در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 397

متن درس

 

بازبینی درس گفتارهای حضرت آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 397)

دیباچه

این اثر، بازنویسی علمی و فاخر درس‌گفتار شماره 397 از سلسله مباحث *مصباح الانس*، ارائه‌شده توسط آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره است که در آن، به کاوشی عمیق و عقلانی در مفهوم وحدت وجود، نقد دلایل کلامی و تبیین تفاوت‌های بنیادین میان عرفان و فلسفه پرداخته شده است.

بخش نخست: وجود مطلق و نقد دلایل کلامی

این بخش به بررسی مفهوم وجود مطلق و نقد استدلال‌های کلامی در اثبات آن می‌پردازد. با رویکردی عقلانی و انتقادی، ضعف‌های روش‌شناختی دلایل کلامی آشکار شده و بر ضرورت تمرکز بر حقیقت وجود تأکید می‌گردد.

1. وجود مطلق: نه ممتنع و نه ممکن

وجود مطلق، به‌عنوان ثبوت شیء برای خودش، نه ممتنع است، زیرا سلب آن به تناقض می‌انجامد، و نه ممکن، زیرا در این صورت نیازمند علتی موجد خواهد بود. اگر وجود ممکن باشد، این علت یا باید ماهیت باشد، یا یکی از افراد آن، یا چیزی خارج از این دو. هر یک از این فروض، به دلایلی مخدوش است:

  • ماهیت به‌عنوان علت: ماهیت، به‌خودی‌خود فاقد وجود است، و پذیرش آن به‌عنوان علت، به این معنا است که عدم، موجد وجود شود، که محال است.
  • فرد ممکن به‌عنوان علت: اگر فرد ممکنی علت وجود باشد، به تسلسل علل می‌انجامد، زیرا هر فرد ممکن نیازمند علتی دیگر است.
  • علتی خارج از این دو: چنین علتی باید ابتدا خودش موجود باشد تا بتواند وجود را اعطا کند، که این نیز به تحصيل حاصل منجر می‌شود.

این استدلال، ریشه در مباحث فلسفه اسلامی، به‌ویژه آرای ابن‌سینا و صدرالمتألهین، دارد که وجود را اصیل و ماهیت را اعتباری می‌دانند. تأکید بر محال بودن تسلسل و تأثیر معدوم، تلاشی است برای اثبات وجوب وجود و رد هرگونه وابستگی وجود مطلق به غیر.

درنگ: وجود مطلق، نه ممتنع است و نه ممکن، زیرا ثبوت شیء برای خودش، ذاتاً واجب است و نیازی به علت خارجی ندارد. استدلال‌های کلامی مبتنی بر ماهیت یا تسلسل، به دلیل محال بودن، ناکافی‌اند.

2. نقد لفاظی کلامی و تکرار وجود

عبارت «وجود الوجود» که در برخی استدلال‌های کلامی تکرار می‌شود، مورد نقد قرار می‌گیرد، زیرا این تکرار لفظی، مشکلی را حل نمی‌کند و به پیچیدگی غیرضروری منجر می‌شود. به‌جای این لفاظی، باید بر اصل وجود واجب تمرکز کرد که خود به خود ثابت است. این دیدگاه، سادگی حقیقت وجود را چون آینه‌ای زلال بازمی‌تاباند که نیازی به آرایه‌های کلامی ندارد.

قرآن کریم در این‌باره می‌فرماید:

﴿قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ﴾ (بقره: ۱۱۱)

ترجمه: «بگو دلیل خود را بیاورید اگر راست می‌گویید.»

این آیه، بر ضرورت ارائه برهان روشن و پرهیز از لفاظی تأکید دارد و استدلال‌های کلامی پیچیده را نفی می‌کند.

جمع‌بندی بخش نخست

وجود مطلق، به‌عنوان ثبوت شیء برای خودش، واجب است و نه ممتنع و نه ممکن. استدلال‌های کلامی مبتنی بر ماهیت، تسلسل یا علتی خارج از این دو، به دلیل محال بودن، ناکافی‌اند. نقد لفاظی‌هایی مانند «وجود الوجود» نشان می‌دهد که حقیقت وجود، بدیهی و بی‌نیاز از پیچیدگی است. این بخش، با تأکید بر سادگی حقیقت وجود، بنیانی برای تبیین وحدت وجود در بخش‌های بعدی فراهم می‌آورد.

بخش دوم: وحدت وجود و تفاوت عرفان و فلسفه

این بخش به تبیین مفهوم وحدت وجود از منظر عرفانی و تمایز آن با فلسفه می‌پردازد. با تأکید بر خدا به‌عنوان شخص حقیقی، خلق به‌عنوان ظهورات این وجود واحد معرفی می‌شود و دیدگاه‌های فلسفی و کلامی نقد می‌گردد.

1. وحدت وجود در عرفان: خدا به‌عنوان شخص حقیقی

در عرفان، خدا نه مفهومی کلی و نه شخصی حقوقی، بلکه شخصی حقیقی است که وجودی بی‌حد و نامحدود دارد. خلق، ظهورات این وجود واحدند، نه موجوداتی مستقل یا خیالات. این دیدگاه، توحید را به تجربه‌ای شهودی و زنده بدل می‌سازد که چون جریانی سرشار، عالم را از وجود حق لبریز می‌کند. برخلاف فلسفه که وجود را به واجب و ممکن تقسیم می‌کند و تشکیک را در خود وجود می‌بیند، عرفان مراتب را در ظهورات وجود می‌جوید و اصل وجود را واحد و بی‌تعدد می‌داند.

قرآن کریم در این‌باره می‌فرماید:

﴿هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ﴾ (حدید: ۴)

ترجمه: «او با شماست هر کجا که باشید.»

این آیه، حضور خدا به‌عنوان شخص حقیقی در همه ظهورات را تأیید می‌کند، بدون آنکه او را محدود به مکان یا زمان بداند.

درنگ: در عرفان، خدا شخصی حقیقی و نامحدود است و خلق، ظهورات این وجود واحدند. این دیدگاه، توحید را از مفهومی انتزاعی به تجربه‌ای شهودی و زنده بدل می‌سازد.

2. نقد دیدگاه خیالی بودن خلق

برخی عرفا، مانند محی‌الدین ابن‌عربی، خلق را خیال یا وهم دانسته‌اند. اما این دیدگاه مورد نقد قرار می‌گیرد، زیرا ظهورات حق، خود حقیقتی دارند، هرچند در مراتب متفاوت. خلق، چون آینه‌هایی هستند که نور وجود حق را بازمی‌تابانند، نه سایه‌هایی بی‌اصل. این نقد، به تمایز میان وحدت وجود و وحدت شهود اشاره دارد که در وحدت وجود، خلق به‌عنوان ظهورات حق، دارای حقیقت‌اند.

قرآن کریم در این‌باره می‌فرماید:

﴿كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ﴾ (قصص: ۸۸)

ترجمه: «هر چیزی نابودشدنی است مگر وجه او.»

وجه حق، شخصیت متشخص الهی است که خلق به‌عنوان ظهورات آن، حقیقتی وابسته به او دارند.

3. تفاوت تشکیک وجود در فلسفه و مراتب ظهور در عرفان

در فلسفه صدرایی، وجود تشکیکی است و مراتب شدت و ضعف دارد. اما در عرفان، وجود واحد است و مراتب، در ظهورات آن دیده می‌شود. این تمایز، بنیاد اختلاف میان فلسفه و عرفان است. صدرالمتألهین در *اسفار*، وجود را تشکیکی می‌داند، اما در مواضع حساس، به زبان عرفان نزدیک می‌شود و مراتب را در ظهورات می‌جوید. عرفان، چون چشمه‌ای زلال، وجود را واحد و ظهورات را متکثر می‌بیند، در حالی که فلسفه، تعدد را در خود وجود جست‌وجو می‌کند.

درنگ: فلسفه، وجود را تشکیکی و دارای مراتب می‌داند، اما عرفان، وجود را واحد و مراتب را در ظهورات آن می‌بیند. این تمایز، عمق عرفان را در برابر فلسفه آشکار می‌سازد.

جمع‌بندی بخش دوم

وحدت وجود در عرفان، خدا را به‌عنوان شخصی حقیقی و نامحدود معرفی می‌کند که خلق، ظهورات او هستند، نه خیالات یا موجودات مستقل. این دیدگاه، با نقد نظریه خیالی بودن خلق و تمایز میان تشکیک وجود در فلسفه و مراتب ظهور در عرفان، توحید را به تجربه‌ای شهودی بدل می‌سازد. آیات قرآن کریم، حضور خدا در همه ظهورات را تأیید می‌کند و عرفان را به‌عنوان راهی برای مواجهه مستقیم با حقیقت الهی معرفی می‌نماید.

بخش سوم: نقد اتهامات به عرفا و ضرورت بصیرت در عرفان

این بخش به نقد اتهامات وارده به عرفا، به‌ویژه اتهام نجاست و کفر، و تأکید بر ضرورت بصیرت در مسیر عرفان می‌پردازد. با رد دیدگاه‌های کلی و مفهومی، توحید عرفانی به‌عنوان راهی برای وصول به حقیقت معرفی می‌شود.

1. نقد اتهام نجاست به عرفا

برخی فقها، مانند مرحوم حکیم، عرفا را به دلیل اعتقاد به وحدت وجود، به نجاست و کفر متهم کرده‌اند. این اتهام، به‌ویژه در مورد حاجی سبزواری، ناشی از عدم فهم وحدت وجود است. عرفا، با ایمان عمیق به توحید، خدا را به‌عنوان شخص حقیقی می‌پرستند و خلق را ظهورات او می‌دانند. این اتهامات، چون سایه‌ای بر آفتاب حقیقت، از ناآگاهی نسبت به عمق عرفان ناشی می‌شوند.

درنگ: اتهام نجاست و کفر به عرفا، از عدم فهم وحدت وجود ناشی می‌شود. عرفا، با ایمان به خدا به‌عنوان شخص حقیقی، توحید را در عمیق‌ترین سطح آن تجربه می‌کنند.

قرآن کریم در این‌باره می‌فرماید:

﴿وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ﴾ (إسراء: ۳۶)

ترجمه: «و چیزی را که به آن علم نداری دنبال نکن.»

این آیه، بر ضرورت آگاهی و پرهیز از قضاوت‌های بی‌اساس تأکید دارد.

2. ضرورت بصیرت در مسیر عرفان

عرفان، برخلاف علوم صوری مانند ادبیات یا کلام، حقیقتی است که نیازمند بصیرت و آگاهی است. بدون بصیرت، انسان در مسیر عرفان دچار خطا می‌شود. عرفان، چون راهی باریک و دشوار، نیازمند قلبی آماده و ذهنی روشن است که بتواند حقیقت خدا را به‌عنوان شخص حقیقی درک کند. تمثیلی زیبا در این‌باره نقل شده است: همان‌گونه که مزاج ضعیف با خوردن خربزه و عسل به هم می‌ریزد، ذهن ناآماده نیز در مواجهه با حقیقت عرفان دچار تزلزل می‌شود. اما مزاج قوی، چون بتنی استوار، هر حقیقت را در خود جای می‌دهد.

3. توحید فاعلی در مقابل توحید مفهومی

توحید در عرفان، باب تفعیل است، یعنی فاعلی و با آگاهی، نه تفعل که بختکی و بدون قصد باشد. توحید مفهومی، به دلیل انتزاعی بودن، اثرگذاری محدودی دارد و نمی‌تواند تحول وجودی در انسان ایجاد کند. در مقابل، توحید عرفانی، با تأکید بر خدا به‌عنوان شخص حقیقی، انسان را به تجربه‌ای عمیق از حضور خدا سوق می‌دهد. این توحید، چون تیغی بران، قلب مؤمن را به سوی حقیقت می‌گشاید و از کفر و شرک دور می‌سازد.

قرآن کریم در این‌باره می‌فرماید:

﴿إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ﴾ (فاتحه: ۵)

ترجمه: «تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم.»

این آیه، خدا را به‌عنوان شخص حقیقی مورد خطاب قرار می‌دهد و توحید فاعلی را تأیید می‌کند.

جمع‌بندی بخش سوم

اتهامات وارده به عرفا، ناشی از عدم فهم وحدت وجود است که خدا را به‌عنوان شخص حقیقی و خلق را ظهورات او می‌بیند. عرفان، نیازمند بصیرت و آگاهی است تا انسان را به مواجهه شهودی با حقیقت الهی رهنمون سازد. توحید فاعلی، در مقابل توحید مفهومی، انسان را به تجربه‌ای زنده از حضور خدا می‌رساند و از انتزاعات کلامی دور می‌سازد. این بخش، با تأکید بر عمق عرفان، راه را برای فهم توحید اصیل هموار می‌کند.

بخش چهارم: نقد مُثُل افلاطونی و وجود مطلق

این بخش به نقد دلایل مبتنی بر مُثُل عقليه و ارتباط آن با وجود مطلق می‌پردازد و تأکید می‌کند که وجود مطلق، مستقل از مُثُل است و نیازی به واسطه ندارد.

1. نقد دلایل مبتنی بر مُثُل عقليه

برخی استدلال‌ها، وجود مطلق را به اثبات مُثُل عقليه وابسته می‌دانند. اگر مُثُل عقليه برای همه ماهيات يا فقط انواع ثابت شود، نمی‌توان وجود مطلق را به آن وابسته کرد. وجود مطلق، چون خورشیدی بی‌نیاز، مستقل از هر واسطه‌ای است و نیازی به مُثُل افلاطونی ندارد. اگر مُثُل فقط برای انواع پذیرفته شود، وجود مطلق به نوعي از وجودات مقيده بدل می‌شود که با وجوب آن منافات دارد.

درنگ: وجود مطلق، مستقل از مُثُل عقليه است و نیازی به واسطه ندارد. وابستگی وجود به مُثُل، با وجوب وجود منافات دارد و نمی‌تواند حقیقت وجود را اثبات کند.

2. استقلال وجود مطلق

وجود مطلق، خود به خود موجود است و نیازی به اثبات از طریق مُثُل یا دلایل کلامی ندارد. عبارتی مانند «الوجود وجودٌ وليس شيء غيره» نشان‌دهنده سادگی و بدیهی بودن حقیقت وجود است. این دیدگاه، چون چشمه‌ای زلال، حقیقت وجود را بدون نیاز به پیچیدگی‌های کلامی آشکار می‌سازد.

قرآن کریم در این‌باره می‌فرماید:

﴿وَيَبْقَىٰ وَجْهُ رَبِّكَ﴾ (رحمن: ۲۷)

ترجمه: «و وجه پروردگارت باقی می‌ماند.»

این آیه، بقای وجه حق را به‌عنوان وجود مطلق تأیید می‌کند که نیازی به واسطه ندارد.

جمع‌بندی بخش چهارم

وجود مطلق، مستقل از مُثُل عقليه و دلایل کلامی است و به‌عنوان حقیقتی بدیهی، خود به خود موجود است. نقد استدلال‌های مبتنی بر مُثُل، نشان‌دهنده ضعف روش‌شناختی آن‌هاست. این بخش، با تأکید بر سادگی و اصالت وجود، راه را برای فهم عرفانی توحید هموار می‌سازد.

نتیجه‌گیری کل

این نوشتار، با بازنویسی درس‌گفتار شماره 397 *مصباح الانس*، به کاوش در مفهوم وحدت وجود، نقد دلایل کلامی و تبیین تفاوت‌های عرفان و فلسفه پرداخت. وجود مطلق، به‌عنوان حقیقتی واجب و بدیهی، نیازی به دلایل پیچیده کلامی یا مُثُل افلاطونی ندارد. عرفان، با معرفی خدا به‌عنوان شخصی حقیقی و نامحدود، خلق را ظهورات این وجود واحد می‌داند و از دیدگاه‌های خیالی یا مفهومی فاصله می‌گیرد. نقد اتهامات به عرفا و تأکید بر بصیرت در مسیر عرفان، نشان‌دهنده عمق و حساسیت این مباحث است. توحید فاعلی، چون تیغی بران، انسان را به تجربه‌ای شهودی از حضور خدا رهنمون می‌سازد و از انتزاعات کلامی دور می‌کند. این تحلیل، دعوتی است به تأمل عمیق در حقیقت توحید و بازگشت به وحدت وجود اصیل که چون جریانی زلال، جان آدمی را سیراب می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق متن درسگفتار، کمال جلاء به چه چیزی مربوط است؟

2. بر اساس متن، کدام مجموعه از اسما به عنوان خمسه طیبه معرفی شده‌اند؟

3. در متن، حضرة عمائیه به چه چیزی اشاره دارد؟

4. طبق متن، انسان در عالم به چه چیزی تشبیه شده است؟

5. بر اساس متن، کدام مفهوم به عنوان مظهر تجلی ثانی معرفی شده است؟

6. متن بیان می‌کند که تمام ظهورات عالم به صورت وجوبی و ظهوری هستند و امکانی در کار نیست.

7. طبق متن، اسمای حیات، علم، قدرت، اراده و کلام به طور مستقیم از اسمای فرعی تشکیل شده‌اند.

8. متن معتقد است که انسان می‌تواند با همت یا علم به خلق موجودات دست یابد.

9. بر اساس متن، عالم ماده محدود و متناهی است.

10. متن تأیید می‌کند که تأثیرات نظام کیوانی به صورت کلیشه‌ای و ثابت است.

11. تفاوت کمال جلاء و کمال استجلاء در متن چگونه بیان شده است؟

12. چرا متن مفهوم امکان را کنار گذاشته و همه چیز را وجوبی می‌داند؟

13. نقش انسان به عنوان قلب عالم در متن چگونه توصیف شده است؟

14. چرا متن تأثیرات کلیشه‌ای افلاک و کواکب را رد می‌کند؟

15. مفهوم تجلی ثانی در متن چگونه با انسان مرتبط است؟

پاسخنامه

1. ظهورات ذاتی حق

2. حیات، سلام، علم، قدرت، اراده

3. اعيان ثابته

4. قلب عالم

5. حضرة عمائیه

6. درست

7. نادرست

8. درست

9. نادرست

10. نادرست

11. کمال جلاء به ظهورات ذاتی حق و واحدیت مربوط است، در حالی که کمال استجلاء به ظهورات فعلی و اعیان ثابته وابسته است.

12. زیرا تمام ظهورات عالم تعینات وجوبی و ظهوری حق هستند و امکان و ماهیت مستقل وجود ندارد.

13. انسان به عنوان قلب عالم، مظهر جمع اسمای الهی و مرکز دایرة وجود است.

14. زیرا تأثیرات نظام کیوانی اعدادی و متغیر است، نه ثابت و کلیشه‌ای.

15. تجلی ثانی در حضرة عمائیه ظهور می‌یابد و انسان به عنوان مظهر آن، خلق و آفرینش را محقق می‌کند.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده