فصل يازدهم: نشانههاى بيمارى و آزمونهاى سلامتى
فصل يازدهم: نشانههاى بيمارى و آزمونهاى سلامتى
مهمترين نشانههاى اينكه تن سالم و در پى آن، روان سالم، مورد هجوم عاملهاى بيمارىست، امور زير است كه با خودمراقبتى مداوم مورد اهتمام مىباشد :
سرماخوردگى، اسهال، يبوست، سرگيجه، سردرد، تهوع، رعشه، نفخ، بوى بد معده و دهان و بيمارىها پوست و مو.
با در دستداشتن اين شاخصهها مىتوان معيار و معدل سلامت تن را به دست آورد. اگر فردى دچار سرماخوردگىهاى مكرر، اسهال و يبوست نگردد، تنى سالم دارد. مدل و الگوى سلامت تن با فقد اين عاملهاى عمده به دست مىآيد.
تن انسان مثل يك خودرو داراى توان خودتنظيمى، خودايمنى و برخوردار از مكانيسم قانونمندِ آفريده در ساختار خودمراقبتىست كه هرگونه مشكلى در آن، با هشدار، بازيابى و رويينتنى همراه است.
تن و روان سالم و متعادل هيچگاه درگير يك بيمارى درازمدت يا خوابهاى پريشان بهطور مستمر نمىگردد.
در نظام خودمراقبتى هنگامى كه فردى هر از گاهى سرما مىخورد، اسهال مىگيرد، دچار يبوست مىشود، سردرد دارد يا از دلدرد رنج مىبرد، نياز فورى به مراجعه به پزشك ندارد، بلكه نخست خود اقدام به درمان آگاهانهى آن مىكند، مگر در صورت عجز از تشخيص اطمينانى نوع بيمارى يا مؤثرنبودن روشهاى خودمراقبتى در سهچهار روز نخست ابتلا كه نيازمند مراجعه به متخصص مىشود.
آزمون نخست : سرماخوردگى
بايد به اين نكته توجه داشت كه فرد در طى يكسال چندبار به سرماخوردگى مبتلا مىشود. اگر كسى زياد سرما مىخورد، يا در اثر ضعف تن است يا در اثر وجود عفونت در تن.
سرماخوردگى نشانهى سستى و ضعف يا فشار و استرس مضاعف است، وگرنه فردِ توانمندى كه قوت وى تحليل نرفته و اهل نرمش باشد، سرماخوردگى ندارد.
كسى ه پىدرپى سرما مىخورد يا پهلوهايش درد مىگيرد يا سردردهاى متعدد دارد، بهحتم دچار تغذيهى نامناسب و سوءبهداشت است. يكى از عوامل يا عوارض بيمارى در انسان، سرماخوردگىست كه در صورت عدم اهتمام لازم مىتواند به مرگ نيز منجر شود.
انسانى كه قوى باشد، هر اندازه هم كه ويروس بخورد، بيمار نمىشود. با ورزش و بعضى از غذاهاى ويژه و مقوّى و نيز استفاده از اذكار و عبادات مىتوان ضعف، سستى و عفونت را از بدن خارج كرد. حتا يك سرفه مىتواند از عوارض وجود عفونت در تن باشد.
اگر كسى در تابستان به سرماخوردگى مبتلا شود، سرماخوردگى موجب مىشود در زمستان به بيمارىهاى عفونى مبتلا نشود و اين، يعنى تنش سالم است.
منشأ سرماخوردگى يكى از بخشهاى مخ، مخچه، نخاع، گوش، گردن و همچنين پا مىتواند باشد.
دودكردن عنبرنسارا ( سرگين بهارى الاغ ماده ) براى بهبود سرماخوردگى و سردردهاى سينوزيتى ( التهاب سينوسها ) و براى تقويت اعصاب مفيد است.
سرگين گوسفند و بز ( پشكل ) چنانچه فراورى و تركيب مناسب يابد، مىتواند در درمان آلرژى و خودايمنى مؤثر باشد.
آزمون دوم : اسهال
دومين آزمايش، بررسى تعداد دفعات ابتلا به بيمارى اسهال در طى يك سال است. همچنين بايد توجه داشت هر اسهالى چه مدتى طول مىكشد و دورهى درمان آن چند روز است.
اسهال در افراد ضعيف و سست كه قدرت جاذبه و ماسكهى آنان افول كرده است، پيش مىآيد. فرد سالم، قدرتمند و قوى برخوردار از جاذبه پايدار است و بسيار كم در طول سال مبتلا به اسهال مىشود؛ همانطور كه در دافعه برخوردار از توان و ارادهى بالاست و به يبوست و سختدفعى بسيار كم دچار مىشود.
يبوست و اسهال، بهطور غالبى معده را بيش از اعضاى ديگر متأثر مىسازد. اسهال، تن را ذوب و معده را ضعيف مىكند، بلكه گويى معده و روده را از تن بيرون مىكشد. عامل آن، وجود عفونت در تن است.
بروز اسهال، اعلان وقوع جنگ در تن است كه در صورت اقدامنكردن بههنگام براى درمان، مىتواند حتا منجر به مرگ شود.
مسموميت از انواع عفونت است. معده بايد عارى از عفونت شود تا اين بيمارى درمان گردد.
تركيب سنجد و نخودچى با يخ چنانچه آسياب و مصرف شود، براى درمان سريع اسهال مؤثر است. سنجد پنبهاى خواص فراوانى دارد. اگر بعد از آن، خيارسبز و كاهو در سبد غذايى فرد قرار گيرد، روند درمان سرعت بيشترى مىگيرد.
مصرف كشك، ماست چكيده، نخودچى و نيز نان به همراه غذا و نيز مصرف نوشابه مشكى مىتواند اسهال را افول دهد يا بهبود بخشد.
تنفس سالم و پاك نيز بسيار مهم است. حتا در سرماى زمستان نبايد خود را از هواى آزاد محروم كرد؛ زيرا تنفس در فضاى بسته و هواى مرده، بيمارىهاى عفونى را به تن انتقال مىدهد؛ بهويژه اگر افراد زيادى در آن فضاى بسته تنفس داشته باشند.
عطسهها بادى با سرعت زياد ايجاد مىكند و عامل مهمى در انتقال بيمارىست.
گرد و غبار و ريزگردها ريه و معده را تهديد مىكنند. فرشها نيز اگرچه سطح رويى آن جارو مىشود، زير فرشها محلى براى تجمع ميكروبهاى بيمارىزاست
كه گاه مورد غفلت واقع مىشود. عفونت به نرمى از فرش به تن منتقل مىشود.
بيمارىهاى عفونى و مُسرى در اجتماعات عمومى – مانند مساجد، حسينيهها، مدارس و بيمارستانها – بيشتر افراد را مبتلا مىكند. يك تنفس آلوده مىتواند تا فضاى گستردهاى در اطراف بهويژه در فضاى دربسته يا با وجود ريزگردها را آلوده و بيمار سازد.
آزمون سوم : يبوست
خوراك اگر متناسب نباشد و تن و معده و روده و دستگاه گوارش به يبوست و عدم دفع در زمان مناسب و به تراكم و سنگينى مبتلا شود، مىتواند منشأ استرس و اضطراب و خستگى و كمحوصلگى و بىصبرى گردد، بهگونهاى كه فرد نمىتواند يك كار را بهنرمى و در آرامش تكميل كند و به اتمام برساند.
تن اگر نتواند در مرتبهى نخست، خود را پاكسازى كند و چاقى و رسوبها را از خود بزدايد و نرمى و آرامش نسبى خود را تأمين گرداند، نمىتواند به باطن و به معنويت و كمالات ربوبى رو آورد.
يبوست و ضعف در تخليه و چاقى و اضافهوزن، مرگ تدريجى و خاموشى باطن و زمينگيرى تن و عجز آن در ارتقا و برشدن است.
هرچه رسوبات و آلودگىهاى متراكم تن و چربى و سلولهاى مرده بيشتر باشد و فرد اراده و توان لازم براى دفع آنها را نداشته باشد، خطر انحراف از وصول به باطن و چسبندگى به ظاهر بالاتر و شديدتر است.
اگر تنى به يبوست يا به عفونت روده يا زخم معده مبتلاست، نخست بايد مشكل يبوست و بيمارىهاى معده و روده و دستگاه دفع خود را چاره كند كه ريشه در ضعف اراده دارد، وگرنه مواد رسوبكرده چنان براى باطن سنگين است كه نمىتواند حركت و روندگى داشته باشد.
ضعف ارادهى فرد، خود را در كارهاى او نشان مىدهد و تأخير و كندى و ضعف و سستى در كارها دامنگير او مىشود. چنين فردى حتا اگر به اندازهى دهها پيامبر و ولىّ الاهى زحمت و تلاش براى ارتقاى باطنى داشته باشد، چون چابكى تن ندارد، نتيجهاى عائد وى نمىگردد و در هر كارى ضعف و سستى و تأخير و تخريب دارد، از اين رو نااميد و حسرتزده مىشود.
باطن معنوى در تن سالم و برخوردار از صلابت است. در زمينهى تن نيز هرچه بر خوراكهاى خود و تنوع غذايى خويش بيفزايد، يبوست وى شديدتر و گاه خونى مىشود؛ همانند كسىكه به اسهال مبتلاست و چنانچه نخست آن را درمان نكند، اگر به خوراك خود بيفزايد، لزوجت و سابيدگى روده پيدا مىكند و درگير لينت شديد و اسهال خونى مىشود.
يبوست در تخريب تن بدتر از اسهال است؛ زيرا درگيرى معده و تن با غذايى سخت و خشن و ديكتاتور است و فرد نمىتواند حق دفع مواد آلوده و مستراح تن را بهجا آورد. غذاى سازگار با تن، غذاى نرم است.
اگر اسهال بهطور دفعى مىتواند كشنده باشد، يبوست بهطور تدريجى قاتل است. اگر لاغرىِ ناشى از اسهال بيمارىست، چاقى ناشى از يبوست نيز چنين است. يبوست منشأ بسيارى از بيمارىهاى دستگاه گوارش است. يبوست و خشكى تن، عملكرد مغز را افول و فرد را همانند پرخورى دچار نقص در دستگاه شناختى يا كجفهمى مىگرداند.
يبوست رنگ چهره را كدر، تاريك و بسته و تن را بدبو مىكند. فرد سالم رنگ باز و روشن و چهرهاى گلى و بويى معطر دارد. يبوست رفتهرفته موجب ريزش موها مىشود و فرد مبتلا به شكمخشكى را درگير اضطراب و استرس مىگرداند.
قند، چربى و فشار به كيفيت خون بستگى دارد و مىتواند معلول يبوست باشد. قندخون بهطور غالب منجر به چاقى و در برخى از موارد، منجر به لاغرى مىشود.
فرد چاق، به علت عدم دفع مناسب، دچار يبوست مىشود كه اين خود، عامل چاقى و اضافهوزن بيشتر است. اضافهوزن در بروز بيشتر بيمارىها نقش دارد. فرد مبتلا به يبوست گرفتار آلودگىهاى زيرپوستى و چرك نيز مىشود، از اينرو براى حفظ بهداشت پوست بايد به استحمام و ماساژ تن اهميت دهد.
يبوست ـ كه باعث فشار و قند خون مىشود ـ از مصرف فراوان نان و گوشت و پرخورى در آنها و زندگى در هواى خشك و بهويژه از ضعف اراده در دفع ناشى مىشود.
مصرف كدو و نيز سنجد دستگاه دفع را كُند مىكند و يبوستآور است. دفع آن نياز به مصرف فلفل دارد. مصرف كدو سبز براى سلوك مناسب نيست. كدوتنبل اما از خوراكهاى مفيد است.
يبوستها در هر فردى متفاوت است و هريك هم عاملى متفاوت و هم راه درمان خاص دارد كه بيشتر با خودمراقبتى و توسط خود فرد و از طريق آگاهىهاى و تجربههاى خويش كشف مىشود. در بعضى از افراد، تركيب زردآلو با شير و فلفل مىتواند برطرفكنندهى يبوست باشد. شفتالو و آلبالو از ميوههايىست كه مىتواند مددكار رفع يبوست باشد. در بعضى ديگر نعنا يا هويج يا شلغم مىتواند مؤثر باشد.
نعنا چنانچه متناسب و به اندازه مصرف شود، عملكرد دستگاه گوارش را بهبود و امكان يبوست را كاهش مىدهد. نعنا، رودهها را تحريك و دفع را آسان را مىكند. اين گياه آرامبخش، التهاب روده و دردهاى ناشى از يبوست را كاهش مىدهد؛ همانطور كه مىتواند اسهال را درمان كند. تركيب آن با عسل، در دفع گازها و نفخ كارآمد است. مصرف آن براى كودكان كه سيستم ايمنى و گوارشى ضعيف و حساس دارند و زنان باردار مناسب نيست. نعنا، تأثير منفى بر رشد جنين دارد. زيادهروى در مصرف آن، تحريك و سوزش معده را در پى مىآورد.
زردآلو چنانچه با شير و فلفل مخلوط شود، دافعه را به حركت مىآورد. زردآلو از ميوههايىست كه بايد زير درخت آن مصرف شود تا خاصيت مقتدر داشته باشد. گلابى نيز چنين است. مصرف اين دو ميوه كه از رحمت و ظرافت خاص الاهى برخوردارند و مصداق لطيفخوارىست، در غير باغ، آن را به ضعف و سستى مىكشاند؛ گويى يتيم و بدون مراقب و سپر محافظتى شدهاند كه ظرافت رحمتى آنها بهراحتى آفت و داغ مىبيند، از اين رو مصرف آنها در غير باغ، فاقد خاصيت غالب و كمالى مىگردد. اين مانند مصرف همسر لطيف است كه چنانچه بجا مورد اهتمام نباشد، مصرف آن مىگذرد يا پژمرده مىگردد. اما سيب، انگور و خيارسبز يا شلغم و كلم را مىشود براى چند روز نگهدارى كرد بدون آنكه خاصيت غالبشان آسيب و آفتى ببيند.
تنقيه با روغن بادام مىتواند مليّن و مسهّل باشد. تنقيه بهتر از مصرف خوراكى داروست، زيرا معده و بهويژه تن و بيمارى آن را بهطور تهاجمى و قهرى درگير عوارض بد و استبدادى دارو نمىكند. درمان بايد با نرمى و با عشق و نوازش همراه گردد تا براى تن در روندى طبيعى و ملايم، قابل پذيرش و سازگار باشد.
يبوست و خشكى تن و بهويژه سختى اعصاب و چابكنبودن اراده را مىشود با مصرف رؤيت دريا و شنا در آب و تنفس از هواى آن براى مدتى چندماهه برطرف و طبع را روان و نرم ساخت.
هضم نان گندم، بهويژه نان جو براى معده سنگين و يبوستآور است و لازم است آن را با سبزى فراوان و نيز همراه با ميوههاى سازگار مصرف كرد. مصرف كاهوى فراوان بهتنهايى يا در بعضى افراد به همراه خيارسبز با نان مىتواند آن را در معده نرم كند و مانع يبوست شود. مصرف فراوان كاهو و خيار مىتواند مشكلات نعوظ در مردان پديد آورد. مىشود آن را با مصرف كلم تعادل بخشيد.
از راههاى درمان يبوست، ايجاد شوك و استرسهاى ناگهانى و مديريتشده در فرد مانند خبرهاى ناگهانى از رويدادهاى تلخ يا بسيار شيرين است، بهگونهاى كه براى او ترس، ضعف و بيمارى بيشتر پديد نياورد.
ابتلا به يبوست و عجز از پاكسازى معده و روده و ديگر اندامها و آلودهشدن تن به رسوبات، از بزرگترين مانعهاى سلوك و توسعهى معنوىست.
فرد مبتلا به يبوست و شكمخشكى همانند فردى كه نشخوار و درگيرى ذهنى زائد دارديا مبتلا به كثرات است، رؤياهايى آشفته مىبيند، مانند اينكه به دره پرت مىشود. بنابراين رؤياى وى تعبيرى جز همان يبوست ندارد.
نداشتن قدرت استجماع و استحضار خود و ضعف اراده مىتواند از عاملهاى مهم در ابتلا به يبوست باشد.
آزمون چهارم : سرگيجه، سردرد، تهوع و رعشه
چهارمين آزمايش در بيمارىهاى عمومى، سرگيجه، سردرد، تهوع و رعشه است. بيشتر تنها رعشه دارند. به اندازهى وجود رعشه، بيمارى در تن مىباشد. رعشهها يا از اعصاب ناشى مىشوند يا از مزاج نامتعادل.
در طبابت قديم گاه از « مزاج » گفته شده است. هركسى آفرينش و طبيعتى يكتا و مخصوص به خود دارد كه سلامت، اقتدار و تعادل وى بهحسب اقتضاءات و شرايط منحصر تنى وى تعريف مىشود. در عين حال، انسانها بهطور گروهى يا نوعى داراى بعضى ويژگىهاى مشترك و مشابه هستند. در طبابت قديم به اين ويژگىهاى مشترك و مشابه « مزاج » گفته شده است.
بايد ديد فرد هر چندوقت به چندوقت دچار سرگيجه يا حالت تهوع مىشود؟ اگر اين چهار شاخص وجود داشته باشد، ناشى از جفتى ناسالم و خشكيده به نام يك بيمارىست. وجود رعشه و سردرد، نشانهى وجود بيمارى در تن است. منشأ سردردها بهطور غالبى يا از نخاع است يا از معده. عامل بعضى از سردردها مغز است؛ مثل بعضى از ميگرنها كه براى دنياى پزشكى هنوز ناشناخته است.
عامل تهوع، نفخ معده، دلپيچه و دلدرد، معده است. « ويار » باردارى، نشانهى آماده نبودن تن براى پذيرش جنين و آفرينش انسان ديگر است. هرچه مقدارِ ويار كمتر باشد، تن مادر سالمتر است. اگر اختلالها و بيمارى جنين و باردارىهاى نادرست بهموقع تشخيص داده شود، بهطور نسبى مىشود از تولد فرزندان ناسالم و معلول يا مبتلا به بيمارىهاى معنايىتنى يا روانتنىِ كودكان پيشگيرى كرد.
اگر تغذيهى مادر در دوران باردارى و شيردهى مناسب نباشد، فرزند به اختلالات خواب دچار مىشود و مشكلات مادر به كودك انتقال مىيابد و او را درگير بيمارىهاى پنهانى مىسازد كه علم به سنجهى آنها در جدول مراقبت از نوزاد ورود نكرده است.
آزمون پنجم : بوى دهان و معده
« بو » از شاخصهاى سنجش سلامت فرد است. بوى تعفّنِ حاصل از فعاليت آنزيمها در دهان يا معده، مىتواند عامل هشداردهندهى يك بيمارى خاص باشد. اگر ادرار يا مدفوع بو بدهد، يا اگر دست و پاى شخصى بو بگيرد يا اگر يك روز بعد از حمامرفتن، زير بغل يا كف پاى كسى بو بگيرد، نشانهى نوعى ضعف و اختلال در تن است و از علائم هشداردهنده در خودمراقبتىست.
بايد به بوى تن خود توجه نمود. يكى از مصاديق طهارت، آبخوردن پس از بيدارشدن، حتا قبل از گزاردن نماز صبح است كه باعث تطهير معده و روده مىشود.
طهارت معده، همانند طهارت ظاهرى قابل اهتمام است. صبح ناشتا مىتوان چند ليوان آب نوشيد. اگر با خوردن آب، معده درد مىگيرد، اين نشانهى بيمارى در فرد است. انسان سالم اگر چند ليوان آب بهطور ناشتا مصرف كند، نبايد مشكل و دردى در ناحيهى معده احساس كند.
آب، بهترين آزمايشگاه براى تن انسان است. هنگامى كه مىخواهند پنجرى تويوپ را بگيرند، ابتدا در آن باد كرده و سپس آن را در آب فرو مىبرند. لولههاى گاز شهرى را بهطور مضاعف از باد پر مىكنند تا نشتىِ آن لوله مشخص گردد. اگر بخشهايى از يك معده مرده يا خفته باشد، مىتوان با نوشيدن آب بهطور ناشتا، آن را تشخيص داد و احيا كرد. اگر خوردن ششليوان آب، صبح ناشتا براى معده مشكل ايجاد كند، بايد براى تشخيص بيمارى خود اقدام كرد.
خوردن آب بهطور ناشتا از مؤلفههاى مهم در خودمراقبتى براى پيشگيرى از بيمارى يا تشخيص زودهنگام آن است.
معده، جزوى از شاسى و بنيان تن است كه مىتواند آزمايشگاه تشخصيص سلامتى يا بيمارى تن باشد. بعضى از دلشورهها و دلواپسىها و برآمده از معده يا از اعصاب ضعيفىست كه ضعف معده باعث آن شده است. اين نگرانىها، اضطرابها و دلشورهها از نشانههاى بيمارىست كه در خودمراقبتى مورد توجه قرار مىگيرد.
خودمراقبتى از لحاظ اقتصادى براى فرد و خانواده مقرون به صرفه است. در خودمراقبتى هم مراجعه به ويزيت و معاينهى پزشك كمتر نياز مىشود و هم با مصرف درست غذايى مصرف بعضى از غذاهاى گرانقيمت در برنامهى غذايى متعادل مىشود و كاهش پيدا مىكند. گوشت كه از گرانترين خوراكها در كشور ماست نياز به كاهش دارد. بهعكس مصرف بيشتر سبزيجات و ميوهجات كه قيمت پايينترى دارد، تن را سالم مىكند. مصرف گوشت و نان با مصرف سبزى و ميوه داراى تناسب و پيوند است و بايد دو برابر خوراك جامد باشد.
نان، گوشت و چربى توليد بوى بد در معده مىكند و مصرف سبزى معده را پاكسازى و مانع از آن مىشود. سبزى بهويژه كاهو و كلم همانند آب، خشكى و يبوست را از تن دور مىكند و حياتبخش تن و سالمسازِ معده است. ارزانى سبزيجات مىتواند به علت عدم اعتنا و اهميت لازم باشد.
از ديگر موارد هشداردهندهى بيمارى، آب يا بزاق دهان است. ترشىِ آب دهان، خشكى آن، بىمزگى يا بودار شدنِ آن، از نشانهها و علائم بيمارىست. بايد ديد كه بزاق دهان خشك است يا روان، ترش است يا بىمزه و آب است يا كف؟ بايد ديد هنگام تهوع، نخست آب دهان ترشح مىشود يا خير؟
كسىكه تن لطيفى يافته، به مجردات نزديك شده و از آنها مصرف دارد، بوى تن و معدهى وى و حرارتى لطيف كه در اوست و باعث مىشود تجرد با ماده در ارتباط و آميزش باشد، چون حرارتى صافى و سالم و آرام در باطن اوست، بوى معطر گلاب مىدهد، گويى نسيمى خوشايند از بهشت در اوست كه شامه را نوازش مىدهد. اين انرژى غالب، بر جذابيت او مىافزايد.
وارون اين، فردى كه حرارتى آلوده و مضطرب در باطن اوست، بوى تن وى ناخوشايند مىگردد. چنين فردى به اعتبار اين حرارت باطنى، معدهاى بدبو و ضعف اعصاب مىيابد. بنابراين تن و باطن همسنخى و پيوند دارند و هر دو بر اثر ربطى كه دارند از طريق اين حرارت باطنى و لطيف و كيفيت آن، در هم اثر مىگذارند.
آزمون ششم : پوست و مو
پوست انسان مانند نتيجهى آزمايشهاست كه مشكلات تن را نشان مىدهد.
بسيارى از بيمارىها، حتا سرطان، زمينهى پوستى دارد. از نشانههاى بيمارى، خارش پوست و نيز جوشها، دملها و كوركها ( انباشتهى جوش ) و دانههاى رنگى پوستىست. مشكلات پوستى، قابل درمان يا پيشگيرىست.
در خودمراقبتى از پوست گفته مىشود بايد پوست خود را در آينه مورد معاينه و مطالعه قرار داد. بنابراين داشتن آينههاى متعدد در منزل و زندگى با آن، در تحقق خودمراقبتى مؤثر است. كسى كه از آينه استفاده نمىكند و خود را در آن نمىبيند، دچار كاستى، سستى، يأس و كجى مىشود. كار هرچه بيشتر با آينه، نشانهى اميدداشتن، سرزندگى و تازگىست. افرادىكه با آينه مأنوساند، زيباتر و خوشروتر از ديگرانى هستند كه چندان رغبتى به تماشاى خود در آينه ندارند.
آينه از ابزارهاى خودمراقبتىست. افزون بر حمام و سرويش بهداشتى، آشپزخانه، حال، اتاق پذيرايى و اتاق خواب بايد انواع آينهها را داشته باشد.
داشتن آينههاى متنوع و متعدد و نگاهكردن در آنها نشاطآور است. روزى چندبار بايد به آينه نگاه كرد. ممكن نيست كسى كه خود را در آينه مىبيند، رغبت به ورزش نداشته باشد. بايد به خود عادت يا ملكهى استفاده از آينه را داد.
با مشاهدهى دقيق تن مىشود باطن خود را هم محاسبه و بررسى كرد.
با نگاه در آينه مىشود وضعيت لبها و صفات آنها را بررسيد و طراوت يا پژمردگىشان و روشنى يا كدرى يا رنگپريدگى پوست يا راستفامتى يا روند خميدهشدن پشت و گوژپشتى را متوجه شد و با ورزش يا نرمش نوع نشستن يا ايستادن خود را تصحيح كرد تا مانع بروز خميدگى در پشت گردد.
تن يا صاف و هموار است يا پستى و بلندى دارد؟ تن صاف، حكايتگر باطن سالم است و بسيار كم ديده مىشود.
تنِ پُرمو نمىتواند نابغه باشد. پوست زنان پرمو، داراى سوراخهاى درشت و دچار فزونى پيازچه است. گاهى عفونتها باعث پياز و پيازچه مىشود. هرچه تن زن كمموتر باشد، بدن سالمتر است. زن پرمو درك بالايى ندارد و ظاهرگرا مىشود و نمىتواند باطنشناس گردد. البته مردان ينز بايد بهحسب مردانگى خود مو داشته باشند نه بهطور غيرمتعادل كه باز نشانهى پيوند و نزديكى با مرتبهى حيوانات انساننماست. خوردن مرغهاى هورمونى، موى تن را افزايش مىدهد و چنين پرمويى با پرمويى خلقتى تفاوت دارد.
بايد موهاى تن را مطالعه كرد كه آيا صاف است يا پيچيده، ريز است يا درشت، زياد است يا كم، زرد است يا مشكى؟ پوست بدن از خوراك ارتزاق مىكند.
زنان لازم است بيش از مردان مواظب خود باشند. سرطانها بيشتر در زنانى ديده مىشود كه زير فشار زندگى نمىتوانند چندان خودرسيدگى داشته باشند و براى بهداشت و جذابيت ظاهر خود وقت بگذارند. قامت و چهره انسان را از حيوان متمايز مىكند و او را بشر مىسازد. هر حيوانى كه بيشتر سر به بالا دارد، به مرتبهى انسانى نزديكتر و برخوردار از شعور و آگاهى بيشترىست. افراد سر به زير به اعتبار همين قرابت، مصرف محصولات گوشتى بيشترى دارند.
بيشتر بيمارىهاى پوستى به سبب مصرف گوشت، برنج و نان است. برنج و نان، غذاى اصلى تن نيست، عادتهاى غذايى آنها را غذاى اصلى قرار داده است.
پوست، پيازِ پوست و موهاى روى پوست را بايد همواره لحاظ كرد. بخشى از اعضاى تن مانند زير بغلها و ناحيهى تناسلى بايد بهحتم مو داشته باشد، ولى بخشهاى ديگرى از آن مانند ناحيهى حقالنساء در مردان نبايد مو داشته باشد. تن براى مو مثل يك باغچه است كه بايد صافى، نرمى، سفتى، و لَختىِ پوست و روييدن يا نروييدن مو در آن تنوع داشته باشد.
پوستى كه زياد جوش يا كورَك مىزند، يا شفاف نيست يا زبر است، مصرف گوشت، نان و برنج يا ديگر خوراكىهاى پركالرىاش فراوان است. عفونت، سرطان، فشار خون، قند، چربى و سكته، منشأيى از فزونى كالرى و زندگى تحت فشار فزونى دارد. برخى از افراد به هيچوجه نبايد چنين خوراكهايى داشته باشند. كورك بر روى پوست، نشان از حادثهاى ناگوار و از يك اختلال در تن دارد. تنى كه خارش داشته باشد، به چيزى اعتياد پيدا كرده است. خارش در مصرف ترياك بسيار نمايان است. ترياك يا هروئين با غلظت و تراكم و يبوست و خشكى كه در تن پديد مىآورد تا به اعتياد نگراييده است، موجب سختى نعوظ مىشود، ولى بعد از اعتياد، چون منى را نيز به يبوست و شهوت را به خشكى مىكشاند، ديگر نعوظى روى نمىدهد. خيارسبز نيز مانند ترياك است، ولى وارون ترياك، خشك نيست. ترياك، خواب را مختل مىكند، ولى خيار خوابآور است. با نگاه به ظاهر فرد معتاد و توجه به شاخصها و تظاهرات تنى، مىشود تاريخ مصرف او را بهطور دقيق و با تعيين ساعت مصرف، تشخيص داد.
ميوهها و سبزيجات، بر سلامت و نشاط پوست مؤثرند. كسىكه سبزى مصرف نمىكند و گوشتخوارى مدام و فاقد تناسب دارد، عمرش كوتاه و مانند جانوران وحشى، هار و اهل خشونت مىشود؛ همانطور كه ترك كلى گوشت نيز براى مدتى محدود نزديك به دوماه موجب بروز علائم حاد هارى در تن مىشود.
آزمايش خون
تن انسان در خون شناور است. خون رسانندهى سوخت مورد نياز تن به تمامى اين پيكر شگفتانگيز است! بسيارى از بيمارىها مربوط به خون ناسالم و كمكيفيت است. خون نياز به سالمسازى پيوسته دارد.
اگر كسى اندامش كرخت مىشود يا پاى وى خواب مىرود يا احساس سنگينى دارد يا در فعاليتهاى فيزيكىاش كند است، ممكن است خون ناسالمى داشته باشد. ظرفيت قلب و مغز به اندازهى كشش خون است.
خوندادن، روشى براى تازهسازى و سالمنمودن خون است. براى خوندادن لازم نيست به روش سنتى حجامت عمل كرد كه خوندادن امروز همان خواص حجامت را بهشكلى بسيار بهتر دارد. حجامت براى طب قديم است كه برخوردار از وسايل پزشكى مدرن نبوده است.
مصرف آب بهاندازه يا رب انار يا خود انار، خون را رقيق، تصفيه و پاكسازى مىكند و همين نيز روشى جايگزين حجامت يا زالودرمانى قديم است. انار، قدرت افزايش سوخت و ساز دارد و ميوهاى لاغركننده است كه اشتها را كم مىكند.
براى تصفيهى خون غليظ و كثيف، مىشود انار مصرف كرد؛ هم ترش و هم شيرين و گاهى نيز با هم. مىتوان آب انار را با آبليمو يا با آب هويج ميل كرد. آب انار از تصفيهكنندهها قوىست و در پاكسازى تن، مقتدر عمل مىكند.
سردردها
براى كنترل سردرد، بايد خواب منظم و مطلوب داشت. غالب سردردها با تنظيم خواب مناسب و رعايت بهداشت خواب برطرف مىشوند.
بستر مناسب، فضاى تاريك، نبود خوابِ طولانى در روز و تعهد به داشتن خواب شب، طولانىنكردن خواب و نداشتن خواب مسستمر و پيوسته بيش از سهساعت، روش خودمراقبتى و درمان بيشتر سردرد است.
بعضى از سردردها از طريق ضدعفونى با دود اسپند و استنشاق آن درمان مىشود.
سردرد ميگرن با سردرد آرتروز گاه خلط و اشتباه مىشود. اگر كسى در اثر مواجهه با بو ـ مثل بوى عطر ـ يا نور خورشيد، سردرد مىگيرد، سردرد وى ناشى از ميگرن است، نه از آرتروز.
آزمونهاى تشخيص بيمارى
خودمراقبتى، نياز به شناخت و تشخيص بيمارى و اختلال بهطور عمومى بهگونهى پيشبينىشده دارد. اين مهم با رصد پيوستهى فعاليتها و تظاهرات تن و آزمونهاى تشخيص زودرس بيمارى محقق مىشود پيش از آنكه تن به درد و بيمارى مبتلا شود.
با بروز علائم بيمارى و درگيرى تن به بيمارى و تظاهرات و عوارض اعتراضى بهگونهاى كه ديگر ميدان و مجالى براى خودمراقبتى نمانده است، چارهاى جز مراجعه به نظام رايج بهداشت، پزشكى و درمانهاى تهاجمى و شتابى نمىباشد.
آزمونهايى كه در اينجا آمده براى افراد سالم است كه تنشان در حال حاضر بيمار نيست و مىخواهند از بيمارىهاى خفته و نهان خود آگاهى يابند. بنابراين افراد بيمار بايد از انجام اين آزمونها خوددارى كنند و با پزشك مشورت داشته باشند. بعضى از آزمونهاى پيشبينى بيمارىپيش از وقوع آن چنين است :
- آزمون ترك غذاخورن به مدت محدود
ترك غذاخوردن و روزهگرفتن در ساعاتى محدود و در طى چند روز پيوسته به انسان توان پيشبينى بعضى از بيمارىهاى تن را مىدهد. تن با اين ترك و روزه، بيمارىهايى پنهان را ـ مانند دردهايى همچون سردرد، مننژيت، ميگرن، شكستگى، سستى و عفونت و آلرژى ـ بروز مىدهد.
كمى آب در ابتدا و انتهاى زمان ترك خوردن و آشاميدن نوشيده مىشود و بعد از آن تا حدود پنجروز چيزى خورده و نوشيده نمىشود مگر مقدار كمى آب براى نمونه در هر سحر يا در همان وقتى كه ترك خوردن را آغازيده است.
- خوردن نامتعارف
خوردن يا نوشيدن نامتعارف و بيش از عادت در وعدههاى متوالى مىتواند بيمارىهايى مانند سستى اراده، پژمردگى عروق و ضعف اعصاب، پيچخوردگى و تاشدگى رودهها و كاركرد ناقص بعضى از اعضاى تن يا تعطيلىِ آنها را نمايان سازد.
در اين سنجه، هرچه انسان بتواند بهطور غيرمتعارف بيشتر بخورد بدون آنكه به عارضى مبتلا شود، سالمتر است.
كسى كه نمىتواند مقدار زيادى آب يا مايعات مصرف كند و به مسموميت حاصل از مصرف زياد آب يا عوارض ديگر مبتلا مىشود، درگير بيمارى پنهان است.
درد قلب با اين آزمون قابل تشخيص نيست و كسى كه به آن مبتلاست نبايد اين آزمون را انجام دهد. نوشيدن مايعات بهطور بيش از اندازهى متعارف مىتواند فشار خون را افزايش دهد و به ماهيچهى قلب فشار اضافى وارد كند و براى قلب مشكلات و حوادثى را پديد آورد.
در اين آزمون بايد ديد با خوردنِ نامتعارف چه خوراكى چه اختلالى براى تن پيشامد مىكند. براى نمونه مىگويند كسى كه خربزه بخورد بايد پاى لرز آن هم بنشيند. خوردن خربزه، بعضى از بيمارىها را از نهان تن به بيرون مىكشاند.
در آزمون پرخورى كسى كه تن محكم و قوى دارد مىتواند تأثير بسيارى از غذاها را با پرخورى نامتعارف روى خود امتحان كند و به نتيجههاى حاصل از آن دقت داشته باشد. البته بعد از آن بايد مدتى تن را رسيدگى كرد تا با خودترميمى سلامت و بهداشت متعارف خود را بازگردانى كند، وگرنه اذيتها و آزارهاى نامتعارفخورى او را در بر مىگيرد.
تنى كه آلوده به ميكروارگانيسمهاى بيمارىزاست با خوردن مادههاى قوى پاكسازىكننده و رسوبزدا چون خربزه، شير، آبليمو و عسل، گرفتار بىتعادلى و بدحالى مىشود و تظاهرات تنى و نوعى بحران را تجربه مىكند. وارون آن، انسان سالم و قوى حتا اگر عسل و خربزه را با هم بخورد، در ميدان كشتى اين دو مادهى قوى، درگير ضعف و تجربهى ناخوشايند نمىشود و زير دست و پاى كنشها و تكانههاى آنها ضعف نمىگيرد.
- واردكردن فشار به تن
اِعمال فشار به تن از طريق فعاليتهاى فيزيكى و ورزشهاى سنگين، بعضى از بيمارىهاى نهان را برونسپارى مىكند.
انجام تمرين بارفيكس و آويزانبودن بر آن بهطور ممتد در بيشترين وقت يا در شمار بيشتر و بهتر بهطور صحيح يا پريدن به دورترها يا طنابزدن از اين نمونه است.
اگر فردى بتواند تمرين آويزانبودن بر بارفيكس را در دهدقيقه انجام دهد، تن سالمى دارد و نه حدقهى چشم وى مشكل دارد و نه قلب او.
موفقيت بر آويزانشدن بهطور وارون به اندازه و با كمكگرفتن از ديگرى، نشان سلامت دريچهى قلب است، اما عجز از انجام آن، نشان بروز مشكل در چند ماه آينده در اين ناحيه مىباشد.
كسى كه چشم آستيگماتيسم دارد، نمىتواند بهطور وارون پشتك بزند يا روى دستانش با تكيه بر ديوار بهطور وارون بايستد.
نقطهى ضعفهاى تن با اين سنجهها تشخيص داده مىشود و پيش از بروز مشكل، از آن پيشگيرى مىشود.
در خودمراقبتى بايد اقتدار تن را با چنين تمرينها و آزمونهاى تحت فشار بالا برد، سپس ناز تن را كشيد تا بهسازى شود. بعضى از تنها طاقت چنين فشارها و استرسهاى خاصى را ندارند كه مربى خودمراقبتى از آنها استفاده مىكند تا سلامت تنها را تأمين كند. اگر تن براى چنين تمرينهاىِ تحت فشار يا استرس مضاعف، استحكام لازم را نداشته و و مقاومت آن با عادتهاى آن در تنى ضعيف و سست تنظيم شده باشد، در برابر فشارهاى غيرعادى نمىتواند تابآورى نمايد و تسليم بيمارى و تخريب مىگردد.
- بودن در موقعيت سرد يا گرم
اگر تن در موقعيتى سرد مانند هواى سرد يا در آب سرد در حدود يكساعت قرار گيرد، پوكى استخوان يا رعشه، خود را نشان مىدهد. تن سال در چنين موقعيتهايى ـ اگرچه در سرماى زمستان باشد ـ لرزش ندارد و بر اثر سرما دندانها بر هم نمىسايد و موها سيخ نمىشود.
تن چنانچه اين وضعيت را بهطور پايدار حفظ كند، عمر طولانى خواهد داشت. اما تنى كه گرفتار عوارض و بيمارىست، اين مشكلات پس از ساعتى بروز مىيابد و قابل تشخيص مىشود.
تن سالم نسبت به هوا يا آب داغ تحملپذيرى دارد و اعصاب و عروق تن سالم با موقعيتهاى بيرونى هماهنگ و در تعامل و سازگار مىشود تا بتواند دوام بياورد.
نخوابيدن متعارف
چنانچه فردى در مدتى نامتعارف نخوابد و بر نخوابيدن و چرتنزدن در زمان
بيشتر توانمند باشد و تن وى گرفتار عوارض بىخوابى نگردد و زمانى كه ديگر تصميم بر خوابيدن مىگيرد، بهراحتى از آن خواب برمىخيزد و مردار نمىشود، برخوردار از سلامت معيار است.
كسى كه در طول روز چرتهاى فراوان دارد، بيمار است و لازم است به كشف و تشخيص نوع بيمارى تن خود اقدام كند؛ وگرنه چنين كسى به توهّمات، ترسها، بىخوابىها و وسواسها به سبب بيمارى درونى تن مبتلا خواهد شد.
آزمون شخصيتشناسى
آيا فرد دوست دارد براى ديگران منشأ خير و نفع باشد و از اين كار لذت مىبرد يا از اين كه براى ديگران گرفتارى درست كند خوشحال مىشود؟ كسى كه فارغ از شخصيت خود از ظلم بدآيند دارد و تحمل اين را ندارد كه يكى به ديگرى ستم بورزد يا نمىتواند مصرف حرام داشته باشد يا نسبت به خداوند حيا دارد و ركيك و مستهجن نيست و برخوردار از نجابت و وقار است، رشحهاى از درستىها در منش و خلقت اوست.
آيا در مشاهدهى فيلمها از افراد بىرحم و شخصيتهاى بد و منفى فيلم لذت مىبرد و دوست دارد جاى آن باشد كه در اينصورت، سرشت وى بر نيكىها و خوبىها نيست يا از ديدن آنها ناراحت مىشود و رنج مىبرد يا وارون آن، از شخصيتهاى خوب فيلم خوشايند دارد و با مشاهدهى آنها دوست دارد و تشويق و برانگيخته مىشود تا او هم خوبى كند؟ اگر احساسى در اين زمينه ندارد و از بدىها و خوبىها انفعالى در او پديد نمىآيد، بيمارى بىحسى گرفته است.
جنبههاى مهم شخصيت كه در آزمون نئو ـ آى براى ازدواج و همسانيابى و تشخيص اختلالات روانى آمده عبارت است از: برونگرايى، توافقپذيرى، وظيفهشناسى، روانرنجورى، و گشودگى به تجربه.
برونگرايى، هيجانپذيرى، اجتماعىبودن، پرحرفى، قاطع و توان ابراز شديد احساسات را موجب مىشود. غلبهى اين صفت سبب مىگردد فرد از مركزتوجه
بودن، از شروع گفتگوها و از ديدار افراد جديد لذت برد و از اينكه در كنار ديگران است احساس انرژى كند و معاشرت براى او نشاطبرانگيز باشد نه خستهكننده و ملالبرانگيز.
غلبهى بُعد توافقپذيرى فرد را به ديگران علاقمند مىكند، به آنها اهميت مىدهد، براىشان همدرد و دلسوز است و از كمككردن به آنها لذت مىبرد و تمايل بيشترى به همكارى و رقابت دارد. در اين بُعد، فرد براى رسيدن به خواستههاى خود ديگران را دستكارى و سوءاستفاده مىكند.
گشودگى به تجربه، بر تخيل، بينش، خلاقيت، قدرت تغيير، پذيرندگى تجربهها و ايدههاى جديد، علاقمند به چالشهاى نو و تفكر انتزاعى تأكيد دارد. غلبهى اين صفت مىتواند صفت منفى بىخيالى را بهطور شديد فعال كند.
بُعد وظيفهشناسى با توانمندى سطح بالاى تفكر، نظم و سازماندهى، اهتمام به جزئيات، كنترل بر انگيزهها، داشتن برنامهى مشخص و انجام فورى كارهاى مهم همراه است.
روانرنجورى و عصبيتگرايى شامل شش ويژگى شخصيتى مثبت و منفىست : سه ويژگى مثبتِ آرام، آسانگير و داراى اعتماد به نفس و سه ويژگى منفىِ تحريكپذير، مضطرب و بدخلق. او بهراحتى استرس، اضطراب و نگرانى مىگيرد، بهآسانى ناراحت، غمگين و افسرده و نيز درگير تغييرات شديد خُلقى مىشود و از نظر عاطفى باثبات نيست.
بهطور كلى صفات منفى و مهم شخصيت عبارت است از: پرخاشگر، متكبر، سرد، فريبكار و غيرقابل اعتماد، خودخواه و خودپرست، محتاط، غيرقابل تحمل، قضاوتكننده، بدخلق، غافل و گوشهگير و صفات مهم و مثبت شخصيت عبارت است از: سازگار، باملاحظه، همكارىكننده، دوستانه و صميمى، باوقار، متواضع، بابصيرت و دقيق، بىطرف، محترم، باثبات و جامع.
شخصيت افراد را نه فقط مبتنى بر ژنتيك آنها و بر تمركز بر موضوعات خرد در نمونههاى محدود مىشود به دست آورد و نه با انحصار بر صفتشناسى، بلكه بايد
كلنگر بود و در كنار آنها به عوامل شخصى، خانوادگى، فرهنگى، محيطى، تربيتى، سرشتى و نيز اقتضاءات ربوبى، زيبايى ظاهرى، هوش، روابط اجتماعى، حضور ذهن و حاضرجوابى، توانايىهاى ورزشى، معلومات عمومى و همچنين مهارتها و استعدادهاى ويژهى هر فرد، احساس اعتماد به نفس، نوع حضور و حضور مناسب، شيوهى راهرفتن، حالت ايستادن، تناسب لباس، احساس جذابيت فيزيكى و تنى، عشق به خود، فروتن و مؤدببودن، سرزندگى، احساسات دوستانه، پاكى،
خلوص، صدق، خاكى و اجتماعى بودن، سپاسگزار و مثبتانديش بودن، صبور و آسانگير بودن، داشتن زبانِ بدنِ خوب، مدرن، شجاع، تحصيلكرده و مستقلبودن نيز توجه داشت.
اين موضوع بر پيچيدگى امر شناخت ويژگىهاى شخصيتى افراد مىافزايد. براى نمونه شخصيت اضافهوزن ممكن است به عزت نفس پايين، ضعف كنترل خود ( يا حتا غذاخوردن اجبارى )، تغييرات خلقى، افسردگى و اضطراب مبتلا باشد، يعنى اگر يكى از اين صفات در كسى باشد، احتمال اضافهوزن يا چاقى وى بيشتر است، اگرچه همه افراد داراى اضافهوزن اين ويژگىها را ندارند.
ميان ويژگىهاى شخصيتى و پيشرفت شغلى، روابط صميمى و سلامت ارتباط معنادارىست.
آزمون زيست متعارف
كسى كه بهطور نامتعارف موى خود را بلند مىگذارد و براى نمونه مرد است ولى گيسو دارد، يا بهطور كلى كسى كه چهرهآرايى وى نامتعارف است، شخصيت سالمى ندارد. زيست متعارف و بدون افراط و تفريط نشان كمال عقل است.
آزمون خودشناسى به معيار نبود مكافات
از تمرينهاى نظام خودمراقبتى براى سنجهى روان خويش اين است كه فرد خود را در موقعيتى فرض كند كه نه خدايىست و نه دينى و نه نظام مكافات و جزا و فرد
يله و بدون هيچ ترس و عذابوجدانىست و در انجام هر كارى رهايىِ بدون ترس و مجازات دارد، در اين صورت آيا او از كارهاى بد و غيرانسانى پرهيز خواهد داشت يا خير و تا چه مقدار شؤون انسانى را رعايت مىكند؟ اگر باز هم انسان بماند، او بر صراط انبيا و اولياى الاهى ريخت، سرشت و پيوند باطنى دارد.
آزمون دستدادن و در آغوش گرفتن
انسان داراى سه دستگاه سنجه و آزمايش طبيعىست: چشمها، زبان و دستها. حس لامسه در كف دستها يك آزمايشگاه توانمند است. مىتوان گفت قلب انسان كه حاوى آگاهى و مرتبط با باطن و بخش خُفيه و نهان انسانهاست در كف دستهاى آنها مىباشد.
با لمس كف دست مىتوان ميزان محبت و دوستداشتن خود نسبت به ديگران را دريافت. تستر و سنجهى محبت، كف دستهاست. با دستدادن مىتوان دانست دست يك دوست در دست انسان قرار گرفته است يا دست يك دشمن يا فردى بىتفاوت و فاقد احساس. همچنين مىشود دانست دست فردى صادق است يا دست يك دروغگوست و دست انسانى باوفاست يا دست فردى بىوفا يا حتا خائن.
انسان با دستدادن با ديگران، سنجشگرى طبيعى براى آگاهى از حالات باطنى و پنهانى ديگران دارد. با لامسهى دستها مىشود محبت و ديگر احساسات درونى را حس كرد. مرام و منزلت يك انسان و قرب و بُعد او را با معانقه و با بغلگرفتن و يا در آغوشرفتن مىشود دريافت.
چشمها نيز دريافتهاى اختصاصى دارند. با نگاه اولى كه به ديگرى مىشود مىتوان به باطن وى نفوذ كرد و انبوهى از اطلاعات هجومى نسبت به احساسات مثبت يا منفى وى ( مانند اضطراب، افسردگى و خشمهاى نابجا ) را دريافت.
كسى كه حس تنفس در او شكوفا شده باشد، با بغلگرفتن ديگرى مىتواند او را چكاب و سنجه كند.
تشابك دستها
كسىكه عادت دارد انگشتان دستانش يا دو دستش را در درهم مىكند، بهنوعى آشفتگى در تن مبتلاست. دو دست بازتاب و واكنش تقابلى دارند كه با درهمشدن، دستگاه ذهن را تشويش مىدهند و به هم مىريزند.
فردىكه به هنگام سخنگفتن از حركت دستهايش براى جاانداختن سخن خود استفاده مىكند، بر ذهن و سخن خود سوار نيست و در اظهار مقصود و مرادش ضعف دارد، از اينرو به دستانش بهطور غير معمول و نامتعارف فشار مىآورد.