در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 420

متن درس

 

نقد و تبیین کیهان‌شناسی عرفانی و نظم خلقت

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 420)

دیباچه

عرفان نظری، چونان اقیانوسی ژرف و بی‌کران، در پی تبیین حقیقت وجود و نظام خلقت در مراتب گوناگون آن است. در این میان، کیهان‌شناسی عرفانی، با ترسیم عوالم وجود از احدیت تا ناسوت، تلاش دارد تا نظم الهی را در هماهنگی وحدت و کثرت آشکار سازد. این نوشتار، برگرفته از درس‌گفتار شماره 420 مجموعه مصباح الأنس، به نقد و تبیین تخصصی فصل چهاردهم این اثر می‌پردازد که به موضوع کرسی، عرش، و سلسله‌مراتب عوالم وجود اختصاص دارد.

بخش نخست: نقد کیهان‌شناسی فصل چهاردهم مصباح الأنس

فقدان انسجام و استدلال در فصل چهاردهم

فصل چهاردهم مصباح الأنس، که قرار بود به تبیین مفهوم کرسی بپردازد، از انسجام و استدلال علمی بی‌بهره است. این فصل، به جای تمرکز بر موضوع اصلی، به مطالب پراکنده و غیرمرتبط پرداخته و فاقد روش‌شناسی قرآنی، نهج‌البلاغه‌ای یا علمی است. به‌گونه‌ای که می‌توان گفت نود و نه و نود و نه دهم درصد محتوای آن، بی‌مبنا و بدون دلیل معتبر است. این فقدان استدلال، متن را از جایگاه یک اثر عرفانی معتبر دور ساخته و آن را به گردآوری عبارات غیرمنسجم تبدیل کرده است.

این نقد، به‌سان مشعلی است که تاریکی‌های ساختاری متن را روشن می‌سازد. فقدان مبنای علمی یا عرفانی، نه تنها ارزش تحلیلی متن را کاهش داده، بلکه خواننده را در迷گاهی از عبارات بی‌اساس رها می‌کند. ضرورت تبیین دقیق و مستند در آثار عرفانی، از مهم‌ترین درس‌هایی است که این نقد به ما می‌آموزد.

درنگ: فصل چهاردهم مصباح الأنس، به‌سان باغی بی‌نظم، فاقد انسجام و استدلال است و از روش‌شناسی قرآنی یا علمی فاصله دارد، که این امر، اعتبار عرفانی آن را مخدوش می‌سازد.

نقد خلط مفاهیم فلک و ملک

یکی از ضعف‌های برجسته این فصل، خلط میان مفاهیم فلک (جهان مادی) و ملک (جهان مجرد) است. شارح، بدون ارائه دلیل معتبر، ادعا کرده که ملک در فلک و فلک در فلکی دیگر قرار دارد. این خلط، نه با سبک قرآن کریم سازگار است و نه با روش نهج‌البلاغه یا استدلال علمی. چنین رویکردی، به‌سان آمیختن آب و روغن، مفاهیم متمایز عرفانی را درهم می‌ریزد و خواننده را از درک صحیح بازمی‌دارد.

این نقد، بر ضرورت تمایز دقیق میان مراتب مادی و مجرد در عرفان تأکید دارد. فلک، به‌عنوان بخشی از نظام کیوانی در عالم ناسوت، با ملک، که مرتبه‌ای مجرد است، تفاوت بنیادین دارد. خلط این دو، نشان‌دهنده ضعف روش‌شناختی شارح و نیاز به بازسازی مفاهیم عرفانی است.

نقد عبارات شارح و فقدان متن اصلی

شارح این فصل، به‌جای ارائه متن اصلی (ماتن)، به گردآوری عبارات پراکنده از شارحان برجسته‌ای چون صدرالدین قونوی، مویدالدین جندی و شیخ اشراق پرداخته است. این گردآوری، فاقد انسجام و تحلیل عمیق است و شارح را به متکلمی ضعیف تبدیل کرده که توانایی تبیین منسجم را ندارد. عبارات، به‌سان تکه‌های پارچه‌ای ناهمگون، بدون پیوند معنایی کنار هم قرار گرفته‌اند و ارزش علمی متن را کاهش داده‌اند.

این رویکرد، به‌مثابه ساخت بنایی بدون پی است. فقدان متن اصلی و تحلیل دقیق، متن را از جایگاه یک اثر عرفانی معتبر به مجموعه‌ای از نقل‌قول‌های بی‌هدف فروکاسته است. این نقد، بر اهمیت اصالت متن و ضرورت تحلیل عمیق در آثار عرفانی تأکید می‌کند.

درنگ: شارح، به‌سان گردآورنده‌ای بی‌نظم، عبارات پراکنده را بدون متن اصلی یا تحلیل منسجم ارائه کرده و ارزش علمی متن را کاهش داده است.

تأثیر اسرائیلیات و مطالب غیرمستند

بخش عمده‌ای از مطالب این فصل، به موضوعاتی چون محل بهشت، جهنم و زیست ملائکه پرداخته که ریشه در اسرائیلیات دارند. این عبارات، نه بر کشف معتبر استوارند و نه دلیل عقلی یا نقلی دارند. ادعاهایی مانند خلق عالم رضوان بین فلك چهارم و فلك البروج، با زمین بهشت و سقف آتش، به داستان‌سرایی شبیه‌اند تا تبیین عرفانی. این مطالب، فاقد مبنای قرآنی یا روایی‌اند و اعتبار متن را مخدوش کرده‌اند.

این نقد، به‌سان غربالگری است که مطالب غیرمستند را از متون عرفانی جدا می‌سازد. اسرائیلیات، چونان علف‌های هرز، رشد متون معتبر را مختل می‌کنند و پالایش آنها، ضرورتی انکارناپذیر است.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، به نقد روش‌شناختی و محتوایی فصل چهاردهم مصباح الأنس اختصاص داشت. فقدان انسجام، خلط مفاهیم فلک و ملک، ضعف شارح در ارائه متن اصلی، و تأثیر اسرائیلیات، از مهم‌ترین کاستی‌های این فصل‌اند. این نقدها، بر ضرورت بازسازی کیهان‌شناسی عرفانی با تکیه بر منابع معتبر قرآنی، روایی و علمی تأکید دارند. در ادامه، به تبیین نظام عوالم و جایگاه عرش و کرسی پرداخته خواهد شد.

بخش دوم: تبیین نظام عوالم در عرفان نظری

سلسله‌مراتب عوالم: از احدیت تا ناسوت

در عرفان نظری، نظام خلقت به‌سان نردبانی است که از مرتبه احدیت و واحدیت آغاز شده و به تدریج به عوالم مجردات، مثال و ناسوت تنزل می‌یابد. عالم مجردات، مرتبه‌ای است که از ماده و کثرت مبراست و به حقیقت الهی نزدیک‌تر است. عالم مثال، چونان پلی میان مجردات و ماده، واسطه‌ای برای ظهور حق در کثرت است. عالم ناسوت، که نظام کیوانی با ستارگان و کواکب را در بر می‌گیرد، مرتبه‌ای مادی است که با موالید ثلاث (جماد، نبات، حیوان) و انسان تکمیل می‌شود. این عوالم، نه به تداخل، بلکه به تجاذب با یکدیگر مرتبط‌اند، به‌گونه‌ای که هر مرتبه، مظهر مرتبه بالاتر است.

این سلسله‌مراتب، به‌مثابه رودی است که از چشمه احدیت سرچشمه گرفته و در مسیر خود، به شاخه‌های گوناگون تقسیم می‌شود، اما وحدت خود را حفظ می‌کند. این ساختار، نظم الهی را در هماهنگی وحدت و کثرت آشکار می‌سازد.

درنگ: عوالم وجود، از احدیت تا ناسوت، چونان نردبانی است که هر پله آن، مظهر مرتبه بالاتر است و با تجاذب، نظم الهی را در هماهنگی وحدت و کثرت متجلی می‌سازد.

نظام کیوانی و عالم ارضی

عالم ناسوت، شامل نظام کیوانی با ستارگان و کواکب و عالم ارضی با موالید ثلاث است. نظام کیوانی، بخشی از عالم ماده است که با نظمی دقیق و حیاتی پویا اداره می‌شود. این نظام، حادث است و عمری محدود دارد، چنان‌که در نهج‌البلاغه و قرآن کریم به پایان‌پذیری آن اشاره شده است. آیات شریفه إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ (سوره تکویر، آیه ۱؛ : «آنگاه که خورشید درهم پیچیده شود») و وَالنُّجُومُ انْكَدَرَتْ (سوره تکویر، آیه ۲؛ : «و ستارگان تیره و تار شوند») بر این حقیقت دلالت دارند. عالم ارضی، با جماد، نبات، حیوان و انسان، تکامل می‌یابد و انسان، به‌عنوان خلیفه الهی، قله این مرتبه است.

نظام کیوانی، به‌سان ساعتی است که با نظمی دقیق، چرخ‌های خود را می‌چرخاند، اما روزی به پایان می‌رسد. این حادث بودن، بر محدودیت ماده و وابستگی آن به فاعلیت الهی تأکید دارد.

جایگاه عرش و کرسی در عوالم

عرش و کرسی، به‌عنوان مراتب عالی وجود، در عالم مجردات جای دارند و با نظام کیوانی مادی متمایزند. عرش، مظهر قدرت الهی و مرتبه‌ای است که از هرگونه کثرت و ماده مبراست. کرسی، هرچند در مرتبه‌ای پایین‌تر از عرش قرار دارد، همچنان در حوزه مجردات است و با بهشت، که در این فصل به اشتباه اصل جنان خوانده شده، متفاوت است. ادعای متن مبنی بر اینکه کرسی اصل بهشت است، با جایگاه متمایز این دو در نظام عرفانی ناسازگار است.

عرش و کرسی، به‌سان دو ستاره درخشان در آسمان معرفت، مراتب مجرد را روشن می‌سازند، اما خلط آنها با نظام مادی، به‌مثابه فروکاستن نور به سایه است.

درنگ: عرش و کرسی، چونان ستارگان در آسمان مجردات، از نظام کیوانی مادی متمایزند و خلط آنها با بهشت، خطایی روش‌شناختی است.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، به تبیین نظام عوالم در عرفان نظری، از احدیت تا ناسوت، و جایگاه عرش و کرسی در این سلسله‌مراتب اختصاص داشت. نظام کیوانی، به‌عنوان بخشی از عالم ناسوت، حادث و محدود است، در حالی که عرش و کرسی، در مرتبه مجردات قرار دارند. نقدهای مطرح‌شده، بر ضرورت تمایز میان مراتب مادی و مجرد و اجتناب از خلط مفاهیم تأکید دارند. در بخش بعدی، به فاعلیت الهی و نقش اسباب در نظام خلقت پرداخته خواهد شد.

بخش سوم: فاعلیت الهی و نقش اسباب در نظام خلقت

فاعلیت مطلق الهی

خداوند متعال، فاعل مطلق همه موجودات است، چنان‌که در قرآن کریم آمده: اللَّهُ فَاعِلٌ لِمَا يُرِيدُ (سوره هود، آیه ۱۰۷؛ : «خداوند هر چه را بخواهد انجام می‌دهد»). کرات، افلاک و سایر موجودات، اسباب متعینی هستند که خداوند برای آزمایش بندگان قرار داده است: لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا (سوره هود، آیه ۷؛ : «تا شما را بیازماید که کدامین‌تان نیکوکارترید»). این اسباب، نه مستقل‌اند و نه فاعل بالذات، بلکه مظاهر اراده الهی‌اند.

فاعلیت الهی، به‌سان خورشیدی است که پرتوهایش همه موجودات را روشن می‌سازد، و اسباب، چونان آینه‌هایی، نور آن را منعکس می‌کنند. این اصل، توحید افعالی را در نظام خلقت متجلی می‌سازد.

درنگ: خداوند، فاعل مطلق است و اسباب، چونان آینه‌هایی، اراده الهی را در نظام خلقت منعکس می‌کنند، که این امر، توحید افعالی را محقق می‌سازد.

نقد کرات اثیری و هوائی

فصل چهاردهم، کرات اثیری را به برج‌های فلکی اسد، قوس و حمل، و کرات هوائی را به جوزا، میزان و دلو نسبت داده و آنها را در برابر کرة عنصری (ناسوت) قرار داده است. این تقسیم‌بندی، فاقد مبنای علمی یا عرفانی است و به کیهان‌شناسی قدیم وابسته است. چنین ادعاهایی، نه با کشف معتبر تأیید می‌شوند و نه با دلیل عقلی یا نقلی پشتیبانی می‌گردند.

این تقسیم‌بندی، به‌سان نقاشی خیالی است که بدون توجه به واقعیت، خطوطی بی‌مبنا ترسیم می‌کند. نقد این ادعا، بر ضرورت تکیه بر منابع معتبر و اجتناب از گمانه‌زنی‌های غیرعلمی تأکید دارد.

نقد ترسیم عالم رضوان

ادعای خلق عالم رضوان بین فلك چهارم و فلك البروج، با زمین بهشت و سقف آتش، فاقد مستندات قرآنی یا عقلی است. این ترسیم، به داستان‌سرایی شبیه است تا تبیین عرفانی، و جایگاه بهشت را به‌عنوان مرتبه‌ای متعالی فرومی‌کاهد. همچنین، ادعای فاصله هر درجه از درجات صدگانه بهشت به اندازه فاصله زمین تا آسمان، غیرمستند و غیرعلمی است.

این ترسیم، به‌مثابه ساخت کاخی خیالی بر پایه شن است. فقدان دلیل معتبر، این ادعاها را از اعتبار ساقط کرده و بر ضرورت تبیین دقیق مفاهیم متافیزیکی تأکید می‌کند.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، به فاعلیت مطلق الهی و نقش اسباب در نظام خلقت اختصاص داشت. خداوند، فاعل بالذات است و اسباب، مظاهر اراده او در آزمایش بندگان‌اند. نقد کرات اثیری و هوائی و ترسیم عالم رضوان، بر ضعف استدلالی متن و ضرورت تکیه بر منابع معتبر تأکید دارد. در بخش بعدی، به نقد عبارات غیرمستند و مسئله تعلق روح به بدن پرداخته خواهد شد.

بخش چهارم: نقد عبارات غیرمستند و مسئله تعلق روح به بدن

نقد تقسیم کلمة واحدة و نسبت افلاک

متن، کلمة واحدة را به ۲۸ حرف (بر اساس الفبای عربی) تقسیم کرده و آن را به افلاک نسبت داده است. این تقسیم‌بندی، با توجه به تفاوت تعداد حروف در زبان‌های دیگر (فارسی ۳۲، انگلیسی ۲۶)، فاقد مبنای علمی یا عرفانی است. همچنین، ادعای تبدیل شش فلك به دوازده (به دلیل دوپهلو شدن) و نسبت آن به دوازده امام یا برج‌های فلکی، بی‌مبنا و غیرمستند است.

این نسبت‌ها، به‌سان رشته‌هایی بی‌استحکام‌اند که نمی‌توانند وزن حقیقت را تحمل کنند. نقد این ادعاها، بر ضرورت اجتناب از تعمیم‌های بی‌اساس و حفظ دقت در تحلیل‌های عرفانی تأکید دارد.

درنگ: تقسیم کلمة واحدة به ۲۸ حرف و نسبت افلاک به دوازده، چونان رشته‌هایی بی‌استحکام، فاقد مبنای علمی یا عرفانی‌اند و از اعتبار ساقط‌اند.

نقد کشف‌های غیرمعتبر

متن، برخی ادعاها را به کشف نسبت داده، اما این کشفیات، فاقد دلیل معتبرند و به گمانه‌زنی شبیه‌اند. کشف معتبر، باید با شرع و عقل سازگار باشد، اما عبارات این فصل، نه با قرآن کریم هم‌خوانی دارند و نه با استدلال عقلی تأیید می‌شوند. ادعای ترسیم عوالم تنها با کشف یا خبر صادق، بدون ارائه این مستندات، اعتبار متن را مخدوش کرده است.

این کشفیات، به‌سان سراب‌هایی‌اند که تشنه حقیقت را فریب می‌دهند. نقد آنها، بر ضرورت ارزیابی کشفیات عرفانی با معیارهای شرعی و عقلی تأکید می‌کند.

تعلق روح مجرد به بدن مادی

یکی از مسائل بنیادین فلسفه و عرفان، چگونگی تعلق روح مجرد به بدن مادی است. روح، به‌عنوان موجودی مجرد، با بدن، که ماده‌ای است، تفاوت بنیادین دارد. این تعلق، نیازمند تبیین علمی، فلسفی و طبیعی است که چگونه دو موجود متضاد با هم مرتبط می‌شوند. این مسئله، به‌سان پیوند دو بال متمایز است که پرنده انسان را به سوی آسمان معرفت پرواز می‌دهد.

تبیین این رابطه، به استدلال دقیق و بررسی نظم خلقت نیاز دارد. انسان، به‌عنوان موجودی مرکب از روح و بدن، نمونه‌ای از هماهنگی الهی در نظام خلقت است.

درنگ: تعلق روح مجرد به بدن مادی، چونان پیوند دو بال متمایز، نیازمند تبیین علمی و فلسفی است و هماهنگی الهی را در خلقت انسان متجلی می‌سازد.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، به نقد عبارات غیرمستند، از جمله تقسیم کلمة واحدة و نسبت افلاک، و بررسی مسئله تعلق روح به بدن اختصاص داشت. نقد کشف‌های غیرمعتبر، بر ضرورت تکیه بر منابع معتبر تأکید دارد، و مسئله روح و بدن، به‌عنوان موضوعی بنیادین، نیازمند تبیین دقیق است. در بخش بعدی، به نظم و حیات عالم ناسوت و نقش عشق در خلقت پرداخته خواهد شد.

بخش پنجم: نظم و حیات عالم ناسوت و نقش عشق در خلقت

نظم و حیات عالم ناسوت

عالم ناسوت، با نظمی دقیق و حیاتی پویا، اداره می‌شود. این عالم، زنده، منظم و پرتلاش است و نظام مادی آن، عاشق و سمج است. مثال گیاهانی که از آسفالت سر برمی‌آورند، نشان‌دهنده سماجت و عشق این عالم به حیات است. این گیاهان، با قدرت الهی، موانع سخت را کنار زده و حیات خود را بروز می‌دهند، به‌گونه‌ای که آسفالت، شن و قیر را شکافته و به سوی نور می‌روند.

این نظم، به‌سان ارکستری است که هر نت آن، با دقتی الهی نواخته می‌شود. گیاهان، چونان نوازندگانی عاشق، با سماجت و لطف، نغمه حیات را در عالم ناسوت می‌سرایند.

درنگ: عالم ناسوت، چونان ارکستری زنده و پرتلاش، با نظمی الهی اداره می‌شود و گیاهان، با سماجت و عشق، نغمه حیات را در آن می‌سرایند.

عشق و لطف در نظام خلقت

عالم، با عشق و لطف الهی اداره می‌شود، نه با جبر و استکبار. گیاهان، با زبان نرم و لطف، موانع سخت را راضی کرده و حیات خود را بروز می‌دهند. این عشق، به‌سان جریانی است که سنگ‌های سخت را نرم می‌کند و حیات را در دل ماده جاری می‌سازد. برخلاف دیدگاه‌های جبرگرایانه، که عالم را با زور اداره‌شده می‌دانند، عرفان نظری بر نقش محبت و لطف در نظام خلقت تأکید دارد.

این دیدگاه، به‌مثابه چشمه‌ای زلال است که عطش معرفت را سیراب می‌کند. عشق الهی، نیروی محرکه خلقت است که ماده و مجرد را در هماهنگی متعالی پیوند می‌زند.

درنگ: عالم، با عشق و لطف الهی، چونان چشمه‌ای زلال، اداره می‌شود و گیاهان، با زبان نرم، موانع را راضی کرده و حیات را متجلی می‌سازند.

نقد جمع بین ضدین

ادعای خراز مبنی بر جمع خدا بین ضدین (ماده و مجرد)، نادرست است، زیرا ماده و مجرد ضد یکدیگر نیستند، بلکه مکمل‌اند و با لطف الهی هماهنگ می‌شوند. این هماهنگی، در تعلق روح به بدن و حیات گیاهان در دل ماده آشکار است. ماده و مجرد، به‌سان دو بال پرنده‌ای هستند که با لطف الهی، در آسمان خلقت پرواز می‌کنند.

این نقد، به‌سان صیقل دادن آینه‌ای است که حقیقت را روشن‌تر می‌سازد. دقت در اصطلاحات عرفانی، از خلط مفاهیم جلوگیری کرده و معرفت را تعمیق می‌بخشد.

رشد علمی در تبیین طبیعت

علم مدرن، با ابزارهای پیشرفته، تبیین دقیق‌تری از پدیده‌های طبیعی ارائه داده است. در گذشته، به دلیل محدودیت ابزارها، تبیین باز شدن گل‌ها دشوار بود، اما امروز، با فیلم‌برداری‌های پیشرفته، روشن شده که این فرآیند تدريجي است، نه دفعی. این پیشرفت، بر ضرورت به‌روزرسانی تبیین‌های عرفانی با یافته‌های علمی تأکید دارد.

این رشد علمی، به‌سان چراغی است که مسیر معرفت را روشن می‌سازد. عرفان، با بهره‌گیری از علم، می‌تواند خلقت را دقیق‌تر تبیین کند و از گمانه‌زنی فاصله گیرد.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، به نظم و حیات عالم ناسوت، نقش عشق و لطف در خلقت، نقد جمع بین ضدین، و رشد علمی در تبیین طبیعت اختصاص داشت. عالم ناسوت، با نظمی الهی و عشقی سمج، حیات را متجلی می‌سازد. نقد خراز و تأکید بر پیشرفت علمی، بر ضرورت دقت در اصطلاحات و به‌روزرسانی تبیین‌های عرفانی تأکید دارند. در بخش پایانی، به ضرورت مطالعه دقیق و جمع‌بندی کل اثر پرداخته خواهد شد.

بخش ششم: ضرورت مطالعه دقیق و جمع‌بندی

ضرورت مطالعه دقیق

مطالعه دقیق و مستمر، حتی برای موضوعات آشنا، شرعاً لازم است و از گمانه‌زنی جلوگیری می‌کند. این مطالعه، به‌سان کلیدی است که قفل معرفت را می‌گشاید و انسان را از خطا و اشتباه مصون می‌دارد. حتی اگر مباحث در ذهن پژوهشگر حاضر باشد، بازخوانی و بررسی دقیق، ضرورتی شرعی و علمی است.

این اصل، به‌مثابه نقشه‌ای است که راهنمای سالک در مسیر حقیقت است. مطالعه دقیق، از پراکندگی ذهن جلوگیری کرده و معرفت را نظام‌مند می‌سازد.

درنگ: مطالعه دقیق، چونان کلیدی است که قفل معرفت را گشوده و از گمانه‌زنی و خطا جلوگیری می‌کند، و شرعاً و علمیاً ضرورتی انکارناپذیر است.

جمع‌بندی کل اثر

این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتار شماره 420 مصباح الأنس، به نقد و تبیین کیهان‌شناسی عرفانی و نظم خلقت پرداخت. فصل چهاردهم این اثر، به دلیل فقدان انسجام، خلط مفاهیم، ضعف شارح و تأثیر اسرائیلیات، فاقد اعتبار علمی و عرفانی است. در مقابل، نظام عوالم از احدیت تا ناسوت، با نظمی الهی و تجاذب مراتب، تبیین شد. عرش و کرسی، در مرتبه مجردات، از نظام کیوانی مادی متمایزند، و فاعلیت الهی، همه اسباب را در بر می‌گیرد. عالم ناسوت، با حیاتی پویا و عشقی سمج، نظم خلقت را متجلی می‌سازد، و مطالعه دقیق، ضرورتی برای فهم حقیقت است.

این اثر، مخاطب را به تأمل در عظمت خلقت و پیگیری تبیین‌های علمی و مستند دعوت می‌کند. مطالعه آثار معتبر عرفانی، همراه با قرآن کریم و نهج‌البلاغه، می‌تواند راهگشای درک عمیق‌تر نظام خلقت باشد. دعای پایانی درس‌گفتار، که توسل به امیرالمؤمنین (ع) برای گشایش معرفت است، بر نقش اولیاء در هدایت به سوی حقیقت تأکید دارد.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس درسگفتار استاد فرزانه قدس سره، عالم ناسوت چگونه توصیف شده است؟

2. کدام‌یک از موارد زیر به‌عنوان یکی از مراتب عالم در درسگفتار ذکر شده است؟

3. طبق درسگفتار، رابطه بین عالم ماده و روح مجرد چگونه توصیف شده است؟

4. در درسگفتار، 'کرسی' به چه چیزی مرتبط دانسته شده است؟

5. بر اساس درسگفتار، چرا عالم ماده به‌عنوان عاشقی سمج توصیف شده است؟

6. درسگفتار بیان می‌کند که عالم ناسوت به صورت تداخلی با عوالم دیگر ارتباط دارد.

7. بر اساس درسگفتار، بسیاری از مطالب درباره کرسی و افلاک فاقد اساس علمی یا کاشفانه معتبر هستند.

8. درسگفتار تأکید دارد که همه موجودات بالحق هستند و از حق ظاهر شده‌اند.

9. طبق درسگفتار، عالم ماده فاقد نظم و حیات است.

10. درسگفتار بیان می‌کند که زبان‌های مختلف دنیا در اصل خصوصیات صفتی کلماتشان یکی هستند.

11. تفاوت اصلی بین عالم مجردات و عالم ناسوت در درسگفتار چیست؟

12. چرا درسگفتار برخی عبارات درباره کرسی را فاقد اساس درست می‌داند؟

13. مفهوم 'تجاذب' در عوالم چگونه در درسگفتار توضیح داده شده است؟

14. چرا عالم ماده در درسگفتار زنده و پرتلاش توصیف شده است؟

15. مفهوم 'عشق' در توصیف رشد گیاه در درسگفتار چگونه به کار رفته است؟

پاسخنامه

1. نظام کیوانی شامل ستارگان و کواکب

2. عالم ارضی

3. دو موجود که با هم تعلق می‌گیرند

4. اصل بهشت

5. به دلیل توانایی گیاه در شکافتن آسفالت

6. نادرست

7. درست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. عالم مجردات غیرمادی و متعالی است، در حالی که عالم ناسوت نظام کیوانی مادی شامل ستارگان و کواکب است.

12. زیرا این عبارات نه دلیل علمی دارند، نه مبتنی بر کشف معتبر هستند، و اغلب از اسرائیلیات یا نقل‌های غیرمستند گرفته شده‌اند.

13. تجاذب به معنای ارتباط و کشش متقابل عوالم بدون تداخل است، برخلاف تصور تداخل عوالم.

14. زیرا نظم دقیق و حیات پویا در آن، مانند توانایی گیاه در شکافتن آسفالت، نشان‌دهنده تلاش و حیات عالم ماده است.

15. عشق به معنای نیروی لطف و محبت است که گیاه را قادر می‌سازد با نرمی و صبر موانع سخت مانند آسفالت را بشکافد.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده