در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

فصل هفدهم: قرآن‌كريم

فصل هفدهم: قرآن‌كريم

قرآن‌كريم كتاب وحى الاهى و حكمت و برخوردار از اطمينان و صلابت در رابطه‌ى ميان حق‌تعالا با خلق، هم در دنيا و هم در عالم ديگر، بر روشى اعتدالى و مناسب با سرشت هر فرد است. هر فرد از طريق انس و دوستى و عقلِ دلشده‌ى خود مى‌تواند به فهم قرآن‌كريم راه يابد.

قرآن‌كريم برخوردار از استحكام حقّى‌ست و شك، ترديد، ضعف و سستى به كتاب وحيانى خداوند راه ندارد.

قرآن‌كريم مى‌تواند افكار آلوده و ذهن مسموم را از طريق قرائت و به‌ويژه با تلاوت فرد، پاكسازى و تطهير و نيز دفع كند. از اين رو نه‌تنها مى‌شود، بلكه لازم است به قرآن‌كريم پناه برد و بعضى از كدورت‌هاى ذهن و دل را كه جز از طريق انس با قرآن‌كريم زدوده نمى‌شود، با آيات الاهى پاكسازى داشت تا جان بتواند به آگاهى‌هاى درست و معتبر، تبيين‌هاى دانشى و معرفتى و حقايق وحيانى و چهره‌ى تجلّى الاهى كه در آن است، از طريق قرب قلبى وثوق و اطمينان يابد و آن را مصرف جان نمايد.

فرد با تلاوت قرآن‌كريم و تدبّر در آن مى‌تواند سلامت معنوى و نشاط و مستىِ در جان و توانبخشى بگيرد. قرآن‌كريم مى‌تواند رزق جان گردد و براى فرد از حيث توانبخشى، ارزش غذايى بيش از تأمين نيازهاى خوراكى داشته باشد.

اگر كسى هرروز به قرآن‌كريم مراجعه و با آن ـ اگرچه به اختصار ـ انسى نداشته باشد، به كدورت و ابهام دل و آلودگى در انديشه و ذهن مبتلا مى‌شود.

قرآن‌كريم غذاى دل و قلب آدمى‌ست كه هم توان حفظ و هم توان تطهير، پاكسازى و ارتقابخشى به دل‌ها را دارد. شكستگى‌ها و زخم‌هاى برآمده از اختلالات قلب باطنى بدون مراجعه به قرآن‌كريم حل و ترميم نمى‌شود. دردهاى دل آدمى و ضعف‌اعصاب‌هايى كه ريشه در اين دردها و زخم‌هاى حياتى دارد، بدون قرآن‌كريم التيام نمى‌يابد.

قرآن‌كريم طبيبِ حكيم جان‌ها و هدايت به صراط عدل و قسط و بسط و گشايش سرشتى و شكوفايى‌ست كه مى‌تواند فرد شايسته و مناسب را با اسم ربّ و نام الاهى كه دارد به خود بخواند و براى او نداى معنايى داشته باشد.

قرائت قرآن‌كريم با استجماع بر خود قرآن‌كريم، مددكار انسان در امور خير، وسعت ذهن، انبساط باطن و وصول به كمالات معنوى مى‌شود؛ كيميايى وحيانى كه اعجاز الاهى‌ست و هيچ امر معنوى ديگرى حتا نماز با آن قابل قياس نمى‌باشد.

قرآن‌كريم كتاب علم و دانش و معجزه‌اى وحيانى‌ست. دليل آن نيز تحدى قرآن‌كريم است. كسى باور ندارد، كتابى مانند آن بياورد :

( قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الاِْنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهيرآ ).

بگو اگر انس و جن گرد آيند تا نظير اين قرآن را بياورند، مانند آن را نخواهند آورد، هرچند برخى از آنها پشتيبان برخى ( ديگر ) باشند. اسراء :  88

سلامت معنوى قلب

قرآن‌كريم، اذكار و عبادات براى آن است كه غذاى جان انسان و باشگاه پرورش باطن براى فارغ‌شدن فرد از وابستگى به ناسوت و سلامت معنوى قلب شوند و باطن انسان با برانگيختگى از آنها شكوفا گردد و هر فرد خويشتن خود را بيابد و با وصول به خود حقيقى، حكم الاهى و سرشتى و عنايت لدنى و باطنى خويش را بيابد و به دانش‌هاى ربوبى و ارتزاق ملكوتى برسد كه از جانب پروردگار به او موهبت شده است.

كسى كه نمى‌تواند فارغ از ناسوت گردد، بعد از مرگ همچنان ناسوتى‌ست و توشه‌اى ديگر در او نبوده است تا بتواند از مواقف و بازداشتگاه‌هاى بعد از مرگ رهايى يابد.

قرآن‌كريم كتاب مبين و آشكار خداوند است كه مى‌تواند براى انيس خود مربى و معلم گردد، ولى براى كسى كه بهره‌مند از دستگاه ادراكى قلب و چشم دل باشد.

براى وصول به معناى قرآن‌كريم و به حقيقت تكوينى قرآن‌كريم كه كتاب هدايت‌بخش به محتواى خود مى‌باشد، بايد روش آزادى، بسط و گشودگى، پذيرندگى، ترك طمع و عشق پاك و انس با اين كتاب الاهى را از طريق دستگاه قلب و دل رفت.

تعليم مدرسى با اين روش، كارآمد و داراى بلوغ و توان ايصال مى‌گردد و فرد را بصير، باز، آزاد و برخوردار از بسط، صفا و نورانيت و سلامت معنوى قلب مى‌كند.

قرآن‌كريم، كتاب شناخت علمى تمامى پديده‌هاست كه دستگاه ادراكى دل مى‌تواند به تناسب ظرفيت خويش از طريق انس و عشق قلبى به محتواى آن راه يابد.

نظام خودمراقبتى خواندن قرآن‌كريم را در عصر غيبت به عنوان كتاب راهنما و نيز محتواى معنايى و خوراك معنوى و علمى جان و داروخانه‌ى سلامت توصيه دارد.

روش انس با قرآن‌كريم

طريق انس و عشق لحاظ زبان ندارد و مبتنى بر استفاده‌ى معنايى از قرآن‌كريم است. قرائت قرآن‌كريم نيز كه مورد توصيه است، فهم معنايى قرآن‌كريم است نه خواندن الفاظ آن.

انس با قرآن‌كريم از طريق رعايت ادب به هنگام قرائت و مراعات حرمت و مداومت بر قرائت و تحقيق و گذاشتن اين كتاب روى قلب و ابراز عشق با آن ممكن مى‌شود.

انس با قرآن‌كريم و صاحبان ولايت و استفاده‌ى معنايى از طريق سيگنال قلب نيازمند داشتن صفاى باطن است. صفاى باطن ميان باطن فرد و باطن قرآن‌كريم يا صاحبان ولايت ايجاد تناسب و تشابه و همسنخى و جذب و پذيرندگى مى‌كند و تنظيم‌كننده و هماهنگ‌ساز ميان باطن فرد با باطن قرآن‌كريم براى وصول به باطن و پذيرايى‌شدن به معانىِ پنهان قرآن‌كريم مى‌گردد.

قرآن‌كريم اگر نفَس، عشق و صفا و جان انسان گردد، آيات الاهى آن در قلب رسوخ پيدا مى‌كند.

اگر انس و عشق به قرآن‌كريمِ مكتوب موجب شود شخصيت تكوينى قرآن‌كريم، فرد را بپذيرد و او را دوست داشته باشد، وى را به محتواى مكتوب خود و به معانى تكوينى خويش ورود مى‌دهد و او را شناساى هر پديده‌ى هدف مى‌گرداند.

اگر دل و قلب فرد از طريق انس با قرآن‌كريم سبك شود، اين نشان آن است كه قرآن‌كريم تكوينى او را پذيرفته است.

رعايت وضو و طهارت هنگام نزديك‌شدن به محضر اين كتاب وحيانى و بردن نام آن به احترام و همراه با وصفى كريمانه و بزرگ، نمونه‌اى از ابراز عشق به آيات معقول اين كتاب علوم و دانش‌هاست كه انيس و عاشق خود را مى‌شناسد و مى‌تواند عاشق را در پهناى بى‌كرانِ دلِ خويش، به باطن خود راه دهد و با دل الاهى‌اش خواهان و پناهش گردد.

قرآن‌كريم از طريق انس و عشق، به‌طور زنده به دل نازل مى‌شود و تازگى‌هاى آن، خود را در دل فرد رخنمون و ظاهر مى‌سازد و خود قرآن‌كريم متولى و عهده‌دار آموزش و تعليم معنا و محتواى خود به‌ويژه در حوزه‌ى توحيد تحقّقى و ولايت به فرد از طريق عشق و نزول قلبى مى‌گردد و همواره معناها و محتواهايى نو از آيات الاهى ارائه مى‌دهد. هدايت قرآن‌كريم چنين نظام باطنى و دستگاه قلبى دارد و خودبنياد است بدون آن‌كه نياز به تبيين خارجى داشته و وابسته به غيرخود باشد، اگرچه حجيت آن به اعتبار حجيت حضرات چهارده معصوم و سيره‌ى آنحضرات در ارجاع به اين كتاب نور الاهى مى‌باشد.

بايد آن‌قدر به قرآن‌كريم انس گرفت تا قرآن‌كريم خودش را براى فرد بگشايد، نه اينكه فرد فقط بخواهد از طريق تفسيرهاى علمى به‌طور ذهنى از آن پرده‌بردارى كند و دستگاه ادراكى قلب را ناديده بگيرد. از دستگاه ادراكى قلب و نيز از چگونگى وحى قرآن‌كريم و روش انس با آن در كتاب آگاهى و انسان الاهى گفته‌ام.

قرآن‌كريم قابليت آن را دارد كه پريشان‌حالى و اضطراب‌هاى روانى و ديگر اختلالات و بيمارى‌هاى افراد را برطرف سازد. شرط آن، انس‌گرفتن با قرآن‌كريم است. براى نمونه انس با آيات سوره‌ى بقره كه نت‌هاى كشيده و موزون و سيلاب‌هاى بلند، لطيف و مليحى دارد، براى برطرف‌سازى ضعف‌اعصاب، ارتعاش روانى، نگرانى، عجول‌بودن، كم‌بردبارى، تپش قلب، نبض فراوان و انقباض دهليزهاى قلب بسيار كاراست. از قرآن‌كريم و محتواى معرفتى آن به تفصيل در كتاب « قرآن‌كريم و وحى الاهى » گفته‌ام.

استخاره با قرآن‌كريم

استخاره براى شناخت نيمه‌ى پنهان امورى‌ست كه انسان به‌ويژه در عصر غيبت صاحب ولايت بر آن آگاه نيست. اما اين به معناى بستن دروازه‌ى عقل به روى خود در تمامى مسائل نيست؛ زيرا در نيمه‌ى ظاهر و آشكار زندگى، بايد درستى‌ها را با تحليل عقل و نشانه‌هاى آشكار و شواهد و اسنادِ در اختيار و قابل بررسى به دست آورد. از پيرايه‌هاى زندگى، اعتياد بعضى به استخاره با بدفهمى از معنا و حقيقت دانش پيچيده و موهبتى استخاره است.

دانش استخاره با قرآن‌كريم

از دانش‌هاى قرآن‌كريم كه در اصل دانشى موهبتى‌ست، اما با آموزش و تعليم نيز تا حدى دست‌يافتنى و اكتسابى‌ست، « استخاره با قرآن‌كريم » مى‌باشد.

دانش استخاره همانند دانش تعبير خواب و علم اسماى الاهى از علوم موهوبى و مرتبط با غيب عالم است كه ايمان به آن ايمان به غيب و باطن جهان است.

اين دانش از امور عنايى‌ست و نه درايى و عقلى. فرايند استخاره به عنايت حضرت حق‌تعالا شكل مى‌پذيرد و نه به درايت و هوشمندى عقل. البته عقل با درايت خويش، حجيت، حقانيت و ارزش صدق آن را درمى‌يابد. ايمان به استخاره به معناى ايمان به عنايت و توجه حق‌تعالاست.

در كتاب آگاهى و انسان الاهى گفته‌ام: موهبت رؤياهاى صادقه و راهگشا يا هشداردهنده و زبان‌گشايى آن‌ها با تعبير شفاهى و سينه‌به‌سينه كه بازى ذهن و بازنمايىِ آلوده‌ى خيال متصل نيست و استخاره كه از ابتدايى‌ترين و البته دقيق‌ترين مسيرهاى ارتباط‌گيرى درست و وصول‌دهنده با غيب عوالم ديگر است، راهنماى عصر غيبت به عنايت الاهى‌ست و آدمى را به توفيق نيروى جذب ربوبى كه در كائنات است، به يافت واقعيت‌هاى درست و به توفيق شناخت يا حضور در محضر انسان الاهى و بهره‌گيرى از او وصل مى‌دهد.

استخاره اگر بر پايه‌ى قلب باشد نه رجوع به دانسته‌هاى مفهومى و علمى كه گاه تا حد خرافه تنزل مى‌يابد، حكم مشورت با امام معصوم و صاحب ولايت الاهى 7 را دارد؛ چراكه استخاره لطف، عنايت و پناهى الاهى براى راهنمايى بندگان در عصر غيبت است و باطن و غيب عالم را به ناسوت مى‌كشاند. همانطور كه حضرت موسا 7 عصايى چوبى را معجزه‌ى پيامبرى‌اش مى‌دانست و جادوى خوف‌آور ساحران را با آن باطل كرد و حقيقت را عيان نمود يا دم گاوى داور قطعى و قاطع نزاعى شد و حقيقتِ قاتلى پنهان و خاموش را فاش كرد، در اين عصر نيز عالمان و اوليايى هستند كه استخاره‌ى آنان كار عصاى موسا و گاو بنى‌اسرائيل را در كشف حقيقت مى‌كند. اين امر هيچ استبعادى ندارد؛ به‌خصوص كه امرى تجربه‌پذير در فراز و نشيب زندگانى و براى همراهانِ موصوف به ( وَمَنْ تَابَ مَعَکَ  ) مى‌باشد.

معناى استخاره و عنايتى‌بودن آن

استخاره به معناى طلب خير از خداوند است و در طلب خير، عنايت نقش دارد، نه گزينش و اختيار كه كاركرد خرد آدمى‌ست. تفاوت ميان استخاره و اختيار نيز در همين نكته نهفته است. كسى‌كه كارى را با نيروى خرد خويش اختيار مى‌كند، قدرت گزينش دارد و گزينش از كاركردهاى عقل است، اما استخاره طلب خير است و متعلق آن، فعل خداوند و عنايت او و توجه به باطن شمرده مى‌شود، نه درايت و دريافت عقل و تلاش ذهن بشرى.

اين علم مانند هر علم ديگرى چنان‌چه به‌حقيقت در شخص باشد، از دانش‌هاى ايجادى و انشايى به شمار مى‌رود. علم حقيقى هيچ‌گاه از اخبار و مددگرفتن از حافظه به دست نمى‌آيد.

انشايى‌بودن استخاره و لزوم ملكه‌ى قدسى

دانش استخاره همانند ديگر دانش‌هاى اعطايى‌ست كه استخاره‌گيرنده بايد ملكه‌اى قدسى را به موهبت داشته باشد تا بتواند به استنباط مفاهيم و محتواى آن بپردازد.

در علوم معنوى افزوده بر آنچه در دانش‌هاى ظاهر نياز است، بايد به باطن پاك، صافى و شاد مراجعه كرد و نه به نوشته‌هاى ديگران. عالمان حقيقى براى تعبير خواب يا استخاره به كتابى جز كتاب باطن خويش مراجعه ندارند و با بازخوانى آن، از خود يا ديگران دستگيرى دارند.

استخاره دانشى با سيستم انشايى‌ست كه استخراج و استنباط ويژه‌ى خود را دارد و چنين نيست كه بتوان با حفظ قواعد و رموز دانش استخاره، به دقيق‌ترين استخاره‌ها دست يافت، بلكه دقيق‌ترين استخاره از آنِ كسى‌ست كه كتاب باطن وى گسترده‌تر، جزيى‌تر و دقيق‌تر باشد و وى بتواند با مراجعه به آن، از الهامات بهره ببرد. از اين رو به جويندگان دانش استخاره توصيه مى‌شود در كنار حفظ قواعد و اصول استخاره، به پالايش و پيرايش باطن خويش و انس با قرآن‌كريم و قرب با اين كتاب آسمانى بپردازند و اين‌گونه است كه به منطق استخاره و منطق استنباط و قدرت استخراج آن دست مى‌يابند.

مدرسى‌ساختن چنين دانشى، حكم يكى از مبادى را دارد كه براى غيرصاحبان استخاره به اندازه‌ى مبادى و مقدمات تأثير دارد، نه بيش از آن. البته اين مقدمات چنان حايز اهميت است كه گاه با سعادت و شقاوت آدمى درگير مى‌گردد؛ زيرا ناآگاه از چيستى استخاره كه در شناخت مصداق آن ناتوان است با مطالعه‌ى اين علم بر آن احاطه مى‌يابد و جايگاه خود در اين دانش را مى‌شناسد و ناآگاهانه دست به قرآن‌كريم نمى‌برد و مردمى را به ناآگاهى خويش و خود را به شقاوت و حرمان دچار نمى‌سازد.

استخاره از دانش‌هاى الهامى‌ست كه تنها بخشى از آن را مى‌توان قاعده‌مند نمود و برخى ديگر از آن نيازمند تجربه‌ى درونى و انس با قرآن‌كريم است و با مدد از باطن و معنويت شكل مى‌گيرد.

استخاره‌ى قرآن‌كريم در صورتى كه توسط اهل آن گرفته شود، در مسايل كلان مى‌تواند اعجاز خود را نشان دهد و نه در مسايلى بسيار جزيى و كم‌اهميتِ افرادى بسيار ضعيف كه قدرت برگرفتن كوچك‌ترين تصميمى را براى خود ندارند و به سستى و پوكى اراده دچار شده‌اند و بايد درد ضعف اراده و سستى تن خود را درمان و چاره سازند.

ارائه‌ى نيمه‌ى پنهان و غيب كار

استخاره مى‌تواند خواهان را ويزيت كند و نيمه‌ى پنهان كار را به او نشان دهد؛ نيمه‌اى كه از ديد خرد آدمى دور است. با استخاره مى‌شود خود را به خيرات يا منافعى رساند يا از شرور و آسيب‌هايى دور نگاه داشت و اين‌گونه نيست كه تنها اثرى ذهنى بر خواهان داشته باشد و وى را از حيرت، سرگردانى و ترديد نجات بخشد.

استخاره به معناى گذر از ظواهر عالم كه در دسترس عقل بشرى‌ست و تمسك به غيب و باطن عالم در پرتو هدايت قرآن‌كريم مى‌باشد كه آن ساحت، فراتر از عقل صورى‌ست كه به حدس قوى يا شهود نايل نيامده است.

اصول و قواعد استخاره

استخاره امرى الهامى و از دانش‌هاى موهبتى و خدادادى است كه بر باطنى كه صفا و صداقت در آن هموار است، ريخته مى‌شود و به تسلط و آگاهى بر قواعد استخاره و نيز داشتن انس با قرآن‌كريم و ملكه‌ى قدسى نياز دارد.

استخاره داراى اصول و قواعدى‌ست كه بدون آگاهى از آن نمى‌توان استخاره نمود؛ وگرنه ممكن است خود يا ديگرى را به گمراهى در اساسى‌ترين مسايل زندگى دچار كرد و استحقاق بازخواست و عذاب در آخرت را براى خود فراهم ساخت. كسى بايد استخاره نمايد كه ميان خود و خداى خويش حجت داشته باشد و از صفاى باطن و آگاهى بر مبانى و اصول استخاره بى‌بهره نباشد.

استخاره براى انجام امور واجب يا ارتكاب گناهان و معاصى باطل است و در اين‌گونه تكاليف الزامى، هر كس بايد همان وظيفه‌اى را بياورد كه خداوند به صورت لزوم براى او تعيين كرده است.

واژه‌ى كليدى و شاسى آيه

در هر آيه واژه‌اى كليدى وجود دارد كه با يافتن آن مى‌توان بر مفاد استخاره به‌سرعت و با دقت دست يافت.

در پرتو انس با قرآن‌كريم نه تنها مى‌توان كليدى‌ترين واژه‌ى هر آيه را شناخت، بلكه از هر كلمه‌اى مى‌توان محتواى ديگر كلمات آيه را استنباط نمود؛ همان‌گونه كه قيافه‌شناسى ماهر مى‌تواند از صورت يك فرد، بقيه‌ى اندام وى را به دست آورد. ديگر فرازها، عبارات و ديگر واژگان تنها تأكيدى بر معنايى كه از آن به دست مى‌آيد مى‌باشد و در واقع تفصيل اين مجمل است.

با به دست‌آوردن اين مركز ثقل معنايى مى‌توان بى‌درنگ به معناى استخاره راه يافت. توجه به اين مركز ثقل در استخاره بسيار حائز اهميت است.

معناشناسى واژگان آيه‌ى استخاره

واژه‌هايى كه در آيات آمده همه در استخاره داراى معناست. بايد بر هرگونه صفتى كه در آيه از آن ذكرى به ميان آمده و به واژه‌هاى يادشده در هر آيه توجه داشت و تناسب معنايى آن را در انجام كار لحاظ نمود. در ادامه از مهم‌ترين اصطلاحات استخاره رمزگشايى مى‌شود.

خداوند

اگر در آيه‌اى از خداوند ياد شده باشد، آن كار خوب است و سلامت روند آن را حكايت دارد.

اسماى جلالى خداوند

در هر موردى كه از اسماى جلالى حق‌تعالا ياد مى‌شود، مخاطرات و مجازات فراوانى در كار موردنظر پيش مى‌آيد و ريزش افراد در آن كار، احتمال مى‌رود؛ چرا كه اسماى جلالى حق‌تعالا سنگين است و كم‌تر كسى را ياراى تحمل آن است.

روح‌القدس

« رُوح‌القدس » در استخاره به اين معناست كه در عملى‌نمودن اين كار، كسى خواهان را حمايت مى‌كند و مددكار او مى‌شود. براى همين در اين كار نبايد با عقل حسابگر پيش رفت و خواهان نبايد خود را ناتوان از انجام كار ببيند، چراكه هرچند وى ناتوان باشد، اين كار را به مدد تأييدات الاهى و مباشرت ديگرى انجام مى‌دهد و بايد اميد خود را تقويت كند.

علم و قدرت

علم به اين معناست كه بايد دقت و توجه در انجام كار داشت و از اهمال و سستى دورى نمود.

قدرت، يعنى كار براى نتيجه‌بخش‌بودن نيازمند همت است. زيور و زينت يا زيبايى بر لزوم رعايت بهداشت تأكيد دارد.

آفرينش و خلقت

در هر موردى كه به رسولان يا آيات الاهى و شگفتى‌هاى آفرينش اشاره‌اى شده باشد، آن كار خوب است.

هر آيه‌اى كه در آن از مظاهر طبيعت، باغ، بستان، گل‌ها و رياحين يا نعمت‌هاى اخروى يادشده باشد، شيرينى، بر شادمانى و دلپذيربودن كار دلالت دارد.

شفاعت

شفاعت، دادن صدقه و رساندن خيرات به ديگران را خاطرنشان مى‌شود. در صورت رعايت‌نكردن خصوصيت يادشده در هر آيه‌ى استخاره، كار به نتيجه نمى‌رسد.

كردار نيك و واجب

در هر آيه‌اى كه به انجام عمل نيك يا يكى از واجبات سفارش شده، بايد گفت اين كار زحمت و رنج فراوان مى‌طلبد و سنگين است و نبايد در آن كوتاهى و اهمال روا داشت.

نماز، سجده و قيام

بايد ديد در هر آيه به كدام يك از واجبات توصيه شده است؛ چراكه هر واجبى به مرتبه و سفارشى اشاره دارد. براى نمونه نماز علامت لزوم ايستادگى و بردبارى در كار است، چراكه اقامه‌ى نماز امرى سنگين است و كار بدون آن به نتيجه نمى‌رسد؛ به اين معنا كه اين كار بسيار دقيق است و كوچك‌ترين كوتاهى و سستى، سبب واردشدن ضرر به كار مى‌شود. « صلاة » به معناى عطف، توجه و آگاهانه كاركردن است.

« سجده » دلالت دارد بر كار خوب و خير معنوى و فروتنى، و امر به « قيام »، به زندگى دنيوى اشاره دارد.

صبر و شكر

امر به « صبر »، يعنى كار طولانى‌مدت است و بردبارى مى‌طلبد. « شكر »، موفقيت در كار است.

مذمت افراد و گروه‌ها

آياتى كه پايان آن به مذمت فرد يا گروهى مى‌پردازد، پرمخاطره و پرآفت بودن كار و آسيب‌پذيربودن آن را مى‌رساند و آياتى كه به مدح پايان مى‌پذيرد، بر داشتن خير قهرى و مبارك‌بودن كار دلالت دارد.

كفر و فسق

هر آيه‌اى كه در آن از «كفر» و مشتقات آن استفاده شده، بر زيانبارى و خسران آن دلالت دارد و در هرجا كه از فاسقان نامى برده شده است، به گروهى اشاره دارد كه در كار خود جدى نيستند يا اهل عافيت و دنياطلبى‌اند يا افراد بسيار بدى هستند كه در نهايت، گمراه مى‌شوند.

شرك

آياتى كه بر شرك دلالت دارد از كارهاى خيال‌پردازانه حكايت دارد كه فرد را سرگرم مى‌كند، ولى نتيجه‌اى از آن نمى‌بيند و مى‌شود كه به شكست و زيان گرفتار آيد.

خدعه و نفاق

چنان‌چه آيه از خدعه و مكر فرد يا گروهى سخن مى‌گويد دليل بر آن است كه در كار موردنظر خدعه و نيرنگ وجود دارد. آياتى كه از نفاق سخن مى‌گويد رفتار نفاق‌گونه‌ى خواهان يا طرف مقابل او را معنا مى‌دهد.

فساد و تكبر

يادكرد از مردمى مدعى، فاسد، متكبر يا مردم‌آزار، خاطرنشان مى‌سازد كه خواهان در كار خود با افرادى كه چنين روحياتى دارند مواجه مى‌شود.

معصيت و حرمان

در هر موردى كه از معصيت و حرمان سخن گفته شود، كار مورد نظر به هيچ‌وجه خوب نيست و مى‌تواند مشكلات و آفاتى خطرناك داشته باشد.

عذاب جهنم

آيات عذاب و جهنم بر تغييرات دفعى دلالت دارد و حادثه‌اى پيش‌بينى نشده و غيرمترقبه در اين ميان رخ مى‌دهد كه خواهان را غافلگير مى‌سازد.

شيطان

وجود «شيطان» مى‌رساند خواهان يا طرف مقابل، ديگران را فريب مى‌دهد و قصد كلاه‌بردارى دارد و چنان‌چه افراد، خاطى يا گناه‌كار باشند، بر هوا و هوسى بودن كار اشاره دارد.

صفات ناپسند اخلاقى

هرگاه صفات ناپسند و مذموم اخلاقى مانند كذب، بخل و اعراض در آيه‌اى بيايد به اين معناست كه كار روال عادى و طبيعى خود را طى نمى‌كند و نتيجه نيز نمى‌دهد.

جنگ

آيات جنگ بر وقوع اختلاف و درگيرى دلالت دارد و به هيچ‌وجه آرامشى در آن كار نيست و براى نمونه به تناسب كار بايد پيشامد سقوط و تصادف و حوادثى مانند آن را انتظار داشت.

ارث

« ارث »، خيرى‌ست كه خواهان براى آن زحمتى نكشيده است و به وى مى‌رسد و ديگرى كاشته و وى برداشت مى‌كند. در مصرف اين خير بايد موازين و مرزهاى شرعى را پاس داشت و از آن انفاق كرد و خيراتى داد و به عافيت‌طلبى، راحت‌خواهى و گمراهى نيفتاد.

حروف عطف

حروف عطف مانند « واو »، « فاء » و « ثمّ » وجود گره و مشكل در كار را مى‌رساند و هرچه به تكرار آن افزوده شود بر داشتن زحمت بيش‌تر و مشكلات فراوان‌تر آن دلالت بيش‌ترى دارد. البته گاه حروف عطف، چگونگى سرعت در كار را مى‌رساند.

مذكر و مؤنث

در هرآيه به موارد كاربرد مذكر و مؤنث بايد دقت داشت و هرچه شمار يادكرد از اسما و ضماير مؤنث بيش‌تر شود، بر ظرافت‌ها، هزينه يا مشكلات كار و خطرآفرينى آن افزوده مى‌شود.

بايد ورود و خروج آيه را نيز لحاظ نمود، در صورتى‌كه آيه با واژه‌اى مؤنث آغاز شده باشد بر وجود خطر و مشكل در شروع كار دلالت دارد و در اين صورت پايان آيه ملاحظه مى‌شود و چنان‌چه فرجام و خروج آن نيك و خوب باشد، مى‌توان بر انجام آن اقدام كرد و وارون آن، در صورتى‌كه آيه با اسم، فعل يا ضمير مذكر شروع شود، مشكلات كمترى دارد و چالش‌هاى آن هموار مى‌گردد.

طولانى و كوتاه‌بودن آيه‌ى استخاره

همواره دو امر بر پيچيده‌بودن روند كار دلالت دارد: يكى طولانى‌بودن آيه‌ى استخاره ( نه آيه‌ى قرآن‌كريم ) و دوديگر، وجود فرازهاى متعدد و درهم‌تنيده در يك آيه‌ى استخاره كه بايد كمى يا فراوانى آن را لحاظ داشت.

نبايد غفلت نمود كه آيات استخاره با آيات شماره خورده در قرآن‌كريم متفاوت است و همواره بايد پايان آيه‌ى استخاره را ديد و نه پايان آيه‌اى كه در قرآن‌كريم با شماره‌هاى فعلى مشخص شده است.

طولانى و كوتاه‌بودن آيه‌هاى استخاره معنا دارد و چنان‌چه آيه‌ى استخاره بلند و طولانى باشد، كار موردنظر دير به نتيجه مى‌رسد و در صورتى كه كوتاه باشد، آن كار زودبازده است.

آيات طولانى و بلند قرآن‌كريم كه فراز و فرودهاى متعددى دارد بر پر مخاطره‌بودن كار مورد نظر دلالت دارد.

آيات كوتاه تأكيدى بر مفاد آيه است و چنان‌چه استخاره‌ى آن بد باشد، بر خطرناك‌بودن مضاعف آن كار دلالت دارد و در صورتى‌كه خوب باشد، خوبى آن دوچندان است.

توجه به صدر و ذيل آيات استخاره

در هرآيه‌ى استخاره كه گاه ممكن است چند آيه‌ى قرآن‌كريم باشد، بايد به صدر و ذيل آيات استخاره توجه داشت و آغاز و انجام كار را به دست آورد و آن‌گاه نتيجه‌ى استخاره را به خواهان گفت؛ زيرا گاه مى‌شود كه براى دريافت استخاره بايد تنها به صدر و ذيل آيات توجه داشت و موارد ميانى را ناديده گرفت.

در برخى از موارد فرازى در ميانه‌ى آيه است كه مانع از آن مى‌شود كه صدر و ذيل آيه ملاك و معيار در استخاره قرار گيرد. نمونه‌ى آن را مى‌توان موردى دانست كه خداوند به نيكى و بدى بندگان و به نهاد و نيت آنان نظر دارد و از اين رو استخاره براى نيكان خوب و براى بدان بد است.

تطابق صدر و ذيل آيه در استخاره بسيار مهم است. بايد توجه داشت كه گاه صدر آيه‌اى خوب است اما ذيل آن خير، و گاه به عكس، ذيل آن خوب است اما صدر آن نه، همواره بايد ديد آيا پايان آيه خوش است يا خير تا بتوان كار مورد نظر را سنجه كرد.

آیا این نوشته برایتان مفید بود؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فوتر بهینه‌شده