در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 269

متن درس

 

وحدت و تلاشی در مراتب وجود

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 269)

دیباچه: وحدت، محور کمال و معرفت الهی

وحدت، به‌سان نوری که از سرچشمه ذات الهی ساطع می‌گردد، محور کمال موجودات و معرفت حق تعالی است. این نوشتار، برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره ، با نگاهی عرفانی و فلسفی به تبیین جایگاه وحدت در نظام هستی می‌پردازد. با بهره‌گیری از آیات قرآن کریم، احادیث قدسی، و آرای عرفا و حکما، وحدت به‌عنوان معیاری برای استجماع کمال و تمایز میان ثواب و عوض معرفی می‌شود.

بخش نخست: وحدت و تلاشی در مراتب وجود

تلاشی کافر و فقدان خیر کثیر

درس‌گفتار با این عبارت آغاز می‌شود: «وَهَذَا هُوَ السَّبَبُ فِي أَنَّ الْكَافِرَ وَإِنْ عَمِلَ فِي الدُّنْيَا خَيْرًا كَثِيرًا لَا يَجِدُ ثَمَرَةَ ذَلِكَ فِي الْآخِرَةِ». کافر، حتی اگر در دنیا خیر کثیری انجام دهد، به دلیل فقدان وحدت و قصد حقیقی نسبت به حق، ثمره اخروی آن را نمی‌یابد. این فقدان، ریشه در دوری او از ظرف عرش الهی دارد که مظهر وحدت و کمال است. جزای کافر، عمدتاً در دنیا یا به‌صورت تخفیف عذاب در آخرت نمود می‌یابد، اما این جزا، ثواب نیست، بلکه عوضی است که با ثواب مؤمن تفاوت ماهوی دارد.

درنگ: کافر به دلیل فقدان وحدت و قصد قربت، از خیر کثیر و ثواب اخروی محروم است و جزایش به عوض در دنیا یا تخفیف عذاب در آخرت محدود می‌شود.

عرش، کسوت ظهور وحدت

عرش الهی، به‌سان آیینه‌ای صیقلی که نور وحدت الهی را منعکس می‌کند، کسوت ظهور عالم مادون است. هر موجود به میزان قربش به این عرش، از کمال برخوردار می‌گردد و به قدر دوری و انقطاعش از آن، دچار تلاشی می‌شود. تلاشی کافر، تلاشی اخروی است که نه به معنای اضمحلال کامل، بلکه به معنای انقطاع از کمال ناسوتی و فقدان ثمره اخروی است. این دیدگاه، بر این اصل استوار است که هیچ موجودی در عالم وجود به‌کلی معدوم نمی‌شود، بلکه تلاشی در ظرف ناسوت رخ می‌دهد.

تمایز ثواب و عوض

ثواب، مختص مؤمن است و به قصد قربت و ایمان وابسته است، در حالی که غیرمؤمن، اعم از کافر، فاسق، یا حتی حیوانات و اجسام، عوض دریافت می‌کند. این عوض می‌تواند در دنیا یا آخرت، به‌صورت تخفیف یا تقليل مدت عذاب، نمود یابد. برخلاف تصور، جزای کافر محدود به دنیا نیست و دست حق تعالی در آخرت نیز باز است تا به او جزایی متناسب با اعمالش عطا کند، مانند کاهش شدت عذاب. این تمایز، ریشه در اصول اعتقادی دارد و بر تفاوت میان عمل مبتنی بر ایمان و عمل بدون قربت تأکید می‌ورزد.

درنگ: ثواب، مختص مؤمن است و به قصد قربت وابسته است، در حالی که عوض، برای غیرمؤمن در دنیا یا آخرت به‌صورت تخفیف عذاب نمود می‌یابد.

جمع‌بندی بخش نخست

وحدت، معیار استجماع کمال و محور خلقت است که در عرش الهی متجلی می‌شود. کافر به دلیل دوری از این وحدت، از خیر کثیر و ثواب اخروی محروم است و جزایش به عوض در دنیا یا تخفیف عذاب در آخرت محدود می‌شود. تلاشی کافر، به معنای انقطاع از کمال ناسوتی است، نه اضمحلال کامل، و این دیدگاه، بر بقای وجودی موجودات در مراتب غیرناسوتی تأکید دارد.

بخش دوم: وحدت و رابطه خلق و حق

دو لحاظ وجودی حق: ذات و صفات

حق تعالی از دو منظر لحاظ می‌شود: لحاظ ذات (لاتعین) و لحاظ صفات (تعین). در ظرف لاتعین، هیچ رابطه‌ای میان خلق و حق وجود ندارد، زیرا مخلوقات متعین‌اند و ذات حق، به‌سان اقیانوسی بی‌کران و بی‌تعین، فراتر از هرگونه نسبت است. در ظرف احدیت، که تعین آغاز می‌شود، رابطه خلقی شکل می‌گیرد و حيثیات خلقی، از حقایق و معانی ارواح تا ماده و عالم اجسام، ظاهر می‌شوند. این تمایز، به‌سان تفاوت میان سرچشمه‌ای بی‌مرز و جویبارهایی مشخص، بنیاد عرفان نظری را تشکیل می‌دهد.

نفی رابطه ذات و مخلوقات

ذات حق، به دلیل لاتعین، با مخلوقات متعین رابطه‌ای ندارد. این دیدگاه، که در لسان محی‌الدین عربی، قونوی، و دیگر عرفا و حکما جاری است، بر این اصل استوار است که ربط نیازمند مسانخت است. لاتعین با تعین سازگار نیست، و از این‌رو، رابطه میان ذات و مخلوقات تنها از طریق تعینات، یعنی احدیت و صفات، برقرار می‌شود. این مفهوم، به‌سان نوری که تنها در آیینه‌های متعین منعکس می‌شود، بر محدودیت رابطه مستقیم با ذات تأکید دارد.

درنگ: ذات حق، به دلیل لاتعین، با مخلوقات متعین رابطه‌ای ندارد، و ربط تنها از طریق تعینات در ظرف احدیت برقرار می‌شود.

امکان ربط با ذات از طریق فنای کامل

برخلاف نظر برخی عرفا که ربط مستقیم با ذات را ناممکن می‌دانند، درس‌گفتار بر این باور است که سالک مؤمن کامل، با فنای کامل و تبدیل تعین به لاتعین، می‌تواند بدون واسطه با ذات حق ارتباط یابد. این دیدگاه، به‌سان مسافری که از مرزهای تعین عبور کرده و به اقیانوس بی‌کران ذات می‌رسد، بر ظرفیت سلوک عرفانی برای رفع تعین تأکید دارد. شعر حافظ، «از خود بگذر تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز»، این حقیقت را به زیبایی تبیین می‌کند که رفع حجاب تعین، شرط اتصال به ذات است.

جمع‌بندی بخش دوم

حق تعالی از دو منظر ذات (لاتعین) و صفات (تعین) لحاظ می‌شود. در ظرف لاتعین، رابطه‌ای میان خلق و حق وجود ندارد، اما در ظرف احدیت، رابطه خلقی شکل می‌گیرد. برخلاف نظر برخی عرفا، امکان ربط مستقیم با ذات از طریق فنای کامل و رفع تعین وجود دارد، که این امر در سلوک کاملین محقق می‌شود. این بخش، وحدت را به‌عنوان محور رابطه خلق و حق برجسته می‌سازد.

بخش سوم: استجماع وحدت و تأثیر اعمال

نقش قصد توحیدی در بقای عمل

قصد توحیدی، به‌سان روحی که به کالبد عمل حیات می‌بخشد، شرط بقای آن است. عملی که با قصد قربت انجام شود، حیات و بقا دارد، در حالی که عمل بدون این قصد، به‌سان نعشی بی‌جان، فانی است. درس‌گفتار تأکید می‌کند که استجماع وحدت، عامل اصلی تأثیر اعمال است. مؤمن با قصد قربت، عمل خود را به کمال می‌رساند، و این قرب، به‌سان کلیدی زرین، درهای معرفت و کمال را می‌گشاید.

درنگ: قصد توحیدی، شرط بقای عمل است و استجماع وحدت، عامل اصلی تأثیر و کمال اعمال مؤمن است.

نقش صبر و صلاة در تقرب

آیه شریفه «وَٱسْتَعِينُواْ بِٱلصَّبْرِ وَٱلصَّلَوٰةِ ۚ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ» (سوره بقره، آیه 45)، به : «و از شکیبایی و صلاة یاری جویید، و به راستی این کار جز برای فروتنان گران است»، بر نقش صبر و صلاة در استعداء و تقرب به خدا تأکید دارد. این اعمال، به‌سان دو بال پرنده‌ای الهی، سالک را به سوی وحدت و کمال هدایت می‌کنند.

نعش عمل و بقای قربی

عملی که با قصد قربت انجام شود، به‌سان درختی که ریشه در خاک ایمان دارد، باقی و زنده است. این عمل، برخلاف اعمال جسمانی که مانند لباسی کهنه پاره و دور ریخته می‌شود، بقای قربی دارد. درس‌گفتار تأکید می‌کند که حتی اعمال روزمره، مانند شستن لباس، اگر با قصد قربت انجام شوند، به عبادت تبدیل می‌شوند و حیات اخروی می‌یابند.

جمع‌بندی بخش سوم

استجماع وحدت، محور تأثیر اعمال است و قصد توحیدی، شرط بقای آن‌ها. صبر و صلاة، به‌عنوان ابزارهای تقرب، سالک را به سوی کمال هدایت می‌کنند. عملی که با قصد قربت انجام شود، حیات و بقا دارد و به کمال اخروی می‌رسد، در حالی که عمل بدون این قصد، فانی و بی‌ثمر است.

بخش چهارم: حیث بسیط و ترکیبی در وجود کافر

دوگانگی وجودی کافر

کافر از دو حیث بررسی می‌شود: حیث بسیط (وجود ذاتی) و حیث ترکیبی (اراده و کفر). از حیث بسیط، که وجود ذاتی اوست، مؤمن به حق است، زیرا تمامی ذرات وجودش وحدت الهی را گواهی می‌دهند. اما از حیث ترکیبی، که به اراده و کفرش بازمی‌گردد، حق را نفی می‌کند. تلاشی کافر در حیث ترکیبی رخ می‌دهد، نه در حیث بسیط، و این تلاشی در ظرف ناسوت است، نه نابودی مطلق.

درنگ: کافر از حیث بسیط مؤمن به حق است، اما از حیث ترکیبی، به دلیل نفی حق، دچار تلاشی ناسوتی می‌شود.

بقای وجودی و نفی اضمحلال

درس‌گفتار تأکید می‌کند که هیچ موجودی در عالم وجود به‌کلی معدوم نمی‌شود. تلاشی کافر، به معنای انقطاع از کمال ناسوتی است، نه اضمحلال کامل. این دیدگاه، به‌سان نوری که حتی در تاریک‌ترین زوایا نفوذ می‌کند، بر بقای وجودی تمامی ذرات عالم تأکید دارد و نابودی مطلق را نفی می‌کند.

جمع‌بندی بخش چهارم

کافر از دو حیث بسیط و ترکیبی بررسی می‌شود. حیث بسیط او، که وجود ذاتی‌اش است، وحدت الهی را گواهی می‌دهد، اما حیث ترکیبی‌اش، به دلیل کفر، دچار تلاشی ناسوتی می‌شود. این تلاشی، انقطاع از کمال است، نه نابودی مطلق، و تمامی موجودات در مراتب غیرناسوتی بقای وجودی دارند.

بخش پنجم: اسماء حی و قیوم و تأثیر آن‌ها

سلطنت اسماء حی و قیوم

درس‌گفتار به نقل از قونوی اشاره می‌کند: «وَلِلْأَسْمَاءِ الْحَيِّ الْقَيُّومِ فِي هَذَا الْمَقَامِ سَلْطَنَةٌ عَظِيمَةٌ». اسماء حی و قیوم، به‌سان دو ستون استوار، حیات و قوت قلب را در مقام وحدت عرشی می‌بخشند. این اسماء، استجماع وحدت را ممکن می‌سازند و سالک را به سوی معرفت و کمال هدایت می‌کنند.

درنگ: اسماء حی و قیوم، با سلطنت عظیم خود، حیات و قوت قلب را در مقام وحدت عرشی می‌بخشند و استجماع وحدت را ممکن می‌سازند.

تجربه عرفانی قونوی

قونوی در خلوت خود تجربه کرده است که اسماء حی و قیوم، حیات قلبی و استجماع وحدت را تقویت می‌کنند. این تجربه، به‌سان چشمه‌ای زلال که از دل عرفان می‌جوشد، بر تأثیر این اسماء در سلوک عرفانی تأکید دارد. ذکر این اسماء، قلب سالک را زنده و استوار می‌سازد و او را به سوی وحدت الهی رهنمون می‌شود.

جمع‌بندی بخش پنجم

اسماء حی و قیوم، با سلطنت عظیم خود، حیات و قوت قلب را در مقام وحدت عرشی می‌بخشند. تجربه عرفانی قونوی، بر تأثیر این اسماء در استجماع وحدت و تقویت قلب سالک تأکید دارد. این بخش، نقش کلیدی اسماء الهی در سلوک و معرفت را برجسته می‌سازد.

بخش ششم: فنای کامل و ربط با ذات

امکان ربط مستقیم با ذات

درس‌گفتار، برخلاف نظر برخی عرفا، بر این باور است که سالک با فنای کامل و رفع تعین، می‌تواند به ذات حق متصل شود. این امکان، به‌سان پلی که از ناسوت به لاهوت کشیده می‌شود، در سلوک کاملین محقق می‌گردد. حدیث شریف «لَا تَفَكَّرُوا فِي ذَاتِ اللَّهِ»، به معنای نفی تفکر در ذات است، اما سلوک عرفانی، که فراتر از تفکر است، می‌تواند سالک را به مقام لاتعین برساند.

درنگ: سالک با فنای کامل و رفع تعین، می‌تواند به ذات حق متصل شود، که این امر در سلوک کاملین ممکن است.

مثال عاشورا و فنای حسینی

امام حسین (ع) در عاشورا، به‌سان خورشیدی که در اوج ظهر می‌درخشد، با فنای کامل تعین خود را از دست داد و به مقام حق متصل شد. این فنای کامل، که در آن هیچ تعینی از صغیر و کبیر باقی نماند، نمونه اعلای عشق و سلوک عرفانی است. درس‌گفتار، این واقعه را به‌سان آیینه‌ای می‌داند که حق را در ناسوت متجلی ساخت.

نیستی و تسلیم مطلق

عبد با ادعای نیستی، از تمامی تعینات رها می‌شود و به حق می‌رسد. این حالت، به‌سان قطره‌ای که در اقیانوس ذات الهی حل می‌شود، اوج فنای عرفانی است. درس‌گفتار تأکید می‌کند که چنین سالکی، با تسلیم مطلق، حتی از بهشت و جهنم می‌گذرد و تنها حق را می‌جوید.

آیه ایاک نعبد و عشق عرفانی

آیه شریفه «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» (سوره فاتحه، آیه 5)، به : «تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم»، عشق و اشتیاق عبد به حق را نشان می‌دهد. این آیه، به‌سان نغمه‌ای عاشقانه، رابطه مستقیم میان عبد و معبود را تبیین می‌کند و بر محوریت عشق در سلوک عرفانی تأکید دارد.

جمع‌بندی بخش ششم

فنای کامل، سالک را به مقام لاتعین و ربط مستقیم با ذات می‌رساند. مثال عاشورا و فنای حسینی، اوج این سلوک را نشان می‌دهد. آیه «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ»، عشق عرفانی را به‌عنوان محور رابطه عبد و حق برجسته می‌سازد. این بخش، امکان اتصال به ذات را در سلوک کاملین تأیید می‌کند.

جمع‌بندی نهایی

وحدت، به‌سان نوری که از ذات الهی ساطع شده، محور کمال موجودات و معرفت حق تعالی است. عرش الهی، مظهر این وحدت است و هر موجود به میزان قربش به آن، از کمال برخوردار می‌گردد. کافر، به دلیل فقدان قصد توحیدی، از خیر کثیر و ثواب محروم است، اما می‌تواند عوضی در دنیا یا آخرت دریافت کند. تمایز میان ثواب و عوض، ریشه در اصول اعتقادی دارد. حق تعالی از دو منظر ذات (لاتعین) و صفات (تعین) لحاظ می‌شود، و ربط با ذات، تنها با فنای کامل و رفع تعین ممکن است. اسماء حی و قیوم، حیات و قوت قلب را می‌بخشند و استجماع وحدت را تقویت می‌کنند. مثال عاشورا و آیه «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ»، اوج عشق و سلوک عرفانی را تبیین می‌کنند. این نوشتار، با تکیه بر آیات قرآن کریم، احادیث، و درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، تلاش کرد تا این معانی عمیق را برای مخاطبان متخصص تبیین نماید.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، چرا کافر خیر کثیر ندارد؟

2. طبق متن، جزای کافر در آخرت به چه صورت ممکن است باشد؟

3. در متن درسگفتار، تلاشی ناسوتی به چه معناست؟

4. بر اساس متن، رابطه بین حق و خلق در ظرف لاتعین چگونه است؟

5. طبق متن، اسماء حی و قیوم چه تأثیری در مقام وحدت دارند؟

6. کافر به دلیل فقدان ایمان، از ثواب اخروی محروم است.

7. تلاشی موجودات به معنای نابودی کامل و اضمحلال آن‌هاست.

8. رابطه بین حق و خلق در ظرف احدیت از طریق تعینات برقرار می‌شود.

9. سالک کامل نمی‌تواند به مقام لاتعین دست یابد.

10. استجماع وحدت در اعمال، به قصد قربت و ایمان وابسته است.

11. چرا کافر خیر کثیر ندارد؟

12. تلاشی ناسوتی در متن به چه معناست؟

13. چرا رابطه‌ای بین حق و خلق در ظرف لاتعین وجود ندارد؟

14. نقش اسماء حی و قیوم در مقام وحدت چیست؟

15. چگونه سالک می‌تواند به مقام لاتعین دست یابد؟

پاسخنامه

1. به دلیل فقدان ایمان و قصد قربت

2. تخفیف یا تقلیل عذاب

3. فقدان وحدت در ظرف ناسوت

4. هیچ نسبتی بین حق و خلق وجود ندارد.

5. ایجاد حیات قلب و استجماع

6. درست

7. نادرست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. زیرا کافر فاقد ایمان و قصد قربت است که برای خیر کثیر ضروری است.

12. تلاشی ناسوتی به معنای فقدان وحدت در ظرف ناسوت است، نه نابودی کامل.

13. چون لاتعین حق با تعین خلق سازگار نیست و نسبتی بین آن‌ها برقرار نمی‌شود.

14. اسماء حی و قیوم حیات قلب و استجماع وحدت را در سالک ایجاد می‌کنند.

15. سالک با فنای کامل و رفع تعینات، به مقام لاتعین می‌رسد.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده