اطلاق است

3. وَلا أَدْنى من ذلِكَ وَلا أَكْثَرَ إِلّا هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ ما كانُوا

4. حضرت عماء

5. نشئه انسانی

6. نادرست

7. درست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. اطلاق لا به شرط به معنای وجود بدون قید و مستقل از زمان و مکان است.

12. زیرا تعلقات ازلی به جزئيات به صورت کلی یا جزئي قابل تصور نیست و اشکال ایجاد می‌کند.

13. علم ذاتی ثابت و بدون تغییر است، اما علم ظهوری در ظرف مظهر متأثر از تقييدات است.

14. زیرا علم به غير متناهی از حيث غير متناهی است و ابهام در آن وجود ندارد.

15. جامعة انسانية به نشئه‌ای اشاره دارد که همه قوا و حقايق را در خود جمع می‌کند.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده