در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

درآمد






درآمد – خودمراقبتی و تن‌آزادی الاهی


کتاب خودمراقبتی و تن‌آزادی الاهی

درآمد

كتاب حاضر از دانش كل‌نگر تن و نظام خودمراقبتى ذهن و باطن و بالاترين كيفيت ممكن زندگى (حيات طيبه) و زندگى كامياب، گوارا و سعادتبخش مى‌گويد.

اين دانش، حوزه‌هاى مختلف علوم پزشكى، روان‌شناسى، روان‌پزشكى، دانش تغذيه، تربيت بدنى، طب سنتى، پزشكى پيشگيرى و حفظ الصحه‌ى ایرانى، علم‌الابدان و ديگر علوم سلامت و دانش‌هاى مرتبط با تن، روان و باطن آدمى و قلمروى سلامت معنوى را در برمى‌گيرد.

خودمراقبتى در مرحله‌ی مهندسى و تدوين، نيازمند چيرگى بر روان‌شناسى راستين و معنامحور، روان‌شناسى علمى و تكيه بر يافته‌هاى درست و روش‌هاى تحقيقى آن، و نيز شناخت دقيق آناتومى، تشريح، فيزيولوژى و كاراندام‌شناسى تن و بعضى از داده‌هاى پزشكى و نيازمند شناخت فلسفى‌ست.

هدف اين دانش، رعايت بهداشت و نظافت و حفظ و ارتقاء سلامت، اقتدار، صلابت و كارآمدى هرچه بهتر فرد توسط ويژگى رويين‌تنى، خودمراقبتى خودبنياد، طبيعى و متعادل تن، روان و باطن است.

با مراقبت از چنين نظام سرشتى مى‌توان به آگاهى صادق يا معتبر و به رفتار و كردار سالم و درست رسيد. بالاترين آگاهى سالم و معتبر و اقتدار و توسعه‌ى همه‌جانبه در تن‌هاى بهداشتى و تميز و در صفاى باطن و سلامت و جلاى معنوى و توان گشودگى و بسط و در صدق، عشق و آزادى و در بهداشت روان، مديريت درست ذهن، توان اراده و مهارت ابراز احساسات و عواطف از مسير سالم است.

آلودگى، كثيفى، قبض، بستگى، عقده‌هاى روانى، زخم‌هاى باطنى، فريادهاى فروخورده، خودكامگى، سلطه‌سازى و سلب آزادى‌ها، تن و باطن را يا ضعيف مى‌گرداند و اقتدار آن را مى‌كاهد و يا اگر مصرف قاذورات به سبك مرتاضان باشد، نفسايت فرد را تقويت مى‌كند و قرب، رضايت و برگزيدگى خداوند و عشق و وحدت حق‌تعالا در آن نيست.

بحث‌هاى فلسفىِ تن آدمى به‌ويژه مسايل روانشناختىِ مربوط به علم و آگاهى و صيانت عمليات‌هاى ذهنى و نيز چگونگى آفرينش تن را در كتاب «آگاهى و انسان الاهى» آورده‌ام. اما كتاب حاضر در ادامه‌ى آن، از تن‌آگاهى و از قضيه‌هاى علمى راجع به سلامت، بهداشت و توانايى‌ها و اقتدار تن آدمى برآمده از خود تن و سرشت و طبيعت آن و از روان به عنوان مركز بازتاب‌هاى باطن و نيز از خود باطن مى‌گويد. اين كتاب به خواننده‌ی محترم راجع به استعدادهاى طبيعى مى‌گويد كه بايد هدف زندگى باشند و آنها را زندگى كرد و اينكه اين استعدادها چگونه شناسايى شوند و نيز عملكرد آينده‌ى يك فرد و رشته‌ى تحصيلى و دانشگاهى يا شغل آينده و مهارت‌هاى او چگونه قابل پيش‌بينى مى‌شوند و نيز از چه مسيرى و در چه ساختارى به آگاهى و به توانمندى و تحقق مى‌رسند.

كتاب پيش رو از نظام خودمراقبتى تن به هدف تأمين، حفظ و ارتقاى سلامت تنى و معنوى و صلابت آن مى‌گويد. اين بدان معناست كه سلامتى و صلابت داراى قانون و صراط است و فردى‌كه نظام خودمراقبتى و قوانين حفظ صحت و صراط سلامتى و صلابت تن را نمى‌داند و بدقانونى مى‌كند، دچار ضعف، سستى، ركود، بيمارى و اختلال مى‌شود.

در همين ابتدا بايد خاطرنشان شوم كتاب حاضر به هدف انتقال و ارتقاى آگاهى‌ها نوشته شده و فردى كه نيازمند ويزيت متخصص و مشاوره با واسطه‌ى درمانگر است، نمى‌تواند با مراجعه به داده‌هاى اين كتاب، به‌ويژه مراجعه‌ى ناقص به بخشى از مطالب و اشراف‌نداشتن به تمامى مطالب كتاب، به خوددرمانى اقدام كند. نبايد ميان نظام طبيعى خودمراقبتى با اشتباه خوددرمانى ناآگاهانه خلط كرد.

نکات کلیدی:

  • خودمراقبتی کل‌نگر شامل تن، روان و باطن است.
  • هدف: حیات طیبه و زندگی سعادت‌بخش.
  • نیاز به دانش فلسفی و علمی برای مهندسی خودمراقبتی.

سؤال تأملی:

چگونه می‌توان خودمراقبتی را به بخشی از سبک زندگی روزمره تبدیل کرد؟

جایگاه تن

براى شناخت حقيقت خويش و باطن خود لازم است نخست تن خود و نظام خودمراقبتى و ناخودآگاه سرشتى و نقطه‌ى تعادل خويش را شناخت.

روش مناسب خودشناسى و خودبينايى، مراجعه به ساختار خودمراقبتىِ سرشتى تن است. تن فرد، ديگر مراتب ارتقايى او از جمله باطن را مى‌سازد و آن مراتب درونى از تن مى‌آغازد و با آن ارتباط و هماهنگى كامل دارد. تن است كه نقشه‌ى ترسيم باطن مى‌شود و باطن آدمى را به حسب خود ايجاد مى‌كند و همان قواى ساخته‌شده در باطن را به كار پروريدن خويش و در خدمت خود و با شكوفايى انواع حس‌هاى ظاهرى و باطنى، راهكارهاى مختلف، تازه و اختصاصى را در حل يك مسأله به‌كار مى‌گيرد.

سعادت و رستگارى ابدى در زندگى پس از حيات ناسوتى در سلامت تن انسان و در سلامت ذهن و عملكرد شناختى، توان تثبيت حافظه، كاركرد درست اعصاب است. همچنین این امر، برخوردارى فرد از نشاط و شادمانىِ معقول و نیز ايمان به احكام سرشتى الاهى و كردارهاى نيكو و توان پذيرش انرژيها و نزولات ربوبى و پایداری بر حق‌مدارى تا تحقق سعادت و رستگارى را لازم دارد.

فردى‌كه سلامت در تن و ذهن و در دل نداشته باشد، چون نمى‌تواند پيوند نيكو و خير و ارتباط سالمى با خداوند و آفرينش و كائنات او داشته باشد، كيفيت سعادت وى در آخرت و رستگارى ابدى‌اش تحت تأثير آن قرار مى‌گيرد و حياتى ضعيف مى‌يابد. چگونگى ارتباط و گستردگى و مداومت و پايدارى آن و توان بسط و سعه‌ى هر پديده‌اى، كيفيت حيات و مرتبه‌ى باطن و ظرفيت و قدرت و صلابت او را مى‌سازد؛ به‌گونه‌اى كه بعضى از افراد از طريق ارتباط گسترده‌اى كه با حق‌تعالا دارند و عشق و محبوبىِ او مى‌شوند، بالاترين تمكين و اقتدار را در خود مى‌يابند.

نکات کلیدی:

  • تن، پایه‌ی خودشناسی و شناخت باطن است.
  • سلامت تن برای سعادت اخروی ضروری است.

تظاهرات تنی

در اين كتاب توجه به سرماخوردگى، اسهال، يبوست، سرگيجه، سردرد، تهوع، رعشه، نفخ، بوى بد معده و دهان، بيمارى‌ها و تظاهرهاى پوست و مو، سرفه‌ها و انواع دردها از جمله دل‌دردها و سردرها و نيز تغييرات خُلق و خو به عنوان نخستين نشانه‌هاى آشكار كمبود انرژى و نعمت گوارا و ضعف تنى يا ابتلا به عفونت و التهاب يا نوعى رنج و اختلال در روان و ساختار خودمراقبتى يا حرمان از امور معنوى و اسم ربّ و بريدگى از دين سرشتى و مورد اهميت قرار گرفته است. با خودمراقبتى و مديريت اين شاخص‌ها مى‌توان سلامت و بهداشت معيار تن و روان را تأمين كرد.

نکات کلیدی:

  • علائم جسمی مانند سرماخوردگی و سردرد نشانه‌های ضعف تنی یا روانی هستند.
  • خودمراقبتی می‌تواند این شاخص‌ها را مدیریت کند.

تن‌آزادی

از مجموع سلامت، بهداشت، رشد و امنيت مرتبط با تن در ساختار سرشت و طبيعت هر تن با واژه‌ى «تن‌آزادى» ياد شده است. تن‌آزادى، بستر طبيعى و چارچوب سرشتى سلامت، بهداشت، اقتدار، امنيت، رشد و ارتقاى تن است.

آزادى، سير طبيعى و مطابق با سرشت ابتدايى‌ست كه براى هركسى منحصر و مخصوص به وى و متناسب با پيشينه‌ى ربوبى وى مى‌باشد.

آزادى در ناسوت اقتضا با ايجاد تقابل، رقابت، مسابقه و مبارزه‌ى پيروز، سرعت در ارتقا مى‌آورد.

آزادى و قدرت انتخاب، در دل تمام ذرات مادى‌ست و هر ذره‌اى به تناسب عناصر، جرم و مقدار ماده‌ى تشكيل‌دهنده‌ى آن و حجم و نيز وزن و چگالى‌اش يعنى مقدار جرم معين در حجم معين‌اش و نسبت به آن، انتخابگرى دقيق براى محيط‌زيست خود است و آن را برمى‌گزيند.

فردى كه نتواند نسبت به پوشش رسمى خود آزادى داشته باشد و خود را از پوشش خويش جدا و سبك كند و همواره و به‌طور پىوسته لباس رسمى به تن دارد، ممكن است دچار اختلالات روحى و روانى شود و هميشه عصبانى، مشوش و آشفته باشد.

كسى‌كه در خانه لباس بيرون را می‌پوشد، تن‌آزادى ندارد. كسى كه تن‌آزادى ندارد، گويى در تن خود همواره جنگ فرسايشى و نبرد تخريبگر و تنش منفى با خويشتن دارد و سلامت و امنيت و اقتدار تن خود را با مديريت ضعيف و ناآگاهانه‌ى تن و تصميم‌هاى نابجاى خويش از بين می‌برد. اقتدار و صلابت، به نرمى، انعطاف و توان مهربانى و به وجه عنايتى‌ست كه خداوند به هر پديده دارد، نه به زبر و خشن و قلدر بودن و اعمال زور و استبداد كه مسيرى خلاف طبيعت و وارون پيشينه‌ى ربوبى را تعقيب می‌كند.

آزادى براى آن‌كه آزادى باشد، نياز به چارچوب دارد؛ برخلاف رهاىى كه هيچ چارچوب و نمودارى را برنمى‌تابد. يك لنگه در اگر بر لولاها و چارچوب آن قرار داشته باشد، درى آزاد است كه كارايى باز و بسته شدن و عنوان «ددر» بر آن صدق می‌كند، اما همين «در» اگر بدون چارچوب و لولا باشد — يعنى رها باشد — كارايى در براى آن نيست.

نکات کلیدی:

  • تن‌آزادی به معنای سلامت و اقتدار طبیعی تن است.
  • آزادی نیازمند چارچوب سرشتی است، برخلاف رهایی.

محبوبی حقی

عنایت خداوند یعنی حق‌تعالی با نهایت اهتمام و منتهای دقت و با تمام علم، قدرت، اراده و عشق خویش، نظام ظهورهای ربوبی و پدیده‌های خلقی را به‌طور احسن و توانمند آفریده است.

برترین عنایت و عشق خداوند، محبوبی ذات و حقی نام دارد که برخوردار از بالاترین و شدیدترین عشق الهی است و شدیدترین عشق را به حسب مرتبه و موقعیت خویش ظهور می‌بخشد و حضور مبارک و عشق الاهی وی به آفرینش معنایی داده است. محبوبان حقی، برترین عنایت الاهی را دارند که طمعی در آنان نیست و در عشق پاک و گذشت زندگی می‌کنند. در برابر عشق پاک، طمع و آزخواهی‌ست. عشق پاک ولایت لزومی الاهی و طمع، طاغوت و ولایت حرام و آلوده را اقدام می‌کند. محال است فرد طمّاع، اخّاذ و خودخواه که به ظلم به خویشتن و دیگران آلوده است، مورد عنایت عالی خداوند و برگزیده و عشق او باشد.

فردی که مورد عنایت خداوند یا پدیده‌های معنایی‌ست و محبوب آنان می‌باشد، وحی و عنایت الاهی یا حرکت و عشق و همزیستی پدیده‌های خیرخواه معنایی، بلکه بی‌پایانی خداوند را در خود و در ذهن، قلب یا روح خویش احساس می‌کند بدون آنکه به اختلال، تشنج، انصراف و مشکلی مواجه شود.

این کتاب بر پایه‌ی معرفت محبوبی نوشته شده است؛ معرفتی جامع و کل‌نگر که شناخت هر جزیی را ارج می‌نهد و از معرفت هیچ پدیده‌ای فروگذار نمی‌کند تا بتواند هر خوبی را استحصال و مصرف کند.

معرفت محبوبی، سلامت انسان را از نطفه تا لحظه‌ی احتضار، به کمارفتن و انتقال به دنیای دیگر تعقیب می‌کند و می‌تواند هر مرحله از رشد و پیش‌نیازهای آن را در ساختار دانشی پیچیده مهندسی سازد.

نکات کلیدی:

  • محبوبی حقی بالاترین مرتبه‌ی عشق الهی را دارد.
  • عشق پاک در برابر طمع و آزخواهی قرار دارد.

الهی بودن تن‌آزادی

چارچوب این کتاب مبتنی بر نظام محبوبی سامان گرفته است. به همین اعتبار که منبع و مربی آن محبوبی‌ست، تن‌آزادی، صفت «الهی» را گرفته است. برازندگی و افتخار کتاب، به همین معناست.

مطالبی که در این کتاب آمده، هم نظری و هم تعلیمی کاربردی و از نوع حکمت عملی‌ست که مهارت‌های زندگی به سبک محبوبیِ الاهی را آموزشی می‌سازد.

کتاب حاضر برگرفته از دروس استاد فرزانه حضرت آیت‌الله العظمی محمدرضا نکونام (قدس سره) است که هماهنگ با جهان گسترده‌ی معناییِ نظام محبوبی الاهی بازسازی و به این قلم روایت شده است.

محتوا و جهان معنایی مربی محبوبی با استدلال و ارج‌نهادن به عقل‌ورزی و نظام آزمون و تجربه مورد قبول واقع می‌شود، نه با تعبد در بنیادهای آن. استدلال‌های محبوبی برای افراد ذهن‌گرا و برای محبان است و صورت‌ها و فرمول‌های انواع استدلال را به‌طور منطقی در خود دارد.

پیام‌ها و قضییه‌های بهداشتی کتاب حاضر فقط اشاراتی مجمل نیست، بلکه محتوای حکیمانه‌ی آن مورد تحقیق معرفتی قرار گرفته است. تحقیق، اصطلاحی معرفتی‌ست و محقق به کسی گفته می‌شود که در شناخت به گوهر اشیا رسوخ و اشراف یافته باشد.

علم و مهارت بدون آگاهی درست و معتبر و عشق پاک، کارگشاى جان آدمی نیست. آگاهی درست و معتبر و عشق پاک که نباشد، ایمان فرد از طریق آلودگی به طمع‌ورزی و تصلب به علم یا استکبار و خودخواهی حاصل از قدرت می‌سوزد و رفتارهایی غیرعادی و مبتلا به اعوجاج، و خلق و خویی درگیر اختلال می‌یابد، ولى فرد این باختن‌های آلوده و مبتلا به آزمندی را درک نمی‌کند. شعور پاک و صافی، نخستین درک دست‌یافتنی و درک دقیقی‌ست که می‌تواند به فرد، پیشامد یک حادثه را قبل از وقوع آن اعلان و هشدار دهد.

کتاب حاضر در مسیر صفای باطن، دل صاف و ساده، شعور پاک و آگاهی، تقلید و خودباختگی و پذیرش فاقد دلیل را از خود براده و هرچیزی را اگرچه از محبوبیِ الاهی به‌طور تحقیقی پذیرفته، از این رو کتاب بر همین روش، در مسیر اصلاحِ آگاهانه است نه تقلید کورکورانه که خود مانع باطن و توسعه است و داده‌هاى آن با امکانات آزمایشگاهی قابل آزمون و سنجنه‌می‌باشد. بنابراین حوزه‌ی آگاهی‌های این کتاب، مسائل تن‌شناختی و روان‌شناختی در ساختار نظام خودمراقبتی مبتنی بر روش محبوبی‌ست، اما ثبت این گزاره‌ها مرحله‌ی نخست کار است و در گام دوم، نیازمند تطبیق با تحقیقات آزمایشگاهی و تعهد به علوم تجربی‌ست تا بتواند زبان علم بیاید و بین‌اذهانی گردد.

نظام محبوبی، گزاره‌هاى خود را با شهود قلبی و با حضور مستقیم دریافت می‌کند. چنین قضییه‌های معرفتی در صورتی که با عقل و نقل بی‌پیرایه و با متن قرآن‌کریم در تعارض نباشد، هم برای صاحب معرفت و شهود و هم برای ارادتمندان و پیروى‌کنندگان، اطمینان‌بخش‌تر است؛ زیرا نه واسطه‌هایایی با تاریخ صامت به آن خورده است که ولیّ زنده‌ی الاهی از آن حکم الاهی و را روایت می‌کند و نه دستگاه تخمیمی و آزمون و خطای علم بشری که می‌تواند به محدودیت‌هاى شناختی و شبکه‌هاى اميال تنی یا سفارش‌هاى صاحبان نفوذ و سلطه درآید.

عالی‌ترین مرتبه‌ی استناد در امر دین و علوم دینی، کشف و شهود قلبی و معرفت هماهنگ با فطرت و عقل سلیم و نقل بی‌پیرایه است، اگرچه عمده‌ترین منبع احکام و گزاره‌هاى دینی قرآن‌کریم است.

نکات کلیدی:

  • تن‌آزادی الهی مبتنی بر نظام محبوبی است.
  • کتاب بر استدلال و عقل‌ورزی تأکید دارد، نه تقلید کورکورانه.

پزشکی نیاکان

از پزشکی نیاکان و بعضی از روش‌های روان‌شناسی باستان در کتاب تزویر و دین الهی گفته‌ام. پزشکیِ مداراگرا، انعطاف‌پذیر، نرم و رفق با تن آدمی و سازگار با طبیعت هر کسی به روش درمان گیاهی و مانتره‌درمانی در دست «مُغان» بوده است.

مُغ، در ریشه‌ی اصلی خود به محبوبیِ الاهی گفته می‌شده که بعدها در مقام کاربرد عرفی، از معنای اصلی و وضع علمی خود عدول کرده و شوربختانه به روحانیان سطحی ادیان هم اطلاق شده است.

محبوبی، منسوب به محبوب یعنی به خداوند است و عشق الاهی می‌باشد. محبوب از اسمای حسنی خداوند و از نام‌های حبی اوست. اگر در کتاب تزویر و دین الاهی از مُغان گفته‌ام، به‌طور غالبی منظور نظام محبوبی الاهی‌ست.

درمان‌های معنایی مربوط به حوزه‌ی علوم غرائب و دانش‌های خفیه در دوره‌ی باستان در اختیار مُغان بود؛ دانشی که در قرآن‌کریم تعلیمی شده است. دانش اسما و اذکار الاهی و قرآن‌کریم از منابع درمانی و داروییِ معنادرمانگرانِ خفیه‌ورز در کنار گیاه‌درمانی و مانتره‌درمانی بوده است.

متخصص معنادرمانی و غرائب در زبان دین، عنوان «حکیم» را داراست که به فارسی به «فرزانه» و فرهمند برگردان می‌شود.

امروزه دو اصطلاح پزشکی و طبابت به بخشی از حوزه‌ی سلامت و درمان گفته می‌شود که بریده از معنادرمانی‌ست، ولی پزشکی حکیمانه و فرهمند، افزون بر حوزه‌های تن‌شناختی و روان‌شناختی، حوزه‌ی معناتن‌شناختی را در ساختار نظام خودمراقبتی با رویکردی کل‌نگر موضوع کار خود دارد. بنابراین حکیم، برخوردار از حوزه‌ی کامل سلامت و درمان است، برخلاف طبیب که طبیب در کار درمان خود برخوردار از دامنه‌ای ناقص، جزئی و غیرقطی‌ست.

از حکیمان خفیه‌ورز و آگاه به غرائب، می‌شود خواجه نصیرالدین طوسی (ابوجعفر محمد بن محمد بن حسن طوسی زیسته در 1201-1274 م) در مقام وزارت و مشاوره هلاکوخان مغول (1217-1265 م) و شیخ‌بهایی (بهاءالدین محمد بن حسین عاملی زیسته‌ی 1547-1621 م) شیخ‌الاسلامِ دربار مقتدرترین شاه صفوی، شاه‌عباس بزرگ (1571-1629 م) به مدت 35 سال را نام برد.

دولت‌های آن زمان از این حکیمان به سبب برخورداری از اقتدار معنوی و آگاهی بر غرائب و اقتدار خفیه‌ورزی و توان پیش‌بینی‌های درست و پیش‌گویی‌های آنها بهره می‌بردند که به آنها سمت‌های دولتی داده‌اند.

با توسعه‌ی صنعتی و نهضت رنسانس و نوزایی، دنیای غرب چنین تخصص‌هایی را به‌طور کامل بایکوت و خنثی کرد و آنها را از دانشمندان محبوبی و مغان ایران نپذیرفت و این دانش‌ها را همچون فرهنگ خودمراقبتی فرهمندانه با سیطره‌دادن به پزشکی صنعتی و شیمیایی و روان‌شناسی تجربی به محاق برد و عصر حاضر را به زمانه‌ی متاركه‌ی امور معنایی و ناشناخته‌ماندن غذاها و داروهای معنوی تبدیل کرد. صنعت و تکنولوژی غرب، محتوای سلامت معنوی را نادیده گرفت و حتی داروهایی را ترویج داد که ضعف و سستی باطن و افول معنا را موجب می‌شد. سلطه‌ی صنعتی غرب بر پزشکی، فرهنگ غنی مُغانی در طب ایرانی و سلامت معنوی را نه‌تنها بایکوت کرد، بلکه شوربختانه آن را از بین برد.

نکات کلیدی:

  • پزشکی نیاکان مبتنی بر درمان گیاهی و معنوی بود.
  • حکیم در مقایسه با طبیب، دانش کل‌نگرتری دارد.

نظام آموزشی خودمراقبتی

در خودمراقبتی لازم است مبادی عمومی پزشکی و روان‌شناسی و معنادرمانی تعلیمی گردد تا فرد بر مهارت خودمراقبتی توانمند گردد. در خودمراقبتی می‌شود بدون مراجعه به واسطه‌ی درمانگر و در حال صحت و تندرستی با اعتماد به دریافت‌های طبیعی تن و رعایت نظام حفظ صحت و پزشکی پیشگیری، خودآگاهِ تن را با ناخودآگاه و سرشت و طبیعت اولی تن هماهنگ و عملکرد سالم آن را تنظیم کرد. اما بخش معناییِ پزشکی، مربی‌محور است و نمی‌شود آن را خودآموز و با مراجعه‌ی ناشیانه و فاقد تخصص به کتاب‌های رایج دعا و ذکر یا غیرراجعه تاریخی به کار برد. برای خودمراقبتی در این بخش لازم است از متخصص کارآزموده‌ی آن تعلیم گرفت.

مراجعه‌ی غیرمتخصص به متن‌های سنتی درمان معنایی که به حق برخوردار از پزشکیِ معنایی‌ست، آلودن خود یا دیگران به اختلالات معنایی‌ست. همانگونه که نمی‌شود به داروخانه رفت و انواع داروها را بلعید، نمی‌شود مراجعه‌ی ناشیانه به منابع سنتی درمان معنایی داشت و از هر چیزی بدون تجویز حکیم ماهر، استفاده و مصرف خرافی داشت. برای نمونه سفارش به خواندن سوره‌ی جن به بیماران بیش از دوبار، اختلال روانی و نوعی جنون را موجب می‌شود، وارون آن، مصرف سوره‌ی واقعه در هر روز، نشاط، ربویت و صفا را موجب می‌گردد.

نظام خودمراقبتی را باید از محیط خانه و از مدارس به کودکان آموزش داد و واحدهایی را برای آن تخصیص داد تا جامعه برای عملیاتی‌کردن آن آمادگی بیابد. خودمراقبتی و پی‌آمدهای مثبت آن بدین‌گونه در جامعه فراگیر و نهادینه می‌شود.

خودمراقبتی لازم است در ساز و کاری قانونی به فرهنگی عمومی تبدیل شود تا تمامی مردمان به‌طور ملی با کسب آگاهی لازم در جهت تحقق آن، گام بردارند. این امر هزینه‌های درمانی کشور را به‌طور قابل توجهی کاهش می‌دهد؛ هزینه‌هایی که چگونگی مهندسی آنها را در کتاب دوجلدی مدیریت و سیاست الهی و در ساختار سازمان سلامت و کرامت اجتماعی آورده‌ام.

نهادینه‌کردن فرهنگ عمومی خودمراقبتی می‌تواند یک کشور را از بحران فزونی بیماری‌ها و کمبود پزشک و دارو و امکانات درمانی و نیز از اسراف دارو بیرون برد و هزینه‌های سنگین دارو و درمان صرف فراهم‌کردن بستر مناسب تغذیه و خودمراقبتی و پزشکی پیشگیری و حفظ تندرستی گردد و بیمه‌ها نیز حیاتی گیرند تا بتوانند بیماری‌های حاد، گران و همه‌گیر را تحت پوشش قرار دهند.

نظام خودمراقبتی، پیش‌تر به گونه‌ی نقل سینه به سینه و شفاهی توسط مغان آموزش داده می‌شده، اما وقت آن رسیده است که این تعالیم نهان، آشکارا و نظام آموزشی و تحقیق رسمی زیر نظر وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشکی بگیرد و این وزارت، مدیریت آن را با اندک‌متخصصان بخش قدرت‌های ماورایی که در پدیدآوری انعکاسخ‌ها و اختلالات معنایی کارا هستند.

با محوریت قرآن‌کریم و منابع روایی عهده‌دار باشد و آن را روشمند و به یک دانش تبدیل سازد. قرآن‌کریم به مسائل روان‌شناسی، بهداشتی، سیاسی و دیگر دانش‌های انسانی و تجربی نظر عمیق و بنیادی دارد و دانش این امور را ارائه داده است.

شوربختانه هم‌اینک حوزه‌ای علمی متصدی تحقیق بر روی داده‌های روانی و درمانی قرآن‌کریم و بایسته‌ها و نیازهای معنادرمانی و در پی ایجاد صنعت معنادرمانی و توسعه‌ی صنایع مربوط به شناسایی اختلال‌ها و بیماری‌های معنایی و درمان آن نیست تا بتوان از قضییه‌های آن به‌طور آکادمیک، مدرسی، شفاف و مستند به آزمون‌های معتبر و در محیطی قانونی و برخوردار از مجوز رسمی گفت. به همین علت و با نبود قوانین علمی و حامیان از متخصصان این حوزه، نمی‌شود نوشته‌ای تفصیلی در این باب ارائه داد که بتواند از مراجع رسمی مجوز نشر بگیرد و گفتن تفصیلی از آن به سانسور قانونی و برخوردهای دولتی منجر می‌شود، از این‌رو کتاب حاضر مهم‌ترین سرشاخه‌های این دانش را آورده است.

نکات کلیدی:

  • خودمراقبتی باید از کودکی آموزش داده شود.
  • معنادرمانی نیاز به تخصص و مربی دارد.
  • .








تفاوت ابداع و بدعت

کتاب پیش‌رو برخوردار از «ابداع» روشمند و علمی و حاوی دقت‌ها و تأمل‌های موشکافانه است که دانش و علم را با تعهد به تحقیق، تغذیه و حمایت می‌کند. نظام خودمراقبتی، بدلی و جایگزین نظام دینی نیست، بلکه این روش در متن دین و از قرآن‌کریم قابل کشف و مهندسی‌ست. از این رو مهندسی این نظام، بدعتی دینی نیست، بلکه تفکر خلاقی‌ست که برخوردار از قالب و صراطِ ولایت و هدایت روشمند دین برای وصول به سلامت و سعادت است و همین مسیر را در خواننده زنده می‌کند تا خود به توانمندی انشای تصدیق و آگاهی جدید برسد.

سفسطی و بدعت‌شدن، نه تفکر است، نه خلاقیت، و نه صراط و قالب دارد، بلکه در بدعتی و سفسطی شدن، دانش ذهنی و حرکت علمی به‌طور روشمند و هدفمند دخالت ندارد و مصداق در مَنْ یَمْشِی مُکِبًّا عَلیٰ وَجْهِهِ، در فرد، پریشان‌خاطری ناامید و سرگردان است.

داده‌های دینی، به نظام خودمراقبتی عمق و توسعه می‌دهد و به فرد، قرابت به سرشت خویش را می‌دهد. دین از سرشت خودمراقبتی طبیعی گزارش‌های دقیقی مبتنی بر وحی الاهی دارد؛ دینی که برخوردار از رشد عمقی‌ست و رشد عرضی‌اش با طرح خاتمیت نبوت متوقف شده است. نه‌تنها دین که خداوند نیز یک حقیقت انبساطی‌ست که نظام ظهور و تعین‌ها از جمعیت اوست. دین سرشتی که امری متفاوت از دین مکتوب و فقه ظاهرگراست، از تورم داده‌ها، پیرایه‌ها و خرافات دور است و نظام احکام را بر اساس ترتیب و ترتب و آگاهی و قدرت مکلف و سرشت وی، زنده و به‌روز و متناسب با هر فرد و بر پایه‌ی عشق و کامیابی، کشف و مهندسی می‌کند. برای همین، دین برای دینداران سرشتی مبتنی بر ظرفیت و توان آن‌هاست و نه تنها عسر و حرج و فشار نمی‌سازد، بلکه دین برای دیندار، جذاب و لذت‌بخش است و او را به‌روز کامیاب و خرسند می‌گرداند.

نکات کلیدی:

  • ابداع علمی با بدعت دینی متفاوت است.
  • خودمراقبتی در متن دین و قرآن قابل کشف است.

منابع روایی نظام خودمراقبتی

از نظام خودمراقبتی طبیعی در عصر حضور حضرات معصومین که دانش عمومی بدوی، عامیانه و بسیار سطحی‌اندیش بوده و فن‌واژه‌ها و اصطلاحات تخصصی دانش‌های امروز را نمی‌شناخته است، به مَلَك و نظام ربوبی و از اختلالات یا عامل‌های بیماری‌زا به‌طور کلی به شیطان و نیروهای بد یاد شده که در افکار عمومی سمت تخریبگری داشته است.

بخشی از فرهنگ خودمراقبتی در روایت «توحید مفضّل» از امام صادق علیه‌السلام آمده است. این روایتِ جدلی، متناسب با برداشت عمومی از فرهنگ رایج و مبتنی بر آن پیش‌فرض‌ها و به عنوان آموزش در مقام مناظره با ابن‌ابی‌الاوجاء به‌عنوان فیلسوف دهری و خداانکار گفته شده است بدون آنکه بخواهد درگیر مبارزه با علوم غلط آن زمانه و پیرایه‌زدایی باشد.

روایت مشهور «من عرف نفسه فقد عرف ربّه» شناخت تن را در مرتبه‌ی نخست آگاهی می‌داند و با شناخت تن و سلامت آن در ساختار خودمراقبتی می‌توان به شناخت باطن و سلامت معنوی رسید.

کتاب حاضر در فضایی منتشر می‌شود که داده‌های دین در حوزه‌ی پزشکی و طبابت، هم در بستر تاریخ طولانی گذشته به انواع پیرایه‌ها مبتلا شده و هم موضوع و موردی که ویزیت شده، تمامی ویژگی‌های بیمار و بیماری در روایات بازتاب نیافته و منتقل نشده است و هم علم تجربی اشراف بر تمامی ابعاد یک درمان ندارد و پازل یک درمان را به‌تدریج و به‌حسب آزمون‌های تخمینی و غیراطمینانی کامل می‌کند و مطالبی را حدیث ساخته که مراد حضرات معصومین را بازتاب نداده و نسبت حکمیتی آن، ناآگاهانه و ندانسته است، از این رو می‌شود کتاب پیش‌رو را از آن جهت در خور اعتنا و مغتنم شمرد که آموزه‌هایی را مطالعه کرده‌اند که بر حکمت قلبی و شناخت روحی و بر شهودهای معرفتی بنا را بنیان کرده است و شهود باطنی دامنه‌ای گسترده‌تر و نافذتر از علم ذهنی در قلمرو دارد. نمونه‌ی آن شهود گریه‌ی جنین در دوره‌ی بارداری و شبکه‌ی گسترده‌ی اعصاب حتی در استخوان‌ها، موها و در ناخن‌هاست که می‌تواند انتقال‌دهنده‌ی بعضی از آگاهی‌های خاص باشد. توصیه‌ی مغان به رنگ‌کردن ناخن با حنا که عصب‌های آن ارتباط مستقیم و منحصر با بخش‌هایی از مغز دارد، به تقویت عملکرد مغز و توجه و تثبیت آگاهی‌ها در حافظه منجر می‌شود. حناگذاری بر موهای سر، کار حناگذاری را انجام نمی‌دهد. وارون آن، مصرف لاک‌های ناخن و رنگ‌های شیمیایی فعالیت مغز را تحت تأثیر عامل‌های منفی قرار می‌دهد و آن را به افول می‌کشاند. با افول مغز و همچنین با پلیدی باطن، زیبایی پوست بعد از چندماه تحت تأثیر قرار می‌گیرد و فردِ مصرف‌کننده، هم خشن و پرخاشگر و هم مبتلا به چنان زشتی می‌شود که بدون مصرف مواد آرایشیِ تزویری، نمی‌شود آن کراهت را پنهان ساخت.

جمال تازه، زیباییِ همراه طراوت، شایسته بودن، داشتن شاداب و سرور، تابعى از ولایت موهبتی و صفا و نوری و الاهی بودن باطن است؛ اگرچه این امر اقتضایی‌ست و نمی‌شود به‌طور کلی در هر موردی حکم به برابری زیبایی و ولایت داد، به‌ویژه اگر زیبایی با تازگی، طراوت، بهجت، سرور، سلامت، کامیابی و خرسند نباشد و زیبارد به استرس و اضطراب مضاعف دچار شده باشد. مادرانی که در دوران بارداری به اضطراب و ناراحتی مبتلا می‌شوند، جنین متأثر از آن دردها می‌تواند به زشتی بگراید.

این تأثیر در آیات قرآن‌کریم نیز می‌باشد. بعضی از آیات، پوست خواننده را جمع و کدر می‌کند و بعضی دیگر به آن روشنی و بسط می‌دهد. برای همین خواندن هر سوره‌ای برای زن باردار مناسب نیست و تنها بعضی سوره‌ها برای او قابل مصرف است. نگاه از روی عشق و توجه به گل و عشق به حق‌تعالا و توجه به معشوق حقیقی می‌تواند از اضطراب بکاهد و به عمر بیفزاید، اما فرد در حرمان از این عشق‌ها چون قوت عشقی و رزق رحمتی خود را مصرف نمی‌کند و عشق پدیده یا خداوند را به دل نمی‌گیرد و بی‌تفاوت و غافل از معشوق خود می‌گذرد و او را قوت خود قرار نمی‌دهد، درگیر اضطراب و غم و حرمان از مصرف صفا می‌شود و بقا و پایداری وی در مخاطره قرار می‌گیرد.

انسان از حرکات سیارات و اجرام آسمانی نیز متأثر است و دانش فراموش‌شده‌ی نجوم غریبه در این رابطه بسیار پیچیده و پیشرفته، برخوردار از آگاهی‌ست. تأکید ما برای ارتباط مستقیم و زنده با آسمان‌ها تابع بخشی از این داده‌ها برای بهره‌مندی از تناسب با مواهب آسمانی و توان پیوند با آنها می‌باشد.

از دیگر موارد رویت‌های محبوبی، آگاهی رویتی جنین حتی پیش از کامل شدن چهارماهگی از محیط اطراف مادر و کارهای اوست.

علم همچنین بُعد باطنی انواع ویتامین‌ها و پروتئین‌ها و در نتیجه انرژی و نعمت باطنی و خاصیت غالب آنها را نمی‌شناسد.

همچنین است غفلت علم در استفاده‌ی درست از امور معنایی و خوراک‌های معنوی به‌ویژه از عشق، مهربانی، احترام و آزادی در نظام خودمراقبتی که سپری محافظتی از ابتلا به سرطان و آلرژی و برهم‌خوردن خودایمنیِ تن و ابتلاى تن به پیری می‌شود. نظام خودایمنی تن شامل سازه‌های صفا و ایمان به خداوند نیز می‌شود و فردی که از صفای باطن و ایمان به خدا کم‌بهره است، خودایمنی‌اش ضعیف، غیرمقاوم و قابل نفوذ خواهد بود. گفتنی‌ست هم‌اینک بعضی از آزمایش‌های آکادمیک تأثیر توجه و حال خوش و مثبت در حال غذاخوردن و لزوم توجه به غذا را تحقیقی کرده است.

علم، شمار واقعی عناصر را که به هزارها نوع می‌رسد و چیستى ماده‌ی تاریک در حفره‌هاى فضایی و آثار آنها را نمی‌داند.

علم البته، تأثیر مُخرّب و گسترش‌دهنده‌ی غذاهاى توان‌بخش و مقوی بر بعضى بیماری‌هاى حاد و پرتنظیم بر قدرت و تکثیر سلول‌هاى بیمار و سرعت و شتاب یک عطسه و موادى را که می‌تواند ناقل بیماری باشد و در هوا پخش و توزیع می‌کند و تأثیر آب‌دهان‌هایی که در فضای آزاد پرتاب می‌شود و سرطان‌زاست، خوب می‌شناسد و چنانچه به نظام مشاعی تأثیر مواد به‌طور درهم‌تنیده شناخت یابد، چنین اموری را با عمق بیشتری آگاهی می‌یابد.

نظام پدیده‌ها چون مشاعی و درهم‌تنیده است، بخل و امساک گروهی و ظلم بر جامعه باعث بخل آسمان می‌شود و محبت، مهربانی، صدق، صفا و تعاون افراد جامعه نسبت به همدیگر درهاى رحمت الاهی را بر روی جامعه می‌گشاید.

هستی و ظهورهاى آن نظامى یکپارچه است و هر دانشى از جمله داده‌هاى خودمراقبتى لازم است به‌صورت هماهنگ و با توجه به این پیوستگى توسعه یابد.

نکات کلیدی:

  • نظام خودمراقبتی در روایات دینی ریشه دارد، مانند «توحید مفضّل».
  • شناخت تن، مقدمه شناخت باطن و سلامت معنوی است.
  • علم تجربی هنوز به ابعاد باطنی بسیاری از پدیده‌ها آگاهی کامل ندارد.

سؤال تأملی:

چگونه می‌توان بین علم تجربی و دانش معنایی در خودمراقبتی تعادل برقرار کرد؟

این کتاب با الهام از حکمت الاهی و دانش سرشتی به رشته تحریر درآمده است.

 

پاسخ‌های سؤالات تأملی کتاب خودمراقبتی و تن‌آزادی الاهی

سؤال تأملی بخش «درآمد»: چگونه می‌توان خودمراقبتی را به بخشی از سبک زندگی روزمره تبدیل کرد؟

خودمراقبتی به‌عنوان یک نظام کل‌نگر که تن، روان، و باطن را در بر می‌گیرد، نیازمند تبدیل شدن به عادتی روزمره است تا تأثیرات عمیق و پایدار خود را در زندگی فرد نشان دهد. برای این منظور، می‌توان از چند راهکار عملی و معنوی بهره گرفت که با سرشت انسانی و اصول الاهی همخوانی دارند:

1. آگاهی و شناخت سرشت خویش: بر اساس متن کتاب، خودمراقبتی از شناخت تن و نظام سرشتی آن آغاز می‌شود. اولین گام، آگاهی از نیازهای جسمانی، روانی، و معنوی خود است. این شناخت می‌تواند از طریق تأمل در واکنش‌های بدن به غذا، خواب، و استرس، یا از طریق مطالعه و مشاوره با متخصصان معنادرمانی حاصل شود. برای مثال، توجه به علائم جسمی مانند سردرد یا خستگی می‌تواند نشانه‌ای از نیاز به استراحت یا تغذیه مناسب باشد.

2. ایجاد روال‌های ساده و پایدار: خودمراقبتی نباید به فعالیتی پیچیده یا وقت‌گیر تبدیل شود. گنجاندن عادات ساده مانند نوشیدن آب کافی، انجام ورزش‌های سبک مانند پیاده‌روی، یا اختصاص چند دقیقه در روز برای مراقبه و ذکر الاهی می‌تواند به‌تدریج به بخشی از سبک زندگی تبدیل شود. کتاب تأکید دارد که رعایت بهداشت و نظافت تن و روان، پایه‌ای برای حیات طیبه است.

3. ادغام خودمراقبتی با امور معنوی: خودمراقبتی الاهی فراتر از جسم است و شامل صیانت باطن و ارتباط با خداوند می‌شود. خواندن آیات خاصی از قرآن‌کریم (مانند سوره واقعه برای نشاط معنوی) یا انجام اعمال عبادی با حضور قلب می‌تواند روان و باطن را تقویت کند. این اعمال باید با هدایت مربی معنوی انجام شوند تا از خطاهای احتمالی مانند استفاده نادرست از اذکار جلوگیری شود.

4. آموزش و فرهنگ‌سازی: همان‌طور که کتاب پیشنهاد می‌دهد، خودمراقبتی باید از کودکی در خانه و مدرسه آموزش داده شود. برای بزرگسالان، شرکت در کارگاه‌های آموزشی یا مطالعه منابع معتبر مانند این کتاب می‌تواند به نهادینه شدن خودمراقبتی کمک کند. ایجاد یک تقویم خودمراقبتی با اهداف کوچک روزانه (مانند مدیتیشن 5 دقیقه‌ای یا خوردن یک وعده غذای سالم) نیز مؤثر است.

5. مدیریت ذهن و احساسات: خودمراقبتی شامل مدیریت درست ذهن و ابراز سالم عواطف است. تمرین‌هایی مانند نوشتن روزانه احساسات، گفتگو با افراد مورد اعتماد، یا استفاده از تکنیک‌های روان‌شناختی مانند ذهن‌آگاهی (mindfulness) می‌تواند به تعادل روانی کمک کند. کتاب تأکید دارد که عقده‌های روانی و فریادهای فروخورده به تن و باطن آسیب می‌رسانند.

6. انعطاف و تعادل: خودمراقبتی نباید به یک اجبار تبدیل شود. متن کتاب اشاره می‌کند که آزادی و انعطاف در سرشت خودمراقبتی نهفته است. بنابراین، باید برنامه‌ای منعطف داشت که با شرایط زندگی فرد سازگار باشد و او را تحت فشار قرار ندهد.

در نهایت، تبدیل خودمراقبتی به سبک زندگی نیازمند صبر، تمرین مداوم، و تعهد به رشد شخصی است. با الهام از نظام محبوبی الاهی، فرد می‌تواند خودمراقبتی را نه‌تنها به‌عنوان یک وظیفه، بلکه به‌عنوان مسیری لذت‌بخش برای رسیدن به حیات طیبه و سعادت در نظر بگیرد.

سؤال تأملی بخش «منابع روایی نظام خودمراقبتی»: چگونه می‌توان بین علم تجربی و دانش معنایی در خودمراقبتی تعادل برقرار کرد؟

ایجاد تعادل بین علم تجربی و دانش معنایی در خودمراقبتی یکی از چالش‌های مهم در جهانی است که علم مدرن اغلب بر داده‌های مادی تمرکز دارد، در حالی که دانش معنایی به ابعاد باطنی و غیرملموس انسان می‌پردازد. کتاب «خودمراقبتی و تن‌آزادی الاهی» بر یکپارچگی این دو حوزه تأکید دارد و راهکارهایی برای این تعادل ارائه می‌دهد. در ادامه، به‌صورت مفصل به این موضوع پرداخته می‌شود:

1. شناخت محدودیت‌ها و قوت‌های هر دو حوزه: علم تجربی با آزمایش‌های کنترل‌شده و داده‌های قابل‌سنجش، در تشخیص بیماری‌ها، درمان‌های جسمانی، و پیشگیری از اختلالات فیزیکی بسیار قدرتمند است. بااین‌حال، همان‌طور که کتاب اشاره می‌کند، علم هنوز به ابعاد باطنی مانند تأثیر عشق، صفا، یا ایمان بر خودایمنی بدن اشراف کامل ندارد. از سوی دیگر، دانش معنایی با شهود قلبی و روایات دینی، به تقویت باطن و روان کمک می‌کند، اما بدون تخصص ممکن است به استفاده نادرست (مانند مصرف نابه‌جای اذکار) منجر شود. شناخت این محدودیت‌ها اولین گام برای ایجاد تعادل است.

2. استفاده مکمل از هر دو دانش: به‌جای تقابل علم و معنویت، می‌توان آن‌ها را به‌صورت مکمل به کار برد. برای مثال، در درمان یک بیماری جسمی مانند دیابت، علم تجربی رژیم غذایی و داروهای مناسب را تجویز می‌کند، اما دانش معنایی می‌تواند با توصیه به مراقبه، دعا، یا حضور در طبیعت، استرس بیمار را کاهش دهد و اثربخشی درمان را افزایش دهد. کتاب مثال‌هایی مانند تأثیر حنا بر ناخن‌ها برای تقویت مغز یا تأثیر آیات خاص قرآن بر روان را مطرح می‌کند که می‌توانند در کنار درمان‌های علمی استفاده شوند.

3. آموزش و تحقیق مشترک: کتاب پیشنهاد می‌کند که نظام خودمراقبتی باید به‌صورت علمی و روشمند توسعه یابد، از جمله با تحقیق بر داده‌های قرآنی و روایی. ایجاد مراکز تحقیقاتی که دانشمندان تجربی و متخصصان معنادرمانی را گرد هم بیاورند، می‌تواند به تدوین پروتکل‌های خودمراقبتی منجر شود که هم شواهد علمی دارند و هم از حکمت معنوی بهره می‌برند. برای مثال، آزمایش‌های آکادمیک تأثیر حال خوش هنگام غذا خوردن را تأیید کرده‌اند، که با توصیه‌های معنوی کتاب همخوانی دارد.

4. هدایت توسط متخصصان: همان‌طور که در بخش «نظام آموزشی خودمراقبتی» ذکر شده، معنادرمانی نیاز به مربی متخصص دارد. برای برقراری تعادل، باید از حکیمان و متخصصانی کمک گرفت که هم به علم تجربی مسلط باشند و هم دانش معنایی را درک کنند. این افراد می‌توانند راهنمایی کنند که کدام درمان علمی با کدام رویکرد معنوی سازگار است. برای نمونه، یک حکیم ممکن است توصیه کند که در کنار درمان دارویی افسردگی، بیمار سوره‌های خاصی را با روش درست بخواند.

5. توجه به نظام مشاعی هستی: کتاب تأکید دارد که نظام پدیده‌ها درهم‌تنیده و مشاعی است. این دیدگاه به ما می‌آموزد که سلامت تن و روان نمی‌تواند جدا از محیط، جامعه، و ارتباط با خداوند باشد. برای ایجاد تعادل، باید خودمراقبتی را در یک چارچوب کل‌نگر دید که علم تجربی به جنبه‌های مادی و دانش معنایی به جنبه‌های باطنی آن می‌پردازد. برای مثال، محبت و تعاون در جامعه (دانش معنایی) می‌تواند به کاهش بیماری‌های روانی کمک کند، در حالی که علم تجربی ابزارهای تشخیصی برای این بیماری‌ها ارائه می‌دهد.

6. آزمون و تجربه شخصی: هر فرد می‌تواند با آزمون و تجربه شخصی، تعادل مناسب بین این دو حوزه را برای خود پیدا کند. کتاب توصیه می‌کند که خودمراقبتی باید با شناخت سرشت فرد هماهنگ باشد. بنابراین، فرد می‌تواند با مشورت متخصصان، ترکیبی از روش‌های علمی (مانند رژیم غذایی سالم) و معنوی (مانند ذکر و دعا) را امتحان کند و اثربخشی آن‌ها را در زندگی خود ارزیابی کند.

7. پرهیز از افراط و تفریط: تعادل نیازمند اجتناب از افراط در علم‌زدگی یا معنویت‌گرایی افراطی است. تکیه صرف بر علم تجربی ممکن است به نادیده گرفتن نیازهای باطنی منجر شود، در حالی که تأکید بیش‌ازحد بر معنویت بدون پشتوانه علمی می‌تواند به خرافات یا درمان‌های ناکارآمد بینجامد. کتاب هشدار می‌دهد که خوددرمانی ناآگاهانه با منابع معنایی می‌تواند خطرناک باشد.

در نهایت، تعادل بین علم تجربی و دانش معنایی در خودمراقبتی نیازمند یک رویکرد حکیمانه است که با الهام از نظام محبوبی الاهی، هم عقل و تجربه را ارج نهد و هم شهود و ایمان را. این تعادل نه‌تنها به سلامت تن و روان فرد کمک می‌کند، بلکه او را به سوی سعادت و حیات طیبه هدایت می‌کند.

پاسخ‌ها با الهام از حکمت کتاب خودمراقبتی و تن‌آزادی الاهی و تأمل در نظام محبوبی تدوین شده‌اند.

 






سؤالات چهارگزینه‌ای – خودمراقبتی و تن‌آزادی الاهی


سؤالات چهارگزینه‌ای کتاب خودمراقبتی و تن‌آزادی الاهی

۱. کدام‌یک از موارد زیر می‌توانند به تقویت تن‌آزادی در زندگی روزمره کمک کنند؟




۲. برای پرورش عشق پاک به‌سوی محبوبی حقی، کدام اقدامات مؤثر هستند؟




۳. چگونه می‌توان از حکمت پزشکی نیاکان در خودمراقبتی مدرن استفاده کرد؟




۴. کدام‌یک از موارد زیر به نهادینه‌سازی فرهنگ خودمراقبتی در جامعه کمک می‌کنند؟




۵. برای بهره‌گیری از ابداع در خودمراقبتی بدون افتادن به بدعت، چه باید کرد؟





سؤالات با الهام از حکمت کتاب خودمراقبتی و تن‌آزادی الاهی تدوین شده‌اند.







پاسخ‌های صحیح سؤالات چهارگزینه‌ای


پاسخ‌های صحیح سؤالات چهارگزینه‌ای

۱. کدام‌یک از موارد زیر می‌توانند به تقویت تن‌آزادی در زندگی روزمره کمک کنند؟

انتخاب غذاهای سالم و متعادل

خواب بیش‌ازحد بدون برنامه

انجام یوگا و پیاده‌روی در طبیعت

تقلید کورکورانه از روش‌های غیرمعتبر

کتاب تأکید دارد که تن‌آزادی با انتخاب‌های متعادل (مانند غذاهای سالم) و تمرین‌های نرم و طبیعی (مانند یوگا و پیاده‌روی) تقویت می‌شود. خواب بیش‌ازحد و تقلید کورکورانه با چارچوب تن‌آزادی سازگار نیستند، زیرا به بی‌نظمی یا انحراف منجر می‌شوند.

۲. برای پرورش عشق پاک به‌سوی محبوبی حقی، کدام اقدامات مؤثر هستند؟

محبت بی‌قیدوشرط به دیگران

تقویت حسادت و کینه

خواندن قرآن با تأمل

تمرکز صرف بر مادیات

عشق پاک در نظام محبوبی حقی با محبت بی‌قیدوشرط به خلق خدا و ارتباط معنوی با خداوند (مانند خواندن قرآن با تأمل) پرورش می‌یابد. حسادت، کینه، و تمرکز مادی با این عشق مغایرت دارند، زیرا قلب را از صفای باطن دور می‌کنند.

۳. چگونه می‌توان از حکمت پزشکی نیاکان در خودمراقبتی مدرن استفاده کرد؟

استفاده از گیاهان دارویی مانند زعفران با مشورت متخصص

وابستگی کامل به داروهای شیمیایی

مطالعه آثار حکیمان مانند خواجه نصیر

نادیده گرفتن جنبه‌های معنوی سلامت

پزشکی نیاکان بر گیاه‌درمانی آگاهانه (با مشورت متخصص) و الهام از حکمت حکیمان (مانند خواجه نصیر) تأکید دارد. وابستگی صرف به داروهای شیمیایی یا نادیده گرفتن جنبه‌های معنوی با رویکرد کل‌نگرانه نیاکان سازگار نیست.

۴. کدام‌یک از موارد زیر به نهادینه‌سازی فرهنگ خودمراقبتی در جامعه کمک می‌کنند؟

آموزش خودمراقبتی از کودکی در مدارس

بی‌توجهی به رسانه‌های آموزشی

برگزاری کارگاه‌های معنادرمانی توسط متخصصان

تشویق سبک زندگی ناسالم

کتاب پیشنهاد می‌دهد که آموزش زودهنگام (از کودکی) و استفاده از متخصصان برای ترویج خودمراقبتی (مانند کارگاه‌های معنادرمانی) به نهادینه‌سازی این فرهنگ کمک می‌کند. بی‌توجهی به رسانه‌ها یا تشویق سبک زندگی ناسالم مانع این هدف هستند.

۵. برای بهره‌گیری از ابداع در خودمراقبتی بدون افتادن به بدعت، چه باید کرد؟

تحقیق و آگاهی از روش‌های جدید

تقلید کورکورانه از روش‌های غیرمعتبر

پایبندی به اصول دینی و روایات

نادیده گرفتن نتایج تجربی روش‌ها

ابداع در خودمراقبتی نیازمند تحقیق روشمند و پایبندی به اصول دینی است تا از انحراف (بدعت) جلوگیری شود. تقلید کورکورانه و نادیده گرفتن نتایج تجربی با رویکرد حکیمانه کتاب مغایرت دارند.
پاسخ‌ها با الهام از حکمت کتاب خودمراقبتی و تن‌آزادی الاهی تدوین شده‌اند.

توضیح طراحی سؤالات چهارگزینه‌ای

سؤالات چهارگزینه‌ای ارائه‌شده، با طراحی متمایز شامل دو پاسخ صحیح، به‌منظور تحقق اهدافی آکادمیک و معرفتی در چارچوب مفاهیم کتاب «خودمراقبتی و تن‌آزادی الاهی» تدوین شده‌اند. این رویکرد، برخلاف آزمون‌های مرسوم با یک پاسخ صحیح، به دلایل زیر اتخاذ گردیده است:

  • ترویج تفکر کل‌نگر: مفاهیم کتاب، نظیر تن‌آزادی و عشق پاک، چندوجهی بوده و نیازمند نگاهی جامع به جنبه‌های جسمانی، روانی، و معنوی است. دو پاسخ صحیح، تأمل در ترکیبی از اقدامات را تشویق می‌کند.
  • ارزیابی درک عمیق: این طراحی، به‌جای سنجش دانش سطحی، توانایی شناسایی ارتباط بین عناصر خودمراقبتی را ارزیابی می‌نماید.
  • هم‌راستایی با حکمت کتاب: کتاب بر ضرورت تلفیق اقدامات (نظیر تغذیه سالم و مراقبه) برای تحقق حیات طیبه تأکید دارد، که در انتخاب دو پاسخ صحیح منعکس شده است.
  • ایجاد چالش متعادل: دو پاسخ صحیح، تعادلی بین سادگی و پیچیدگی ایجاکرده و یادگیری را تسهیل می‌کند.

این آزمون، با هدف ارتقای بینش الاهی و تفکر روشمند، از قالب‌های متعارف فراتر رفته و به درک عمیق‌تر مفاهیم کتاب یاری می‌رساند.
حال با توجه به این توضیح یک بار دیگر خودارزشیابی داشته باشید و به سوالات چهارگزینه ای زیر پاسخ دهید:






سؤالات چهارگزینه‌ای – خودمراقبتی و تن‌آزادی الاهی


سؤالات چهارگزینه‌ای کتاب خودمراقبتی و تن‌آزادی الاهی

۱. کدام‌یک از موارد زیر می‌توانند به تقویت تن‌آزادی در زندگی روزمره کمک کنند؟




۲. برای پرورش عشق پاک به‌سوی محبوبی حقی، کدام اقدامات مؤثر هستند؟




۳. چگونه می‌توان از حکمت پزشکی نیاکان در خودمراقبتی مدرن استفاده کرد؟




۴. کدام‌یک از موارد زیر به نهادینه‌سازی فرهنگ خودمراقبتی در جامعه کمک می‌کنند؟




۵. برای بهره‌گیری از ابداع در خودمراقبتی بدون افتادن به بدعت، چه باید کرد؟






سؤالات با الهام از حکمت کتاب خودمراقبتی و تن‌آزادی الاهی تدوین شده‌اند.







سؤالات تأملی کشویی – خودمراقبتی و تن‌آزادی الاهی


سؤالات تأملی دیگر

سؤال تأملی بخش «جایگاه تن»: چگونه شناخت تن می‌تواند به خودشناسی و ارتباط با خداوند کمک کند؟

شناخت تن، به‌عنوان پایه‌ای‌ترین مرتبه وجود انسان، نقشی اساسی در خودشناسی و تعالی معنوی ایفا می‌کند. متن کتاب تأکید دارد که تن، نقشه ترسیم باطن است و شناخت آن، دروازه‌ای به سوی آگاهی از سرشت و باطن انسان می‌گشاید. برای استفاده از این شناخت در جهت خودشناسی و ارتباط با خداوند، می‌توان از چند رویکرد بهره گرفت:

توجه به سیگنال‌های تن: تن از طریق علائم جسمانی مانند خستگی، درد، یا نشاط، پیام‌هایی درباره وضعیت جسمی و روانی ارائه می‌دهد. با گوش دادن به این سیگنال‌ها (مثلاً استراحت هنگام خستگی یا اصلاح رژیم غذایی)، فرد می‌تواند تعادل سرشتی خود را حفظ کند، که این تعادل زمینه‌ساز صفای باطن و آمادگی برای ارتباط معنوی است.

خودمراقبتی جسمانی به‌عنوان عبادت: مراقبت از تن، از منظر الاهی، نوعی احترام به امانت خداوند است. نظافت، تغذیه سالم، و ورزش نه‌تنها سلامت جسمی را تقویت می‌کنند، بلکه روان را برای دریافت نزولات ربوبی آماده می‌سازند. کتاب اشاره می‌کند که سلامت تن برای سعادت اخروی ضروری است، زیرا تن سالم، ذهن و دلی سالم را پشتیبانی می‌کند.

تأمل در نظام خلقت تن: شناخت آناتومی و فیزیولوژی تن، چنان‌که در کتاب آمده، نیازمند نگاهی فلسفی است. تأمل در پیچیدگی‌های بدن (مانند عملکرد قلب یا سیستم عصبی) می‌تواند انسان را به شگفتی و سپاس از خالق هدایت کند، که این خود نوعی ارتباط عمیق با خداوند است.

ارتباط تن و باطن: تن و باطن در تعامل دائمی هستند. برای مثال، کتاب ذکر می‌کند که تن سالم، قوای باطنی را برای حل مسائل و شکوفایی حس‌های معنوی به کار می‌گیرد. تمرین‌هایی مانند مراقبه یا ذکر الاهی با تمرکز بر تن (مثلاً تنفس عمیق) می‌تواند این ارتباط را تقویت کند.

اجتناب از آسیب‌های تن: عواملی مانند آلودگی، استرس، یا عادات ناسالم (مثل مصرف غذاهای مضر) به تن و باطن آسیب می‌رسانند. با پرهیز از این آسیب‌ها و تقویت تن‌آزادی، فرد می‌تواند به آگاهی صادق و رفتار سالم دست یابد، که این امر او را به خداوند نزدیک‌تر می‌کند.

در نتیجه، شناخت تن نه‌تنها به خودشناسی کمک می‌کند، بلکه پلی به سوی ارتباط عمیق‌تر با خداوند است. این فرآیند با خودمراقبتی آگاهانه، تأمل در خلقت، و ادغام اعمال جسمانی و معنوی ممکن می‌شود، که همگی در راستای حیات طیبه و سعادت ابدی قرار دارند.

سؤال تأملی بخش «تظاهرات تنی»: چگونه می‌توان از علائم جسمانی مانند سردرد یا خستگی برای بهبود خودمراقبتی استفاده کرد؟

علائم جسمانی مانند سردرد، خستگی، یا سرماخوردگی، چنان‌که در کتاب آمده، نشانه‌های اولیه ضعف تنی، روانی، یا معنوی هستند. استفاده از این علائم برای بهبود خودمراقبتی نیازمند رویکردی کل‌نگر است که در ادامه توضیح داده می‌شود:

شناسایی منشأ علائم: اولین گام، تشخیص منشأ علائم است. برای مثال، سردرد ممکن است ناشی از کم‌آبی، استرس، یا کمبود خواب باشد. کتاب توصیه می‌کند که این علائم را به‌عنوان شاخص‌های سلامت تن و روان مدیریت کنیم. استفاده از یک دفترچه یادداشت برای ثبت زمان و شرایط بروز علائم می‌تواند به شناسایی الگوها کمک کند.

اقدامات جسمانی فوری: برای علائمی مانند خستگی، استراحت کافی، نوشیدن آب، یا مصرف غذاهای مغذی (مانند میوه‌ها و سبزیجات) می‌تواند مؤثر باشد. کتاب بر اهمیت تغذیه و بهداشت تن تأکید دارد، زیرا این عوامل مستقیماً بر سلامت روان و باطن اثر می‌گذارند.

توجه به جنبه‌های روانی: علائم جسمانی اغلب با وضعیت روانی مرتبط‌اند. برای مثال، استرس مزمن می‌تواند به سردرد یا نفخ منجر شود. تمرین‌های آرام‌سازی مانند تنفس عمیق، یوگا، یا نوشتن احساسات می‌تواند به کاهش این علائم کمک کند. کتاب هشدار می‌دهد که عقده‌های روانی به تن آسیب می‌رسانند.

رویکرد معنوی: برخی علائم ممکن است نشانه محرومیت معنوی باشند. کتاب پیشنهاد می‌کند که ارتباط با اسم رب (مانند اذکار خاص با هدایت مربی) می‌تواند به بهبود وضعیت کمک کند. برای مثال، خواندن سوره واقعه برای نشاط معنوی توصیه شده است.

پیشگیری و خودمراقبتی مداوم: به‌جای واکنش صرف به علائم، باید نظام خودمراقبتی پیشگیرانه‌ای ایجاد کرد. این شامل خواب منظم، ورزش، و مراقبه روزانه است. کتاب تأکید دارد که مدیریت شاخص‌های جسمانی، سلامت معیار تن و روان را تأمین می‌کند.

در نهایت، علائم جسمانی مانند سردرد یا خستگی، دعوتی برای توجه به خود هستند. با شناسایی منشأ، اقدام فوری، و ادغام رویکردهای جسمانی، روانی، و معنوی، فرد می‌تواند خودمراقبتی را به ابزاری برای ارتقای سلامت و صلابت تبدیل کند.

سؤال تأملی بخش «تن‌آزادی»: چگونه می‌توان تن‌آزادی را در زندگی روزمره تقویت کرد بدون اینکه به رهایی بی‌چارچوب منجر شود؟

تن‌آزادی، به‌عنوان بستر طبیعی سلامت و اقتدار تن، نیازمند چارچوبی سرشتی است که از رهایی بی‌نظم متمایز است. کتاب مثال «در با چارچوب» را برای توضیح این مفهوم به کار می‌برد. برای تقویت تن‌آزادی در زندگی روزمره، می‌توان از راهکارهای زیر استفاده کرد:

شناخت سرشت فردی: تن‌آزادی برای هر فرد منحصربه‌فرد است. شناخت نیازهای بدنی و روانی خود (مانند نوع پوشش راحت یا زمان مناسب استراحت) اولین گام است. برای مثال، کتاب اشاره می‌کند که پوشیدن لباس رسمی در خانه می‌تواند تن‌آزادی را مختل کند.

ایجاد تعادل در انتخاب‌ها: آزادی انتخاب در پوشش، غذا، یا فعالیت‌ها باید با چارچوب سلامت و تعادل همراه باشد. برای مثال، انتخاب غذاهای سالم به‌جای فست‌فود یا پوشیدن لباس‌های راحت در خانه، تن‌آزادی را تقویت می‌کند بدون اینکه به بی‌نظمی منجر شود.

تمرین انعطاف و نرمی: کتاب تأکید دارد که اقتدار تن در نرمی و مهربانی است، نه خشونت یا استبداد. تمرین‌هایی مانند یوگا، پیاده‌روی در طبیعت، یا تعامل مهربانانه با دیگران می‌تواند تن‌آزادی را تقویت کند.

چارچوب‌های معنوی: تن‌آزادی الاهی نیازمند ارتباط با خداوند است. انجام عبادات ساده مانند نماز با حضور قلب یا اذکار توصیه‌شده توسط مربی معنوی، چارچوبی معنوی برای آزادی تن فراهم می‌کند.

پرهیز از افراط: رهایی بی‌چارچوب می‌تواند به اختلالات روانی یا جسمی منجر شود. برای مثال، خواب بیش‌ازحد یا بی‌برنامگی در غذا خوردن، تن‌آزادی را تضعیف می‌کند. برنامه‌ریزی متعادل روزانه می‌تواند این مشکل را حل کند.

تقویت تن‌آزادی نیازمند آگاهی از سرشت خود، انتخاب‌های متعادل، و چارچوب‌های معنوی و عملی است. این رویکرد نه‌تنها سلامت تن را تضمین می‌کند، بلکه به صلابت و سعادت باطنی نیز منجر می‌شود.

سؤال تأملی بخش «محبوبی حقی»: چگونه می‌توان عشق پاک را در زندگی پرورش داد تا به محبوبی حقی نزدیک شویم؟

عشق پاک، به‌عنوان وجه مقابل طمع و خودخواهی، در نظام محبوبی حقی جایگاه ویژه‌ای دارد. کتاب تأکید دارد که محبوبی حقی از بالاترین مرتبه عشق الاهی برخوردار است. برای پرورش عشق پاک، می‌توان از این راهکارها استفاده کرد:

دوری از طمع و خودخواهی: کتاب طمع را مانعی برای عشق پاک می‌داند. تمرین سخاوت، کمک به دیگران بدون انتظار پاداش، و پرهیز از آزمندی می‌تواند قلب را برای عشق پاک آماده کند.

تقویت ارتباط با خداوند: عشق پاک ریشه در عشق به حق‌تعالی دارد. انجام عبادات با حضور قلب، خواندن قرآن با تأمل، و دعا برای دیگران می‌تواند این ارتباط را عمیق‌تر کند.

محبت به خلق خدا: عشق پاک در تعاملات انسانی نیز بروز می‌کند. محبت بی‌قیدوشرط به خانواده، دوستان، و حتی غریبه‌ها، و پرهیز از قضاوت و کینه، به پرورش این عشق کمک می‌کند.

مراقبه و خودآگاهی: تأمل روزانه در اعمال و نیت‌ها می‌تواند فرد را از آلودگی‌های باطنی (مانند حسادت) پاک کند. کتاب اشاره می‌کند که صفای باطن برای دریافت عنایت الاهی ضروری است.

الهام از محبوبی حقی: مطالعه زندگی اولیای الاهی و تأمل در ویژگی‌های آن‌ها (مانند گذشت و عشق بی‌انتها) می‌تواند انگیزه‌ای برای پرورش عشق پاک باشد.

پرورش عشق پاک سفری معنوی است که با دوری از طمع، تقویت ارتباط با خداوند، و محبت به دیگران ممکن است. این عشق نه‌تنها فرد را به محبوبی حقی نزدیک می‌کند، بلکه به سعادت و رضایت الاهی می‌رساند.

سؤال تأملی بخش «الهی بودن تن‌آزادی»: چگونه می‌توان اصول الهی را در خودمراقبتی روزمره ادغام کرد؟

الهی بودن تن‌آزادی به معنای هماهنگی آن با نظام محبوبی و حکمت الهی است. ادغام اصول الهی در خودمراقبتی روزمره نیازمند رویکردی است که در ادامه توضیح داده می‌شود:

نیت الهی در اعمال: هر عمل خودمراقبتی (مانند غذا خوردن یا ورزش) را می‌توان با نیت قربت به خداوند انجام داد. برای مثال، خوردن غذای سالم با نیت حفظ امانت الهی (بدن) می‌تواند معنوی شود.

استدلال و عقل‌ورزی: کتاب تأکید می‌کند که نظام محبوبی بر عقل‌ورزی استوار است، نه تقلید. انتخاب روش‌های خودمراقبتی باید با تحقیق و آگاهی (مانند مطالعه منابع معتبر یا مشورت با متخصصان) انجام شود.

استفاده از منابع دینی: قرآن و روایات (مانند «توحید مفضّل») منابعی غنی برای خودمراقبتی هستند. برای مثال، توصیه‌های روایی درباره تغذیه یا نظافت می‌توانند در برنامه روزانه گنجانده شوند.

تعادل بین جسم و روح: اصول الهی بر تعادل تأکید دارند. ترکیب فعالیت‌های جسمانی (مانند ورزش) با معنوی (مانند نماز و دعا) می‌تواند خودمراقبتی را الاهی کند.

اجتناب از تقلید کورکورانه: کتاب هشدار می‌دهد که خودمراقبتی باید آگاهانه باشد. از منابع معنوی (مانند اذکار) تنها با هدایت مربی استفاده کنید تا از خرافات دوری شود.

ادغام اصول الهی در خودمراقبتی، زندگی را به مسیری معنوی و حکیمانه تبدیل می‌کند. این رویکرد نه‌تنها سلامت تن و روان را تضمین می‌کند، بلکه فرد را به حیات طیبه نزدیک‌تر می‌سازد.

سؤال تأملی بخش «پزشکی نیاکان»: چگونه می‌توان از حکمت پزشکی نیاکان در خودمراقبتی مدرن بهره گرفت؟

پزشکی نیاکان، با تأکید بر درمان‌های گیاهی و معنوی، حاوی حکمت‌هایی است که می‌تواند در خودمراقبتی مدرن مفید باشد. کتاب به نقش حکیمان در این زمینه اشاره دارد. برای بهره‌گیری از این حکمت، می‌توان از این راهکارها استفاده کرد:

استفاده از گیاه‌درمانی: گیاهان دارویی مانند حنا (برای تقویت ناخن‌ها) یا زعفران (برای نشاط) می‌توانند در کنار درمان‌های مدرن استفاده شوند. مشورت با متخصصان طب سنتی ضروری است.

توجه به معنادرمانی: حکیمان نیاکان از اذکار و مانتره‌درمانی استفاده می‌کردند. با هدایت مربی معنوی، می‌توان از اذکار خاص (مانند ذکرهای قرآنی) برای تقویت روان بهره گرفت.

کل‌نگری در سلامت: پزشکی نیاکان به تن، روان، و باطن به‌صورت یکپارچه نگاه می‌کرد. در خودمراقبتی مدرن، می‌توان این رویکرد را با ترکیب تغذیه سالم، ورزش، و مراقبه پیاده کرد.

احیای فرهنگ حکیمانه: مطالعه آثار حکیمانی مانند خواجه نصیرالدین طوسی یا شیخ بهایی و آگاهی از روش‌های آن‌ها می‌تواند الهام‌بخش باشد. برای مثال، توصیه به ارتباط با طبیعت می‌تواند استرس را کاهش دهد.

پرهیز از صنعتی‌سازی بیش‌ازحد: کتاب انتقاد می‌کند که پزشکی صنعتی، سلامت معنوی را نادیده گرفته است. انتخاب روش‌های طبیعی (مانند غذاهای ارگانیک) می‌تواند به احیای حکمت نیاکان کمک کند.

بهره‌گیری از حکمت پزشکی نیاکان در خودمراقبتی مدرن، با ترکیب گیاه‌درمانی، معنادرمانی، و کل‌نگری ممکن است. این رویکرد سلامت را به سطحی عمیق‌تر و پایدارتر می‌رساند.

سؤال تأملی بخش «نظام آموزشی خودمراقبتی»: چگونه می‌توان فرهنگ خودمراقبتی را در جامعه نهادینه کرد؟

نهادینه‌سازی فرهنگ خودمراقبتی در جامعه، چنان‌که کتاب «خودمراقبتی و تن‌آزادی الاهی» پیشنهاد می‌دهد، می‌تواند هزینه‌های درمانی را کاهش داده و سلامت جسمی، روانی، و معنوی جامعه را ارتقا بخشد. این فرآیند نیازمند رویکردی جامع و هماهنگ است که در ادامه به راهکارهای عملی و مفهومی آن پرداخته می‌شود:

1. آموزش از کودکی: خودمراقبتی باید از سنین پایین در خانه و مدرسه آموزش داده شود. برنامه‌های آموزشی در مدارس می‌توانند شامل درس‌هایی درباره تغذیه سالم، مدیریت استرس، و اهمیت نظافت باشند. برای مثال، آموزش کودکان برای شستن دست‌ها به‌صورت منظم یا انتخاب میان‌وعده‌های سالم می‌تواند عادات مادام‌العمر ایجاد کند. کتاب تأکید دارد که آموزش زودهنگام، پایه‌ای برای فرهنگ خودمراقبتی است.

2. قانون‌گذاری و سیاست‌گذاری: دولت‌ها می‌توانند با تدوین قوانین و سیاست‌های حمایتی، خودمراقبتی را ترویج کنند. برای مثال، تخصیص بودجه برای برنامه‌های آموزشی عمومی، ارائه یارانه برای فعالیت‌های ورزشی، یا اجباری کردن آموزش خودمراقبتی در سیستم آموزشی می‌تواند مؤثر باشد. همچنین، کاهش مالیات برای محصولاتی مانند غذاهای ارگانیک می‌تواند دسترسی به ابزارهای خودمراقبتی را تسهیل کند.

3. استفاده از رسانه‌ها برای آگاهی عمومی: رسانه‌های جمعی، از جمله تلویزیون، رادیو، و شبکه‌های اجتماعی، می‌توانند نقش مهمی در ترویج خودمراقبتی ایفا کنند. تولید برنامه‌های آموزشی، کمپین‌های تبلیغاتی با شعارهای ساده مانند «سلامت خود را در دست بگیر»، یا انتشار محتوای جذاب در پلتفرم‌هایی مانند اینستاگرام و تلگرام می‌تواند آگاهی عمومی را افزایش دهد. کتاب به اهمیت اطلاع‌رسانی برای کاهش هزینه‌های درمانی اشاره دارد.

4. نقش متخصصان و حکیمان: متخصصان معنادرمانی و حکیمان می‌توانند با برگزاری کارگاه‌های آموزشی و مشاوره‌های حضوری یا آنلاین، دانش خودمراقبتی را به مردم منتقل کنند. کتاب تأکید می‌کند که معنادرمانی نیاز به مربی دارد؛ بنابراین، ایجاد شبکه‌ای از متخصصان برای هدایت افراد در مسیر خودمراقبتی الاهی ضروری است.

5. ایجاد انگیزه‌های اجتماعی: برنامه‌های تشویقی مانند تخفیف در بیمه درمانی برای افرادی که سبک زندگی سالم را دنبال می‌کنند، یا جوایز برای شرکت در چالش‌های خودمراقبتی (مانند چالش 30 روز ورزش روزانه)، می‌توانند انگیزه ایجاد کنند. همچنین، ترویج فرهنگ قدردانی از افرادی که خودمراقبتی را در جامعه تبلیغ می‌کنند، می‌تواند تأثیرگذار باشد.

6. الگوسازی از جوامع موفق: مطالعه تجربیات کشورهایی که خودمراقبتی را با موفقیت نهادینه کرده‌اند (مانند ژاپن با آموزش تغذیه در مدارس) می‌تواند راهگشا باشد. این تجربیات می‌توانند بومی‌سازی شده و با اصول الاهی کتاب (مانند تأکید بر تعادل و حکمت) هماهنگ شوند.

در نهایت، نهادینه‌سازی فرهنگ خودمراقبتی نیازمند همکاری دولت، رسانه‌ها، متخصصان، و افراد جامعه است. این فرهنگ نه‌تنها به کاهش بار نظام سلامت کمک می‌کند، بلکه جامعه‌ای سالم‌تر، شاداب‌تر، و متصل‌تر به ارزش‌های الاهی می‌سازد.

سؤال تأملی بخش «تفاوت ابداع و بدعت»: چگونه می‌توان از ابداع در خودمراقبتی بهره برد بدون اینکه به بدعت منجر شود؟

ابداع در خودمراقبتی، برخلاف بدعت، رویکردی روشمند، علمی، و مبتنی بر حکمت دینی است که به ارتقای سلامت و سعادت منجر می‌شود. کتاب «خودمراقبتی و تن‌آزادی الاهی» تأکید دارد که ابداع با خلاقیت و تحقیق همراه است، در حالی که بدعت از عدم آگاهی و انحراف از اصول دینی ناشی می‌شود. برای بهره‌گیری از ابداع بدون افتادن به دام بدعت، می‌توان از راهکارهای زیر استفاده کرد:

1. پایبندی به اصول دینی: هر روش جدید در خودمراقبتی باید با قرآن‌کریم و روایات معتبر (مانند «توحید مفضّل») همخوانی داشته باشد. برای مثال، استفاده از تکنیک‌های جدید مراقبه باید با اصول معنادرمانی الاهی سازگار باشد و از منابع غیرمعتبر یا خرافی پرهیز شود.

2. تحقیق و آگاهی: ابداع نیازمند تحقیق روشمند است. قبل از پذیرش روش‌های جدید (مانند رژیم‌های غذایی نوین یا تکنیک‌های روان‌شناختی)، باید اثربخشی و سازگاری آن‌ها با سلامت جسمی و معنوی بررسی شود. کتاب به اهمیت تبدیل خودمراقبتی به دانشی آکادمیک و مستند اشاره می‌کند.

3. هدایت توسط متخصصان: مشورت با حکیمان، متخصصان معنادرمانی، یا پزشکان آگاه به اصول دینی می‌تواند از بدعت جلوگیری کند. برای مثال، استفاده از اذکار یا گیاه‌درمانی باید تحت نظارت مربی معنوی یا متخصص طب سنتی انجام شود تا از کاربرد نادرست جلوگیری گردد.

4. تمرکز بر هدف سعادت: هر ابداع باید در راستای حیات طیبه و سعادت اخروی باشد. روش‌هایی که صرفاً به دنبال نتایج مادی (مانند زیبایی ظاهری بدون سلامت باطنی) هستند، ممکن است به بدعت منجر شوند. کتاب تأکید دارد که خودمراقبتی باید به صلابت و سلامت باطنی منجر شود.

5. ارزیابی نتایج: روش‌های جدید باید با آزمون و تجربه ارزیابی شوند. اگر یک روش (مانند یک برنامه ورزشی یا رژیم غذایی) به سلامت جسمی، روانی، و معنوی کمک کرد و با اصول دینی همخوانی داشت، می‌توان آن را ابداع دانست. در غیر این صورت، باید بازنگری شود.

6. پرهیز از تقلید کورکورانه: بدعت اغلب از تقلید بدون آگاهی ناشی می‌شود. برای مثال، استفاده از روش‌های خودمراقبتی که در فرهنگ‌های دیگر رایج است، بدون بررسی سازگاری آن‌ها با سرشت و اصول الاهی، می‌تواند به انحراف منجر شود. کتاب هشدار می‌دهد که خودمراقبتی باید آگاهانه و روشمند باشد.

در نتیجه، بهره‌گیری از ابداع در خودمراقبتی با پایبندی به اصول دینی، تحقیق علمی، هدایت متخصصان، و تمرکز بر سعادت ممکن است. این رویکرد نه‌تنها سلامت تن و روان را تقویت می‌کند، بلکه فرد را در مسیر حکمت الاهی و حیات طیبه قرار می‌دهد.

پاسخ‌ها با الهام از حکمت کتاب خودمراقبتی و تن‌آزادی الاهی و تأمل در نظام محبوبی تدوین شده‌اند.

متن کامل درآمد کتاب خودمراقبتی و تن آزادی الاهی

درآمد

كتاب حاضر از دانش كل‌نگر تن و نظام خودمراقبتى ذهن و باطن و بالاترين كيفيت ممكن زندگى ( حيات طيبه ) و زندگى كامياب، گوارا و سعادتبخش مى‌گويد.

اين دانش، حوزه‌هاى مختلف علوم پزشكى، روان‌شناسى، روان‌پزشكى، دانش تغذيه، تربيت بدنى، طب سنتى، پزشكى پيشگيرى و حفظ الصحه‌ى ايرانى، علم‌الابدان و ديگر علوم سلامت و دانش‌هاى مرتبط با تن، روان و باطن آدمى و قلمروى سلامت معنوى را در برمى‌گيرد.

خودمراقبتى در مرحله‌ى مهندسى و تدوين، نيازمند چيرگى بر روان‌شناسى راستين و معنامحور، روان‌شناسى علمى و تكيه بر يافته‌هاى درست و روش‌هاى تحقيقى آن، و نيز شناخت دقيق آناتومى، تشريح، فيزيولوژى و كاراندام‌شناسى تن و بعضى از داده‌هاى پزشكى و نيازمند شناخت فلسفى‌ست.

هدف اين دانش، رعايت بهداشت و نظافت و حفظ و ارتقاى سلامت، اقتدار، صلابت و كارآمدى هرچه بهتر فرد توسط ويژگى رويين‌تنى، خودمراقبتى خودبنياد، طبيعى و متعادل تن، روان و باطن است.

با مراقبت از چنين نظام سرشتى مى‌توان به آگاهى صادق يا معتبر و به رفتار و كردار سالم و درست رسيد. بالاترين آگاهى سالم و معتبر و اقتدار و توسعه‌ى همه‌جانبه در تن‌هاى بهداشتى و تميز و در صفاى باطن و سلامت و جلاى معنوى و توان گشودگى و بسط و در صدق، عشق و آزادى و در بهداشت روان، مديريت درست ذهن، توان اراده و مهارت ابراز احساسات و عواطف از مسير سالم است.

آلودگى، كثيفى، قبض، بستگى، عقده‌هاى روانى، زخم‌هاى باطنى، فريادهاى فروخورده، خودكامگى، سلطه‌سازى و سلب آزادى‌ها، تن و باطن را يا ضعيف مى‌گرداند و اقتدار آن را مى‌كاهد و يا اگر مصرف قاذورات به سبك مرتاضان باشد، نفسايت فرد را تقويت مى‌كند و قرب، رضايت و برگزيدگى خداوند و عشق و وحدت حق‌تعالا در آن نيست.

بحث‌هاى فلسفىِ تن آدمى به‌ويژه مسايل روانشناختىِ مربوط به علم و آگاهى و صيانت عمليات‌هاى ذهنى و نيز چگونگى آفرينش تن را در كتاب « آگاهى و انسان الاهى » آورده‌ام. اما كتاب حاضر در ادامه‌ى آن، از تن‌آگاهى و از قضيه‌هاى علمى راجع به سلامت، بهداشت و توانايى‌ها و اقتدار تن آدمى برآمده از خود تن و سرشت و طبيعت آن و از روان به عنوان مركز بازتاب‌هاى باطن و نيز از خود باطن مى‌گويد. اين كتاب به خواننده‌ى محترم راجع به استعدادهاى طبيعى مى‌گويد كه بايد هدف زندگى باشند و آنها را زندگى كرد و اينكه اين استعدادها چگونه شناسايى شوند و نيز عملكرد آينده‌ى يك فرد و رشته‌ى تحصيلى و دانشگاهى يا شغل آينده و مهارت‌هاى او چگونه قابل پيش‌بينى مى‌شوند و نيز از چه مسيرى و در چه ساختارى به آگاهى و به توانمندى و تحقق مى‌رسند.

كتاب پيش رو از نظام خودمراقبتى تن به هدف تأمين، حفظ و ارتقاى سلامت تنى و معنوى و صلابت آن مى‌گويد. اين بدان معناست كه سلامتى و صلابت داراى قانون و صراط است و فردى‌كه نظام خودمراقبتى و قوانين حفظ صحت و صراط سلامتى و صلابت تن را نمى‌داند و بدقانونى مى‌كند، دچار ضعف، سستى، ركود، بيمارى و اختلال مى‌شود.

در همين ابتدا بايد خاطرنشان شوم كتاب حاضر به هدف انتقال و ارتقاى آگاهى‌ها نوشته شده و فردى كه نيازمند ويزيت متخصص و مشاوره با واسطه‌ى درمانگر است، نمى‌تواند با مراجعه به داده‌هاى اين كتاب، به‌ويژه مراجعه‌ى ناقص به بخشى از مطالب و اشراف‌نداشتن به تمامى مطالب كتاب، به خوددرمانى اقدام كند. نبايد ميان نظام طبيعى خودمراقبتى با اشتباه خوددرمانى ناآگاهانه خلط كرد.

جايگاه تن

براى شناخت حقيقت خويش و باطن خود لازم است نخست تن خود و نظام خودمراقبتى و ناخودآگاه سرشتى و نقطه‌ى تعادل خويش را شناخت.

روش مناسب خودشناسى و خودبينايى، مراجعه به ساختار خودمراقبتىِ سرشتى تن است. تن فرد، ديگر مراتب ارتقايى او از جمله باطن را مى‌سازد و آن مراتب درونى از تن مى‌آغازد و با آن ارتباط و هماهنگى كامل دارد. تن است كه نقشه‌ى ترسيم باطن مى‌شود و باطن آدمى را به حسب خود ايجاد مى‌كند و همان قواى ساخته‌شده در باطن را به كار پروريدن خويش و در خدمت خود و با شكوفايى انواع حس‌هاى ظاهرى و باطنى، راهكارهاى مختلف، تازه و اختصاصى را در حل يك مسأله به‌كار مى‌گيرد.

سعادت و رستگارى ابدى در زندگى پس از حيات ناسوتى در سلامت تن انسان و در سلامت ذهن و عملكرد شناختى، توان تثبيت حافظه، كاركرد درست اعصاب است. همچنین این امر، برخوردارى فرد از نشاط و شادمانىِ معقول و نیز ايمان به احكام سرشتى الاهى و كردارهاى نيكو و توان پذيرش انرژيها  و نزولات ربوبى و پایدایر بر حق‌مدارى تا تحقق سعادت و رستگارى را لازم دارد

فردى‌كه سلامت در تن و ذهن و در دل نداشته باشد، چون نمى‌تواند پيوند نيكو و خير و ارتباط سالمى با خداوند و آفرينش و كائنات او داشته باشد، كيفيت سعادت وى در آخرت و رستگارى ابدى‌اش تحت تأثير آن قرار مى‌گيرد و حياتى ضعيف مى‌يابد. چگونگى ارتباط و گستردگى و مداومت و پايدارى آن و توان بسط و سعه‌ى هر پديده‌اى، كيفيت حيات و مرتبه‌ى باطن و ظرفيت و قدرت و صلابت او را مى‌سازد؛ به‌گونه‌اى كه بعضى از افراد از طريق ارتباط گسترده‌اى كه با حق‌تعالا دارند و عشق و محبوبىِ او مى‌شوند، بالاترين تمكين و اقتدار را در خود مى‌يابند.

تظاهرات تنى

در اين كتاب توجه به سرماخوردگى، اسهال، يبوست، سرگيجه، سردرد، تهوع، رعشه، نفخ، بوى بد معده و دهان، بيمارى‌ها و تظاهرات پوست و مو، سرفه‌ها و انواع دردها از جمله دل‌دردها و سردردها و نيز تغييرات خُلق و خو به عنوان نخستين نشانه‌هاى آشكار كمبود انرژى و نعمت گوارا و ضعف تنى يا ابتلا به عفونت و التهاب يا نوعى رنج و اختلال در روان و ساختار خودمراقبتى يا حرمان از امور معنوى و اسم ربّ و بريدگى از دين سرشتى و مورد اهميت قرار گرفته است. با خودمراقبتى و مديريت اين شاخص‌ها مى‌توان سلامت و بهداشت معيار تن و روان را تأمين كرد.

تن‌آزادى

از مجموع سلامت، بهداشت، رشد و امنيت مرتبط با تن در ساختار سرشت و طبيعت هر تن با واژه‌ى « تن‌آزادى » ياد شده است. تن‌آزادى، بستر طبيعى و چارچوب سرشتى سلامت، بهداشت، اقتدار، امنيت، رشد و ارتقاى تن است.

آزادى، سير طبيعى و مطابق با سرشت ابتدايى‌ست كه براى هركسى منحصر و مخصوص به وى و متناسب با پيشينه‌ى ربوبى وى مى‌باشد.

آزادى در ناسوت اقتضا با ايجاد تقابل، رقابت، مسابقه و مبارزه‌ى پيروز، سرعت در ارتقا مى‌آورد.

آزادى و قدرت انتخاب، در دل تمامى ذرات مادى‌ست و هر ذره‌اى به تناسب عناصر، جرم و مقدار ماده‌ى تشكيل‌دهنده‌ى آن و حجم و نيز وزن و چگالى‌اش يعنى مقدار جرم معين در حجم معين‌اش و نسبت به آن، انتخابگرى دقيق براى محيط‌زيست خود است و آن را برمى‌گزيند.

فردى كه نتواند نسبت به پوشش رسمى خود آزادى داشته باشد و خود را از پوشش خويش جدا و سبك كند و همواره و به‌طور پيوسته لباس رسمى به تن دارد، ممكن است دچار اختلالات روحى و روانى شود و هميشه عصبانى، مشوش و آشفته باشد.

كسى‌كه در خانه لباس بيرون را مى‌پوشد، تن‌آزادى ندارد. كسى كه تن‌آزادى ندارد، گويى در تن خود همواره جنگ فرسايشى و نبرد تخريبگر و تنش منفى با خويشتن دارد و سلامت و امنيت و اقتدار تن خود را با مديريت ضعيف و ناآگاهانه‌ى تن و تصميم‌هاى نابجاى خويش از بين مى‌برد. اقتدار و صلابت، به نرمى، انعطاف و توان مهربانى و به وجه عنايتى‌ست كه خداوند به هر پديده دارد، نه به زبر و خشن و قلدر بودن و اعمال زور و استبداد كه مسيرى خلاف طبيعت و وارون پيشينه‌ى ربوبى را تعقيب مى‌كند.

آزادى براى آن‌كه آزادى باشد، نياز به چارچوب دارد؛ برخلاف رهايى كه هيچ چارچوب و نمودارى را برنمى‌تابد. يك لنگه در اگر بر لولاها و چارچوب آن قرار داشته باشد، درى آزاد است كه كارايى باز و بسته‌شدن و عنوان «در» بر آن صدق مى‌كند، اما همين « در » اگر بدون چارچوب و لولا باشد ـ يعنى رها باشد ـ كارايى در براى آن نيست.

محبوبى حقى

عنايت خداوند يعنى حق‌تعالا با نهايت اهتمام و منتهاى دقت و با تمام علم، قدرت، اراده و عشق خويش، نظام ظهورهاى ربوبى و پديده‌هاى خلقى را به‌طور احسن و توانمند آفريده است.

برترين عنايت و عشق خداوند، محبوبى ذات و حقى نام دارد كه برخوردار از بالاترين و شديدترين عشق الاهى است و شديدترين عشق را به‌حسب مرتبه و موقعيت خويش ظهور مى‌بخشد و حضور مبارك و عشق الاهى وى به آفرينش معنا داده است. محبوبان حقى، برترين عنايت الاهى را دارند كه طمعى در آنان نيست و در عشق پاك و گذشت زندگى مى‌كنند. در برابر عشق پاك، طمع و آزخويى‌ست. عشق پاك ولايت لزومى الاهى و طمع، طاغوت و ولايت حرام و آلوده را اقدام مى‌كند. محال است فرد طمّاع، اخّاذ و خودخواه كه به ظلم به خويشتن و ديگران آلوده است، مورد عنايت عالى خداوند و برگزيده و عشق او باشد.

فردى كه مورد عنايت خداوند يا پديده‌هاى معنايى‌ست و محبوب آنان مى‌باشد، وحى و عنايت الاهى يا حركت و عشق و همزيستى پديده‌هاى خيرخواه معنايى، بلكه بى‌پايانى خداوند را در خود و در ذهن، قلب يا روح خويش احساس مى‌كند بدون آن‌كه به اختلال، تشنج، انصراف و مشكل يا تَلاشى مواجه شود.

اين كتاب بر پايه‌ى معرفت محبوبى نوشته شده است؛ معرفتى جامع و كل‌نگر كه شناخت هر جزيى را ارج مى‌نهد و از معرفت هيچ پديده‌اى فروگذار نمى‌كند تا بتواند هر خوبى را استحصال و مصرف كند.

معرفت محبوبى، سلامت انسان را از نطفه تا لحظه‌ى احتضار، به كمارفتن و انتقال به دنياى ديگر تعقيب مى‌كند و مى‌تواند هر مرحله از رشد و پيش‌نيازهاى آن را در ساختار دانشى پيچيده مهندسى سازد.

الاهى بودن تن‌آزادى

چارچوب اين كتاب مبتنى بر نظام محبوبى سامان گرفته است. به همين اعتبار كه منبع و مربى آن محبوبى‌ست، تن‌آزادى، صفت « الاهى » را گرفته است. برازندگى و افتخار كتاب، به همين معناست.

مطالبى كه در اين كتاب آمده، هم نظرى و هم تعليماتى كاربردى و از نوع حكمت عملى‌ست كه مهارت‌هاى زندگى به سبك محبوبىِ الاهى را آموزشى مى‌سازد.

كتاب حاضر برگرفته از دروس استاد فرزانه حضرت آيت‌الله العظمى محمدرضا نكونام ( قدس سره) است كه هماهنگ با جهان گسترده‌ى معنايىِ نظام محبوبى الاهى بازسازى و به اين قلم، روايت شده است.

محتوا و جهان معنايى مربى محبوبى با استدلال و ارج‌نهادن به عقل‌ورزى و نظام آزمون و تجربه مورد قبول واقع مى‌شود، نه با تعبد در بنيادهاى آن. استدلال‌هاى محبوبى براى افراد ذهن‌گرا و براى محبّان است و صورت‌ها و فرمول‌هاى انواع استدلال را به‌طور منطقى در خود دارد.

پيام‌ها و قضيه‌هاى بهداشتى كتاب حاضر فقط اشاراتى مجمل نيست، بلكه محتواى حكيمانه‌ى آن مورد تحقيق معرفتى قرار گرفته است. تحقيق، اصطلاحى معرفتى‌ست و محقق به كسى گفته مى‌شود كه در شناخت به گوهر اشيا رسوخ و اشراف يافته است.

علم و مهارت بدون آگاهى درست و معتبر و عشق پاك، كارگشاى جان آدمى نيست. آگاهى درست و معتبر و عشق پاك كه نباشد، ايمان فرد از طريق آلودگى به طمع‌ورزى و تصلب بر علم يا استكبار و خودخواهى حاصل از قدرت مى‌سوزد و رفتارهايى غيرعادى و مبتلا به اعوجاج، و خُلق و خويى درگير اختلال مى‌يابد، ولى فرد اين باختن‌هاى آلوده و مبتلا به آزمندى را درك نمى‌كند. شعور پاك و صافى، نخستين درك دست‌يافتنى و درك دقيقى‌ست كه مى‌تواند به فرد، پيشامد يك حادثه را قبل از وقوع آن اعلان و هشدار دهد.

كتاب حاضر در مسير صفاى باطن، دل صاف و ساده، شعور پاك و آگاهى، تقليد و خودباختگى و پذيرش فاقد دليل را از خود برداشته و هرچيزى را اگرچه از محبوبىِ الاهى به‌طور تحقيقى پذيرفته، از اين رو كتاب بر همين روش، در مسير اصلاحِ آگاهانه است نه تقليد كوركورانه كه خود مانع باطن و توسعه است و داده‌هاى آن با امكانات آزمايشگاهى قابل آزمون و سنجه مى‌باشد. بنابراين حوزه‌ى آگاهى‌هاى اين كتاب، مسائل تن‌شناختى و روان‌شناختى در ساختار نظام خودمراقبتى مبتنى بر روش محبوبى‌ست، اما ثبت اين گزاره‌ها مرحله‌ى نخست كار است و در گام دوم، نيازمند تطبيق با تحقيقات آزمايشگاهى و تعهد به علوم تجربى‌ست تا بتواند زبان علم بيايد و بين‌اذهانى گردد.

نظام محبوبى، گزاره‌هاى خود را با شهود قلبى و با حضور مستقيم دريافت مى‌كند. چنين قضيه‌هاى معرفتى در صورتى‌كه با عقل و نقل بى‌پيرايه و با متن قرآن‌كريم در تعارض نباشد، هم براى صاحب معرفت و شهود و هم براى ارادتمندان و پيروى‌كنندگان، اطمينان‌بخش‌تر است؛ زيرا نه واسطه‌هايى با تاريخ صامت به آن خورده است كه ولىّ زنده‌ى الاهى از آن حكم الاهى و گزاره‌ى ربوبى به‌صورت مستقيم روايت مى‌كند و نه دستگاه تخمين و آزمون و خطاى علم بشرى كه مى‌تواند به محدوديت‌هاى شناختى، شبكه‌ى اميال تنى يا سفارش‌هاى صاحبان نفوذ و سلطه درآيد. عالى‌ترين مرتبه‌ى استناد در امر دين و گزاره‌هاى آن، كشف و شهود قلبىِ
درست و معرفتِ هماهنگ با فطرت و عقل سليم و نقل بى‌پيرايه است، اگرچه عمده‌ترين منبع احكام و گزاره‌هاى دينى قرآن‌كريم است و در دين‌شناسى حقيقى، بيشترين استناد به قرآن‌كريم صورت مى‌گيرد.

نظام محبوبى، هر چيزى را بر اساس منش، فطرت و طبيعتى كه دارد، بر پايه‌ى آگاهى‌هاى نزولى تبيين مى‌كند و نظام ارادى و انتخابى هرچيز را با نظام طبيعى و منش و اقتضاءات ربوبى و پيشينى آن هماهنگ مى‌سازد و همه را به تلاش و تكاپو و اهتمام به حركت متناسب و طبيعى و در چارچوب ساختار متناسب و طريق درست وامى‌دارد، نه اينكه به توقف و زمينگيرى يا اهمال بكشاند. اين، همان معناى آزادى‌ست كه با رهايى تفاوت دارد. جامعه و تنِ آزاد، داراى بسط، سلامت، امنيت، حركت شكوفا و رو به ارتقا، هم در ناحيه‌ى جستجو و آگاهى و هم در ناحيه‌ى تصميم‌گيرى، اقدام و عمل و هم در مرحله‌ى پاسخ‌گفتن به نيازها و احساسات و هم ظرفيت تأمين فورى آنها با دادن يك راه‌حل بهتر و مناسب‌ترين راه‌حل به مسأله‌هاى پيشامد هريك از افراد پذيرنده و همسنخ است.

رهايى، شخصيت فرد و پديده را از او مى‌گيرد، اما آزادى، فرد را به هويت اصلى و منش طبيعى خود باز مى‌گرداند و مى‌گذارد يك پديده همان‌گونه باشد كه آفريده شده و استعداد و اقتضا گرفته است، نه چيز ديگرى و به او « صداقت » و قدرت خوديابى، خودشكوفايى و « خودبودن » و « خودآزادى » و گشودگى مى‌دهد.

آفرينشِ مخصوص هر پديده‌اى و آزادى او به صورت مشاعى و در لحاظ با ديگر پديده‌ها معنا مى‌شود كه همه از هم ظهور، حيات و حكم مى‌گيرند، بلكه هر پديده‌اى مى‌تواند خوراك و غذاى پديده‌ى ديگر شود. قرآن‌كريم از نظام مشاعى آفرينش چنين روايت مى‌كند :

( مَنْ قَتَلَ نَفْسا بِغَيرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِى الاْءَرْضِ فَكأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعا وَمَنْ أَحْياهَا فَكأَنَّمَا أَحْيا النَّاسَ جَمِيعا ). مائده :  32

هركس كسى را جز به قصاص قتل يا ( به كيفر ) فسادى در زمين بكشد، چنان است كه گويى همه‌ى مردم را كشته باشد و هركس كسى را زنده بدارد، چنان است كه گويى تمام مردم را زنده داشته است.

نظام خودمراقبتى مبتنى بر نظام محبوبى از آن رو در اين كتاب تدوين شده است كه اين نظام، در صورت توان صيانت، خود را نسبت به سرنوشت جامعه و سلامت و امنيت مردم، مسؤول و متعهد مى‌داند. در روايت آمده است :

«إذا ظَهَرتِ البِدعُ فعلَى العالِمِ أن يظهِرَ عِلمَهُ، فإنْ لَم يفعلْ سُلِبَ نورَ الإيمانِ»[1] ؛

ـ هرگاه بدعت‌ها سر بردارند، عالِم بايد علم و دانش خود را آشكار سازد و اگر چنين نكند، نور ايمان از او ربوده مى‌شود.

نظام علمى اگر تعهدى نسبت به خلق خدا نداشته باشد، برخوردار از ارزش اخلاقى نيست. قرآن‌كريم مى‌فرمايد:

( مَثَلُ الذينَ حُملُوا التوْراةَ ثُم لَمْ يحْمِلُوها كَمَثَلِ الْحِمارِ يحْمِلُ أَسْفاراً بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الذينَ كَذبُوا بِآياتِ اللهِ وَ اللهُ لا يهْدِى الْقَوْمَ الظالِمينَ ).[2]

داستان كسانى كه تورات بر آنها نهاده شد (يعنى مكلف شدند كه آن را كار بندند ) و آنگاه آن را برنداشتند ( يعنى آن را به كار نبستند ) همچون داستان خرى‌ست كه كتاب‌هايى را بردارد. بد ( داستانى )ست داستان گروهى كه آيات خدا را دروغ شمردند. و خدا گروه ستمكار را راه ننمايد.

پزشكى نياكان

از پزشكى نياكان و بعضى از روش‌هاى روان‌شناسى باستان در كتاب تزوير و دين الاهى گفته‌ام. پزشكىِ مداراگرا، انعطاف‌پذير، نرم و رفق با تن آدمى و سازگار با طبيعت هركسى به روش درمان گياهى و مانتره‌درمانى در دست « مُغان » بوده است.

مُغ، در ريشه‌ى اصلى خود به محبوبىِ الاهى گفته مى‌شده كه بعدها در مقام كاربرد عرفى، از معناى اصلى و وضع علمى خود عدول كرده و شوربختانه به روحانيان سطحى اديان هم اطلاق شده است.

محبوبى، منسوب به محبوب يعنى به خداوند است و عشق الاهى مى‌باشد. محبوب از اسماى حسناى خداوند و از نام‌هاى حبّى اوست. اگر در كتاب تزوير و دين الاهى از مُغان گفته‌ام، به‌طور غالبى منظور نظام محبوبى الاهى‌ست.

درمان‌هاى معنايى مربوط به حوزه‌ى علوم غرائب و دانش‌هاى خُفيه در دوره‌ى باستان در اختيار مُغان ( محبوبان ) بوده؛ دانشى كه در قرآن‌كريم تعليمى شده است. دانش اسما و اذكار الاهى و قرآن‌كريم از منابع درمانى و دارويىِ معنادرمانگرانِ خُفيه‌ورز در كنار گياه‌درمانى و منتره‌درمانى بوده است.

متخصص معنادرمانى و غرائب در زبان دين، عنوان « حكيم » را داراست كه به فارسى به « فرزانه » و فرهمند برگردان مى‌شود.

امروزه دو اصطلاح پزشكى و طبابت به بخشى از حوزه‌ى سلامت و درمان گفته مى‌شود كه بريده از معنادرمانى‌ست، ولى پزشكى حكيمانه و فرهمند، افزون بر حوزه‌هاى تن‌شناختى و روان‌تن‌شناختى، حوزه‌ى معناتن‌شناختى را در ساختار نظام خودمراقبتى با رويكردى كل‌نگر موضوع كار خود دارد. بنابراين حكيم، برخوردار از حوزه‌ى كامل سلامت و درمان است، براى همين قرآن‌كريم واژه‌ى حكيم را به كار برده، نه طبيب را كه طبيب در كار درمان خود برخوردار از دامنه‌اى ناقص، جزئى و غيرقطعى‌ست.

از حكيمان خُفيه‌ورز و آگاه به غرائب، مى‌شود خواجه نصيرالدين توسى ( ابوجعفر محمدبن محمد بن حسن توسى زيسته در 1201 – 1274 م ) در مقام وزارت و مشاور هلاكوخان مغول ( 1217 ـ 1265 م ) و شيخ‌بهايى ( بهاءالدين محمد بن حسين عاملى زيسته‌ى 1547 ـ 1621 م ) شيخ‌الاسلامِ دربار مقتدرترين شاه صفوى، شاه‌عباس بزرگ ( 1571 ـ 1629 م ) به مدت 35 سال را نام برد.

دولت‌هاى آن زمان از اين حكيمان به سبب برخوردارى از اقتدار معنوى و آگاهى بر غرائب و اقتدار خفيه‌ورزى و توان پيش‌بينى‌هاى درست و پيش‌گويى‌هاى آنها بهره مى‌بردند كه به آنها سِمَت‌هاى دولتى داده‌اند.

با توسعه‌ى صنعتى و نهضت رنسانس و نوزايى، دنياى غرب چنين تخصص‌هايى را به‌طور كامل بايكوت و خنثا كرد و آن‌ها را از دانشمندان محبوبى و مغان ايران نپذيرفت و اين دانش‌ها را همچون فرهنگ خودمراقبتى فرهمندانه با سيطره‌دادن به پزشكى صنعتى و شيميايى و روان‌شناسى تجربى به محاق برد و عصر حاضر را به زمانه‌ى متاركه‌ى امور معنايى و ناشناخته‌ماندن غذاها و داروهاى معنوى تبديل كرد. صنعت و تكنولوژى غرب، محتواى سلامت معنوى را ناديده گرفت و حتا داروهايى را ترويج داد كه ضعف و سستى باطن و افول معنا را موجب مى‌شد. سلطه‌ى صنعتى غرب بر پزشكى، فرهنگ غنى مُغانى در طب ايرانى و سلامت معنوى را نه‌تنها بايكوت كرد، بلكه شوربختانه آن را از بين برد.

نظام آموزشى خودمراقبتى

در خودمراقبتى لازم است مبادى عمومى پزشكى و روان‌شناسى و معنادرمانى تعليمى گردد تا فرد بر مهارت خودمراقبتى توانمند گردد. در خودمراقبتى مى‌شود بدون مراجعه به واسطه‌ى درمانگر و در حال صحت و تندرستى با اعتماد به دريافت‌هاى طبيعى تن و رعايت نظام حفظ صحت و پزشكى پيشگيرى، خودآگاهِ تن را با ناخودآگاه و سرشت و طبيعت اولى تن هماهنگ و عملكرد سالم آن را تنظيم كرد. اما بخش معنايىِ پزشكى، مربى‌محور است و نمى‌شود آن را خودآموز و با مراجعه‌ى ناشيانه و فاقد تخصص به كتاب‌هاى رايج دعا و ذكر يا غيررايج تاريخى به كار برد. براى خودمراقبتى در اين بخش لازم است از متخصص كارآزموده‌ى آن تعليم داشت.

مراجعه‌ى غيرمتخصص به متن‌هاى سنتى درمان معنايى كه به حق برخوردار از پزشكىِ معنايى‌ست، آلودن خود يا ديگران به اختلالات معنايى‌ست. همانگونه كه نمى‌شود به داروخانه رفت و انواع داروها را بلعيد، نمى‌شود مراجعه‌ى ناشيانه به منابع سنتى درمان معنايى داشت و از هر چيزى بدون تجويز حكيم ماهر، استفاده و مصرف خرافى داشت. براى نمونه سفارش به خواندن سوره‌ى جن به بيماران بيش از دوبار، اختلال روانى و نوعى جنون را موجب مى‌شود، وارون آن، مصرف سوره‌ى واقعه در هر روز، نشاط، ربوبيت و صفا را موجب مى‌گردد.

نظام خودمراقبتى را بايد از محيط خانه و از مدارس به كودكان آموزش داد و واحدهايى را براى آن تخصيص داد تا جامعه براى عملياتى‌كردن آن آمادگى بيابد. خودمراقبتى و پى‌آمدهاى مثبت آن بدينگونه در جامعه فراگير و نهادينه مى‌شود.

خودمراقبتى لازم است در ساز و كارى قانونى به فرهنگى عمومى تبديل شود تا تمامى مردمان به‌طور ملى با كسب آگاهى لازم در جهت تحقق آن، گام بردارند. اين امر هزينه‌هاى درمانى كشور را به‌طور قابل توجهى كاهش مى‌دهد؛ هزينه‌هايى كه چگونگى مهندسى آن‌ها را در كتاب دوجلدى مديريت و سياست الاهى و در ساختار سازمان سلامت و كرامت اجتماعى آورده‌ام.

نهادينه‌كردن فرهنگ عمومى خودمراقبتى مى‌تواند يك كشور را از بحران فزونى بيمارى‌ها و كمبود پزشك و دارو و امكانات درمانى و نيز از اسراف دارو بيرون برد و هزينه‌هاى سنگين دارو و درمان صرف فراهم‌كردن بستر مناسب تغذيه و خودمراقبتى و پزشكى پيشگيرى و حفظ تندرستى گردد و بيمه‌ها نيز حياتى گيرند تا بتوانند بيمارى‌هاى حاد، گران و همه‌گير را تحت پوشش قرار دهند.

نظام خودمراقبتى، پيشتر به گونه‌ى نقل سينه به‌سينه و شفاهى توسط مغان آموزش داده مى‌شده، اما وقت آن رسيده است كه اين تعاليم نهان، آشكارى و نظام آموزشى و تحقيق رسمى زير نظر وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشكى بگيرد و اين وزارت، مديريت آن را با اندك‌متخصصان بخش قدرت‌هاى ماورايى كه در پديدآورى انعكاسات معناتنى و اختلالات معنايى كارا هستند با محوريت قرآن‌كريم و منابع روايى عهده‌دار شود و آن را روشمند و به يك دانش تبديل سازد. قرآن‌كريم به مسايل روان‌شناسى، بهداشتى، سياسى و ديگر دانش‌هاى انسانى و تجربى نظر عميق و بنيادى دارد و دانش اين امور را ارائه داده است.

شوربختانه هم‌اينك حوزه‌اى علمى متصدى تحقيق بر روى داده‌هاى روانى و درمانى قرآن‌كريم و بايسته‌ها و نيازهاى معنادرمانى و در پى ايجاد صنعت معنادرمانى و توسعه‌ى صنايع مربوط به شناسايى اختلالات و بيمارى‌هاى معنايى و درمان آن نيست تا بتوان از قضيه‌هاى آن به‌طور آكادميك، مدرسى، شفاف و مستند به آزمون‌هاى معتبر و در محيطى قانونى و برخوردار از مجوز رسمى گفت. به همين علت و با نبود قوانين علمى و حمايتگر از متخصصان اين حوزه، نمى‌شود نوشته‌اى تفصيلى در اين باب ارائه داد كه بتواند از مراجع رسمى مجوز نشر بگيرد و گفتن تفصيلى از آن به سانسور قانونى و برخوردهاى دولتى منجر مى‌شود، از اين‌رو كتاب حاضر مهمترين سرشاخه‌هاى اين دانش را آورده است.

تفاوت ابداع و بدعت

كتاب پيش رو برخوردار از « ابداع » روشمند و علمى و حاوى دقت‌ها و تأمل‌هاى موشكافانه است كه دانش و علم را با تعهد به تحقيق، تغذيه و حمايت مى‌كند. نظام خودمراقبتى، بديل و جايگزين نظام دينى نيست، بلكه اين روش در متن دين و از قرآن‌كريم قابل كشف و مهندسى‌ست. از اين رو مهندسى اين نظام، بدعتى دينى نيست، بلكه تفكر خلاقى‌ست كه برخوردار از قالب و صراطِ ولايت و هدايت روشمند دين براى وصول به سلامت و سعادت است و همين مسير را در خواننده زنده مى‌كند تا خود به توانمندى انشاى تصديق و آگاهى جديد برسد.

سفسطى و بدعتى‌شدن، نه تفكر است، نه خلاقيت، و نه صراط و قالب دارد، بلكه در بدعتى و سفسطى شدن، دانش ذهنى و حركت علمى به‌طور روشمند و هدفمند دخالت ندارد و مصداق مَنْ يَمْشي مُكِبّآ عَلى وَجْهِهِ، فرد، پريشان‌خاطرى نااميد و سرگردان است.

داده‌هاى دينى، به نظام خودمراقبتى عمق و توسعه و به فرد، قرابت به سرشت خويش را مى‌دهد. دين از سرشت خودمراقبتى طبيعى گزارش‌هاى دقيقى مبتنى بر وحى الاهى دارد؛ دينى كه برخوردار از رشد عمقى‌ست و رشد عرضى‌اش با طرح خاتميت نبوت متوقف شده است. نه‌تنها دين كه خداوند نيز يك حقيقت انبساطى‌ست كه نظام ظهور و تعين‌ها از جمعيت اوست. دين سرشتى كه امرى متفاوت از دين مكتوب و فقه ظاهرگراست، از تورم داده‌ها، پيرايه‌ها و خرافات دور است و نظام احكام را بر اساس ترتيب و ترتب و آگاهى و قدرت مكلف و سرشت وى، زنده و به‌روز و متناسب با هر فرد و بر پايه‌ى عشق و كاميابى، كشف و مهندسى مى‌كند. براى همين، دين براى دينداران سرشتى مبتنى بر ظرفيت و توان آنهاست و نه‌تنها عسر و حرج و فشار نمى‌سازد، بلكه دين براى ديندار، جذاب و لذتبخش است و او را به‌روز كامياب و خرسند مى‌گرداند.

منابع روايى نظام خودمراقبتى

از نظام خودمراقبتى طبيعى در عصر حضور حضرات معصومين كه دانش عمومى بدوى، عاميانه و بسيار سطحى‌انديش بوده و فن‌واژه‌ها و اصطلاحات تخصصى دانش‌هاى امروزى را نمى‌شناخته است، به مَلَك و نظام ربوبى و از اختلالات يا از عامل‌هاى بيمارى‌زا به‌طور كلى به شيطان و نيروهاى بد ياد شده كه در افكار عمومى سمت تخريبگرى داشته است.

بخشى از فرهنگ خودمراقبتى در روايت « توحيد مفضّل » از امام صادق 7 آمده است. اين روايتِ جدلى، متناسب با برداشت عمومى از فرهنگ رايج بهداشت و سلامت و مبتنى بر آن پيش‌فرض‌ها و به عنوان آموزش در مقام مناظره با ابن‌ابى‌الاوجاء به عنوان فيلسوف دهرى و خداانكار گفته شده است بدون آن‌كه بخواهد درگير مبارزه با علوم غلط آن زمانه و پيرايه‌زدايى باشد.

روايت مشهور « من عرف نفسه فقد عرف ربّه » رؤيت باطن را در مرتبه‌ى نخست نمى‌گويد كه مرتبه‌ى نخست آگاهى، شناخت تن است و با شناخت تن و سلامت آن در ساختار خودمراقبتى مى‌توان به شناخت باطن و سلامت معنوى رسيد.

كتاب حاضر در فضايى منتشر مى‌شود كه داده‌هاى دين در حوزه‌ى پزشكى و طبابت، هم در بستر تاريخ طولانى گذشته به انواع پيرايه‌ها مبتلا شده و هم موضوع و
موردى كه ويزيت شده، تمامى ويژگى‌هاى بيمار و بيمارى در روايات بازتاب نيافته و منتقل نشده است و هم علم تجربى اشراف بر تمامى ابعاد يك درمان ندارد و پازل يك درمان را به‌تدريج و به‌حسب آزمون‌هاى تخمينى و غيراطمينانى كامل مى‌كند و مطالبى را حديث ساخته كه مراد حضرات معصومين را بازتاب نداده و نسبت حكمى آن، ناآگاهانه و ندانسته است، از اين رو مى‌شود كتاب پيش رو را از آن جهت در خور اعتنا و مغتنم شمرد كه آموزه‌هاى خود را بر حكمت قلبى و شناخت روحى و بر شهودهاى معرفتى بنيان نهاده است و شهود باطنى دامنه‌اى گسترده‌تر و نافذتر از علم ذهنى را در قلمروى خود دارد. نمونه‌ى آن شهود گريه‌ى جنين در دوره‌ى باردارى و شبكه‌ى گسترده‌ى اعصاب حتا در استخوانها، موها و در ناخنهاست كه مى‌تواند انتقال‌دهنده‌ى بعضى از آگاهى‌هاى خاص باشد و علم هنوز به آنها ورود نكرده است. توصيه‌ى مغان به رنگ‌كردن ناخن با حنا كه عصب‌هاى آن ارتباط مستقيم و منحصر با بخش‌هايى از مغز دارد، به تقويت عملكرد مغز و توجه و تثبيت آگاهى‌هاى آن در حافظه منجر مى‌شود. حناگذاشتن بر موهاى سر، كار حناگذاشتن بر ناخن‌ها را انجام نمى‌دهد. وارون آن، مصرف لاك‌هاى ناخن و رنگ‌هاى شيميايى فعاليت مغز را تحت تأثير عامل‌هاى منفى قرار مى‌دهد و آن را به افول مى‌كشاند. با افول مغز و همچنين با پليدى باطن، زيبايى پوست بعد از چندماه تحت تأثير قرار مى‌گيرد و فردِ مصرف‌كننده، هم خشن و پرخاشگر و هم مبتلا به چنان زشتى مى‌شود كه بدون مصرف مواد آرايشىِ تزويرى، نمى‌شود آن كراهت را پنهان ساخت. جمال تازه، زيبايىِ همراه طراوت، شايسته بودن، داشتن شاداب و سرور، تابعى از ولايت موهبتى و صفا و نورى و الاهى بودن باطن است؛ اگرچه اين امر اقتضايى‌ست و نمى‌شود به‌طور كلى و در هر موردى حكم به برابرى زيبايى و ولايت داد، به‌ويژه اگر زيبايى با تازگى، طراوت، بهجت، سرور، سلامت، كاميابى و خرسندى همراه نباشد و زيبارو به استرس و اضطراب مضاعف دچار شده باشد. مادرانى كه در دوران باردارى به اضطراب و ناراحتى مبتلا مى‌شوند، جنين متأثر از آن دردها مى‌تواند به زشتى بگرايد.

اين تأثير در آيات قرآن‌كريم نيز مى‌باشد. بعضى از آيات، پوست خواننده را جمع و كدر مى‌كند و بعضى ديگر به آن روشنايى و بسط مى‌دهد. براى همين خواندن هر سوره‌اى براى زن باردار مناسب نيست و تنها بعضى سوره‌ها براى او قابل مصرف است. نگاه از روى عشق و توجه به گل و عشق به حق‌تعالا و توجه به معشوق حقيقى مى‌تواند از اضطراب بكاهد و به عمر بيفزايد، اما فرد در حرمان از اين عشق‌ها چون قُوت عشقى و رزق مرحمتى خود را مصرف نمى‌كند و عشق پديده يا خداوند را به دل نمى‌گيرد و بى‌تفاوت و غافل از معشوق خود مى‌گذرد و او را قُوت خود قرار نمى‌دهد، درگير اضطراب و غم و حرمان از مصرف صفا مى‌شود و بقا و پايدارى وى در مخاطره قرار مى‌گيرد.

انسان از حركات سياره‌ها و اجرام آسمانى نيز متأثر است و دانش فراموش‌شده‌ى نجوم غريبه در اين رابطه بسيار پيچيده و پيشرفته، برخوردار از آگاهى‌ست. تأكيد ما براى ارتباط مستقيم و زنده با آسمان‌ها تابع بخشى از اين داده‌ها براى بهره‌مندى از تناسب با مواهب آسمانى و توان پيوند با آنها مى‌باشد.

از ديگر موارد رؤيت‌هاى محبوبى، آگاهى رؤيتى جنين حتا پيش از كامل‌شدن چهارماهگى از محيط اطراف مادر و كارهاى اوست.

علم همچنين بُعد باطنى انواع ويتامين‌ها و پروتئين‌ها و در نتيجه انرژى و نعمت باطنى و خاصيت غالب آنها را نمى‌شناسد.

همچنين است غفلت علم در استفاده‌ى درست از امور معنايى و خوراك‌هاى معنوى به‌ويژه از عشق، مهربانى، احترام و آزادى در نظام خودمراقبتى كه سپرى محافظتى از ابتلا به سرطان و آلرژى و برهم‌خوردن خودايمنىِ تن و ابتلاى تن به پيرى مى‌شود. نظام خودايمنى تن شامل سازه‌هاى صفا و ايمان به خداوند نيز مى‌گردد و فردى كه از صفاى باطن و ايمان به خدا كم‌بهره است، خودايمنى‌اش ضعيف، غيرمقاوم و قابل نفوذ خواهد بود. گفتنى‌ست هم‌اكنون بعضى از آزمايش‌هاى آكادميك تأثير توجه و حال خوش و مثبت در حال غذاخوردن و لزوم توجه به غذا را تحقيقى كرده است.

علم، شمار واقعى عناصر را كه به هزارها نوع مى‌رسد و چيستى ماده‌ى تاريك در حفره‌هاى فضايى و آثار آن‌ها را نمى‌داند. علم البته تأثير مُخرّب و گسترش‌دهنده‌ى غذاهاى توانبخش و مقوى بر بعضى بيمارى‌هاى حادّ و بر تقويت و تكثير سلول‌هاى بيمار و سرعت و شتاب يك عطسه و موادى را كه مى‌تواند ناقل بيمارى باشد و در هوا پخش و توزيع مى‌كند و تأثير آب‌دهان‌هايى را كه در فضاى آزاد پرتاب مى‌شود و سرطان‌زاست، خوب مى‌شناسد و چنانچه به نظام مشاعى تأثير مواد به‌طور درهم‌تنيده شناخت يابد، چنين امورى را با عمق بيشترى آگاهى مى‌يابد.

نظام پديده‌ها چون مشاعى و درهم‌تنيده است، بُخل و امساك گروهى و ظلم بر جامعه باعث بخل آسمان مى‌شود و محبت، مهربانى، صدق، صفا و تعاون افراد جامعه نسبت به همديگر درهاى رحمت الاهى را بر روى جامعه مى‌گشايد.

هستى و ظهورهاى آن نظامى يكپارچه است و هر دانشى از جمله داده‌هاى خودمراقبتى لازم است با اين جمعيت و همه‌جانبه‌گرىِ مشاعى و با لحاظِ انسان‌شناسىِ جامع، مهندسى شود، نه به‌گونه‌ى تفكيكى. انسان‌شناسى نيز بايد از درون خود انسان به‌گونه‌ى تجربى برآيد و نه از كتابهاى ذهنى و مفاهيم انتقالى.

ظهور به‌گونه‌ى اقتضايى، نسبى و به مقدار قدرت و احاطه‌ى ظهورى خويش در فعل دخيل مى‌باشد، آن هم تمامى ظهورها به‌گونه‌ى وحدتى، جمعى و مشاعى به‌جز محبوبان ذاتى كه نظام آنان ضرورى‌ست، نه اقتضايى.

خداوند بر كردار ظهور، احاطه‌ى ذاتى و تامّ دارد نه اقتضايى، و در هر فعلى به‌گونه‌ى مشاعى نه به‌گونه‌ى تفكيكى يا تعددى و تقابلى كنشگر مى‌باشد و ظهور را سيستميك و نظام‌مند اداره مى‌كند. فاعليت ظهور فقط اعدادى نيست و ايجادى ( اظهارى ) بودن كنشگرى حق‌تعالا در ظهور تصورى نادرست است. ظهور، خود داراى قدرت اظهار به‌گونه‌ى مشاعى‌ست، هرچند از هرگونه تعامل و تفاعل ناكام است؛ زيرا ظهور برخوردار از ذات و استقلال نيست و نقش آن به‌گونه‌ى ظهورى و در سيستم مشاعى حق‌تعالا و ظهور و صفات ذاتى و استعدادى و اقتضايى نسبى و
مشاعى ظهور مى‌باشد و ظهورات در هم انعكاس جمعى دارند و هيچ چيزى به‌گونه‌ى فردى و انزوايى، نه محقق مى‌شود و نه توسعه مى‌يابد؛ هرچند هر پديده‌اى خود داراى وحدت و بساطت است و تركيبى در هيچ عالمى رخ نمى‌دهد، اما تفكيكى نيز در جايى حاكم نيست. به همين وزان، براى قرب و وصول سالم و ورود به ساحت ملكوت نبايد ترك ناسوت و دنيا داشت و انزوايى گرديد، بلكه رشد و توسعه‌ى فردى و حصول سلامت و ارتقاى معنوى نيازمند حضور سالم در جامعه است.

جامعه در صورتى مى‌تواند مترقى و برخوردار از زيست فرهنگى و علمى شود كه به مشاعى‌بودن نظام ظهور و به ديگر آموزه‌هاى مُغانى و محبوبى آگاهى يابد كه سرسلسه‌ى نظام باطنى و نورى آن، حضرات اولياى چهارده معصوم  علیهم السلام مى‌باشند. جدايى از اولياى محبوبى با كودتاى سقيفه بزرگترين فاجعه براى بشريت است كه اين جدايى و افتراق، اساتيد قرآنى و مفسران و شارحان حقيقى كتاب الاهى و در نتيجه آگاهى حقيقى و تمدن وحيانى را از دست بشر گرفت.

با غيبت آگاهى الاهى كه اساس هر توسعه‌ى فردى و جمعى و بنيان مسلمانى‌ست، مسلمانىِ صورى، فاقد محتوا و باطن و ظاهرگرا و ظاهربين، جاى خود را به اسلامِ جامع ميان ظاهر و باطن و كل‌نگر داد و ظاهرگرايى، خود از موانع سير در باطن و سدّكننده‌ى آگاهى شد. ظاهرگرايى، هر چيزى را به هوچى‌گرى و تبليغات ميان‌تهى و به تزوير و زر و زور مى‌كشاند و عشق و وحدت را از آن مى‌گيرد.

با گرفته‌شدن موقعيت سياسى و اجتماعى از اولياى معصومين  علیهم السلام ، اسلامِ ميان‌تهى، پرخرافه و تزويرىِ امثال خلفاى بنى‌اميه و بنى‌عباس بر مسلمانان چيره شد. ورودى اسلام ظاهرگرا كه درگير اختلال در شناخت است، ورودى چون بهائم به اسلام و با آزمندى دارد، نه ورود از باب امامت و ولايت كه فرهنگ علم دينى و آگاهى الاهى و مربّى محبوبى و نظامِ طهارت، قرب، عشق و وحدت، وصول به حق‌تعالا و معرفت صادق و ابرتوجيه ولايى را داراست.

سازگارى با تن

كتاب حاضر، خودمراقبتى را در ساختار وفق و سازگارى با تن و باطن مهندسى كرده و تن و باطن را در مسير كمال به شلاق رياضت‌ها و سختى‌هاى نابجاى عرفان‌هاى كاذب و رياضتى به‌ويژه عرفان‌هاى بسيار رايج بودايى، چينى و هندى يا عرفان‌هاى غربى كه معنويت اقتدارى و مديتيشن فاقد خداى حقيقى را ترويج مى‌كنند، نيالوده است.

فردى كه با تن خود سازگار و وفق باشد، تن را نرم و رام مى‌گرداند و مى‌شود بر تن نرم، هموار و چابك وى فشارها و شوك‌هايى نامنتظره و غافلگيركننده را وارد ساخت تا ظرفيت‌ها، استعدادها و به‌ويژه توانمندى‌هاى باطنى آن در روندى سالم و درست شكوفا گردد.

افرادى مانند اُشو ( 1931 ـ  1990 م) و تعليمات مدعيان عرفان‌هاى هندى و چينى و بودايى كه نقطه‌ى ثقل معنويت و معنا و توحيد حق‌تعالا را نمى‌شناسند و تنها در پى پيوند با منابع انرژى و قدرت‌هاى باطنى از طريق مديتيشن و مراقبه‌هاى ويژه‌ى خودند اگرچه برخوردار از قرب و رضايت الاهى نباشد، يا درگير پيچيدگى‌ها و هدف‌هاى مراكز قدرت و سياسى‌اند، نه‌تنها نمى‌توانند در توسعه‌ى فردى و كمال انسانى مسير و صراط سالم و كامل باشند، بلكه خود مانع و انحرافى‌اند.

رياضت‌هاى نابجا و غيردينى فرد را از معنويت خسته و تن را بيمار و روان را ترسو و رنجور مى‌كند.

شوربختانه دين و آموزه‌هاى بلند و غيرتحريفى آن براى بعضى امرى عتيقه و كهنه و مناسك آن امورى از سر عادت شده و تن را رام اين عادت ساخته است! اعتكاف، كه مى‌توانند مانند يك دوره‌ى درمانى ويژه در خصوص اختلالات معنايى عمل كند، نه متخصصى دارد و نه عبادت است، بلكه به عادت، از آن استفاده‌ى تفريحى و معناپندارى مى‌شود.

شريعت اسلام، در قالب عبادات و مناسك، رياضت لازم براى تن را طراحى و تعبيه كرده است. رياضتِ فراتر از حد شريعت، آزار غيرمجاز تن و روان است كه به آن آسيب مى‌زند.

به هر روى، كتاب خودمراقبتى و تن‌آزادى الاهى بالاترين كيفيت سلامت را با راهبرد دين و معنويت و نظام انباى محبوبى تعقيب كرده است.

وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الاُْمُورِ

صادق خادمى

          زنده‌باد حق‌تعالا

        اسفندماه  1403

[1] وسائلالشيعه، ج 11، ص 511، ح 9.

[2] جمعه / 5.

آیا این نوشته برایتان مفید بود؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فوتر بهینه‌شده