متن درس
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 316)
تبیین مراتب تعینات و ظهورات در حضرت غیبیه ازلی
دیباچه
کتاب «مصباح الانس»، اثری سترگ در عرفان نظری، با تکیه بر آرای ابنعربی و شارحانش چون قونوی و جندی، به کاوش در مفاهیم پیچیدهای چون تعینات، ظهورات الهی، و مراتب وجودی میپردازد. این اثر، به بررسی عمیق مراتب احدیت، واحدیت، و رابطه علم الهی با ظهورات مخلوقات اختصاص دارد.
بخش نخست: مراتب وجودی از احدیت تا ناسوت
مفهوم حضرت غیبیه ازلی و امور باطنه
در عرفان نظری، حضرت غیبیه ازلی مرتبهای است که ذات الهی در آن از هرگونه تعین و تفصیل مبراست. در این مرتبه، امور باطنه، اعم از کلی یا جزئی، بهصورت بالقوه در علم الهی موجودند، اما هنوز به ظهور علمی یا عینی نرسیدهاند. این امور، چونان بذرهایی در خاک علم الهی نهفتهاند که انتظار ظرف مناسب برای رویش دارند.
درنگ: حضرت غیبیه ازلی، چونان اقیانوسی بیکران است که امور باطنه، کلی و جزئی، در آن بهصورت بالقوه نهاناند، بیآنکه هنوز در ظرف تعینات علمی یا عینی ظهور یابند.
تبیین و تحلیل
مفهوم امور باطنه در حضرت غیبیه ازلی، به مرتبهای پیش از تعینات اشاره دارد که ذات الهی در آن، از هر قید و تعین مبراست. این امور، هرچند در علم الهی موجودند، هنوز در مرتبه واحدیت یا لوح محفوظ متعین نشدهاند. این دیدگاه، چالشبرانگیز است، زیرا در عرفان نظری، معمولاً فرض میشود که همه امور در علم الهی متعیناند. بااینحال، این بیان به لاتعین مطلق در مرتبه احدیت اشاره دارد که در ادامه نقد میشود.
ظرف تعین اول و لاتعین
ظرف تعین اول، که مرتبه واحدیت است، پس از لاتعین مطلق (احدیت) قرار دارد. در احدیت، صفات الهی بهصورت مجتمع و بدون تفصیلاند، اما در واحدیت، این صفات بهصورت صریح ظهور مییابند و اعیان ثابته، بهعنوان صورتهای علمی اشیا، شکل میگیرند.
درنگ: واحدیت، چونان دروازهای است که از لاتعین احدیت به سوی تعینات علمی و عینی گشوده میشود، و در آن، صفات الهی چونان نوری متفصل در آیینه اعیان ثابته بازتاب مییابد.
تبیین و تحلیل
احدیت، مرتبه ذات خالص الهی است که در آن هیچ تعینی وجود ندارد. واحدیت، مرتبه ظهور اسما و صفات است که اعیان ثابته در آن شکل میگیرند. این تمایز، یکی از ارکان اصلی عرفان ابنعربی است که رابطه میان ذات و مظاهر را تبیین میکند. ظرف تعین اول، گذرگاهی است که لاتعین را به تعین متصل میسازد.
ظهور اعیان ثابته در واحدیت
در مرتبه واحدیت، صفات الهی بهصورت صریح ظهور مییابند و اعیان ثابته، که مظاهر علمی اسما و صفاتاند، شکل میگیرند. این اعیان، چونان صورتهای ازلی اشیا در علم الهیاند که پایه ظهورات خارجی قرار میگیرند.
درنگ: اعیان ثابته، چونان آیینههاییاند که در ظرف واحدیت، نور اسما و صفات الهی را بازتاب میدهند و پایه ظهورات خارجی را تشکیل میدهند.
تبیین و تحلیل
اعیان ثابته، بهعنوان موجودات علمی در علم الهی، پایهای برای ظهورات خارجیاند. این اعیان، در مرتبه واحدیت شکل میگیرند و بهعنوان مظاهر اسما و صفات، نقش واسطهای میان علم الهی و عالم خلق دارند. ثبات این اعیان، تضمینکننده نظم الهی در فرآیند خلقت است.
نزول اعیان ثابته به مراتب وجودی
اعیان ثابته، پس از شکلگیری در واحدیت، در مراتب پایینتر نظیر لوح محفوظ، قلم، کرسی، و عرش، به ظهور وجودی میرسند و مراتب وجودی خود را کسب میکنند. این نزول، چونان ریزش نور الهی در قالبهای محدودتر است.
درنگ: نزول اعیان ثابته، چونان سفری است از عالم علم به عالم عین، که در آن، حقیقت الهی در مراتب وجودی چون لوح و عرش متجلی میشود.
تبیین و تحلیل
این فرآیند نزول، نشاندهنده سلسلهمراتب وجودی در نظام عرفانی است. هر مرتبه، ظهوری خاص از اعیان ثابته را نمایان میکند که در نهایت به عالم ناسوت و ارضین منجر میشود. لوح محفوظ، بهعنوان مرتبهای که جزئیات خلق در آن ثبت میشود، نقش واسطهای کلیدی دارد.
بخش دوم: تعینات علمی و عینی
تمایز تعین علمی و عینی
همه مخلوقات لزوماً تعین عینی (ظهور خارجی) ندارند؛ بسیاری از آنها تنها در ظرف علمی (علم الهی) متعیناند و ممکن است به ظهور خارجی نرسند. این امور، چونان سایههایی در علم الهیاند که هنوز در عالم ماده تجلی نیافتهاند.
درنگ: تعینات علمی، چونان بذرهایی در علم الهیاند که ممکن است در ظرف ظهور عینی به گل ننشینند، اما وجودشان در علم الهی قطعی است.
تبیین و تحلیل
این تمایز، به رابطه میان علم الهی و ظهور خارجی اشاره دارد. در علم الهی، همه ممکنات بهصورت متعین موجودند، اما ظهور خارجی آنها به عوامل متعددی، از جمله قضا و قدر، بستگی دارد. این دیدگاه، وسعت علم الهی را در برابر محدودیتهای ظهور عینی نشان میدهد.
اصل «کل یوم هو فی شأن»
قرآن کریم در آیهای میفرماید:
كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ
(سوره الرحمن، آیه ۲۹، : «هر روز او در کاری است»)
این آیه دلالت بر پویایی خلاقیت الهی دارد که هر روز شأن جدیدی در علم و ظهور پدید میآورد. این شأنها، تعینات جدیدی را در ظرف علمی و عینی ایجاد میکنند.
درنگ: اصل «کل یوم هو فی شأن»، چونان نغمهای است که هر لحظه نوای جدیدی از خلاقیت الهی را در عالم علم و عین مینوازد.
تبیین و تحلیل
این اصل قرآنی، به تجدد امثال در خلقت الهی اشاره دارد. تعینات، چه در علم الهی و چه در ظهور خارجی، بهصورت مداوم در حال تجدیدند. این پویایی، با ثبات علم الهی منافاتی ندارد، بلکه به تنوع و گستردگی ظهورات اشاره میکند.
تعینات غیرمتظاهر در علم الهی
برخی تعینات، هرچند در علم الهی موجودند، هنوز به ظرف ظهور نرسیدهاند و در حالت لاتعین باقی ماندهاند. این امور، چونان گنجهایی در خزانه علم الهیاند که هنوز به عالم ظهور راه نیافتهاند.
درنگ: تعینات غیرمتظاهر، چونان ستارگانیاند که در آسمان علم الهی میدرخشند، اما هنوز در افق ظهور عینی پدیدار نشدهاند.
تبیین و تحلیل
این مفهوم، به محدودیتهای ظهور خارجی در برابر وسعت علم الهی اشاره دارد. هرچند همه امور در علم الهی متعیناند، ظهور آنها در مراتب پایینتر به مشیت الهی وابسته است. این دیدگاه، با اصل وحدت وجود سازگار است.
بخش سوم: نقد روایات و احادیث
نقد روایات غیرمعتبر
برخی بیانهای عرفانی با استناد به روایات پشتیبانی میشوند، اما این روایات ممکن است از نظر صحت و اعتبار مشکلدار باشند. این مسئله، اهمیت نقد سندی و محتوایی احادیث را در مباحث عرفانی نشان میدهد.
درنگ: نقد روایات، چونان غربالگری گنجهاست که حقیقت را از سخنان بیاساس جدا میسازد.
تبیین و تحلیل
استفاده از روایات در تبیین مفاهیم عرفانی رایج است، اما صحت آنها باید با دقت بررسی شود. این نقد، بهویژه در مورد احادیث غیرمعتبر، از اهمیت بسزایی برخوردار است.
نقد حدیث منسوب به پیامبر(ص)
حدیثی که به پیامبر اکرم(ص) نسبت داده شده و در آن گفته شده «ای کاش خلق نمیشدم»، بیاساس و غیرقابلقبول است. چنین سخنی با مقام نبوی سازگار نیست.
درنگ: حدیث «ای کاش خلق نمیشدم»، چونان ادعایی بیپایه است که در برابر عظمت مقام نبوی رنگ میبازد.
تبیین و تحلیل
این نقد، به جایگاه والای پیامبر(ص) اشاره دارد که فراتر از چنین تمنایی است. نسبت دادن چنین سخنی به ایشان، با تواضع نبوی و علم الهی ایشان منافات دارد. این دیدگاه، با نقد برخی احادیث در میان اهل سنت نیز همخوانی دارد.
بخش چهارم: دعا و تأثیر آن در تعینات
ارزاق مقسومه و غیرمقسومه
ارزاق به دو دسته مقسومه (تعیینشده) و غیرمقسومه (تعییننشده) تقسیم میشوند. ارزاق غیرمقسومه میتوانند با دعا به مقسومه تبدیل شوند.
درنگ: دعا، چونان کلیدی است که قفل ارزاق غیرمقسومه را گشوده و آنها را در ظرف قدر به مقسومه تبدیل میکند.
تبیین و تحلیل
این تمایز، به نقش دعا در تغییر سرنوشت انسان اشاره دارد. در ظرف قدر، که مرتبهای قابل تغییر است، دعا میتواند امور غیرمتعین را متعین سازد. این مفهوم، با اصل «الدعاء یرد القضاء» همخوانی دارد.
تغییرپذیری در ظرف قدر
ظرف قدر، برخلاف قضا، مرتبهای است که در آن امکان تغییر وجود دارد. قضا به احکام کلی و ثابت الهی اشاره دارد، درحالیکه قدر به جزئیات قابل تغییر مربوط است.
درنگ: ظرف قدر، چونان بستری است که در آن، دعا و عمل صالح چونان جویباری مسیر سرنوشت را تغییر میدهد.
تبیین و تحلیل
این تمایز، تعادل میان جبر و اختیار را نشان میدهد. قضا، مشیت کلی الهی است، درحالیکه قدر، به ظهورات جزئی و متغیر مربوط است. این دیدگاه، با آیهای از قرآن کریم همخوانی دارد:
يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ
(سوره رعد، آیه ۳۹، : «خدا آنچه را بخواهد محو یا اثبات میکند»)
تفاوت میان دعا و دعا
دعاها به دو نوع مقسوم و غیرمقسوم تقسیم میشوند. دعای غیرمقسوم ممکن است با استجابت به مقسوم تبدیل شود یا همچنان غیرمقسوم باقی بماند.
درنگ: دعا، چونان پلی است که انسان را از غیرمقسوم به مقسوم هدایت میکند، اما تحقق آن به مشیت الهی وابسته است.
تبیین و تحلیل
این تمایز، به نقش اراده انسانی در تعامل با مشیت الهی اشاره دارد. دعا، بهعنوان عملی ارادی، میتواند در ظرف قدر تأثیر بگذارد و امور غیرمتعین را متعین سازد.
نقش دعا در ظهور امور غیبی
اکثر اموری که از طریق دعا به ظهور میرسند، از جنس امور غیبی و غیرمتعیناند. دعا، چونان مشعلی است که تاریکی امور غیبی را روشن میسازد.
درنگ: دعا، چونان نسیمی است که پردههای غیب را کنار زده و امور غیرمتعین را به ظهور میرساند.
تبیین و تحلیل
دعا، بهعنوان واسطهای میان انسان و مشیت الهی، میتواند امور غیرمتعین را در ظرف قدر متعین کند. این نقش، نشاندهنده تأثیر اراده انسانی در تحقق امور غیبی است.
بخش پنجم: نقد مفهوم لاتعین در واحدیت
نقد وجود لاتعین در واحدیت
در مرتبه واحدیت، هیچ مظهری در حالت لاتعین نیست؛ همه امور در این مرتبه متعین و معلوماند. این دیدگاه، ادعای وجود امور بلاتعین در واحدیت را رد میکند.
درنگ: واحدیت، چونان باغی است که همه بذرهای تعینات در آن شکوفا شده و هیچ مظهری در آن بلاتعین باقی نمیماند.
تبیین و تحلیل
این نقد، به تأکید بر علم مطلق الهی بازمیگردد. در مرتبه واحدیت، که ظرف انبساط اسما و صفات است، همه مظاهر (اعیان ثابته) متعیناند. ادعای وجود لاتعین در این مرتبه، با اصول عرفان نظری ناسازگار است.
ثبات تعینات در اعیان ثابته
در مرتبه اعیان ثابته، هیچچیز در حالت لاتعین نیست؛ همه امور در این مرتبه متعیناند.
درنگ: اعیان ثابته، چونان کتابی است که همه تعینات در آن نگاشته شده و هیچ امری در آن بلاتعین نیست.
تبیین و تحلیل
اعیان ثابته، بهعنوان صورتهای علمی اشیا، در علم الهی ثابت و متعیناند. این ثبات، تضمینکننده نظم الهی در خلقت است و با اصل وحدت وجود همخوانی دارد.
تأخیر در ظهور تعینات
بسیاری از تعینات علمی، به دلایل مختلف، به مراتب لوح محفوظ، قضا، و قدر نمیرسند و ظهور خارجی آنها به تأخیر میافتد یا محقق نمیشود.
درنگ: تأخیر در ظهور تعینات، چونان انتظار گلی است که در خزانه علم الهی نهفته است، اما هنوز در باغ وجود شکوفا نشده.
تبیین و تحلیل
این تأخیر، به محدودیتهای ظهور خارجی در برابر وسعت علم الهی اشاره دارد. علم الهی، شامل همه ممکنات است، اما ظهور خارجی آنها به مشیت الهی وابسته است.
بخش ششم: وسعت خلاقیت الهی
فیاضیت مطلق الهی
وسعت خلاقیت الهی چنان است که با خلق بینهایت مخلوقات، همچنان ظرفیت خلق باقی میماند. این وسعت، چونان دیگی است که هرچه از آن کشیده شود، باز پر و لبریز است.
درنگ: خلاقیت الهی، چونان چشمهای است که هرگز خشک نمیشود و از ازل تا ابد، خلق را بیکم و کاست افاضه میکند.
تبیین و تحلیل
این تشبیه، به اصل فیاضیت مطلق الهی اشاره دارد. ذات الهی، بهعنوان مبدأ فیاض، هیچگاه از خلق بازنمیماند. این مفهوم، با آیهای از قرآن کریم همخوانی دارد:
وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا
(سوره ابراهیم، آیه ۳۴، : «و اگر نعمت خدا را بشمارید، هرگز آن را شماره نتوانید کرد»)
بخش هفتم: شهود و مکاشفه مراتب وجودی
شهود پیش از ظهور
اولیای الهی و دارندگان مکاشفات، قادرند مراتب وجودی، مانند لوح محفوظ و عرش، را پیش از ظهور خارجی آنها مشاهده کنند.
درنگ: شهود عرفانی، چونان دریچهای است که عارفان را به تماشای مراتب غیبی پیش از ظهورشان دعوت میکند.
تبیین و تحلیل
این شهود، نتیجه اتصال به علم الهی و تجلیات اسما و صفات است. عارفان، با قلب بصیر، میتوانند مراتب وجودی را پیش از ظهور خارجی رؤیت کنند، که نشانهای از قرب الهی است.
بخش هشتم: نقد عبارت فرقانی
نقد مفهوم لاتعین در مراتب غیبیه
عبارت فرقانی، که مدعی وجود امور بلاتعین در مرتبه واحدیت و لوح محفوظ است، مورد نقد قرار گرفته، زیرا در علم الهی، هیچچیز مجهول نیست.
درنگ: علم الهی، چونان نوری است که هیچ تاریکی در آن راه ندارد و همه امور را بهصورت متعین در بر میگیرد.
تبیین و تحلیل
این نقد، به تأکید بر علم مطلق الهی بازمیگردد. در مرتبه واحدیت، که ظرف تعینات است، مفهوم لاتعین پذیرفتنی نیست. این دیدگاه، با اصل «علم الله محیط بکل شیء» همخوانی دارد.
بخش نهم: آیات قرآنی و علم نبوی
محدودیت علم نبوی در برابر علم الهی
قرآن کریم در آیهای میفرماید:
قُلْ مَا كُنْتُ بِدْعًا مِنَ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلَا بِكُمْ
(سوره احقاف، آیه ۹، : «بگو: من از میان رسولان بدعتگذار نبودهام، و نمیدانم با من و شما چه خواهد شد»)
این آیه، به محدودیت علم انسانی، حتی در مقام نبوت، در برابر علم مطلق الهی اشاره دارد.
درنگ: علم نبوی، چونان پرتویی از نور الهی است که در برابر وسعت علم مطلق الهی، محدود به مشیت اوست.
تبیین و تحلیل
این آیه، تواضع نبوی و وابستگی علم پیامبر(ص) به مشیت الهی را نشان میدهد. این محدودیت، منافاتی با علم غیبی ایشان ندارد، زیرا علم نبوی، به اذن الهی وابسته است.
بخش دهم: وراثت بهشت و تغییر سرنوشت
نقش دعا در وراثت بهشت
دعا میتواند انسان را وارث بهشتی کند که دیگران، به دلیل عدم ختم به خیر، از آن محروم شدهاند.
درنگ: دعا، چونان کلیدی است که درهای بهشت را برای وارثان گشوده و سرنوشت را به سوی کمال هدایت میکند.
تبیین و تحلیل
این مفهوم، به پویایی سرنوشت در ظرف قدر اشاره دارد. دعا و عمل صالح، میتوانند انسان را به جایگاهی برساند که برای دیگران مقدر بوده، اما محقق نشده است. این دیدگاه، با آیهای از قرآن کریم همخوانی دارد:
وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ
(سوره نساء، آیه ۱۳، : «و هر کس خدا و پیامبرش را اطاعت کند، او را به باغهایی درآورد»)
بخش یازدهم: وحدت ذات و ظهورات
وحدت ذات و قابلیت بطون و ظهور
وحدت الهی، عین ذات، عین قابلیت آن برای بطون (پنهانی)، و عین قابلیت آن برای ظهور است. همه تعینات و ظهورات، از ذات الهی ناشی میشوند.
درنگ: ذات الهی، چونان سرچشمهای است که هم باطن است و هم ظاهر، و همه تعینات چونان جویبارهایی از آن جاری میشوند.
تبیین و تحلیل
این بیان، به وحدت میان ذات، صفات، و ظهورات الهی اشاره دارد. ذات، هم باطن است و هم ظاهر، و همه تعینات، مظاهر این ذاتاند. این مفهوم، با اصل «الذات عین الصفات» همخوانی دارد.
تجلی ذات لذات
تجلی ذات الهی، مانند گفتوگوی ذات با خود است، که در آن، ذات برای خود متجلی میشود.
درنگ: تجلی ذات لذات، چونان گفتوگویی است که در آن، ذات الهی خود را در آیینه خود مشاهده میکند.
تبیین و تحلیل
این تشبیه، به خودبسندگی ذات الهی در تجلی اشاره دارد. تجلی ذات، اولین مرتبه ظهور است که پیش از هر تعین خارجی رخ میدهد.
بخش دوازدهم: معرفت موجودات و جمعیه
نقش جمعیه در معرفت
معرفت بسیاری از موجودات، به وجود جمعیه (وحدت جمعی) در وجود وابسته است. شناخت اجزا، در گرو شناخت کل است.
درنگ: معرفت موجودات، چونان شناخت اجزای یک مرکب است که تنها در سایه وحدت جمعی ممکن میشود.
تبیین و تحلیل
این بیان، به ضرورت وجود یک کل برای شناخت اجزا اشاره دارد. همانگونه که شناخت یک مرکب، به شناخت اجزای آن در قالب کل وابسته است، معرفت موجودات نیز به درک وحدت وجودی آنها بستگی دارد.
جمعبندی
جلسه 316 از درسگفتارهای «مصباح الانس»، با تمرکز بر مراتب تعینات و ظهورات الهی، به تبیین مفاهیم عمیقی چون احدیت، واحدیت، اعیان ثابته، و نقش دعا در تغییر سرنوشت پرداخته است. این جلسه، با نقد برخی عبارات و روایات، بر اهمیت دقت در استنادات عرفانی تأکید دارد. نکات کلیدی استخراجشده، چونان گوهرهایی در صدف عرفان نظری، عمق و پیچیدگی این مفاهیم را نشان میدهند. تأکید بر وسعت خلاقیت الهی، نقش دعا در ظهور امور غیبی، و نقد مفهوم لاتعین در واحدیت، از مهمترین دستاوردهای این متن است.
با نظارت صادق خادمی