در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 658

متن درس





منازل السائرین: توحید خاصة الخاصه

منازل السائرین: تأملات عرفانی در توحید خاصة الخاصه

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۶۵۸)

مقدمه: سیر در مقامات توحید

توحید، گوهر معرفت الهی و مقصد نهایی سلوک عرفانی است که در مراتب گوناگون، از توحید عامه تا خاصة الخاصه، تجلی می‌یابد. در این میان، توحید خاصة الخاصه، قله‌ای است که سالک در آن، با فنای کامل رسوم، غیریت و خودیت، به وحدت حقیقی حق تعالی واصل می‌شود. این مقام، نه تنها از تعینات نفسانی و ظهورات کثرت خالی است، بلکه شهود سالک را به روایت الهی بدل می‌سازد، چنان‌که جز حق، هیچ در وجود او باقی نمی‌ماند. درس‌گفتار حاضر، برگرفته از تأملات عمیق آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه ۶۵۸، به تبیین این مرتبه متعالی پرداخته و با بیانی شاعرانه و عرفانی، راه وصول به این مقام را ترسیم می‌کند. این نوشتار، به تشریح ابعاد توحید خاصة الخاصه می‌پردازد.

بخش نخست: مراتب توحید و مقام خاصة الخاصه

مفهوم توحید در سه مرتبه

توحید، در نگاه عرفانی، در سه مرتبه متجلی می‌شود: توحید عامه، توحید خاصه و توحید خاصة الخاصه. توحید عامه، مرتبه‌ای است که در آن، عوام به یگانگی حق تعالی در ذات و صفات ایمان دارند، اما هنوز در بند تعینات و غیریت‌اند. توحید خاصه، مقام خواص است که در آن، سالک از کثرت ظاهری عبور کرده و به وحدت در افعال حق می‌رسد. اما توحید خاصة الخاصه، مرتبه‌ای است که در آن، سالک تمامی رسوم، از غیریت و تعدد گرفته تا نفس و حضوض، را فانی می‌سازد و جز حق، هیچ در وجودش باقی نمی‌ماند. این مقام، با آیه شریفه ﴿كُلُّ شَىْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ﴾ (قصص: ۸۸، : «هر چیز جز وجه او نابودشونده است») هم‌خوانی دارد، که بر فنای غیر و بقای وجه الهی تأکید می‌کند.

درنگ: توحید خاصة الخاصه، مقامی است که در آن، سالک با فنای کامل رسوم و غیریت، به وحدت حقیقی حق تعالی واصل می‌شود، چنان‌که جز حق، هیچ در وجود او باقی نمی‌ماند.

فنای رسوم و محو خودیت

در توحید خاصة الخاصه، سالک به مقامی می‌رسد که تمامی رسوم، از غیریت و تعدد گرفته تا نفس و حضوض، در وجودش محو می‌شود. این فنای کامل، به معنای رهایی از هرگونه خودیت و تعین است، چنان‌که ذره‌ای جز حق در وجود سالک باقی نمی‌ماند. این مقام، همانند آینه‌ای است که پس از زدودن تمامی زنگارها، جز نور حق را بازنمی‌تاباند. سالک در این مرتبه، نه تنها از غیریت و کثرت رهایی می‌یابد، بلکه حتی خود «من» را فانی می‌سازد، تا وجودش به تمامی به حق مستند شود. این مفهوم، با آیه شریفه ﴿فَمَنْ أَتَى ٱللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ﴾ (شعراء: ۸۹، : «مگر کسی که با قلبی سلیم به سوی خدا آید») هم‌خوانی دارد، که بر خلوص کامل و رهایی از غیر تأکید می‌کند.

آیت‌الله نکونام قدس‌سره در این باره می‌فرمایند که سالک در این مقام، به جایی می‌رسد که «وقتى که می‌گوید انی صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین، نه این‌که فقط منحصر به این چهارتا است، بلکه جمیع ما له لله رب العالمین است». این بیان، نشان‌دهنده انحصار کامل وجود سالک به حق تعالی است، به‌گونه‌ای که حتی «من» در عبادت محو شده و همه‌چیز به حق مستند می‌شود.

بخش دوم: توحید سوفیه و نفی قومیت

معنای توحید سوفیه

در درس‌گفتار، به پرسشی اشاره می‌شود که از آیت‌الله نکونام قدس‌سره درباره «توحید سوفیه» مطرح شده است. ایشان در پاسخ، عنوان «سوفیه» را نه به معنای قشری خاص یا گروهی متشخص، بلکه به معنای توحید کمالی و حقیقی تفسیر می‌کنند. توحید سوفیه، در این معنا، همان توحید خاصة الخاصه است که از هرگونه تعین و تشخص، حتی عنوان «سوفیه»، مبراست. این توحید، شذ و ندر است و به افراد معدود، «واحدٌ بعد واحد»، اختصاص دارد، نه به قوم یا دسته‌ای خاص. این دیدگاه، با آیه شریفه ﴿وَقَلِيلٌ مِّنْ عِبَادِىَ ٱلشَّكُورُ﴾ (سبأ: ۱۳، : «و اندکی از بندگان من شکرگزارند») هم‌خوانی دارد، که بر قلت اولیای حقیقی تأکید می‌کند.

استعاره‌ای زیبا در این‌جا به کار می‌رود: عنوان «سوفیه» یا هر تعین دیگر، خود زنگاری است که باید از آینه وجود سالک زدوده شود. همان‌گونه که زنگار، مانع بازتاب نور در آینه است، تعینات و تشخصات، مانع وصول به وحدت حقیقی‌اند. آیت‌الله نکونام قدس‌سره تأکید می‌کنند که «سوفیه هم که می‌گویند، به لحاظ این‌که آن‌ها در ظرف حال، دیگر بریده‌ای از هر چیزی بودند»، نه به معنای قشری با ظواهر خاص.

درنگ: توحید سوفیه، نه توحید قومی یا گروهی، بلکه توحید کمالی است که از هرگونه تعین و تشخص، حتی عنوان «سوفیه»، مبراست و به افراد معدود اختصاص دارد.

پاسخ شاعرانه به پرسش توحید

آیت‌الله نکونام قدس‌سره، در پاسخ به پرسش درباره توحید سوفیه، به سه بیت شاعرانه استناد می‌کنند که در شش مصراع، عمق توحید خاصة الخاصه را ترسیم می‌کند:

  • ما وحد الواحد من واحدوا: واحد را نمی‌توان واحد کرد، زیرا حق ذاتاً واحد است.
  • اذ کل من وحده جاهدوا: هر که بخواهد حق را واحد کند، جاهل است، زیرا فرض دوئیت در حق، انکار وحدت اوست.
  • توحید من ینطق عن نعته عاریة ابطله الواحدوا: توحیدی که از زبان نفس صادر شود، عاریه و غیرحقیقی است و توسط وحدت حق باطل می‌شود.

این ابیات، همانند نغمه‌ای عرفانی، سالک را به سوی محو خودیت و وصول به وحدت حقیقی رهنمون می‌سازند. حق تعالی، ذاتاً واحد است و نیازی به فاعل برای واحد شدن ندارد. تلاش برای واحد کردن حق، خود نشانه‌ای از غیریت و دوئیت است که سالک باید از آن رهایی یابد.

بخش سوم: وصول به حق و نفی اثنین

توحید به مثابه وصول

آیت‌الله نکونام قدس‌سره تأکید می‌کنند که توحید خاصة الخاصه، نه واحد کردن حق، بلکه وصول به واحد است. حق تعالی، ذاتاً واحد است و نیازی به فاعل یا علت ندارد. توحید، در این مقام، به معنای نفي اثنین (نفی خود و غیر) است، تا سالک به وحدت حقیقی واصل شود. این مفهوم، با آیه شریفه ﴿شَهِدَ ٱللَّهُ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ﴾ (آل‌عمران: ۱۸، : «خدا گواهی داد که جز او معبودی نیست») هم‌خوانی دارد، که بر انحصار وحدت به حق تأکید می‌کند.

تشبیهی عرفانی در این‌جا به کار می‌رود: سالک، همانند مسافری است که برای رسیدن به مقصد، باید بار خویشتن را فرو نهد و از هر تعلقی رهایی یابد. توحید، نه ساختن پل به سوی حق، بلکه تخریب دیوارهای خودیت است تا نور وحدت در وجود سالک بتابد.

درنگ: توحید خاصة الخاصه، نه واحد کردن حق، بلکه وصول به واحد از طریق نفی خود و غیر است، تا سالک از دوئیت رهایی یابد.

نفی زنگار و محو دل

در این مقام، سالک نه تنها زنگار غیریت را از دل می‌زداید، بلکه خود دل را به‌عنوان زنگار نفی می‌کند تا تنها «دلدلار» (حق) باقی بماند. آیت‌الله نکونام قدس‌سره می‌فرمایند: «یک وقت می‌گویی زنگار از دل بزن، این متوسط است، یک وقت می‌گویی دل از دل بزن که دل خود زنگار است». این بیان، به زیبایی نشان‌دهنده عمق توحید خاصة الخاصه است، که در آن، حتی وجود نفس سالک محو می‌شود. این مفهوم، با حدیث شریف «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ» (هر کس نفس خود را بشناسد، پروردگارش را شناخته است) مرتبط است، که شناخت نفس را مقدمه محو آن و وصول به حق می‌داند.

تمثیلی در این‌جا به کار می‌رود: دل سالک، همانند ظرفی است که باید از هر مظروفی خالی شود تا نور حق در آن تجلی کند. اگر ظرف، خود مانع نور باشد، باید شکسته شود تا جز حق، هیچ باقی نماند.

بخش چهارم: توحید عاریه و بطلان آن

توحید عاریه و ریشه‌های آن

آیت‌الله نکونام قدس‌سره تأکید می‌کنند که توحیدی که از زبان نفس یا ذهن سالک صادر شود، عاریه و غیرحقیقی است، زیرا ریشه در خودیت و غیریت دارد. این توحید، توسط وحدت ذاتی حق باطل می‌شود، چنان‌که در بیت سوم آمده: «توحید من ینطق عن نعته عاریة ابطله الواحدوا». این مفهوم، با آیه شریفه ﴿لَيْسَ كَمِثْلِهِۦ شَىْءٌ﴾ (شوری: ۱۱، : «چیزی مانند او نیست») هم‌خوانی دارد، که بر تنزیه حق از هرگونه تشبیه و تعین تأکید می‌کند.

استعاره‌ای در این‌جا به کار می‌رود: توحید عاریه، همانند لباسی است که از دیگری به عاریت گرفته شده و هرگز به تن سالک نمی‌نشیند. تنها با محو قائل (نفس)، توحید حقیقی در وجود سالک تجلی می‌یابد.

درنگ: توحید عاریه، که از زبان نفس صادر می‌شود، غیرحقیقی است و توسط وحدت ذاتی حق باطل می‌گردد.

موحد حقیقی: حق تعالی

در توحید خاصة الخاصه، موحد حقیقی، خود حق تعالی است. آیت‌الله نکونام قدس‌سره می‌فرمایند: «توحیده ایاه توحیده، موحد حقیقی خود حق تعالی است». سالک در این مقام، قائل به توحید نیست، بلکه لسان حق می‌شود و قول و فعل او به حق مستند می‌گردد. این مفهوم، با آیه شریفه ﴿شَهِدَ ٱللَّهُ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ﴾ (آل‌عمران: ۱۸، : «خدا گواهی داد که جز او معبودی نیست») هم‌خوانی دارد.

تشبیهی عرفانی در این‌جا به کار می‌رود: سالک، همانند آینه‌ای است که پس از محو تمامی زنگارها، جز نور حق را بازنمی‌تاباند. در این مقام، نه آینه‌ای باقی می‌ماند و نه بازتابی، بلکه تنها نور حق در ظهور است.

بخش پنجم: وصول به حق از طریق خرابی

خرابی: راه وصول

آیت‌الله نکونام قدس‌سره تأکید می‌کنند که وصول به حق، نه از طریق آرایش و کمالات نفسانی، بلکه از طریق خرابی و نیستی حاصل می‌شود. سالک با نفی خود و نیستی خویش، به وحدت حق می‌رسد، زیرا حق فاقد نیستی است و این نیستی، تنها عرضه سالک است. این مفهوم، با آیه شریفه ﴿وَلِلَّهِ ٱلْعِزَّةُ جَمِيعًا﴾ (فاطر: ۱۰، : «عزت همه از آن خداست») هم‌خوانی دارد، که بر انحصار کمال به حق تأکید می‌کند.

تمثیلی زیبا در این‌جا به کار می‌رود: سالک، همانند خانه‌ای کهنه است که باید ویران شود تا عمارتی نوین از نور حق در آن بنا گردد. خرابی، نه نقص، بلکه کمال است، زیرا سالک را از خودیت به وحدت می‌رساند.

درنگ: وصول به حق، از طریق خرابی و نیستی حاصل می‌شود، نه آرایش نفسانی، زیرا سالک با نفی خود، به وحدت حقیقی می‌رسد.

سلوک عرفانی در برابر سلوک کمالی

آیت‌الله نکونام قدس‌سره، تفاوت سلوک عرفانی و سلوک کمالی را به زیبایی تبیین می‌کنند. سلوک کمالی، به آرایش نفس و افزودن کمالات ظاهری می‌پردازد، اما سلوک عرفانی، به تخریب نفس و محو خودیت می‌انجامد. سالک عرفانی، همانند عروسی نیست که خود را برای داماد آرایش کند، بلکه خرابه‌ای است که تنها با نیستی خود، به حق می‌رسد. این مفهوم، با تمثیل عروس و داماد در درس‌گفتار به زیبایی ترسیم شده است: عروس، با آرایش خود، به داماد می‌رسد، اما سالک، با خرابی خود، به حق واصل می‌شود.

بخش ششم: بلا و وصول در سیره اولیا

بلا: مقدمه وصول

وصول به حق، با بلا و پاره‌پاره شدن وجود ناسوتی سالک همراه است. آیت‌الله نکونام قدس‌سره، با اشاره به سیره حضرت امام حسین علیه‌السلام، این مفهوم را تبیین می‌کنند. ایشان می‌فرمایند که امام حسین علیه‌السلام، با پاره‌پاره کردن پیراهن و بدن خویش، وحدت و وصول را به نمایش گذاشت. این پاره‌پاره شدن، نه تنها نشانه بلا، بلکه تجلی وحدت است، زیرا سالک با ذوب ناسوت، به وحدت حقیقی می‌رسد. این مفهوم، با آیه شریفه ﴿وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَىْءٍ مِّنَ ٱلْخَوْفِ وَٱلْجُوعِ﴾ (بقره: ۱۵۵، : «و قطعاً شما را به چیزی از ترس و گرسنگی می‌آزماییم») هم‌خوانی دارد.

تشبیهی عرفانی در این‌جا به کار می‌رود: سالک در بلا، همانند طلایی است که در کوره گداخته می‌شود تا از ناخالصی‌ها رهایی یابد و به خلوص کامل برسد.

درنگ: بلا و پاره‌پاره شدن، مقدمه وصول به حق است، چنان‌که در سیره امام حسین علیه‌السلام، با پاره‌پاره شدن پیراهن و بدن، وحدت متجلی شد.

امام حسین علیه‌السلام: تجلی وحدت

آیت‌الله نکونام قدس‌سره، با اشاره به سیره حضرت امام حسین علیه‌السلام، ایشان را مظهر توحید خاصة الخاصه معرفی می‌کنند. پاره‌پاره شدن پیراهن و بدن امام، نه تنها نشانه بلا، بلکه تجلی وحدت و وصول است. ایشان می‌فرمایند: «امام حسین قبل از این‌که پاره‌پاره شود، خودش دارد پاره‌پاره می‌کند». این بیان، نشان‌دهنده آن است که امام، با نفی کامل خود، به وحدت حقیقی واصل شدند. این پاره‌پاره شدن، همانند نقاشی است که پیش از آن‌که دیگری آن را بکشد، خود خویشتن را ترسیم می‌کند.

بخش هفتم: عبادت در مقام توحید

عبادت به لسان حق

در توحید خاصة الخاصه، عبادت سالک به لسان و فعل حق تبدیل می‌شود، زیرا خودیت او محو شده است. آیت‌الله نکونام قدس‌سره می‌فرمایند: «صلاة و قیام و قعود همه لسان الحق است». این عبادت، نه از سر نفس، بلکه از سر حق است و با آیه شریفه ﴿وَمَا خَلَقْتُ ٱلْجِنَّ وَٱلْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ﴾ (ذاریات: ۵۱، : «و جن و انس را جز برای پرستش خود نیافریدم») هم‌خوانی دارد.

تمثیلی در این‌جا به کار می‌رود: عبادت سالک در این مقام، همانند نغمه‌ای است که از ساز حق نواخته می‌شود، نه از دستان نفس.

درنگ: در توحید خاصة الخاصه، عبادت سالک به لسان و فعل حق تبدیل می‌شود، زیرا خودیت او محو شده و همه‌چیز به حق مستند است.

نفی خود در عبادت

آیت‌الله نکونام قدس‌سره تأکید می‌کنند که عبادت در این مقام، با نفی کامل خودیت همراه است. سالک، نه قائل به فعل خود، بلکه شاهد فعل حق است. این مفهوم، با آیه شریفه ﴿وَمَآ أُمِرُوٓا۟ إِلَّا لِيَعْبُدُوا۟ ٱللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ﴾ (بینه: ۵، : «و به آنها جز این فرمان داده نشد که خدا را بپرستند و دین را برای او خالص کنند») هم‌خوانی دارد.

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

توحید خاصة الخاصه، قله سلوک عرفانی است که در آن، سالک با فنای کامل رسوم، غیریت و خودیت، به وحدت حقیقی حق تعالی واصل می‌شود. این مقام، نه تنها از تعینات نفسانی و ظهورات کثرت خالی است، بلکه شهود سالک را به روایت الهی بدل می‌سازد. درس‌گفتار آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با بیانی شاعرانه و عرفانی، ابعاد این مقام را تبیین کرده و با بهره‌گیری از آیات قرآن کریم، ابیات عرفانی و تمثیلات ادبی، راه وصول به آن را ترسیم می‌کند. توحید، در این مرتبه، نه واحد کردن حق، بلکه وصول به واحد از طریق نفی اثنین است. بلا، خرابی و نیستی، مقدمات این وصول‌اند، چنان‌که در سیره حضرت امام حسین علیه‌السلام متجلی است. عبادت در این مقام، به لسان حق تبدیل می‌شود و سالک، جز شاهد فعل حق، هیچ نیست.

با نظارت صادق خادمی


منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده