متن درس
تأملات در ظهورات و فیضهای هستی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 342)
مقدمه: دریچهای به سوی فهم عرفانی هستی
عرفان نظری، به مثابه نوری که از ژرفای حقیقت الهی ساطع میگردد، راهی است برای فهم نظام هستی و پیوند میان مبدأ و مخلوقات. درسگفتار شماره 342 از مجموعه گرانسنگ مصباح الانس، که از بیانات عمیق آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره فراهم آمده، به کاوش در مفاهیم بنیادین ظهورات، فیضها، تألیف و ترکیب میپردازد.
بخش نخست: تألیفات سهگانه و اجتماع غیبی
مبنای تألیفات در عالم معانی و حقایق
تألیفات سهگانه، که در مراتب تجردی، مثالی و ناسوتی تجلی مییابند، در اصل و حقیقت، تابع اجتماع غیبیاند که در عالم معانی و حقایق واقع شده است. این اجتماع، به مثابه سرچشمهای زلال، اصل متبوعی است که ظهورات گوناگون را به صورت استلزامی پدید میآورد. از منظری، این اجتماع به ترکیب شباهت دارد، نه از آن حیث که ترکیب مادی است، بلکه به اعتبار نظم و ترتیب حاکم بر ظهورات. گویی این اجتماع غیبی، چونان باغبانی حکیم، بذرهای حقیقت را در مراتب وجود میکارد تا هر یک در جای خویش به شکوفایی رسند.
درنگ: اجتماع غیبی، به مثابه وحدت باطنی حقایق در مرتبه احدیت، مبنای ظهور تألیفات سهگانه است که در مراتب تجردی، مثالی و ناسوتی نمود مییابد. |
این اجتماع، در چارچوب عرفان نظری، به مرتبهای اشاره دارد که همه حقایق در وحدت الهی مستترند، پیش از آنکه به کثرت تعینات تمایز یابند. شباهت به ترکیب، نه به معنای پیوند اجزای مادی، بلکه به اعتبار نظمی است که ظهورات را در سلسلهمراتب وجودی سامان میدهد.
تمایز تألیف و ترکیب
در بیان عرفانی، تألیف و ترکیب، دو مفهوم متمایزند. تألیف، به الفت و نظم غیرمادی اشاره دارد که در مراتب تجردی و مثالی نیز معنا مییابد، حال آنکه ترکیب، به پیوند اجزای مادی در ظرف ناسوت اختصاص دارد. گویی تألیف، چونان نسیمی است که شاخسار معانی را به هم میپیوندد، و ترکیب، چونان آمیختن آب و خاک است که گلی نو پدید میآورد. نسبت، اما، مفهومی ذهنی و اعتباری است که به هیچیک از این مراتب، اعم از ناسوت یا تجرد، به معنای حقیقی اطلاق نمیشود.
درنگ: تألیف، نظمی غیرمادی است که در مراتب تجردی و مثالی جریان دارد، در حالی که ترکیب، پیوندی مادی است که تنها در عالم ناسوت معنا مییابد. |
این تمایز، از اصول بنیادین عرفان نظری است که مراتب وجود را از یکدیگر جدا میسازد. ترکیب، مولود جدیدی تولید میکند، مانند گل که از آب و خاک پدید میآید، اما تألیف، نظمی است که حقایق را در وحدتی غیرمادی گرد میآورد.
جمعبندی بخش نخست
تألیفات سهگانه، ریشه در اجتماع غیبی دارند که در عالم معانی و حقایق، به مثابه اصل متبوع، ظهورات را سامان میدهد. تمایز میان تألیف و ترکیب، به روشنی مراتب غیرمادی و مادی را از یکدیگر جدا میسازد. این چارچوب، دریچهای است به سوی فهم نظاممند هستی که در آن، هر مرتبه از وجود، جایگاه ویژهای دارد.
بخش دوم: نزولات فیضی و ظهورات سهگانه
دستهبندی نزولات فیضی
نزولات فیضی، به دو دسته بنیادین تقسیم میشوند: فیضهای علمی، که به اعیان ثابته در مرتبه علم الهی مربوطند، و فیضهای خارجی، که در مراتب عقل، مثال و ناسوت ظهور مییابند. فیضهای خارجی، خود به دو زیرمجموعه تقسیم میگردند: فیضهای تجردی، که در عالم عقول، جبروت و ملکوت جریان دارند، و فیضهایی که از تجرد محض به مراتب مثالی و ناسوتی تنزل مییابند. گویی فیض علمی، چونان نوری است که در آینه علم الهی منعکس میشود، و فیض خارجی، چونان شعاعهایی است که به مراتب گوناگون وجود میتابد.
درنگ: نزولات فیضی به فیضهای علمی (اعیان ثابته) و خارجی (تجردی، مثالی و ناسوتی) تقسیم میشوند، که هر یک مرتبهای خاص از تجلی حق را نمایان میسازند. |
این تقسیمبندی، سلسلهمراتب هستی را از مرتبه تجرد تا ماده نشان میدهد. عالم عقول، به موجودات مجرد از ماده اختصاص دارد، در حالی که عالم مثال، واسطهای است میان تجرد و ماده، و عالم ناسوت، ظرف ظهورات مادی است.
ظهورات سهگانه
ظهورات، به سه دسته احدیت، واحدیت و اعیان ثابته تقسیم میگردند. احدیت، مرتبه وحدت محض ذات الهی است، که در آن هیچ تعینی وجود ندارد. واحدیت، مرتبه اسما و صفات است، که وحدت در کثرت اسمایی را نشان میدهد. اعیان ثابته، حقایق معقول موجودات در علم الهیاند، که چونان بذرهای وجود، آماده ظهور در مراتب خارجیاند. گویی احدیت، اقیانوسی بیکران است، واحدیت، امواجی است که بر سطح آن پدیدار میشوند، و اعیان ثابته، گوهرهاییاند که در عمق این اقیانوس نهفتهاند.
درنگ: ظهورات سهگانه (احدیت، واحدیت، اعیان ثابته) سیر تجلی حق را از وحدت محض به کثرت معقول نشان میدهند. |
با تفکیک عالم مثال، فیضهای خارجی نیز به سه دسته تجردی، مثالی و ناسوتی تقسیم میشوند. این تقسیمبندی، نظاممندی عرفانی هستی را آشکار میسازد، که در آن، هر مرتبه از فیض و ظهور، جایگاه خاصی در سلسلهمراتب وجودی دارد.
تفاوت ظهورات و فیضها
ظهورات و فیضها، دو مفهوم متمایز در عرفان نظریاند. ظرف اسما و صفات، صرفاً ظهورات است، که تجلی حقایق الهی را در مراتب مختلف نشان میدهد. اما ظرف افعال الهی، هم ظهورات و هم فیضها را دربرمیگیرد، زیرا افعال، به دلیل جامعیت، جریان وجود را از مبدأ الهی به موجودات منتقل میکنند. گویی ظهورات، آیینههاییاند که نور حق در آنها منعکس میشود، و فیضها، جویبارهاییاند که این نور را به سوی مخلوقات جاری میسازند.
درنگ: ظهورات، تجلی حقایقاند، در حالی که فیضها، جریان وجود از مبدأ الهی به موجوداتاند. افعال الهی، هر دو را دربرمیگیرند. |
این تمایز، به روشنی جایگاه هر مفهوم را در نظام هستی مشخص میکند و از خلط میان مراتب مختلف جلوگیری مینماید.
جمعبندی بخش دوم
نزولات فیضی و ظهورات سهگانه، چارچوبی نظاممند برای فهم سیر تجلی حق از وحدت محض به کثرت معقول و مادی ارائه میدهند. فیضهای علمی و خارجی، در کنار ظهورات احدیت، واحدیت و اعیان ثابته، مراتب وجود را از مبدأ الهی تا عالم ماده ترسیم میکنند. این بخش، با تأکید بر تمایز ظهورات و فیضها، عمق نظام عرفانی را آشکار میسازد.
بخش سوم: وجه الهی در ظهورات و فیضها
حضور وجه الهی در همه مراتب
تمامی فیضها و ظهورات، اعم از علمی، تجردی، مثالی یا ناسوتی، دارای وجه الهیاند. این وجه، به مثابه روحی است که در کالبد هستی جریان دارد و حضور حق را در هر مرتبهای از وجود نمایان میسازد. قرآن کریم در این باره میفرماید:
﴿فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ﴾ (بقره: ۱۱۵، : «هر کجا رو کنید، آنجا وجه خداست»)
درنگ: وجه الهی، چونان نوری فراگیر، در همه فیضها و ظهورات، از علمی تا ناسوتی، حاضر است و حضور حق را در هر مرتبهای نمایان میسازد. |
حتی در ترکیبات مادی، مانند آمیختن آب و خاک که گلی نو پدید میآورد، وجه الهی حضور دارد. این حضور، بیانگر آن است که هیچ موجودی، هرچند در پایینترین مرتبه مادی، از تجلی حق بینصیب نیست. گویی هر ذره از هستی، آیینهای است که چهره حق را در خویش بازمیتاباند.
وجه الهی در ترکیبات مادی
در عالم ناسوت، ترکیبات مادی، مانند گل که از آب و خاک پدید میآید، مولود جدیدی تولید میکنند. با این حال، وجه الهی در این ترکیبات نیز حاضر است. این حضور، نه تنها در اجزای ترکیب، بلکه در مولود جدید نیز جریان دارد. گویی حق، چونان باغبانی که در هر برگ و شاخه حضور دارد، در هر پیوند مادی نیز ساری و جاری است.
درنگ: ترکیبات مادی، هرچند مولود جدیدی تولید میکنند، از وجه الهی بینصیب نیستند، زیرا حق در همه مراتب وجود حاضر است. |
این مفهوم، با آیه دیگری از قرآن کریم همخوانی دارد:
﴿يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ﴾ (فتح: ۱۰، : «دست خدا بالای دستهایشان است»)
این آیه، بر سیطره الهی بر همه مراتب، حتی در پیوندهای انسانی و مادی، تأکید دارد.
حضور حق در هر نفس
هر نفس که انسان میکشد، با حضور حق همراه است. این حضور، به مثابه جویباری است که از سرچشمه حقیقت الهی جاری میشود و هر لحظه از وجود را سیراب میکند. غفلت، مانع دیدن این حضور است، اما آن را نفی نمیکند. گویی انسان، با بستن چشمان خویش، تنها خویشتن را از نور حقیقت محروم میسازد، نه آنکه نور را خاموش کند.
درنگ: هر نفس و هر لحظه از وجود، با حضور حق آمیخته است. غفلت، تنها دید انسان را تیره میکند، نه حضور حق را. |
این بیان عرفانی، انسان را به تأمل در حضور دائم حق در همه شئون وجود دعوت میکند.
جمعبندی بخش سوم
وجه الهی، چونان نوری فراگیر، در همه مراتب فیض و ظهور، از علمی تا ناسوتی، حاضر است. این حضور، در ترکیبات مادی و حتی در هر نفس انسانی، تجلی مییابد. آیات قرآن کریم، این حقیقت را با بیانی روشن تأیید میکنند و انسان را به دیدن وجه حق در همه چیز فرا میخوانند.
بخش چهارم: چالشهای زبانی و اصطلاحات عرفانی
موانع زبانی در فهم عرفان
الفاظ و عبارات کلامی، گاه چونان تیغ و خاری بر سر راه فهم عرفان قرار میگیرند. این موانع، دلهای مشتاق را از رسیدن به حقیقت بازمیدارند، در حالی که عرفان، حتی برای غیرمؤمنان، بیگانه نیست. اگر این الفاظ و قواعد کلامی از پیچیدگیها رهایی یابند، عرفان چونان جویباری زلال، برای همه قابل دسترسی خواهد شد. گویی این الفاظ، چونان شیشههای شکسته و میخهای زنگزده، راه دل را ناهموار میسازند.
درنگ: پیچیدگیهای زبانی و اصطلاحات کلامی، مانعی بر سر راه فهم عرفاناند. سادهسازی این مفاهیم، پذیرش عرفان را برای همگان آسان میکند. |
این نقد، بر ضرورت بازنگری در زبان عرفان تأکید دارد تا مفاهیم آن با حفظ اصالت، به زبانی روان و قابل فهم ارائه شوند.
آیه یسرنا و هدف آسانسازی
قرآن کریم، با بیانی حکیمانه، بر آسانسازی فهم دین تأکید دارد:
﴿فَإِنَّا يَسَّرْنَاهُ لِلذِّكْرِ﴾ (قمر: ۱۷، : «ما آن را برای یادآوری آسان کردیم»)
این آیه، هدف الهی را در رفع موانع فهم دین نشان میدهد. عرفان نیز، به پیروی از این اصل، باید با زبانی روان و روشن ارائه شود تا هیچ بهانهای برای نفهمیدن باقی نماند. گویی قرآن کریم، چونان باغبانی مهربان، راه حقیقت را هموار ساخته تا هر رهگذری به آسانی در آن گام نهد.
درنگ: آیه یسرنا، بر آسانسازی فهم دین تأکید دارد. عرفان نیز باید با زبانی روان ارائه شود تا موانع ذهنی برطرف گردد. |
این اصل، راهگشای ارائه عرفان به گونهای است که برای همه، از عالم تا عامی، قابل دسترسی باشد.
نقد کاربرد اصطلاحات مادی
کاربرد واژههای مادی، مانند «ترکیب»، برای مراتب غیرمادی، نادرست است. ترکیب، به معنای پیوند مادی، تنها در عالم ناسوت معنا دارد. در فلسفه، مفاهیمی چون عنصر، طبیعت و ماهیت، هر یک به حیثیتی خاص اشاره دارند، اما ترکیب، به معنای مادی آن، از این مفاهیم متمایز است. گویی کاربرد نادرست این الفاظ، چونان پوشاندن جامهای ناهمگون بر قامت حقیقت است.
درنگ: ترکیب، به معنای پیوند مادی، تنها در عالم ناسوت معنا دارد و کاربرد آن برای مراتب غیرمادی نادرست است. |
این نقد، بر دقت در کاربرد اصطلاحات تأکید دارد تا از تحریف معانی جلوگیری شود.
جمعبندی بخش چهارم
چالشهای زبانی و اصطلاحات کلامی، موانعی بر سر راه فهم عرفاناند که با سادهسازی و دقت در کاربرد الفاظ، قابل رفعاند. قرآن کریم، با تأکید بر آسانسازی فهم، الگویی برای ارائه عرفان به زبانی روان و روشن ارائه میدهد. این بخش، بر ضرورت بازنگری در زبان عرفان برای دسترسی همگانی تأکید دارد.
بخش پنجم: ترکیب، تألیف و اجتماع در عرفان نظری
رابطه اجتماع و ترکیب
اجتماع، مقدم بر ترکیب است، زیرا ترکیب بدون گردهمآیی اجزا ممکن نیست. ترکیب، وصف اجتماع در مرتبه مادی است که مولود جدیدی تولید میکند. گویی اجتماع، چونان گرد آمدن ابرها در آسمان است، و ترکیب، چونان بارانی است که از این گردهمآیی فرو میریزد.
درنگ: اجتماع، مقدم بر ترکیب است و ترکیب، نتیجه اجتماع در عالم ماده است که مولود جدیدی تولید میکند. |
این رابطه، نشاندهنده پیوند میان مراتب غیرمادی و مادی است. اجتماع، در مراتب غیرمادی نیز وجود دارد، اما ترکیب، تنها در ظرف ناسوت معنا مییابد.
ترکیب حقیقی و اعتباری
ترکیب حقیقی، مولود جدیدی تولید میکند، مانند گل که از آب و خاک پدید میآید. اما ترکیب اعتباری، مانند لشکر که از گرد آمدن افراد شکل میگیرد، فاقد تولید است. گویی ترکیب حقیقی، چونان آفرینش موجودی نو در باغ هستی است، و ترکیب اعتباری، چونان سایهای است که بر دیوار نقش میبندد.
درنگ: ترکیب حقیقی، مولود جدیدی تولید میکند، در حالی که ترکیب اعتباری، فاقد تولید است و صرفاً ذهنی است. |
این تمایز، در فلسفه و عرفان، بنیادین است و از خلط میان مراتب حقیقی و اعتباری جلوگیری میکند.
امت و جامعه
امتها، به دلیل وحدت در ایمان و منش، ترکیبات حقیقیاند، در حالی که جوامع جغرافیایی، ترکیبات اعتباریاند. امت، چونان درختی است که ریشه در حقیقت الهی دارد، و جامعه جغرافیایی، چونان انبوهی از پرندگان است که با نسیمی پراکنده میشوند.
درنگ: امتها، به دلیل وحدت حقیقی در ایمان، ترکیبات حقیقیاند، اما جوامع جغرافیایی، ترکیبات اعتباریاند. |
این تمایز، بر اهمیت وحدت حقیقی در اجتماعات انسانی تأکید دارد و جایگاه امت را در نظام عرفانی روشن میسازد.
انسان و ترکیب حقیقی
انسان، به دلیل ترکیب حقیقیاش، اگر به حق واصل نشود، از حقیقت انسانی تهی است و به موجودی مادی تقلیل مییابد. انسانیت، در عرفان، به وصول به حق تعریف میشود. گویی انسان، چونان گوهری است که تنها با صیقل وصول به حق، درخشش خویش را بازمییابد.
درنگ: انسانیت، به وصول به حق وابسته است. بدون این وصول، انسان به موجودی مادی تقلیل مییابد. |
این بیان، انسان را به تأمل در حقیقت خویش دعوت میکند و جایگاه والای او را در نظام هستی نشان میدهد.
جمعبندی بخش پنجم
ترکیب، تألیف و اجتماع، مفاهیمی بنیادین در عرفان نظریاند که مراتب وجود را از یکدیگر متمایز میسازند. ترکیب حقیقی و اعتباری، امت و جامعه، و انسان و حقیقت او، هر یک جایگاه ویژهای در این نظام دارند. این بخش، با تأکید بر این تمایزات، چارچوبی عمیق برای فهم نظام هستی ارائه میدهد.
جمعبندی نهایی
درسگفتار شماره 342 از مصباح الانس، اثری عمیق در عرفان نظری است که به کاوش در مفاهیم ظهورات، فیضها، تألیف و ترکیب میپردازد. این نوشتار، با تجمیع محتوای درسگفتار و تحلیلهای تفصیلی، چارچوبی نظاممند برای فهم سلسلهمراتب هستی، از احدیت تا ناسوت، ارائه داده است. تمایز میان تألیف و ترکیب، ظهورات و فیضها، و تأکید بر حضور وجه الهی در همه مراتب، از نکات کلیدی این متن است. چالشهای زبانی و اصطلاحات کلامی، بهعنوان موانع فهم عرفان، مورد نقد قرار گرفته و بر ضرورت ارائه مفاهیم به زبانی روان و روشن تأکید شده است. آیات قرآن کریم، چونان مشعلهایی فروزان، راه را در این تأملات روشن ساختهاند. این اثر، دعوتی است به سوی تأمل در حقیقت هستی و پیوند جاودانه میان خالق و مخلوق.