در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 410

متن درس

 

مدارک توحیدی: تأملاتی در مراتب شهود و جمع میان حق و خلق

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 410)

مقدمه: دریچه‌ای به سوی معرفت توحیدی

در گستره عرفان نظری، تأمل در مراتب توحید و رابطه میان حق و خلق، سفری است عمیق به سوی فهم حقیقت وجود و ظهورات آن. درس‌گفتار شماره 410 آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، که در این نوشتار به بازنویسی علمی و آکادمیک درآمده، چونان نوری درخشان، راهنمای این سفر معرفتی است. این متن، به بررسی اقسام سه‌گانه ادراک توحیدی، مفهوم جمع میان حق و خلق، و جایگاه اولیاء الهی در شهود وحدت و کثرت می‌پردازد.

بخش اول: اقسام سه‌گانه ادراک توحیدی

تقسیم‌بندی محجوبان، واحدان، و جامعان

در عرفان اسلامی، ادراک توحید به سه مرتبه متمایز تقسیم می‌شود: محجوبان، واحدان، و جامعان. محجوبان، چونان کسانی‌اند که در حجاب کثرت گرفتار آمده و تنها خلق را می‌بینند، غافل از حقیقت حق. این گروه، گویی در جنگلی انبوه، تنها درختان را می‌نگرند و از آسمان وحدت بی‌خبرند. واحدان، در مقابل، چونان سالکانی‌اند که در نور وحدت غرق شده و خلق را نادیده می‌گیرند، چنان‌که تنها حق را در هر حقیقت مشاهده می‌کنند. اما جامعان، که به مقام جمع رسیده‌اند، چونان آیینه‌ای‌اند که حق و خلق را توأمان در خود بازتاب می‌دهند، وحدت را در کثرت و کثرت را در وحدت می‌بینند.

درنگ: ادراک توحیدی به سه مرتبه تقسیم می‌شود: محجوبان در کثرت، واحدان در وحدت، و جامعان در جمع میان حق و خلق غرق‌اند.

این تقسیم‌بندی، ریشه در مباحث عرفانی دارد که مراتب معرفت انسانی را بر اساس شهود وحدت و کثرت تبیین می‌کند. محجوبان، به دلیل غرق شدن در ظواهر خلقی، از توحید ذاتی و افعالی بی‌بهره‌اند. واحدان، هرچند به توحید نزدیک‌ترند، اما با نادیده گرفتن خلق، از جامعیت محروم می‌مانند. جامعان، اما، به مقام کمال معرفتی دست یافته‌اند، جایی که حق به‌عنوان ظاهر وجود و خلق به‌عنوان مظهر او دیده می‌شود. این مرتبه، با توحید ذاتی و افعالی هم‌خوانی دارد و نشان‌دهنده فهمی عمیق از رابطه میان خالق و مخلوق است.

محجوبان و نسبت افعال به اشیاء

محجوبان، به دلیل محدودیت در ادراک، افعال را تنها به اشیاء نسبت می‌دهند و از خالقیت حق غافل می‌مانند. این گروه، گویی آتش را سوزاننده می‌دانند، بی‌آنکه به خالق سوزندگی توجه کنند. از منظر عرفانی، این دیدگاه به کفر نسبت به حق منجر می‌شود، زیرا توحید افعالی را نادیده می‌گیرد. متن درس‌گفتار، محجوبان را چنین توصیف می‌کند: «اضاف الفعل إلى الأشياء فهو المؤمن بالأشياء كافر في الله»، یعنی کسی که افعال را به اشیاء نسبت می‌دهد، به اشیاء ایمان دارد و نسبت به حق کافر است.

این دیدگاه، ریشه در غفلت از وحدت الهی دارد. محجوبان، چونان کسانی‌اند که در سایه کثرت، از نور وحدت محروم مانده‌اند. قرآن کریم در آیه شریفه «شَهِدَ ٱللَّهُ أَنَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَٱلْمَلَٰٓئِكَةُ وَأُوْلُواْ ٱلْعِلْمِ قَآئِمًۢا بِٱلْقِسْطِ» (سوره آل عمران، آیه ۱۸، : «خداوند گواهی داد که جز او هیچ معبودی نیست، و فرشتگان و صاحبان دانش نیز، که به عدالت قیام کرده‌اند») بر شهادت حق، فرشتگان، و عالمان به توحید تأکید دارد. این آیه، محجوبان را به سوی فهم وحدت دعوت می‌کند، جایی که خلق در مقام شهود حق دیده می‌شود.

واحدان و غلبه شهود حق

واحدان، گروهی‌اند که ادراک حق بر وجودشان غلبه یافته و خلق را در سایه حق نادیده می‌گیرند. این گروه، چونان عاشقانی‌اند که در جمال معشوق غرق شده و از غیر او بی‌خبرند. متن درس‌گفتار، واحدان را چنین توصیف می‌کند: «غلب عليهم إدراك الحق تعالى في كل حقيقة»، یعنی ادراک حق در هر حقیقت بر آن‌ها چیره شده است. این غلبه، سبب می‌شود که اشیاء را صرفاً به‌عنوان مجالی برای ظهور حق نادیده گیرند و از کثرت خلقی غفلت کنند.

این دیدگاه، هرچند به توحید نزدیک‌تر است، اما به دلیل نادیده گرفتن خلق، ناقص تلقی می‌شود. متن تأکید دارد که «لم يشكر المخلوق لم يشكر الخالق»، یعنی کسی که مخلوق را شکر نکند، خالق را نیز شکر نکرده است، زیرا خالقیت بدون خلق معنا ندارد. واحدان، با غفلت از خلق، از فهم جامعیت خالقیت الهی محروم می‌مانند. این نقص، گویی سایه‌ای است که بر نور شهودشان افتاده و آن‌ها را از مقام جمع بازمی‌دارد.

درنگ: واحدان، با غلبه شهود حق، از خلق غافل می‌شوند و این غفلت، شهودشان را ناقص می‌سازد، زیرا شکر مخلوق، شکر خالق است.

تشبیه واحدان به ملائکه مهیمه

واحدان، به دلیل غلبه شهود حق، به ملائکه مهیمه تشبیه شده‌اند که تنها حق را می‌بینند و از خلق غافل‌اند. متن درس‌گفتار بیان می‌کند: «كأنهم الأفراد الذين هم مظاهر الملائكة المهيمة في شهود جمال جلال الحق تعالى»، یعنی اینان گویی افرادی‌اند که مظاهر ملائکه مهیمه در شهود جمال و جلال حق‌اند. این تشبیه، نشان‌دهنده مرتبه بالای معرفت واحدان است، اما در عین حال، نقص آن‌ها را در عدم توجه به کثرت خلقی برجسته می‌کند.

با این حال، متن نقدی بر این تشبیه وارد می‌کند و پیشنهاد می‌دهد که بهتر بود واحدان به «مثل» ملائکه مهیمه تشبیه شوند، نه مظاهر آن‌ها. انسان، به‌عنوان جامع عوالم، فراتر از صرف ظهور ملائکه است. این نقد، چونان نسیمی است که غبار ابهام را از مفهوم می‌زداید و بر جامعیت انسان تأکید می‌کند. ملائکه مهیمه، در هیمان الهی غرق‌اند و خلق را نادیده می‌گیرند، اما انسان، به دلیل مقام خلافت، توانایی جمع میان حق و خلق را دارد.

جامعان و مقام جمع

جامعان، که به کملین و متمکنین معروف‌اند، به مقام جمع رسیده‌اند، جایی که حق و خلق را توأمان می‌بینند. این گروه، چونان باغبانی‌اند که هم نور خورشید را می‌ستایند و هم گل‌های باغ را، و در هر گل، پرتوی از نور حق را می‌بینند. متن درس‌گفتار، جامعان را چنین توصیف می‌کند: «الكمل و المتمكنون المزاحمون للكمل في الشهود»، یعنی کاملان و متمکنانی که در شهود با کاملان همراهی دارند. متمکنین، هرچند در مرتبه‌ای پایین‌تر از کملین قرار دارند، اما در شهود، با آن‌ها هم‌سنخی دارند.

مقام جمع، بالاترین مرتبه معرفتی است که در آن، وحدت و کثرت در یک شهود گرد می‌آیند. جامعان، حق را به‌عنوان ظاهر وجود و خلق را به‌عنوان مظهر حق می‌بینند. این شهود، گویی دریچه‌ای است که از آن، نور وحدت بر کثرت می‌تابد و هر دو را در هماهنگی الهی نشان می‌دهد. قرآن کریم در آیه شریفه «شَهِدَ ٱللَّهُ أَنَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَٱلْمَلَٰٓئِكَةُ وَأُوْلُواْ ٱلْعِلْمِ قَآئِمًۢا بِٱلْقِسْطِ» (سوره آل عمران، آیه ۱۸) بر این شهود توحیدی تأکید دارد، جایی که حق، فرشتگان، و عالمان در گواهی به وحدت هم‌صدا می‌شوند.

درنگ: جامعان، در مقام جمع، حق را به‌عنوان ظاهر و خلق را به‌عنوان مظهر می‌بینند و وحدت و کثرت را توأمان درمی‌یابند.

جمع‌بندی بخش اول

ادراک توحیدی در سه مرتبه محجوبان، واحدان، و جامعان تبیین می‌شود. محجوبان، در کثرت خلقی غرق‌اند و از حق غافل می‌مانند. واحدان، در وحدت الهی مستغرق‌اند، اما از خلق غفلت می‌کنند. جامعان، اما، به مقام جمع دست یافته‌اند و حق و خلق را توأمان می‌بینند. تشبیه واحدان به ملائکه مهیمه، هرچند مرتبه بالای آن‌ها را نشان می‌دهد، اما نقصشان را در عدم جامعیت برجسته می‌کند. این بخش، با تبیین این مراتب، بنیانی برای فهم عمیق‌تر رابطه حق و خلق در بخش‌های بعدی فراهم می‌آورد.

بخش دوم: رابطه حق و خلق در توحید افعالی

اضافه فعل به خالق و مخلوق

در توحید افعالی، افعال به دو وجه به خالق و مخلوق نسبت داده می‌شوند. از منظر ایجادی، هر فعل به حق بازمی‌گردد، زیرا او خالق و مبدع است. اما از منظر ظاهری، افعال به مخلوقات نیز نسبت داده می‌شود، زیرا مخلوقات محل ظهور این افعال‌اند. متن درس‌گفتار بیان می‌کند: «باضافة الفعل إلى الله بحكم الإيجاد و الإبداع و إلى المخلوق بحكم التوجه و الانبعاث و الكسب»، یعنی اضافه فعل به خدا از حیث ایجاد و ابداع و به مخلوق از حیث توجه، انبعاث، و کسب.

این دوگانگی، چونان دو روی یک سکه است: از یک سو، حق خالق هر فعل است، و از سوی دیگر، مخلوق محل ظهور آن. برای مثال، آتش به اعتبار ظاهری می‌سوزاند، اما در حقیقت، حق سوزاننده است. این دیدگاه، از شرک (نسبت دادن فعل به غیر خدا) پرهیز می‌کند و به جمع میان خالق و مخلوق می‌رسد. قرآن کریم در آیه شریفه «شَهِدَ ٱللَّهُ أَنَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَٱلْمَلَٰٓئِكَةُ وَأُوْلُواْ ٱلْعِلْمِ قَآئِمًۢا بِٱلْقِسْطِ» (سوره آل عمران، آیه ۱۸) بر این توحید افعالی تأکید دارد، جایی که شهادت به وحدت، خلق را در مقام ظهور حق قرار می‌دهد.

درنگ: افعال از حیث ایجاد به حق و از حیث ظهور به مخلوق نسبت داده می‌شود، و این دوگانگی، توحید افعالی را تبیین می‌کند.

مشکل تفکیک در مقام جمع

در مقام جمع، تفکیک میان حق و خلق با پیچیدگی همراه است. متن درس‌گفتار بیان می‌کند: «اضافات إلى الخلق مع أنه خالقه»، یعنی افعال به خلق نسبت داده می‌شود، درحالی‌که حق خالق آن‌هاست. این دوگانگی، چونان معمایی است که حل آن نیازمند فهمی عمیق از وحدت وجودی است. از یک سو، حق خالق همه‌چیز است، و از سوی دیگر، افعال به مخلوقات نسبت داده می‌شود. این مشکل، ریشه در محدودیت ادراک بشری دارد که نمی‌تواند وحدت و کثرت را به‌طور کامل در یک مقام جمع کند.

برای رفع این پیچیدگی، عرفان بر جمع حق و خلق تأکید دارد، جایی که خلق به‌عنوان مظهر حق دیده می‌شود. این جمع، گویی پلی است که وحدت و کثرت را به یکدیگر متصل می‌کند، بدون آنکه یکی بر دیگری غلبه یابد. جامعان، با شهود این جمع، از شرک ظاهری و باطنی پرهیز می‌کنند و به توحید ناب دست می‌یابند.

جمع‌بندی بخش دوم

توحید افعالی، افعال را از حیث ایجاد به حق و از حیث ظهور به مخلوق نسبت می‌دهد. این دوگانگی، در مقام جمع، با پیچیدگی‌هایی همراه است که نیازمند فهمی عمیق از وحدت وجودی است. جامعان، با شهود حق به‌عنوان خالق و خلق به‌عنوان مظهر، این دوگانگی را در وحدتی متعالی جمع می‌کنند. این بخش، با تبیین این مفاهیم، چارچوبی برای فهم جایگاه اولیاء الهی در بخش بعدی فراهم می‌آورد.

بخش سوم: شهود دوگانه و مظاهر الهی

شهود حق و خلق در مقام جمع

در مقام جمع، جامعان دو نوع شهود را تجربه می‌کنند: شهود اول، مشاهده حق به‌عنوان ظاهر در همه شئونات وجود، و شهود دوم، مشاهده خلق در بطن همان شهود حق. متن درس‌گفتار بیان می‌کند: «الجمع بين المشاهدتين: المشاهدة الأولى مشاهدة الحق ظاهراً من حيث الوجود، والمشاهدة الثانية مشاهدتهم في عين الشهود الأول»، یعنی جمع میان دو شهود: شهود اول، مشاهده حق به‌عنوان ظاهر وجود، و شهود دوم، مشاهده خلق در همان شهود اول.

این شهود دوگانه، چونان نگریستن به اقیانوسی است که امواج آن، مظاهر حق‌اند. جامعان، حق را در وحدت مطلق و خلق را در کثرت مظاهر می‌بینند، بدون آنکه میان این دو تناوب یا انفراد رخ دهد. این جمع، نشان‌دهنده وحدت وجودی است که در آن، حق مظهر احکام حقایق و خلق مظهر این مظهرات است. این دیدگاه، گویی نوری است که از وحدت بر کثرت می‌تابد و هر دو را در هماهنگی الهی نشان می‌دهد.

درنگ: جامعان، با شهود دوگانه، حق را به‌عنوان ظاهر و خلق را در بطن همان شهود می‌بینند، بدون تناوب یا انفراد.

امهات حقایق و مظاهر اسماء ذاتی

امهات حقایق، شامل طبیعت، هباء، و جسم کلی، به‌عنوان مظاهر اولیه اسماء ذاتی الهی معرفی می‌شوند. متن درس‌گفتار بیان می‌کند: «كهذه الثلاثة و نحوها من الأسماء الذاتية»، یعنی این سه و مانند آن‌ها از اسماء ذاتی‌اند. این مظاهر، چونان ریشه‌هایی‌اند که شاخه‌های خلقت از آن‌ها می‌روید. با این حال، متن نقدی بر ترتیب ارائه این مفاهیم وارد می‌کند و تأکید دارد که اسماء ذاتی باید مقدم بر مظاهر آن‌ها ذکر شوند، زیرا اسماء ذاتی، مظهر اولیه‌اند و حقایق ثلاثه، ظهورات آن‌ها.

این نقد، چونان ترازویی است که تقدم و تأخر مفاهیم را می‌سنجد. اسماء ذاتی، به‌عنوان ظرف ذات، تقدم دارند، و حقایق ثلاثه، به‌عنوان ظهورات آن‌ها، در مرتبه‌ای پایین‌تر قرار می‌گیرند. این ترتیب، انسجام مفهومی را حفظ می‌کند و از خلط میان مظهر و مظهرات جلوگیری می‌نماید.

وحدت و کثرت در تعینات

تمام تعینات، از اسماء ذاتی گرفته تا حقایق کلی و مظاهر جزئی، شئون ذات الهی‌اند. متن درس‌گفتار بیان می‌کند: «و كل التعينات ليس إلا شئون ذاته مع تفاوت ما بينها»، یعنی همه تعینات، جز شئون ذات او نیستند، با تفاوت‌هایی میان آن‌ها. این تفاوت‌ها، در محاطیت و محیطیت، و کمال و نقص متوهم ظهور می‌یابند. نقص در این دیدگاه، واقعی نیست، زیرا در نظام احسن الهی، نقص محقق وجود ندارد.

این دیدگاه، چونان باغی است که هر گل آن، جلوه‌ای از ذات الهی است، و تفاوت میان گل‌ها، تنها در ظهورات و مراتب آن‌هاست. وحدت وجودی، تمام هستی را ظهورات ذات حق می‌داند، و کثرت، تنها سایه‌ای از این وحدت متعالی است.

درنگ: تمام تعینات، شئون ذات الهی‌اند و تفاوت آن‌ها در محاطیت، محیطیت، و نقص متوهم است، نه نقص محقق.

احدیت و واحدیت در ظهورات الهی

احدیت، مرتبه غیب ذات است که در آن، هیچ تعینی وجود ندارد. اما در واحدیت، اسماء و صفات الهی با تعین ظهور می‌یابند. متن درس‌گفتار بیان می‌کند که در احدیت، حتی مظهر نیز وجود ندارد، اما در واحدیت، مظاهر ختمی و غیرختمی ظهور می‌یابند. این تمایز، چونان خطی است که میان غیب مطلق و ظهورات متعینه کشیده شده است.

احدیت، گویی اقیانوسی است بی‌کران که هیچ موجی در آن نیست، اما واحدیت، اقیانوسی است که امواج اسماء و صفات در آن پدیدار می‌شوند. مظهر ختمی در احدیت، به‌عنوان مظهر احدی، و مظاهر واحدیت، به‌عنوان ظهورات اسماء و صفات، مراتب مختلف ظهور الهی را نشان می‌دهند.

جمع‌بندی بخش سوم

جامعان، با شهود دوگانه، حق را به‌عنوان ظاهر و خلق را در بطن همان شهود می‌بینند. امهات حقایق، به‌عنوان مظاهر اسماء ذاتی، در مرتبه‌ای پایین‌تر از اسماء قرار دارند. تمام تعینات، شئون ذات الهی‌اند و تفاوت آن‌ها در مراتب ظهور است. تمایز احدیت و واحدیت، مراتب ظهور الهی را روشن می‌سازد. این بخش، با تبیین این مفاهیم، بستری برای فهم جایگاه اولیاء الهی در بخش بعدی فراهم می‌کند.

بخش چهارم: اولیاء الهی و ولایت تکوینی

ویژگی‌های اولیاء الهی

اولیاء الهی، کسانی‌اند که حق را به حقیقت شهود کرده و به معرفت کامل دست یافته‌اند. متن درس‌گفتار بیان می‌کند: «الذين شهد الحق حق الشهود و عرفوه حق المعرفة»، یعنی کسانی که حق را به حقیقت شهود کرده و او را به معرفت کامل شناخته‌اند. این معرفت، تحقق حق در ذات آن‌هاست، گویی حق در وجودشان کوبیده شده و آن‌ها به مظهر حق تبدیل شده‌اند.

این مقام، چونان قله‌ای است که تنها عاشقان حق به آن می‌رسند. اولیاء، با شکر و توسط، به این مرتبه دست یافته‌اند. قرآن کریم در آیه شریفه «وَقَلِيلٌۭ مِّنْ عِبَادِىَ ٱلشَّكُورُ» (سوره سبأ، آیه ۱۳، : «و اندکی از بندگانم سپاسگزارند») بر کمیاب بودن این سپاسگزاران تأکید دارد. اولیاء، به دلیل تحقق حق در وجودشان، دارای ولایت تکوینی و سیطره وجودی بر خلق‌اند.

درنگ: اولیاء الهی، با شهود و معرفت کامل، حق را در ذات خود محقق کرده و به مظاهر اسماء الهی تبدیل شده‌اند.

ولایت تکوینی و سیطره وجودی

ولایت اولیاء الهی، نه اعتباری، بلکه حقیقتی تکوینی است. متن درس‌گفتار تأکید دارد که این ولایت، مانند کوهی است که نمی‌توان آن را نادیده گرفت. اولیاء، مظاهر اسماء الهی‌اند و سیطره‌ای وجودی بر خلق دارند. قرآن کریم در آیه شریفه «وَمَن يَشْرِى نَفْسَهُ ٱبْتِغَآءَ مَرْضَاتِ ٱللَّهِ» (سوره بقره، آیه ۲۰۷، : «و از میان مردم کسی است که جان خود را برای طلب خشنودی خدا می‌فروشد») به جایگاه والای اولیاء اشاره می‌کند که جان خود را در راه حق فدا می‌کنند.

این ولایت، چونان نوری است که بر خلقت می‌تابد و هر که در مسیر آن قرار گیرد، یا به نور هدایت می‌شود یا در تاریکی گمراهی فرو می‌رود. اولیاء، با این سیطره وجودی، خلق را یا به ایمان و بهشت هدایت می‌کنند یا به کفر و جهنم می‌کشانند، بدون وجود حالت میانی.

تفاوت اولیاء با دیگران

اولیاء الهی، هرچند در حقیقت نور واحدی‌اند، اما هرکدام شأن و جلوه‌ای خاص دارند. متن درس‌گفتار بیان می‌کند: «كلهم نور واحد و لكل واحد منهم شان خاص»، یعنی همه نور واحدی‌اند، اما هرکدام شأنی خاص دارند. این تفاوت، گویی در زوایای مختلف یک گوهر درخشان است که هر زاویه، جلوه‌ای متفاوت نشان می‌دهد.

در مکتب اولیاء، یا قبول است یا رفوزه، و تجدیدی وجود ندارد. این ویژگی، آن‌ها را از دیگران متمایز می‌کند. غیر اولیاء، ممکن است سال‌ها در میانه راه بمانند، اما در مکتب اولیاء، خلق یا به بهشت می‌رسند یا به جهنم، گویی اسیدی‌اند که جز حقیقت، چیزی باقی نمی‌گذارند.

درنگ: اولیاء الهی، نور واحدی‌اند با شئون خاص، و در مکتب آن‌ها، یا قبول است یا رفوزه، بدون حالت میانی.

بلای اولیاء و مسئولیت ولایت

اولیاء الهی، هم خود بلااند و هم بلا را جذب می‌کنند. متن درس‌گفتار بیان می‌کند که آن‌ها بار سنگین بلای الهی را تحمل می‌کنند، چه در وجودشان به دلیل مسئولیت عظیم ولایت، و چه در تعامل با خلق به دلیل تأثیرگذاری عمیق. این بلا، چونان طوفانی است که تنها قلوب استوار اولیاء آن را تاب می‌آورند.

فهم این بلایا، هوس ولایت را از دل انسان می‌زداید. ولایت الهی، همراه با مسئولیت‌ها و سختی‌های عظیم است، گویی باری است که تنها شانه‌های اولیاء توان حمل آن را دارد. این دیدگاه، عظمت اولیاء و دشواری مسیرشان را برجسته می‌کند و خلق را به تأمل در جایگاه والای آن‌ها دعوت می‌نماید.

جمع‌بندی بخش چهارم

اولیاء الهی، با شهود و معرفت کامل، حق را در ذات خود محقق کرده و به مظاهر اسماء الهی تبدیل شده‌اند. ولایت آن‌ها، حقیقتی تکوینی است که سیطره وجودی بر خلق دارد. تفاوت اولیاء با دیگران، در نور واحد و شئون خاص آن‌هاست، و در مکتبشان، یا قبول است یا رفوزه. بلای اولیاء، مسئولیت عظیم ولایت را نشان می‌دهد. این بخش، با تبیین جایگاه اولیاء، عظمت توحید و ولایت را در عرفان اسلامی روشن می‌سازد.

نتیجه‌گیری کلی

این نوشتار، با بازنویسی درس‌گفتار شماره 410 آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره و تحلیل‌های تفصیلی مرتبط، به تبیین مفاهیم عمیق عرفانی در چارچوب توحید، شهود، و رابطه حق و خلق پرداخت. اقسام سه‌گانه ادراک توحیدی، توحید افعالی، شهود دوگانه جامعان، و جایگاه اولیاء الهی، چونان نگین‌هایی در تاج معرفت عرفانی درخشیدند.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، ویژگی اصلی قسم اول (محجوبان) چیست؟

2. در متن درسگفتار، قسم دوم به چه کسانی اطلاق می‌شود؟

3. بر اساس متن، منظور از «اضافة الفعل الینا مع انه خالقه» چیست؟

4. در متن درسگفتار، قسم سوم (کاملین) چه ویژگی‌ای دارند؟

5. طبق متن، منظور از «متمکنون» چیست؟

6. بر اساس متن، قسم اول (محجوبان) مومن به اشیاء و کافر به خدا هستند.

7. متن درسگفتار بیان می‌کند که قسم دوم خلق را می‌بینند و حق را نمی‌بینند.

8. طبق متن، کسی که مخلوق را نبیند، خالق را نیز به طور کامل نمی‌بیند.

9. متن درسگفتار بیان می‌کند که ملائکه مهیمه خلق را می‌بینند و حق را نمی‌بینند.

10. بر اساس متن، تمام تعینات، شئون ذات حق تعالی هستند.

11. تفاوت اصلی بین قسم دوم و قسم سوم در چیست؟

12. چرا طبق متن، دیدن خالق بدون خلق ناقص است؟

13. منظور از «مزاحمون للکمل فی الشهود» در متن چیست؟

14. چرا در متن گفته شده که ملائکه مهیمه خلق را نمی‌بینند؟

15. طبق متن، چرا نقص در نظام احسن محقق نیست؟

پاسخنامه

1. دیدن خلق بدون توجه به حق

2. کسانی که فقط حق را می‌بینند

3. اضافه کردن فعل به خلق با وجود اینکه خدا خالق است

4. جمع بین شهود حق و خلق دارند

5. کسانی که اراده کامل در معرفت دارند

6. درست

7. نادرست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. قسم دوم فقط حق را می‌بینند و از خلق غافلند، اما قسم سوم بین شهود حق و خلق جمع می‌کنند.

12. زیرا خالق بدون خلق، خالق نیست و وصف خالقیت به فعل وابسته است.

13. متمکنون کسانی هستند که در شهود با کاملین هم‌راستا شده و از آن‌ها تقلید می‌کنند.

14. زیرا حق بر امر آن‌ها غالب شده و فقط شهود حق دارند.

15. چون نسبت به وجود، هر چیزی همه چیز را دارد و نقص فقط در ظهورات متوهم است.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده